کتاب در روزنامه ایران
به تاریخ وفادار بودم
روزنامه ایران در صفحه پنجشنبه بازار کتاب با حبیب خدادادزاده، نویسنده روزگار تفنگ گفت و گو کرده است. این کتاب با مایه های عاشقانه، داستان جوانی شورشی است که سمبل مبارزه مردم جنوب علیه بیگانگان است. نعمت علایی یک قرن پیش با انگلیسیها و امریکاییها جنگید و روزگاری از سردشت و شهیون تا دزفول زیر سم اسبان او و یارانش بود و غرش تفنگهایشان در سرتاسر منطقه طنینانداز می شد. حبیب خدادادزاده، نعمت را از پس غبار نسیان سالیان بیرون کشیده و با جادوی کلمات او را زنده کرده است.
او می گوید: در رمان «کلیدر» شکل و شیوه مرگ نعمت به همین صورت بود، یعنی نعمت یوسفعلی در واقعیت امر هم به همین صورت کشته شده بود. من هم ناگزیر بودم به واقعیتهای تاریخی وفادار باشم در نقل این ماجرا دزفول شهر کوچکی است. مردم هم همه میدانند که این شخصیت چگونه کشته شده بود. ماجرای قتل نعمت و مبارزاتش، از دوران کودکی ملکه ذهن مردم میشود. اگر من کشته شدنش را به شکل دیگری تصویر میکردم کل داستان زیرسؤال میرفت. اعتماد مردم از من و این رمان سلب میشد.
قصه «بد» برای خانه مرد «خوب»
روزنامه ایران در صفحه آخر مطلبی درباره مهدی آذریزدی منتشر کرده که از پاییز سال 1336 و با انتشار نخستین جلد از مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» در انتشارات امیرکبیر (کتابهای شکوفه - برای کودکان- ) که شامل 24 داستان از «کلیله و دمنه» بود، رفیقِ کودکیمان شد تا جایی که همین جلد نخست، چهل بار تجدید چاپ شده است. اگرچه خود، کودکی سختی داشت و به سبب سرسختی پدر، هیچ گاه به مدرسه نرفت و الفبا را از او آموخت، اما این خلأ را برای کودکان احساس میکرد و تمام زندگی خود را صرف نگارش داستانهای سادهای کرد که کودکان بتوانند آنها را بسادگی بخوانند و از آنها لذت ببرند.
او پس از این، هفت جلدِ دیگر نیز به این مجموعه اضافه کرد که به ترتیب شامل «مرزبان نامه»، «سندبادنامه و قابوسنامه»، «مثنوی مولوی»، «قصههای قرآن»، «شیخ عطار»، «قصههای گلستان و مُلستان» و «قصههای چهارده معصوم» میشود. اثرگذاری این داستانها و ملموس بودنشان با دنیای کودکان تا جایی بود که حتی در سال 1343، از سوی سازمان علمی- فرهنگی ملل متحد (یونسکو) نایل به دریافت جایزه شد، «پرویز ناتل خانلری» به مدیر انتشارات امیرکبیر گفت: «کار خوبی است، بگویید ادامه دهد» و «محمدعلی جمالزاده» 10 سال پس از انتشار، نامه بلندی نوشت و کتاب را تأیید کرد.
خانه آذریزدی، خانهای موروثی است. ظاهراً پسرخوانده ایشان بخشی از این مجموعه (سه دانگ) را به تملک خود درآورده و بخش دیگر هم به او به ارث رسیده است. بنابراین وضعیت این خانه به لحاظ تملک، موضوعی است که صرفاً دادگاه میتواند آن را مشخص کند.» حالا این «مهدی آذریزدی» است و منتی که بر چند نسل از کودکانِ این سرزمین گذاشته است و «آنها»یی که باید دِین شان را به «او» ادا کنند.
کتاب در روزنامه اعتماد
طبقه متوسط و جوامع در حال توسعه
روزنامه اعتماد در صفحه اندیشه نقدی درباره كتاب «دموكراسي و جامعه باز» از محمدحسن عليپور منتشر کرده که در آن می خوانیم: در ميان آثار پژوهشي و مقالات روشنفكري پرداختن به طبقه متوسط جامعه و مسائل مرتبط با آن كمتر از آنچه انتظار ميرود مورد اعتنا قرار گرفته با اين وجود محمدحسن عليپور در كتاب «دموكراسي و جامعه باز» كه بهتازگي توسط نشر پايان منتشر شده، نگاهي به اين مسائل داشته است. به تعبيري اين كتاب با محوريت مسائل جامعه در حال توسعه گردآوري شده و از اين زاويه اثري قابل تامل است. موضوعاتي همچون طبقه متوسط و نگرشهاي اجتماعي، روشنفكران و دموكراسي در ايران، تعهد ايدئولوژيك يا مسووليت روشنفكرانه، شريعتي روشنفكر تجديدنظرطلب، شريعتي بر بام ايدئولوژيانديشي، جنبشهاي دموكراسيخواهانه و مقالاتي نظير آن، نشان ميدهد كه نويسنده با در نظر داشتن مسائل جامعه در حال توسعه مباحثش را مطرح كرده و مانند اثر قبلي خود تحت عنوان «اخلاق و دموكراسي» سعي كرده اين موضوعات را ذيل عنوان دموكراسي جمعبندي كند. محمد حسن عليپور در مقالهيي تحت عنوان «طبقه متوسط و نگرشهاي اجتماعي» به مسالهيي توجه نشان داده كه محل تامل است، وي كه اعتقاد دارد نقش طبقه متوسط در جوامع در حال رشد تعيينكننده است، با اشاره به خاستگاه اجتماعي و ارزشهايي كه ماهيت اين طبقه اجتماعي را شكل داده، مينويسد كه هرچه مقاومت در برابر خواستههاي نوگرايانه طبقه متوسط افزونتر باشد و موانعي دستيابي به اهداف آن را مشكل كند، تلاش طبقه متوسط بيشتر بروز خواهد كرد. به اعتقاد اين نويسنده: «طبقه متوسط براي دسترسي به ارزشهاي مدرن با روشهاي معمول و از طريق رسانهها، مراكز آموزشي و دانشگاهي و شغلهاي جديد كه مورد علاقه گروههاي سنتگراي جامعه نبوده يا در تخصص آنها نيست، استفاده ميكند. حتي اگر افراد با نگرشهاي سنتي در اين عرصهها سرمايهگذاري كنند، به علت تحولات پرشتاب كه اقتضاي روزآمدي دانش است، هم از نظر نيروي كار متخصص و هم از نظر مديريتي، حضور طبقه متوسط در اينگونه فعاليتها و شغلها پررنگ است.
کتاب در روزنامه آرمان
دغدغه فرهنگ
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره کاهش میزان مطالعه و ارتباط آن با فرهنگ منتشر کرده که در آن آمده است: اگر شرایط اجتماعی ما دستخوش عوارض میشود،اگر بخشندگی و رافت و مهربانی و مردمداری به عنوان یکی از ویژگیهای بارز و مشخص ایرانیها رو به کمرنگ شدن میگذارد، اگر آمار عوارض اجتماعی که میتوانیم به آن بپردازیم، روبه افزایش است، اگر همه سختیها و هر مسئلهای دیگر مثلا یک ترافیک ساده، به بحرانی بدل شده است، همه اینها در یک تناسب با یکدیگر حرکت میکنند. میزان مطالعه مردم ما در این سالها به شدت کاهش یافته و این به مفهوم کاهش میزان عمیقنگری است به پیرامونمان و آنچه در آن میگذرد. و همه اینها نه از سر این که جهل ایجاد شده باشد، بلکه به بهانه اینکه روزگار شرایطی را ایجاد کرده که فرصت شاید خواندن یک کتاب ساده را هم نداریم. ما به آن شکل که در گذشته خلوت و زمان داشتیم، نداریم. ما محفل یا پاتوق به معنای جایی که آدمها با یکدیگر تبادل اندیشه کنند و از دل این اندیشه به یک خروجی مشخص برسند خیلی کمرگ شده است.
در پایان این مطلب آمده است: اینجا به عنوان یک مدرس تئاتر که نفس به نفس با دانشجو زیست کردهام، میگویم که دانشجویان امروز من اغلب، توانایی خواندن یک غزل از حافظ را ندارند؛ می دانم که قرار نیست از کلاس تئاتر شاعر بیرون بیاید، اما بازیگر یک مولفهاش فهم واژگانیاش است. متاسفانه هرچه می گذرد این فهم کاهش پیدا میکند. ما در حوزه سینما، تئاتر، هنر و به طور کلی فرهنگ، مدرک بگیر زیاد خارج میکنیم و از نظر نگاه میزانی و فردی پیشرفت داشتهایم، اما از نظر کیفیتی که نگاه میکنیم بیشتر به نظرم باید برای فرهنگ دغدغهمند باشیم.
کتاب در روزنامه اطلاعات
بالهايي که از بايگاني بيرون آمد
روزنامه اطلاعات در صفحه وادی ادبیات نقدي بر «بالهاي بايگاني»، مجموعه شعر منتشر نشدهاي از سيد حسن حسيني منتشر کرده که در آن عنوان شده است: کتاب «بالهاي بايگاني» مجموعهاي از شعرها و سرودههاي زنده ياد سيد حسن حسيني است که تاکنون به شکل مستقل و در يک مجموعه چاپ نشده بود. در اين مجموعه شاعر چون ديگر سرودههايش نشان داده با کلمات آشناست؛ شاعري که همواره در پي کشف ناشناختههاست. شعرهايي که در اين مجموعه گردآوري شده است گواهي است بر تيزبيني و حساسيت شاعر که آن چه را ميبيند و حس ميکند، حيات ميبخشد. تنوع قالبهاي شعري در کتاب «بالهاي بايگاني» حکايت از ذوق او در تجربه قالبهاي مختلف شعري دارد و البته خلاقيت پويايش. شعرهاي اين مجموعه در قالبهاي غزل، رباعي و دوبيتي، مفردات (تک بيتيها)، سپيد و نيمايي سروده شده است. «بالهاي بايگاني» بيگمان مخاطب جدي شعر و جريانهاي ادبي را تحت تاثير قرار ميدهد.در بخشي از پيشگفتار سهيل محمودي بر اين مجموعه آمده است: «آنچنان که دوستان نزديک حسن حسيني شاهد بودهاند، او در همه سالهاي عمر کوتاه ولي پربار خود يکسره در کار نوشتن و سرودن بود، اما به چاپ سرودههاي خود به شکل مجموعه شعر، کمتوجه بود و بدين کار رغبت چنداني نشان نميداد. گويي نفس سرودن و رهايي پس از لحظات خلاقيت برايش مهمتر و اصليتر و اساسيتر بود. حسيني در زمان حيات ظاهري و جسماني خود، دو مجموعه از سرودههايش را منتشر کرد؛ يکي «همصدا با حلق اسماعيل» که حاصل سالهاي نخستين پس از انقلاب است و نشانههاي تجربههاي سنين زير سيسالگياش و ديگر مجموعه «گنجشک و جبرئيل».
کتاب در روزنامه مردم سالاری
سانسور، جامعه را بي اعتماد ميکند
روزنامه مردم سالاری در صفحه ویژه کتاب و اندیشه با فريد مرادي درباره وضعيت نشر در ايران گفتوگو کرده که می گوید: ببينيد بنده و ديگر افراد امضاکننده نامه 214 مولف به وزير فرهنگ مبني بر حذف سانسور پيش از انتشار معتقديم ضمن برداشتن مميزي پيش از نشر، مسووليت انتشار کتاب بايد صرفا به ناشر و نويسنده محول شود و مسووليت برخورد با متخلفان اين حوزه هم بايد به قوه قضاييه سپرده شود و نه قوه مجريه. پرسشي که اينجا مطرح ميشود اين است که در اين صورت اصحاب فرهنگ هر روز بايد به دادگاهها پاسخگو باشند که من اعتقاد دارم خير، اين مساله به تدريج حل خوهد شد. ضمن اينکه دادگاهها هم اينقدر فرصت ندارند که به هر مساله کوچکي رسيدگي کنند. از اين رو هم ناشران و نويسندگان راه درست را پيدا ميکنند و از خط قرمزها عدول نميکنند و هم مميزي قواعد مشخصي پيدا ميکند. اما آنچه که الان براساس آييننامه مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي اجرا ميشود سانسور پيش از انتشار است که به لحاظ کلي اجازه تفسير و تاويل را به هرکسي ميدهد. وقتي هم اجازه تفسير به راي داده شود مميزي کاملا سليقگي ميشود و فضاي شفاف پاسخگو هم از بين ميرود. اينگونه ميشود که دولت يا وزير جديد بر اساس تفسير به راي خودش تصميم ميگيرد به يک سري از کتابها که قبلا مجوز داشتند هم مجوز ندهد. وقتي وزير فرهنگ دولت تدبير و اميد براساس همين ديدگاه از حذف مميزي پيش از انتشار صحبت کرد ما استقبال کرديم. اما اگر قرار است به خاطر فشارهاي خارج از بدنه دولت بر حوزه فرهنگ همچنان مطابق همان آييننامه پيشين برخورد کنيم بايد يک تجديد نظر اساسي در کليت آن بدهيم و به صورت شفاف و مصداقي چارچوبهاي مميزي را اعلام کنيم تا جلوي تفسير به راي افراد گرفته شود.
او افزود: هدف مسوولان امر بايد اعتلاي فرهنگ جامعه باشد نه رودررويي با اهل فکر و قلم. اين را هم نبايد فراموش کنيم که سانسور جامعه را نسبت به امر مطالعه و کتاب بياعتماد ميکند و اين بياعتمادي چرخه نشر را دچار اختلالات جدي ميکند.
کتاب در روزنامه شاپرک
شاعري از دل اجتماع
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره ناظم حکمت ران زاده از برجستهترين شاعران و نمايشنامهنويسان ترکيه منتشر کرده که از سن 14 سالگي به سرودن شعر پرداخت. او در سن 19 سالگي در سفري که به شوروي داشت از نزديک با نسل جديد هنرمندان انقلابي آشنا شد و جسارتي بيشتر را درايجاد تحول در شکل و محتواي شعر ترکيه يافت.
ناظم همواره از شاعراني بود که فعاليت هنري اش را محدود نمي کرد. او با انتشار اشعار و مقالههاي خود در ميان جوانان محبوبيّت ويژه اي داشت.
در سال 1920 مصطفي کمال پاشا قوايي را تشکيل داد و در صدد نجات ميهن از دست بيگانگان برآمد. همه کساني که شور نجات وطن را در دل داشتند، بسوي انقره رو ميآوردند. در همين سال ناظم نيز که زندگي در استانبول و در زير چکمه اشغالگران برايش غير قابل تحمل شده بود به آناطولي سفر ميکند. و در راه اين سفر است که اولين بار با زندگي نکبتبار زنان و کودکان گرسنه و برهنه و بيمار وطن خود آشنا ميشود که آنرا هرگز تا پايان عمر نميتواند فراموش کند از آن پس همه اشعارش از زندگي اين مردم الهام گرفت. از برجستگيهاي شعر ناظم حکمت سادگي ورواني آنست که تاثير بسياري از ماياکوفسکي دارد.
يکي از ريشههاي مردمي شعر «حکمت» ترانه هايي بود که « عاشيق »هاي ترک مي خواندند، اين عاشيق ها که بخشي از فرهنگ فولکلور ترکيه محسوب مي شوند تأثير بسزايي در شعر «حکمت» داشتند و اين تأثير در شعر او بر مردم عوام است که نشانههاي خود را به منصّه ظهور مي رساند.
در جهان شعر معاصر شاعري بود که روزگار زيستن اش را صرف رسيدن به هدفش مي کند، او مي نويسد براي آزادي و استقلال سرزمين اش.
نظر شما