گزيدهاي از مجموعه اشعار زنان شاعر ايتاليايي در كتاب «يك سبد سيب سرخ حوا» با ترجمه بهاره نيك فرجام منتشر شد.
در این کتاب مترجم با انتخاب و ترجمه آثاری از ویتتوریا آگانور، کریستینا کامپو، داریا منیکانتی، فرناندا رومانیولی، آنتونیا پتزی، سینتزیا کاواللو، گابریلا سیکا، آملیا رسللیتی، ماریا لوئیزا اسپاتزیانی، ماگریتا جوداچچی، در سرآغاز شعر هر شاعر ضمن معرفی شاعر، مجموعه آثار او را نیز برای مخاطبان فارسی زبان معرفی کرده است.
مترجم در بخشی از مقدمه کتاب آورده است: «ادبیات ایتالیا در قرن بیستم سرشار از خلاقیتها و نتایج بزرگ و شگفتانگیزی بود، به ویژه در وادی شعر که از سالهای پایانی قرن نوزدهم آغاز شد و تا همین اواخر نیز ادامه یافته است. گوناگونی تجربیات و راههای بدیعی که همگی برگرفته از ذهن خلاق و مبتکرانه شاعرانی نو جو به ویژه در (اروپا) و سپس در تمامی نقاط جهان بوده است. ایتالیا نیز از این موج جدید ادبی بینصیب نماند: شکستن حدها و تعاریف شناختهشده در شعر، آگاهی از جنبشهای فرامادی زندگی، تاثیرات هستیگرایانه، یافتن راه حلهای متفاوت و تکاملی در بزرگترین آموزشگاههای زبان ایتالیا (زبانی تازه و بدیع در ابتدای قرن جدید و تلاش جهت آموختن و تعلیم زبانی تازه در گفتگوها و گویشها). در نهایت آنچه در پیشگاه مخاطب قرار میگرفت ارائهکننده تصویری هیجانانگیز و سرزنده بود از شعر امروز ایتالیا، مسیری که تا بدین جا ادامه یافته است...»
در يكي از شعرهای اين كتاب می خوانیم:
«بفرمایید! شب هم فرا رسید.
من در بسترم به ماه مینگرم
با چشمانی خوابآلود
که از پشت̗ پنجره اندوهگین̗ تنهایی
بر اتاق̗ تاریکی میتابد
و خیالهایی دلنشین.
سایههایی با شتاب میروند...
میآیند...
چهرههایی رنگارنگ،
صداهایی بیشمار،
و در گذر̗ هر سایه
اندیشهای،
یک رویا، خاطرهای...
که در سکوت̗ شب بر ماه سایه میافکند.
سخن میگویند،
دستهای نورانی،
کاغذهایی سپید را میفشارند.
من میشناسم
آن چه را که در اعماق نهفته،
از دوردستها
بی آن که مژه بر هم زنم.
کلماتی جاودانه،
ناشنیده
ناخوانده
در یادها مانده
همچون صفحهای از آهن گداخته،
و برگهایی سوخته؛
ما برخواهیم خاست
با چشمانی برای نظاره یاران
کتابها
لباسها
کاغذها
پیش از این
همین حوالی ما
چیزهایی که همواره غیرممکن مینمود،
آنجا،
یک نفر به جای نخستین نفر
جمعیتی مغلوب و غافل.
در هنگامه واپسین،
ایمان ما به تیرگی بیپایان
بیدادگری ستمگر
کلماتی با آهنگ شوم؛
مانند سواری بالدار که باد را از هم میدرد
جادههای مه گرفته
شب̗ تاریکی در دسامبر،
که ناگهان آفتاب بهاری میافکند
بر دشتها و پرچینهای بی شمار،
نیایشی مهرآمیز،
یک روز̗ بیگفتگو
از برگهای فروریخته.
اکنون تنها برای ما
اشتیاق یک عشق̗ بیبازگشت
چشمانی محزون و گریان
کلماتی آمرانه و پراکنده
پیروزمندانی از قبیله وحشت
هنگامی که امید از دست رفته است،
سقوطی آرام
با آتش̗ جنون̗ خصم،
در حصاری از عزیمت
مطیع̗ هجومی بر تاخته از کلماتی ملامتبار،
بیمایه...
مسموم چون مرداب.
قلبی که میلرزد
اما همچنان صبور
و میان دو روح به بالا عزیمت میکند.
دیواری از سنگ خارا.
کلماتی محتضر
از یاد رفته،
پنهان میان لبهایی رنگباخته
و زبانی گنگ،
آن جا که کلام مانند خوابی بیپایان است
از زیستنی دیگر.
ما اندیشه را ترک گفتهایم
در احساسی نهان.
اکنون به گوش میرسد
آمدنها
و گریزها،
پرشتاب و آهسته
و جسم̗ سوزان̗ من،
در اندیشه یک رویا،
خاطرهای ...
که در سکوت̗ شب بر ماه سایه میافکند.»
(شعر از ویتتوریا آگانور)
کتاب «یک سبد سیب حوا»، گزیده اشعار بانوان شاعر ایتالیا با ترجمه بهاره نیکفرجام و طرح جلد مجید ضرغامی از سوي انتشارات سرزمین اهـورایی در قطع رقعی منتشر شده كه به زودی روانه بازار نشر خواهد شد.
نظر شما