به مناسبت این روز، نگاهی بر خاطرات «اينديرا گاندی» و کتابهایی که به وی اشاره کردهاند، میپردازیم.
مروری بر خاطرات هاشمی رفسنجانی در ملاقات با ایندیرا گاندی
در کتاب «عبور از بحران (خاطرات 1361)» نوشته آیتالله هاشمی رفسنجانی، خاطرات وی را از سفر هیات دولت به هند در آن سالها چنین میخوانیم: «صبح زود روزنامهها را آوردند. در صفحه اول، عکس و اظهارات ما را در فرودگاه و دفتر مجلس منتشر کرده بودند و یکی هم اعلامیهای از مخالفان جمهوری اسلامی علیه ما آورده بود و همه اعضای هیات جمع شدند. معارفهای به عمل آمد و برنامهریزی شد... ساعت دوازده با خانم ایندریا گاندی ملاقات و یک ساعت و ربع مذاکره کردیم. من وضع ایران و انقلاب و دیدگاههای ایران را توضیح دادم و ایشان بیشتر در حاشیه صحبت میکرد و تلویحا سفر خود را به آمریکا توجیه میکرد... و بعد از استراحت و نماز به مجلس رفتیم. جلسهای با حضور جمعی از اعضای دو مجلس بود و پس از تعارفات و صحبت من، نمایندگان هندی راجع به انقلاب ما و صدور آن، بنیادگرایی، آزادی مطبوعات و اقتصاد و... سوالاتی کردند و من توضیح دادم و آخر از وجود آثار انگلستان - از جمله زبان انگلیسی- در هند انتقاد شد.» (چهارشنبه 20 مرداد)
«ساعت سه با آقای رائو وزیر امور خارجه ملاقات داشتم... و سپس با رییسجمهوری هند که سیک است جلسه داشتیم و بیشتر بحثها اخلاقی و درباره جنگ بود. سپس ملاقات دوم با خانم گاندی در منزلش انجام شد که ملاقات موفقی بود. امروز هند رسما اعلام داشت که حاضر است میزبان کنفرانس غیر متعهدها باشد و این شکستی برای عراق و یک پیروزی برای ما بود و تاثیر سفر ما را نشان میدهد. سخنان دیشب من در مهمانی رییس مجلس، آنان را در خصوص محافظهکاری در مسایل بینالمللی در موضع دفاعی قرار داده و امروز خانم گاندی گفت که به خاطر مشکلات هند ناچاریم. متن مذاکرات همه جلسات در پرونده سفر ضبط میشود.» ( 21 مرداد 1361)
امروز سی و پنجمین سالگرد استقلال هند است. با بخشی از هیات در مراسم شرکت کردیم و در این که شخصا شرکت کنم یا خیر اختلاف نظر بود و و بالاخره ترجیح دادم که شرکت کنم و مراسم باشکوهی در میدان بزرگ کنار قلعه تاریخی ردفورد برگزار شد. صندلی شماره یک از خانم گاندی و دوم برای من و سوم برای رییس مجلس هند بود و... خانم گاندی بیست دقیقه صحبت کرد و ساعت هشت صبح مراسم تمام شد... قرار بود که برای تبریک عید استقلال به منزل رییس جمهوری برویم. بخشی از هیات را فرستادم و خودم نرفتم. علت نرفتن را این گفتم که خانم گاندی امروز صبح در مراسم جشن از هیات ما تشکر نکرد.» (یکشنبه 24 مرداد)
نامههای پدری در زندان که موجب خشنودی فرزندش میشد
ایندیرا گاندی، خود درباره کتاب «نامههای پدری به دخترش» میگوید: «این واقعیت که پدرم با وجود تمام اشتغالات و گرفتایهایش فرصت مییافت ذهن مرا که تازه به راه میافتاد نیز راهنمایی کند موجب شادمانی فراوانی من میشد و به من نیرو میبخشید تا تنهایی و جدایی و دوری از او را، که در وضع زندگی آن زمان ما گریز ناپذیر بود، تحمل کنم.»
در قسمتی از کتاب «نامههای پدری به دخترش» آمده است: «لابد از نامههای من کاملا خسته شدهای! فکر میکنم که تا اندازهای هم حق داری. بسیار خوب، اکنون دیگر تا مدتی چیز تازهای برایت نخواهم نوشت فقط میخواهم درباره آنچه تاکنون نوشتهام و کاری که کردهایم کمی فکر کنی... تو اکنون ده سال داری و چقدر بزرگ شدهای! تو حالا یک دختر خانم جوان هستی، این طور نیست؟ بله، یک دختر جوان! در نظر تو یک صد سال مدت بسیار درازی جلوه میکند. فکر کن که هزار سال چقدر دراز است و آن وقت یک میلیون سال که هزار هزار سال میشود چقدر خواهد شد! گمان میکنم که نمیتوانیم معنی واقعی این رقم را به درستی با مغز کوچک خودمان درک کنیم... ما تصور میکنیم که موجودات بسیار مهمی هستیم ولی اغلب، چیزهای بسیار کوچکی ما را از جا به در میبرند و ناراحت میسازند. اما این وقایع کوچک در برابر تاریخ عظیم و طولانی دنیا چه ارزشی دارند؟ چقدر مفید است که مطالبی درباره این دورانهای ممتد تاریخ گذشته بخوانیم و بیاموزیم زیرا در این صورت دیگر برای چیزهای کوچک و عادی ناراحت نخواهیم شد.»
ژاندارک هند شدن آرزوی ایندیرا گاندی بود
ایندیرا در شرح خاطرات دوران کودکی خود مینویسد: «من از نخستین سالهای کودکی با سیاست خو گرفتم و با سیاست بزرگ شدم، آرزوی دوران کودکی من این بود که ژاندارک هند بشوم و با همین آرزو بزرگ شدم... شاید اخلاق و رفتار من نسبت به سنم کمی تند و خشن بود، عمههایم میگفتند که من عوضی به دنیا آمدم و میبایست پسر میشدم. عمههای من با مادرم هم اختلاف داشتند و گاهی کار آنها به مشاجره میکشید... من مادرم را خیلی دوست داشتم و وقتی بین آنها دعوا میشد به طرفداری از مادرم به عمههایم حمله میکردم.» (کتاب زن بر سریر قدرت)
ایندیرا به بیوگرافینویس خود «زریر-ماسانی» خاطره جالب دیگری از دوران کودکی خود نقل کرده و میگوید: «یک روز یکی از خویشاوندان که از پاریس آمده بود یک لباس زیبای برودری دوزی شده برای من آورد ولی پیش از آنکه آنرا بگیرم مادرم گفت یکی از شعارهای ما در مبارزه برای استقلال هند این است که لباس خارجی نپوشیم و فقط از پارچههای هندی برای خودمان لباس بدوزیم و به همین دلیل از قبول هدیه خودداری نمود.خویشاوند ما گفت: اختیار قبول یا رد سوقاتی مرا به خود ایندیرا واگذار کنید. مادرم رو به من کرد و پرسید ایندیرا چه میگویی؟... با اینکه اشتیاق زیادی به گرفتن لباس داشتم گفتم قبول نمیکنم. خانم خویشاوند با طعنه گفت: پس چرا با عروسک فرنگی بازی میکنی؟... این حرف خیلی بر من گران آمد و در آن عوالم کودکی چند روز با نفس خود میجنگیدم. تا اینکه یک روز تصمیم خود را گرفتم. عروسک محبوبم را برداشتم و با یک کبریت به پشت بام خانه رفتم. عروسکم را آتش زدم... در تمام عمر خود به اندازه آن روز گریه نکردهام و از آن روز به بعد از هیچ چیز به اندازه روشن کردن کبریت نفرت ندارم...» (همان)
اداره امور دومین کشور جهان (از نظر جمیعت) به دست ایندیرا گاندی
محمود طلوعی در کتاب «زن بر سریر قدرت» درباره وی مینویسد: «انتخاب یک زن به نخستوزیری کشوری که جمعیت آن در آن تاریخ از پانصد میلیون نفر تجاوز میکرد در سراسر جهان با حیرت و شگفتی تلقی شد و کمتر کسی باور میکرد که اداره امور دومین کشور جهان از نظر جمعیت با آن همه مسایل و مشکلات به دست زنی که تجربه چندانی در کارهای دولتی ندارد عملی و امکانپذیر باشد و اما ایندریا گاندی در مدت کوتاهی نشان داد که به مراتب از سلف خود در کار حکومت تواناتر است و برش و قاطعیت او در کارها اگر بیشتر ار پدرش نباشد کمتر از او هم نیست.»
وی در جای دیگری درباره دوران کودکی ایندیرا گاندی مینویسد: «دوران طفولیت ایندیرا با تشدید مبارزات سیاسی در هند که پدرش در آن نقش فعالی داشت، همزمان شد و نخستین خاطره دوران کودکی ایندریا دستگیری پدرش در سال 1921 است. ایندیرا هنگام دستگیری پدرش چهارساله بود و نظیر این واقعه بارها در دوران کودکی و نوجوانی او تکرار شد. در سالهای کودکی و جوانی ایندیرا، نهرو بیش از 9 سال در زندان به سر برد و یکی از تفریحات عمده او در زندان نوشتن نامههایی برای دخترش بود که متضمن تعلیماتی برای دخترش درباره مسایل سیاسی و اجتماعی و تاریخ جهان بود که مجموعهای از آنها بعدا تحت عناوین «نامههای پدری به دخترش» و «نگاهی به تاریخ جهان» انتشار یافت.»
نظر ایندیرا گاندی درباره زنان چه بود؟
در کتاب «حقیقت من (ایندیرا گاندی)» نوشته «امانوئل پوشپاداس» ترجمه محمود تفضلی درباره نظر وی در رابطه با زنان و نقش آنها چنین میخوانیم: «من در برابر وظیفهای که برعهده گرفتهام خود را یک زن نمیدانم. اگر زنی برای انجام هر وظیفهای صفات لازم را داشته باشد باید به او امکان داد که به انجام وظیفه پردازد.»
وی در بخش دیگری از این کتاب میگوید: «زنانی با خصال والا توانستهاند تمام سدهای اعتقادات فرسوده و کهن را درهم بشکنند و هر وقت که چنین توفیقی حاصل کردهاند مردم بدون چون و چرا ایشان ر ا پذیرفتهاند.»
«من به آزادی زنان همانگونه اعتقاد دارم که به آزادی مردان هم معتقدم یعنی آزادی از هر گونه جهل و تعصب و خرافه، آزادی از تنگ نظریها و کوته فکریهایی که از اندیشهها و عادات کهنه روزگاران گذشته نتیجه شده است. مردان و زنان میتوانند با هم کمک کنند که جامعهای بهتر و جهانی بهتر به وجود آید.»
گاندی به دموکراسی اعتقاد و به آزادی اعتقاد انسانها به شدت ایمان داشت. نظر وی را در رابطه با دموکراسی چنین میخوانیم: «من به دموکراسی اعتقاد دارم. این اعتقاد نه از جهت خود دموکراسی بلکه از جهت اعتقاد به فرد انسان است. در دموکراسی فرد انسان حقوقی بیش از سیستمهای دیگر بدست میآورد و امکانات بیشتری برای پیشرفت و تکامل خویش دارد. دموکراسی یک راه و روش زندگی است. باید تصمیمات بطور علنی گرفته شود و باید مردم حق انتخاب کردن داشته باشند و بتوانند حکومت خود را به شکلی مسالمتآمیز تغییر دهند.»
نظر شما