دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۵
با پلیس کتاب، جلو کتاب‌سازها را بگیرید/ضرب وشتم شاعر جوان/وقتی مخاطب ایرانی اعتمادش را به ادبیات ایرانی از دست می دهد

امروز دوشنبه بیست و ششم آبان 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، فرهیختگان، آرمان، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با شمس لنگرودی و حامد رحمتی از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز دوشنبه بیست و ششم آبان 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، فرهیختگان، آرمان، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کردند.

کتاب در روزنامه ایران

با پلیس کتاب، جلو کتاب‌سازها را بگیرید!
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره کتاب منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: حتماً شما هم با ترکیب «کتاب‌سازی» آشنا هستید؛ در کار ما، این ترکیب، یکی از بدترین ناسزاهایی‌است که ممکن است خطاب به یک نویسنده یا شاعر یا محقق گفته شود یعنی اگر به طرف بگویند «سارق ادبی» یا [رویم به دیوار!] «سارق بی‌ادبی»، بهتر است تا بگویند «کتاب‌ساز»؛ چون سرقت ادبی هم بالاخره یک خلاقیتی می‌خواهد در درک متن سرقت شده. این درست شبیه درک مردم از رویدادهای قبیح جامعه است؛ دزد مشخص است چه می‌کند اما کلاهبردار، همیشه مغضوب‌تر از دزد است و مردم ممکن است دزد را ببخشند و فکر کنند که توبه می‌کند و صالح می‌شود اما در مورد کلاهبردار، اغلب چنین فکری نمی‌کنند.
در پایان این مطلب آمده است: در گذشته، در مواردی برای بالا بردن آمار نشر، از آن حمایت ضمنی هم می‌شد، مقوله «ممیزی فنی و حرفه‌ای» را هم به ممیزی پیشین بیفزایید که این دومی واقعاً مهم است و جای خالی‌اش در بازار کتاب ایران، بشدت احساس می‌‌‌‌‌‌‌شود. اینکه شما می‌خواهید از وجدان ناشران کمک بگیرید خیلی هم خوب است اما همان طور که می‌دانید ما مردم با وجدانی داریم با این همه پلیس هم داریم!

کتاب در روزنامه شرق

«ناسازه‌های دُم‌گزانه» در ترجمه‌های قابل‌قبول
روزنامه شرق در صفحه اندیشه یادداشتی درباره کتاب «خیلی کم ... تقریباً هیچ»سایمون کریچلی منتشر کرده که در آن آمده است: نخستین چیزی که در ترجمه فارسی کتاب سایمون کریچلی نظر مرا (و به‌گمانم نظر هر خواننده کنجکاوی را) به خود جلب می‌کند دو ترکیب «دیالکتیک آسیمه‌سر و پریشان» و «ناسازه‌های دُم‌گزانه» است. در قطعه اول از مقدمه کتاب (ص42) می‌خوانیم: «به‌عقیده من خداناباوری نه خرسندی بلکه بی‌آرامی می‌آورد. از این ناآرامی است که فلسفه دیالکتیک آسیمه‌سر و پریشان و ناسازه‌های دم‌گزانه خود را آغاز می‌کند.» به عقیده کریچلی ملحدان و بی‌خدایانی که به رضایت‌خاطر می‌رسند دلیلی ندارند که به‌دنبال کار پرزحمت و مشقت‌زای فلسفی بروند مگر به‌عنوان سرگرمی فرهنگی (cultural distraction- که البته مترجم فارسی «دیوانگی‌های فرهنگی» ترجمه کرده) یا به‌عنوان وسیله‌ای تخصصی برای تقویت شعور متعارف یا عقل سلیم خویش. اما، از نظر کریچلی، الحاد و بی‌خدایی نه رضایت‌خاطر و خرسندی بلکه نارضایی و ناخرسندی بار می‌آورد...
به گفته کریچلی، فلسفه دیالکتیک‌ها و پارادکس‌ها و آنتاگونیسم‌های خود را از بطن همین نارضایی و ناخرسندی آغاز می‌کند: دیالکتیک‌هایی پراضطراب و آپوریایی («اَپوریا» یا aporos در یونانی به معنای گذرناپذیر یا بن‌بست است)؛ پارادکس‌هایی که دم را می‌گزند یا گاز می‌گیرند... معماها یا گفته‌های خلاف عرفی که دم را گاز می‌گیرند؟ کنجاوی من از برخورد با همین ترکیب آغاز شد: چرا کریچلی برای توصیف پارادکس‌هایی که فلسفه پیش‌روی‌مان می‌گذارد از واژه «tail-biting» استفاده کرده است؟ حدس من این است که او این صفت را از قاموس پزشکی یا درست‌تر بگوییم دامپزشکی گرفته است: «دم‌گاز‌گرفتن» عادت بد و غریبی است که در خوک‌ها و البته بعضا در سگ‌ها و نیز موش‌هایی که در قفس‌های شلوغ به‌سر می‌برند دیده می‌شود: طرفه اینکه خوک‌ها از سر ملال و بی‌حوصلگی دست به این کار عجیب می‌زنند، کاری که در ادامه به‌صورت عادت درمی‌آید. خوک‌ها ابتدا از سر ملال و بعد از روی عادت دم خوک‌های دیگر را گاز می‌گیرند و حاصلش خون‌ریزی و سپس دمل‌ها یا آبسه‌های موضعی و خصوصا نخاعی است... عادت عجیبی که گاهی دام‌پروران را وادار به بریدن دُم خوک‌ها می‌کند.

رد پای «اراده معطوف به قدرت» در یادداشت‌‌ها
روزنامه شرق در صفحه اندیشه یادداشتی درباره کتاب «آخرین یادداشت‌ها» منتشر کرده که در آن نوشته شده است: تبعیت از ملاک مضمون فلسفی به‌معنای نادیده‌گرفتن کامل شماری از مضامین است که نیچه در آثار خود به آنها توجه کرده است، مثل مضامین مربوط به زنان و مردان، یا مضامین مربوط به وطن‌ها و ملت‌ها. از این‌رو، باید نشان داد نیچه درباره چه موضوعاتی در اواخر زندگی‌اش سخنانی روشنگر دارد و اهمیت فلسفی آنها در چیست. رسالتی که نیچه برای خود قایل است به دست‌دادن طرحی از یک طبیعت‌گرایی جامع و معتبر است.
از این‌رو، رسالت بازگرداندن انسان به طبیعت که نیچه اختیار کرده بود به‌طور خاص‌تر به‌منزله رسالت فهم برخی از پدیدارهای اساسی وجود انسانی با معیار زندگی کامل می‌شود. از این‌رو، نیچه می‌نویسد: «حال ما را به برداشتی جدید و روشن‌تر از مفهوم زندگی حاجت است [...] فرمول من برای آن این است: زندگی اراده معطوف به قدرت است.» زمانی‌که در آخرین یادداشت‌ها مفاهیم مشهور دیگری از آثار اولیه نیچه در حجمی به‌مراتب کمتر از پیش ظاهر می‌شود، اراده معطوف به قدرت مضمون محوری آنهاست. کتابی که نیچه قصد داشت در این برهه بنویسد، بی‌شک عنوان مناسبی می‌داشت. این کتاب پاسخ به همین پرسش است؛ یادداشت‌ها آخرین نظریه‌های فلسفی نیچه و تکمیل برخی دیگر از آرا و تفکرات پیشین‌ اوست. تا آنجاکه، نظریه معروف نیچه درباره «اراده معطوف به قدرت» به صورت کامل و درست در این یادداشت‌ها وجود دارد.

تفکر تاریخی
روزنامه شرق در صفحه اندیشه مطلبی درباره کتاب «فلسفه تاریخ» منتشر کرده که عنوان می‌کند: شاید مهم‌ترین بحث در این کتاب بایستی درباره تعریف فلسفه تاریخ صورت‌گرفته باشد، اما نگارنده بر این باور است که در این‌کار چندان موفق نبوده است. نویسنده، فلسفه تاریخ را به دو بخش عمده فلسفه نظری یا جوهری تاریخ و فلسفه انتقادی تاریخ تقسیم کرده است: «در فلسفه نظری کلی‌نگری درباره قوانین کلی و نمایی از نگرش تاریخی ارایه می‌شود که در تاریخ به مثابه رویداد از آن بی‌بهره بودیم. در حالی‌که در فلسفه انتقادی تاریخ روش‌های اندازه‌گیری پدیده‌ها و نوع رویکردهای تاریخی هدف این‌کار سترگ است. همواره باید مکانیسمی برای بازبینی نحوه تعامل و برخورد با تحلیل‌های تاریخی داشته باشیم تا درگیر آفت‌های مختلفی که در این مسیر کار تاریخ‌نگاری را با تهدید روبه‌رو می‌سازد نگردیم.» نویسنده در کنار اینها تلاش می‌کند تا تصویری روشن از مفهوم تفکر تاریخی ارایه کند. از این‌رو، این کتاب می‌کوشد مکاتب فکری در فلسفه تاریخ را با وجود سلطه اندیشه‌های جزم‌گرایانه تاریخی انسان نشان دهد. به باور نویسنده، ریشه تفکر تاریخی به قرون 18 و 19 در اروپا بازمی‌گردد و اولین‌بار تحت لوای نگره‌های ایده‌آلیستی در آلمان و با کانت و هگل بروز یافت. در حقیقت فلسفه تاریخ در غرب در عصر روشنگری لزوم بازنگری در بسیاری از مفاهیم را ضروری می‌دانست. تاریخ در آن‌دوره در جایگاه رفیعی نشسته بود که گویا دین جدید به عرصه زندگی وارد شده است. بر این اساس نویسنده تاکید دارد اگر کانت و هگل به عرصه تاریخ بشر پا ننهاده بودند، بسیاری از مفاهیم، غامض و حل‌نشده باقی‌ می‌ماند. از این‌رو، در نظر نگارنده دوران پس از روشنگری تاثیر عمیقی بر فرآیند نگرش تاریخی و فلسفه تاریخ از خود به جای گذاشته. برخی از سنت‌های فکری عصر روشنگری در دوران جدید نیز تدام یافت، اما نگره‌های تاریخی نوینی شکل گرفتند که دوران پس از خود را تا دوران معاصر تحت‌تاثیر قرار داده‌اند. این دوره را می‌توان با هگل آغاز کرد و سنت‌های فکری متعاقب با آن را تا روزگار معاصر دنبال کرد. بر این اساس نویسنده، فلسفه تاریخ را در چشم‌اندازهای نوینش نشان می‌دهد و می‌کوشد به صورت‌ گذار به معرفی و نقد اندیشه‌های متفکرانی بپردازد که اندیشه‌های تعیین‌کننده در حوزه مطالعات فلسفه تاریخ داشته‌‌اند.

کتاب در روزنامه فرهیختگان

وقتی مخاطب ایرانی اعتمادش را به ادبیات ایرانی از دست می دهد
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره کتابهای داستان و رمان منتشر کرده که در آن آورده است: بارها و بارها از دوستانم -که بسیاری‌شان یا هنرمند بوده‌اند یا تحصیلکرده‌های رشته‌های فنی و علوم انسانی- شنیده‌ام: «کار ایرونی که خوندن نداره؛ چه داستان، چه رمان. من خارجیا رو ترجیح می‌دم. » و استدلال‌شان هم این بوده که مجموعه آثار داستانی ترجمه، سطح کیفی بسیار بالاتری از آثار تالیفی دارد و حرف‌شان را هم معمولا با این جمله تمام می‌کنند که: «غیر از اینه؟» این دوستان عزیز در میان استدلال‌های‌شان چند نکته بسیار مهم را فراموش می‌کنند یا تنبلانه نادیده می‌گیرند. یکی اینکه آثار ترجمه‌ای که در ایران -یا هر کشور دیگری- منتشر می‌شوند، برآیند ادبیات داستانی سرزمین مبدأ نیستند، بلکه نتیجه تلاش و جست‌وجوی مترجمان خوب و حرفه‌ای‌اند. آنها جست‌وجو می‌کنند و از میان هزاران کتابی که می‌توانند انتخاب کنند، بهترین‌ها را برمی‌گزینند و در اختیار مخاطبان ایرانی قرار می‌دهند. به عبارت دیگر ما در ایران برگزیده‌ای از ادبیات داستانی غیرایرانی را می‌خوانیم و علی‌رغم این موضوع باز هم فراوان به آثاری برمی‌خوریم که چندان ارزش ادبی ندارند. در مقابل آنچه از ادبیات داستانی ایرانی می‌بینیم، نه گزیده‌ای از تولیدات ادبی که مجموعه کامل آنهاست و طبیعی است که آثار ضعیف هم در میان‌شان فراوان است، اما جای شکرش باقی است که این مجموعه هنوز آنقدر نحیف نشده که در میان آثار داستانی هر سالی نتوان دست‌کم به‌اندازه انگشتان یک دست آثار خوب و خواندنی پیدا کرد.
در پایان این مطلب آمده است: مجله‌های ادبی پویا و پرمخاطب هم که همیشه -نه‌فقط در ایران که در همه‌جای جهان- پیش‌قراول‌های جریان‌های ادبی بوده‌اند، زندگی‌شان شکلی گلخانه‌ای پیدا کرده است. سانسورهای سلیقه‌ای هم که -گفتن ندارد- خودش به تنهایی برای تیشه به ریشه ادبیات سرزمینی زدن کفایت می‌کند. آن استدلال‌های نادرست دوستان به‌اضافه این اتفاق‌های نافرخنده و کلی جریان‌های دیگر باعث شده مخاطب ایرانی اعتمادش را به ادبیات ایرانی از دست بدهد و با آن قهر کند... نفی و سلب، کار خیلی سختی نیست؛ سخت آن است که دنبال زیبایی‌ها بگردیم.

چشم‌انداز شادمانه یک زندگی
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر با شمس لنگرودی گفت و گو کرده که یکی از آخرین کتاب‌هایش «63 ترانه عاشقانه» است. او در 53 سالگی هم «53 ترانه عاشقانه» را سروده است. او این روزها یکی از پرفروش‌ترین شاعران معاصر است.
او می گوید: تصور می‌کنم شادی و زیبایی یا زشتی و تاریکی اگر هم به خودی خود در بیرون وجود داشته باشد عامل مهم‌تر ذهنیت آدم‌ها نسبت به این مسائل است. یعنی شما دو آدم را در یک وضعیت ویژه می‌بینید که یکی می‌نالد و یکی از آن وضعیت شادان است. برای اینکه از کلی‌گویی نجات پیدا کنیم باید بگویم مثلا یک عزیزی از دست می‌رود یا یک نفر به سفر می‌رود یا یک فقدان به وجود می‌آید، مردم عموما از فقدان می‌نالند و طبیعی هم هست. عموما از رنجی که نتیجه و معلول این اتفاق بوده صحبت می‌کنند ولی همان اتفاق اگر برای حافظ بیفتد می‌گوید یوسف گم‌گشته باز‌آید به کنعان غم نخور. بنابراین معلوم است که حافظ هم یوسفش گم شده که این حرف را می‌زند اما از جنبه منفی به این مساله نگاه نمی‌کند. از دید او یک نوع مثبت‌گرایی وجود دارد که در آن ظلمات، تاریکی و فقدان هم جنبه مثبت را مدنظر قرار می‌دهند. بنابراین در جواب پرسش شما که می‌گویید چه چیزی برای من شادی‌آفرین است باید بگویم هیچ چیز، در نگاه و گرایش من به ستایش زندگی است که چشم‌اندازها را شاد می‌کند. این نگاه من است که چشم‌انداز را شادمانه می‌کند و اتفاقات را اگر منفی باشد، کم‌رنگ می‌کند. به قول صادق هدایت که هر روز به او بیشتر اعتقاد پیدا می‌کنم می‌گوید جهان، جهان رجاله‌هاست یعنی جهان تنازع بقاست. این‌جوری نیست که ما چشم‌مان را بر مصائب ببندیم و بگوییم من نمی‌خواهم این مسائل را ببینم. فرق سهراب سپهری با حافظ هم در همین‌جا مشخص می‌شود. رنج است که باعث سرودن شعرهای حافظ می‌شود. مصائب است که باعث نوشتن‌شان می‌شود. او از مصائب فرار نمی‌کند. داخل مصائب می‌ایستد و می‌گوید: دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت، دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور، در حالی که سهراب سپهری از مصائب فرار می‌کند. او می‌گوید مسائل دردناک را نبینیم یا اگر هم می‌بیند نمی‌خواهد بپذیرد بنابراین می‌گوید گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد و چرا در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست. خود آقای سپهری حاضر بود در قفس کرکس نگهداری کند؟ این فرار یا توجیه یک سلسله مصائب است. در تاریخی که در بخش عمده آن امثال داعش پدید آمده‌اند و حکومت کرده‌اند چندان چیز نشاط‌ انگیزی وجود ندارد بلکه در درک آدم‌هاست که نشاط به وجود می‌آید.

نگران سرنوشت پیراندلو و دفیلیپو
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر با رضا قیصریه گفت و گوی کوتاهی کرده که ترجمه کتاب هفت داستان او توسط نشر ققنوس به چاپ چهارم رسیده و رمان کافه نادری او هم به چاپ دهم رسیده بود. او از ارشاد و وضعیت مجوز آثارش گلایه‌هایی داشت و گفت: «در حال حاضر کتاب جدیدی در دست نگارش ندارم. دلیل اصلی آن هم این است که وقتی کتابی را ترجمه می‌کنی مدت زمان فرسایشی بسیاری را در ارشاد برای اخذ مجوز طی می‌کند. من چهار نمایشنامه ترجمه کرده‌ام که الان سه یا چهار سال است در ارشاد برای کسب مجوز خاک می‌خورند و دلیل اصلی آن را که به این کتاب‌ها مجوز نمی‌دهند هم نمی‌توانم درک کنم. یکی از این نمایشنامه‌ها اثر «پیراندلو» نمایشنامه‌نویس مهم ایتالیایی است به نام «شش شخصیت به دنبال شش داستان» که در سال‌های پیش از انقلاب فروغ فرخزاد آن را روی پرده برده بود.سه نمایشنامه دیگر هم اثر یکی از بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویسان ایتالیاست به نام « دفیلیپو» که این چهار نمایشنامه را به نشر قطره سپرده بودم و مدت‌هاست در محاق قرار دارد.
آدم وقتی که سنش بالا می‌رود انرژی اصلی خودش را از دست می‌دهد و دیگر روزهایی می‌رسد که دوست دارد بنشیند و بنویسد و آثارش منتشر شود و این آثار دیده شود و درباره‌اش قضاوت شود اما این اتفاق نمی‌افتد باید مثلا نمایشنامه‌هایش که ترجمه کرده برود روی صحنه تا نتیجه کار را ببیند.»

کتاب در روزنامه آرمان

باید به فضاهای متکثر معنایی گام گذاشت
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات با حامد رحمتی، شاعر و مترجم گفت و گو کرده که تاکنون کتاب‌های «عکاس دوره‌گرد» و «این ماهی سرخ بند نمی‌آید» را در حوزه شعر مدرن فارسی منتشر کرده است. از کتاب‌های دیگر وی می‌توان به کتاب «شناختنامه گزیده شاعران بزرگ قرن 20 ترکیه، اکتای رفعت، ملیح جودت آندای، اورهان ولی» و «عاشقانه‌های اوزدمیر آصاف» نیز اشاره کرد.
او می گوید: مفاهیم انتزاعی و نهفته در نمادها را بدان جهت صفت می‌نامیم كه اسامی نمادین، با حقایق ذهنی تشخص می‌یابند و نقش نمادها این است كه عینیت و جسمیت مفاهیم نادیدنی را بر جغرافیای متن بگسترانند، به کارگیری صحیح زبان سمبلیک در زیبایی و ظرافت متن بسیار تاثیرگذار خواهد بود... ما در برهه‌ای به سر می‌بریم که با زبان نمادها سخن می‌گوییم و این سهم هولناک ما از زندگی‌ست. هنر راستین در بستر تعلیق شکل می‌گیرد، مولف طبق ابزاری که دارد سعی در شگفتی مخاطب دارد و گشودن مشت و مستقیم‌گویی هیچ چشم‌انداز روشنی را در سیطره معنا نمی‌گشاید. از این رو بایسته نمی‌دانم در اجرای شعر معما طرح کنم و بیشتر به لایه‌های معنایی توجه دارم. مصداق سخنم شعر زیبایی از برتولت برشت است: «از بیشه‌ها گریختم/ ببرها را کشتم/ ساس‌ها مرا جویدند...» اما در ادامه پاسخ به سوال شما باید اذعان کنم نباید مخاطب را دست‌کم گرفت و باید به فضاهای متکثر معنایی گام گذاشت و جغرافیایی را رقم زد که پرسونا و چشم‌انداز متن به تمکین برسد.

وقتی کلاغ ها می رقصند
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات نقدی درباره کتاب «وقتی کلاغ ها می‌رقصند» اثر مریم فرهادی منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: داستان‌های این مجموعه به سمت این نوع ادبی مخصوصا رئالیسم روان شناختی و در پاره‌ای به رئالیسم جادویی میل دارد. کادن در تعریف رئالیسم روان شناختی عنوان می کند: رئالیسم روان شناختی به معنای وفاداری به حقیقت با تشریح کارکرد درونی ذهن، تحلیل اندیشه و احساس، نمایش سرشت شخصیت ومنش اوست. چنین رئالیسمی البته به یک شخصیت ساختگی برای سلوک در شخصیت نیاز دارد، نویسنده واقع گرا در پی آفریدن تصویری است که به علت شباهتش به ادراک ما از زندگی مجذوب‌کننده است. اگر بخواهیم برای رئالیسم روان شناختی نمود عینی در این کتاب مثال بیاوریم بهتر است از داستان سوم این کتاب«‌شازده کوچولو» نام ببریم که راوی در این داستان هم مانند سایر داستان‌ها اول شخص است و این روایت اول شخص بدون تغییر راوی یا هرگونه تغییر روایت در اکثر داستان‌های این مجموعه به چشم می‌خورد. در این داستان که ابتدا با توصیفاتی که از زبان اول شخص است شروع می شود ما را وارد فضای داستان می کند و این توصیف گری تا آخر داستان ادامه دارد. ولی راوی اول شخص از آن جهت که تنها به ذهن خود دسترسی دارد و نمی تواند داستان را از بیرون روایت کند چرخش چندانی ندارد و بیشتر درگیر تاثرات و دریافت های درونی خود است در بعضی مواقع محدود کننده است که البته مناسب با فضای این داستان «شازده کوچولو» است ولی به عنوان مثال در داستان اول این مجموعه «مولکان یک چشم» اگر روایت چرخش پیدا می کرد یعنی در مواقعی راوی به سوم شخص تغییر پیدا می کرد بسیار می توانست به روند داستان کمک کننده باشد.

ضرب وشتم شاعر جوان
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات مقاله‌ای درباره ضرب وشتم شاعر جوان منتشر کرده که در آن آمده است: اساس این مقاله کوتاه بر پایه آسیب‌شناسی اطلاع‌رسانی جامعه ادبی و هنری است. خبرگزاری ایسنا و ایبنا خبر ضرب و شتم هادی خوانساری شاعر و فعال صلح را در مورخه 04/08/93 توسط افراد ناشناس مخابره کردند که منجر به بستری شدن در بیمارستان و عمل جراحی وی از ناحیه ریه و قلب شد. خبر در همین جای محدود و رسمی ماند. هیچ انجمنی، هیچ کانونی، هیچ گروه مستقلی ادبی و هیچ.... حاضر نشد که این مسئله را پیگیری کند تا صحت و سقم خبر را تایید یا تکذیب کند و تا عاملان و نیت آنها و چگونگی این اتفاق را تشریح کند. حتی هیچ بیانه‌ صنفی مشترکی نیز منتشر نشد تا گروهی از شاعران از این اتفاق پیش‌آمده اظهار تاسف کنند. البته سفیر کوبا و خانه ادبیات افغانستان نیز بیانیه‌ای صادر کرده‌اند که هم جای تشکر از آنها دارد هم جای تعمق برای خودمان ! ضمنا بزرگوارانی بودند که به صورت شخصی در صفحات مجازی خود و ... ابراز احساسات نمودند ولی آیا شان و منزلت شاعری که در دو دهه فعالیت حرفه‌ای خویش موفق شده چندین کتاب (به شرح ذیل) به چاپ برساند و در شکوفایی غزل پیشرو امروز تاثیرگذار بوده و جزء تئوریسین‌های این جریان شناخته می‌شود، رعایت شده است؟
در ادامه این مطلب آمده است: چه کسی متولی رسیدگی به امور شاعران و نویسندگان است؟ آیا نباید معاونتی یا مسئولی در وزارت ارشاد اسلامی باشد تا در این‌گونه مباحث ورود پیدا کند و پیگیری لازم را انجام دهد؟ آن ارگان‌ها، موسسه‌ها و انجمن‌هایی که نام شاعران و نویسندگان را یدک می‌کشند و همیشه مدعی‌اند، کجا هستند که حداقل با صدور بیانیه‌ای حمایت‌های خودشان را اعلام کنند؟ چه گروه‌های صنفی و تشکیلاتی وجود دارد تا به صورت صنفی این مسئله را پیگیری نماید؟ کدام کانون، گروه و سمن ادبی مستقل و آزادی که مدعی دفاع از آرمان‌های انسانی و غیره... است در مسئله مداخله کرده‌اند؟ کدام حوزه‌ ادبی باید در مجرای روزنامه‌ای و نشریه‌ای و ارباب جرایدی و صدا و سیمایی انعکاس‌دهنده این اتفاق‌ها باشد و عواقب و نتایج این مسائل را پیگیری کند؟ سوال‌ها بی‌شمار است ولی سوال اساسی اینجاست اگر شاعری با این کارنامه ادبی درخشان برایش این‌چنین اتفاقی می‌افتد و در سکوت خبری مسئله فیصله پیدا می‌کند وای به روزی که شاعری و نویسنده‌ای دارای یک یا دو کتاب باشد یا دارای حسن شهرتی نباشد.

کتاب در روزنامه مردم سالاری

اديب اقتصاد‌دان
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره محمد‌علي همايون کاتوزيان، اقتصاددان، تاريخ‌نگار، کاوشگر علوم سياسي و منتقد ادبي‌ به مناسبت روز تولدش منتشر کرده که زمينه تحقيق مورد علاقه او مسائل مربوط به ايران است. تحصيلات رسمي دانشگاهي کاتوزيان در اقتصاد و جامعه‌شناسي است. او به طور همزمان مطالعاتش را در زمينه تاريخ و ادبيات ايران تا سطح پيشرفته آکادميک ادامه داده‌است و نتايج اين مطالعات را مي‌توان در تنوع آثار چاپ شده از او ديد. تا کنون از او بيش‌از هفت کتاب در زمينه تاريخ و ادبيات ايران به زبان انگليسي به چاپ رسيده‌است.
مجموعه نوشته‌هاي کاتوزيان در زمينه تاريخ سياسي‌، اقتصاد سياسي، ادبيات فارسي‌، نقد ادبي و تاريخ ايران، همگي از چنان ارزش و اعتباري برخوردار است که نمي توان آن را ناديده گرفت.
کتاب‌هاي فارسي وي در زمينه ادبيات و نقد ادبي عبارتند‌از‌: سعدي، شاعر عشق و زندگي(نشر مرکز، 1385)، صادق هدايت، زندگي و افسانه يک نويسنده ايراني(طرح نو، 1372)، نقدي بر بوف کور هدايت (نشر مرکز، 1373)، هشت مقاله در تاريخ و ادب معاصر(نشر مرکز، 1380)و جمالزاده و ادبيات او(نشر شهاب، 1382).

کتاب در روزنامه شاپرک

آقاي مترجم
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره عبدالله کوثري، مترجم ايراني منتشر کرده که در هنگام فرا آموزي دانشگاهي سروده‌هايش را در سبک نو در هفته نامه‌ خوشه به سردبيري احمد شاملو، و در ماه نامه‌ نگين به سردبيري دکتر محمود عنايت پخش مي‌داد. او همچنين در شب‌هاي شعر خوشه در کنار سروندگاني چون شاملو، اخوان ثالث، مصدق، نصرت رحماني، م. آزاد و ديگران شعرهاي خود را خواند. پس از پايان آموزش دانشگاهي رهسپار لندن شد و پس از بازگشت گام در راه ترجمه کارهاي داستاني نويسندگان آمريکاي لاتين نهاد. کوثري بيش از پنجاه کتاب در دو رسته‌ ادبيات و اقتصاد برگردان کرده است.
وي در سال 1386 - جايزه روزي روزگاري، در سال 1379جايزه‌ کتاب سال براي ترجمه‌ جنگ آخر زمان اثر ماريو بارگاس يوسا و درسال 1383 همين جايزه براي ترجمه خاطرات پس از مرگ براس کوباس و روانکاو اثر ماشادو د آسيس لوح تقدير را دريافت کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط