کتاب در روزنامه ایران
جریان غزلنو ادامه حرکت نیما است
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر با کریم رجبزاده گفت و گو کرده که نخستین کتابش، سال 57 منتشر شد با نام «شرق خون» و تاکنون دو منتخب از آثارش منتشر شده که دومی «اردیبهشت و این همه برف»، محل نقد و نظر بیشتری قرار گرفته است.
او می گوید: غزل باوجود استحکام و زیبایی و یکتاییاش، محدودیتهایی هم دارد. شعر سپید باوجود همه مشکلاتی که برای موفقیت در آن وجود دارد و سرودنش هم فوقالعاده دشوار است، اما اجازه ورود به حوزههایی را میدهد که با غزل، براحتی نمیتوان وارد آن حوزهها شد یا اگر هم بشود شبیه برخی از این غزلهای تازه در میآید که فقط ظاهر غزل دارند و نه قافیه جایگاه واقعیاش را دارد نه مضمون منعقد شده. ما هم از اول، وارد حوزه غزل نشدیم تا مانند بیشتر غزلسراهای دهه 30، به جنگ نیما و شاگردانش برویم؛ حرکت غزل نو، ادامه حرکت نیما بود و هست. ما میخواستیم غزل، جایگاه واقعی خودش را پیدا کند که در این سالها، به آن دست پیدا کرد. میخواستیم غزل هم همگام با قالبهای نو، شعر کشور را به پیش ببرد؛ در نتیجه این بخش ِ قصه که در آن دقت ِ نظر داشتهاید، نباید حیرتانگیز باشد برای کسی.
محبوبِ مدام
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره فریدون مشیری به مناسبت چهاردهمین سالگرد درگذشتش منتشر کرده که در آن میخوانیم: ادبیات و بویژه شعر، نمایشگر تجلیات گوناگون روح یک ملت است. با تکیه بر همین نکته میتوان گفت که شاعران حساس به روزگار، هر یک گوشهای از این تجلیات را در خلال شعر خود و احساساتشان بیان میکنند. به همین دلیل هم هست که هر شاعری، سبکی از شعر و قالبی از قالبهای شعری را انتخاب میکند. شما اگر به سراغ شعر کلاسیک فارسی هم بروید به راحتی نمونههای این گفته را میتوانید ببینید؛ به عنوان مثال خواهید دید که شاعری حماسه سرا شده و شاعر دیگری تغزل گو. حتی میبینید که برخی از شاعران هم به سراغ عرفان و آموزش جهان بینی رفتهاند. در این بین ترانههای بازار و روز هم انعکاس بخشی از همان تجلیات زندگی مردم هستند. اشعاری که اغلب حرف دل جوانان را میزنند. جوانانی که تازه عشق را کشف کردهاند، بیشتر علاقهمند به خواندن چنین سرودههایی هستند.
بی شک میتوان مدعی شد در میان شاعرانی که چنین اشعاری سرودهاند، فریدون مشیری بهترینِ آنهاست. او توانست موفقترین نماینده شعر فارسی در این نوع باشد. به همین دلیل نیز اشعار او جای بسیاری در میان جوانان باز کرده است. البته در بررسی شعر مشیری، از زبان شعر او نیز نباید غافل شد؛ مشیری به زبانی شعر گفته که برای عموم مردم قابل درک و حتی حفظ کردن است. شاید نتوان گفت که فریدون مشیری شاعری پیشرو و کاشف بوده اما بیشک او در میان مردم و بویژه جوانان از محبوبیت بسیاری برخوردار بوده است؛ محبوبیتی که امروز هم همچنان باقی است.
چراغ عاشقان و شیدایان
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشت دیگری درباره فریدون مشیری به مناسبت چهاردهمین سالگرد درگذشتش منتشر کرده که در آن آمده است: مشیری به روانی و زلالی چشمههای کوههای سربلند ایران، شعر میسرود. شعرهایش به پاکی آسمان آبی کرمان بود و به روشنی خورشید خراسان. از فراز و نشیب روزگار، از شور و شعور شاعران بهره برد.
خود میگفت: «اخوان ثالث، نادرپور و من، به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم. یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم.» سروده هایش را به روزگاران سپرد و مردم و میهنش با ترنم ترانه هایش، طعم شیرین عشق را چشیدند. زبان بیپیرایهای داشت و با همزبانانِ خویش، همزمان بود و همدل.
سروده هایش خوش آهنگ، خوش نوا، گرم و دلنواز بود. تهی از پیچ و خمهای ادیبانه شاعران رسمی روزگار. به روزگار خویش با مردم روزگارش پیوندی پایدار ساخت. چه بسیار کسان که ترسیم و تصویر عشق، مهربانی و دوستی را در شعرهایش دیدند و یافتند. به ادب کهن چیره بود و به عرفان و تصوف ایرانی دلبسته.
کتاب در روزنامه آرمان
شب سپیده میزند
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره کتاب «شب سپیده میزند، باری دیگر» منتشر کرده که در آن آورده است: کتاب «در جهت عکس» کتابی است در پیوند عکس و متن، شاید پلی باشد به جهان داستانهای یوریک کریممسیحی. همانطور که «شب سپیده میزند» (درباره 46 عکسِ فیلم) همین کار را میکند؛ و اکنون «شب سپیده میزند، باری دیگر» (درباره 55 عکسِ فیلم) که کتاب دوم از این مجموعه است، دریچه دیگری است به جهان سینما و عکس؛ چنانکه یوریک کریممسیحی خود نیز در کتاب دوم «شب سپیده میزند، باری دیگر» مینویسد: «عکسِ فیلم، هم عکس است، هم فیلم؛ نه عکس است، نه فیلم. من در «شب سپیده میزند، باری دیگر» به این رفتوآمدِ متناقضِ چیستی و چونیِ رابطه عکسِ فیلم و فیلمِ عکس، و موضوع هر دو، و رابطه این دو هنر، و نسبت آنها با موضوع فیلم، جهانِ فیلم و جهانِ خارج از فیلم پرداختهام.» آری، «شب سپیده میزند» (کتاب اول و دوم) رهنمونی است به فیلمهای مطرح از آغاز پیدایش سینما و عکاسی تا سال 2012؛ چراکه شناخت فیلم رهنمونی است برای بینندهای که میخواهد از مولفههای گوناگون تشکیلدهنده یک فیلم و کُلیتی که این عناصر را شکل میهد به دریافتی روشنگر و هنرورانه نایل آید. همین شناخت است که موجب میشود بیننده راههای ورود به دنیای فیلمساز و ادراکِ فیلم را کشف کند تا بتواند به داستان و کاراکترهای فیلم نزدیک شود: دستیافتنی که لذتِ فیلم را همراه با آگاهیِ فیلم برای او دوچندان میکند؛ چرا که اینبار این درک و نزدیکی، دیگر یک لذت صرف نیست بلکه همراه با شناختی است که ورود به دنیای فیلم را برای او ممکن میسازد که آن چیزهایی که میخواهد را یاد بگیرد؛ این «آن چیزها» همانی است که ما گوشههایی بکر و کمتر دیدهشده از زندگی خود و دیگری مینامیمش. یوریک کریممسیحی در کتاب اول «شب سپید میزند» جهان دیگری برای ورود به دنیای فیلمسازان بزرگ دنیا به روی خوانندگانش گشوده بود و اینک در کتاب دوم از همان مجموعه که عنوان «شب سپیده میزند، باری دیگر» نامش نهاده، یکبار دیگر خوانندگان علاقهمند را با «عکسِ فیلم» و «فیلمِ عکس» رهنمون میکند به دیدن یا بازدیدنِ فیلمهایی که بسیاری از آنها نوستالوژیهای دورههای مختلف زندگی ما بودهاند. کریممسیحی با نوشتههایش توجه ما را به ابعادِ نادیدهانگاشتهشده فیلمها جلب میکند. گویی او نیز با راجر ایبرت منتقد سرشناس آمریکایی همعقیده است که فیلمهای خوب از نیرویی فرهنگی برخوردارند، و به ما اجازه میدهند تا با کسانی همدلی کنیم که زندگیشان با ما متفاوت است. چراکه آنها پنجرهای روی جعبه مکان و زمان باز میکنند.
کتاب در روزنامه اطلاعات
به ياد بنيانگذار حقوق نوين ايران
روزنامه اطلاعات در شماره امروز خود یادداشتی درباره استاد امیر ناصر کاتوزیان به مناسبت چهلمین روز درگذشتش منتشر کرده که در آن نوشته است: در خانه استاد، همه چيز اصيل است، مال ديروز است. فرش، پاخورده است. چراغ گردسوز ورشو، دكوري نيست. چشمهاي فرشتة برنزي، باز است. همسر بزرگوار استاد، نگران و شتابان، شير آب را بست و با دست كفي گوشي را برداشت. خبرِ تلخ رسيد: «پرنده پرواز كرد»... ميگريزم از خبر. ميگريزم از خود. پيشتر، با گروهي از شاگردانش به عيادت رفته بوديم. پرنده، آواز نميخواند. با پر و بالاش حرف ميزد. دستها را بالا ميآورد و انگار با اشك و لبخند سخن ميگفت. سي سال صبر كرده بود با درس و بحث: با ارث، با وصيت، با قواعد عمومي قراردادها، با نظريه عمومي تعهدات3، با بچههاي درس خوان، با بچههاي درس نخوان. صبر كرده بود تا شتاب نكنند. تا هول نشوند. تا خوب ياد بگيرند. اما حالا بايد صبر كند بر چيزي كه خوشش نميآمد. بايد عادت كند كه ديگر بچهها را نبيند. همسر بزرگوارش به درستي گفته بود: عاشق شاگردانش بود.
به پندار او قانونگذار، دستيار دادرس است. قانون ذاتاً خشك و فاقد شعور است و نبايد شور و خرد دادرس را زير فرمان خود درآورد. حقوق «ناچار است به دو زبان سخن بگويد. به عاميان نهيب زند كه خودسري پيشه نسازند و از قانون اطاعت كنند. و به خاصان فنوني آموزد كه از خشكي قوانين بكاهند و راه به سوي عدالت اجتماعي برند، تا فضيلتها قرباني خودكامگي و غرور نشود. زماني، احترام به قانون را فريضه اجتماعي ميبيند. و زماني ديگر، از نافرماني و نارضايي دم ميزند.»
منتقدان او ميگفتند: «قانون»، عدالت است. حقوق از خانواده رياضيات است و عمل به قانون با بهرهگيري از روشهاي اصولي و منطقي، هميشه بهترين راهحل ميتواند بود. اساس عدالت، قانونمندي است و نبايد هر جا در پيدا كردن پاسخ مانديم، با تشبّث به مفاهيم عدالت و انصاف همه قوانين را به سوي سليقههاي شخصي بكشانيم.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
طنز نويسي که سرود ملي ايران را سرود
روزنامه مردم سالاری در صفحه شهروند در صفحه آخر مطلبی درباره ابوالقاسم حالت شاعر، مترجم و محقق تواناي معاصر حالت منتشر کرده که از سال 1314 ه.ق به شعر و شاعري روي آورد و به سرايش شعر در قالب كهن و تذكره نويسي همت گماشت. ديوان حالت كه مشتمل بر قطعات ادبي، مثنويها، قصايد، غزليات و رباعيات است خودنمايانگر عمق دانش ادبي اين محقق است .وي از سال 1317 همكاري خود را با مجله معروف فكاهي توفيق آغاز كرد و بحر طويلهاي خود را با امضاي هدهد ميرزا و اشعارش را با اسامي مستعار خروس لاري، شوخ، فاضل ماب و ابوالعينك به چاپ ميرساند.حالت در آن سالها با نشريات اميد، تهران مصور و پيام ايراني نيز همكاري داشت و ملكالشعرا بهار او را به كنگره نويسندگان ايران دعوت نمود.
استاد حالت در زمينه موسيقي اصيل ايراني نيز فعاليت داشت و سراينده نخستين سرود جمهوري اسلامي بود. مهمترين آثار او عبارتنداز: ديوان اشعار ( اشعار ، رباعيات) - پروانه و شبنم ( قصايد اخلاقي و عرفاني سعدي و تذكره شاهان شاعر) -گلزار خنده - فكاهيات حالت - ديوان ابوالعينك - ديوان شوخ - ترجمه فروغ بينش - ترجمه شكوفههاي خرد - ترجمه راه رستگاري - كلمات قصار عليبن ابيطالب(ع) - ترجمه مجموعه تاريخ كامل ابن اثير (23جلد) - ترجمه جادوگر شهر زمرد - ترجمه تاريخ فتوحات مغول اثر ج. ج. ساندرز - ترجمه تاريخ تجارت اثر اريك ن. سيمونز - ترجمه ناپلئون در تبعيد - ترجمه زندگي بر روي ميسيسيپي اثر مارك تواين - ترجمه بهار زندگي اثر كلارميسهاستي كارول - ترجمه بازگشت به شهر زمرد.
کتاب در روزنامه شاپرک
شاعر فاضل
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره شيخ محمود شبستري منتشر کرده که از عرفا و شعراي نامي قرن هفتم و هشتم هجري است. شيخ محمود شبستري سراينده مثنوي معروفي است بنام "گلشن راز" که شرح هاي بسيار بر آن نوشته اند و از آن جمله شرح کمال الدين حسين اردبيلي متخلص به الهي در قرن دهم و شرح شاه داعي الي الله شيرازي بنام نسايم گلشن، و شرح محمد بن يحيي بن علي لاهيجي تأليف در سال 877 هجري و شرح مظفرالدين علي شيرازي و شرح ادريس بن حسام الدين بدليسي مورخ معروف قرن دهم ترکيه و شرح شيخ بابا نعمت الله بن محمود نخجواني و شرح حاج محمد ابراهيم بن محمد علي شريعت مدار سبزواري خراساني و نيز شرحي به عبدالرحمان جامي نسبت داده اند که مورد ترديد مي باشد. و اين منظومه را به زبانهاي انگليسي و آلماني ترجمه کرده اند و از معروفترين کتابهاي عارفان ايران است. در ماه شوال سال 717 هجري، امير حسيني هروي سؤال هائي از وي به نظم کرده و او جواب آنها را به نظم داده و اين مثنوي را ترتيب داده است. به غير از اين مثنوي؛ مثنوي ديگري يکي بنام "شاهدنامه" و ديگر بنام "سعادت نامه" سروده است. خود تصريح مي کند که شاعر نبوده و اين وسيله را براي اظهار مطالب خويش پيش گرفته است. در نثر نيز چند رساله تأليف کرده که از جمله آنها، حق اليقين و مرآت المحققين است.
نظر شما