ضایعات جنگ
چاپ نخست کتاب «چند نامه به دوست آلمانی» توسط انتشارت نیل در مهر 1347 انجام گرفته است. این کتاب در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم، زمان تسلیم ایتالیا در سال 1943 و آزادی پاریس در 1944، نوشته شده است. حوزه هنری دلایل خود برای چاپ مجدد این کتاب بعد از 25 سال را این گونه بیان کرده است: «برای ما که یک جنگ 8 ساله را پشت سر گذاشته ایم، نظرات روشنفکری چون آلبر کامو درباره عدالت، جنگ، آزادی و بسیاری دیگر از عباراتی که ما نیز هم اکنون با آنها کلنجار میرویم میتواند بسیار تذکر آمیز و حتی عبرت آموز باشد، بخصوص که کامو نویسندهای است که هرگز از نظرگاه اخلاقی و مذهبی به جهان نمینگرد.»
دکتر رضا داوری اردکانی مترجم کتاب در پیشگفتار چاپ دوم درباره این نویسنده فرانسوی و شیوه نگارش او نوشته است: «میتوانیم تصدیق کنیم که آلبر کامو شیوه تازهای در داستان نویسی آورد و آثار خود را با نثری شیوا و زیبا نوشت. میگفتند و نادرست هم نمیگفتند که کامو در شیوه نثر به ارنست همینگوی اقتدا میکرده است. نثر کامو بیشباهت به نثر همینگوی نیست اما آثار کامو را از حیث مضمون نمیتوان با آثار همینگوی مقایسه کرد و آن دو را در یک ردیف قرار داد. همینگوی و معاصران بزرگ او در پایان یک عصر رمان نویسی قرار داشتند و یک دوران از تاریخ نویسندگی با رفتن آنها پایان یافت. از زمان جنگ جهانی دوم و بخصوص بعد از جنگ، دوران دیگری آغاز شد و کامو گرچه پیشروانی در قرن نوزدهم و در آغاز قرن بیستم داشت اما روی هم رفته میتوان گفت که او از جمله آغاز کنندگان دوران خاص ادبیات معاصر است.»
مترجم «چند نامه به دوست آلمانی» دلایل برگردان این اثر کامو را به فارسی در صفحه 15 کتاب چنین شرح داده است: «من این کتاب کامو را خواندم که مطالب «طاعون» را بهتر بفهمم و چون خواندم ترجمه آن را نیز مناسب یافتم. در طاعون و در نامهها کامو بیشتر به عدالت پرداخته است اما نه به معنی اخلاقی لفظ. در عالمی که هیچ چیز معنی ندارد بشر با فریاد عصیان به دنبال عدالت میگردد. کامو چنین بشری را دوست میدارد و با او همدردی میکند. این است تاریخی که در اثر یا آثار کامو ظاهر شده است و امیدی که مخصوصاً در چند نامه به دوست آلمانی به آن دلبسته است.»
قلم زیر خط آتش
حاضران و ناظران در اتاق فکر جنگها همیشه دور از میدان نبرد شرافت و کرامت انسانی را در سیبل باروت و خون قرار میدهند. این اوراق و دست نوشتههای تاریخ هستند که با اهرم کلام و قلم، سیاهی عدهای قلدر و دیکتاتور را رو میکنند. آلبر کامو درباره دلایل نگارش «چند نامه به دوست آلمانی» گفته است: «من این نامهها را در حالات و مقتضیات خاص نوشتهام و به همین جهت بعید نیست که در لحن آن انعکاسی از روح بیعدالتی باشد. در واقع اگر امر دایر میشد که درباره آلمان مغلوب چیزی بنویسم، لحن سخن تفاوت میکرد با این همه من فقط میخواهم از ایجاد یک سوء تفاهم جلوگیری کنم. نویسنده این نامهها وقتی میگوید «شما» مقصودش شما همه آلمانیها نیست بلکه مراد او نازیهای دیگر است و وقتی کلمه «ما» میآورد، همیشه مرادش «ما تنها مردم فرانسه» نیست بلکه به همه اروپاییهای آزاد نظر دارد. من فقط از آدمکشان بیزارم. هر خوانندهای که چند نامه به دوست آلمانی را با این نظر بخواند، یعنی در آن به مثابه سند پیکار بر ضد قهر و درشتی نظر کند، تصدیق میکند که حالا می توانم بگویم که حتی از یک کلمه آن هم صرفنظر نمیکنم.»
کامو در نامه نخست خود به دوست فرضی آلمانی خود نکاتی را گوشزد میکند: «ما می بایست بر ذوق انسانی خود و بر تصویری که از تقدیر صلح آمیز خود میساختیم و با توجه به این که مثله کردن انسان امری علاج ناپذیر است بر این اعتقاد راسخ که هر غلبهای بیارزش و بیهوده است فائق آییم. ما میبایست در عین حال از علم و امیدمان و از دلایلی که برای دوست داشتن داشتیم و از کینهای که نسبت به هر جنگی احساس میکردیم روبرگردانیم و خلاصه برای این معنی در یک کلام بگویم و شما آن را زود دریابید، به عنوان کسی که روزگاری دستش را به گرمی میفشردید میگویم: ما می بایست میل دوستی را در خود خاموش سازیم.»
تقدیر خاموش
زور آزمایی خیر و شر از بدو پیدایش خلقت به شکل پر رنگی در عرصه حیات خودنمایی میکند. این چانه زنی همچنان تا فرجام هستی ادامه خواهد داشت. در نامه دوم، آلبر کامو به دوست آلمانی خود می نویسد: «من لااقل بدون شک و شبههای میدانم که باطل چیست: درست همان چیزی که شما به ما یاد دادهاید. معنی و روح چیست؟ مقابل آن را که آدمکشی باشد میشناسیم. انسان چیست؟ در اینجاست که من مکث میکنم زیرا این را دیگر میدانم؛ انسان همین قدرتی است که بالاخره در برابر خدایان و جباران سر برمیافرازد. انسان قدرت بداهت است و این بداهت انسانی است که ما موظف به پاسداری آن هستیم و اکنون یقین ما ناشی از این است که تقدیر انسان و تقدیر کشور ما به هم بسته است.»
ماشین جنگ جز جنازه با بنزین مطمئن دیگری به جنبش نمیافتد. این ارابهای که به رنگ خون مزین شده در اعصار مختلف با سوخت کالبد انسانی به حیات خود تداوم داده است.
کامو در بخش پایانی نامه چهارم خود میگوید: «صدها هزار انسان در عنفوان جوانی به قتل رسیدهاند. دیوارهای مخوف زندانها بر پا شده است و از زمین اروپا که نعش میلیونها فرزند اروپایی بر آن افتاده است دود بر میخیزد. ما میبایست همه اینها را تحمل کنیم که دو یا سه امتیاز جزیی به دست آوریم که شاید فقط فایده شان این باشد که به بعضی از ما کمک کند که بهتر بمیرند.
ما لااقل بشر را از تنهایی و انزوایی که شما میخواستید او را به آن دچار کنید، نجات خواهیم داد و این شما هستید که عن قریب به خاطر تحقیر وفاداری به انسان، هزار هزار تنها و در تنهایی خواهید مرد. حالا میتوانم به شما خدا نگهدار بگویم.»
جست و جو در هجرت
آلبر کامو در 10 نوامبر 1913 در مندوی الجزایر نخستین بار به این کره خاکی لبخند زد. پدر و مادرش به گروه مهاجران تعلق داشتند. پدرش فرانسوی و مادرش ملیت اسپانیایی داشت و علت مهاجرتشان فقر بود. کامو با فقر رشد کرد و با ردای فقر درس خواند و به گفته خودش فقر، مفهوم آزادی را به وی فهماند ، نه کارل مارکس!
اکثر نوشتهها و مقالات کامو به فارسی ترجمه شده است. طاعون و بیگانه دو اثر شاخص او هستند که بر ادبیات دنیا تاثیر بی بدیلی گذاشتند. نمایش کالیگولا او اجراهای مختلفی در ایران داشته است. این نمایش به صورت تله تئاتر نیز در شبکه 4 سیما یک دهه پیش ضبط و پخش شد.
نظر شما