کتاب در روزنامه ایران
پیدا شدن هاون برنجی تا ازدواج پسر دایی و دختر عمه
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر یادداشتی درباره مجموعه داستان «محراب سانتاماریا» نوشته ملاحت نیکی منتشر کرده که در آن میخوانیم: «هاون برنجی» مهمترین داستان این مجموعه است. چه از لحاظ فرم و شخصیت پردازی و چه از لحاظ دایره واژگان گسترده نویسنده در انتخابهایی که برای واژگانش در نوشتن داستان دارد. شاید بزرگترین نقطه قوت ملاحت نیکی در مجموعه داستان محراب سانتاماریا همین گستردگی دایره واژگان و انتخابهای درست کلمات است. در هاون برنجی زمانها دسته بندی شده اند و قسمتی از تاریخ خانواده ای را نشان می دهد که ذره ذره به اضمحلال نزدیک می شود. بند اول فلاش فوروارد است. جسد جوانی را که هاون برنجی را به پاهایش بسته و خود را در رودخانه زرجوب رشت غرق کرده. تکه هایی از آمدن روسها و چگونگی پیدا شدن هاون برنجی تا ازدواج پسر دایی و دختر عمه و غرق شدن فرزندشان و آخرین تکه پازل نامه مادری به همسر سابقش است... نویسنده به خوبی بازی پازلها را رعایت کرده و قاعده عروسک های روسی را به اجرا درآورده است.
«نذر سید»، داستان دیگر این مجموعه است که چون هاون برنجی وامدار خرده روایت های شنیداری این نویسنده است. ماجرای دختری که در کودکی بیماری سختی می گیرد و برای علاجش او را نذر سید متولی امامزاده ای می کنند. شروع داستان با متنی از شماره فوق العاده مجله ایران باستان (خرداد 1313) شروع می شود. درست است که آوردن چنین تمهیداتی برای شروع داستانها متداول است اما به گمان این قلم خود داستان به اندازه کافی از پس وظیفه اش برآمده و فضایی را که باید از دوران رضاشاه و سفرش به ترکیه در ذهن مخاطب می ساخته را فراهم آورده است. شخصیت پردازی خوب سید ساده دل و سایر شخصیت ها که از تیپ بودن گریخته و تبدیل به شخصیت شده اند و فضاسازی های خوب این داستان را در میان سایر داستانها برجسته کرده است.
نخندید! دروغ که نمیگویم!
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر یادداشتی درباره شهر کناب منتشر کرده که در آن آمده است: در همین کشور، وقتی قرار است شهرکتابشان را راهاندازی کنند، میآیند و از الگوی شهر کتاب ما الگو میگیرند نه فرضاً از الگوهای مشابه در اروپا و امریکا و آن وقت ما باید به شهرکتابی نگاه کنیم که از راهاندازیاش بیست سالی گذشته اما هنوز چندان با دهه هفتادش تفاوتی نکرده و البته کاربری پیشروی آن زماناش را هم از دست داده. «حصری حسن» از مدیران شهر کتاب مالزی به «علی اکبر ضیائی» رایزن فرهنگی ایران گفته تجربه دو سفر گذشته هیأتی از کارشناسان حوزه کتاب این کشور به ایران -که با پیشنهاد و یکی از کارشناسان ایرانی مقیم مالزی انجام گرفته- و بازدید از شهر کتاب ایران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انتشارات آستان قدس رضوی زمینهساز الگوبرداریشان برای تأسیس شهر کتاب در مالزی شده. حالا ببینید کی گفتم! پنج سال دیگر، یک هیأت ایرانی میرود مالزی و اعلام میکند که شهر کتاب مالزی به تمام اهدافی که قرار بوده شهرکتاب ایران، 15 سال قبل به آن برسد، رسیده و ما باید ببینیم چطور آنها این کار را کردند! نخندید! دروغ که نمیگویم!
کتاب در روزنامه آرمان
از کتاب رهایی نداریم
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره کتابهای الکترونیکی منتشر کرده که در آن نوشته است: مجموعه 300 صفحه گفتوگوی ژان فیلیپ دوتوناک با اکو و کلودکریر در «از کتاب رهایی نداریم»، حکمکردن درباره ماهیت تغییرات یا اختلالاتی نیست که ممکن است از پذیرش کتابهای الکترونیکی - چه در مقیاسی گسترده و چه محدود- ناشی شود. تجربه این دو دوستدار و گردآورنده کتابهای نایاب که مصرانه نسخههای چاپی پیش از 1500 میلادی را جستجو میکنند، آنها را به این نتیجه رسانده که کتاب را همچون «چرخ» در نظام آفریدگان تخیل بشر تکاملی بهشمار آورند که فرا رفتن از آن ممکن نیست؛ چرا که چرخ از زمان اختراعش تاکنون بهحد اشباع تکرار شده، همچنین تاریخ اختراع کتاب نیز از ادوار کهن از لولههای اوراق پاپیروس گرفته تا امروز، در هرحال با ابزاری مواجهایم که ورای همه دگرگونیهایی که متحمل شده، بهطرزی استثنایی همانگونه که بوده برجای مانده. کتاب در اینجا همچون «چرخ دانش و تخیل» نمودار میشود که انقلابهای فناورانهای که پیشگویی شده یا مایه هراسمان شده، آن را از حرکت بازنخواهد داشت. گفتوگوی این دو وقایعنگار تیزبین، هر کتابخوان و بهویژه کتابخوانهایی که کتاب را بهصورت شیای ملموس دوست میدارند مجذوب خواهدکرد، چهبسا که حسرت گذشته را در دل صاحبان کتابهای الکترونیکی برانگیزاند.
کتاب در روزنامه شرق
روشن ترین یادآوردندگان
روزنامه شرق در صفحه ادبیات نقدی درباره کتاب « تئاتر و سینمای آربی اوانسیان» با پژوهش و گردآوری مجید لشکری منتشر کرده که در آن آمده است: در پیشگفتار پیتر بروک، کارگردان بزرگ تئاتر بر این کتاب درباره آربی اوانسیان می خوانیم: اگر تئاتر ایران چراغی داشته باشد آربی یکی از روشن ترین و نزدیکترین آنهاست به ما . او در همه زندگی اش، در تئاترش دغدغه ای جز تئاتر نداشته است. زیاده نمی گویم ولی باید بدانید آربی از همه کسانی که در این کتاب گفت و گوهایشان را می خوانید بیدارترین و روشن ترین یادآوردندگان است.
شب های تهران
روزنامه شرق در صفحه ادبیات مطلبی درباره رمان «شب های تهران» غزاله علیزاده منتشر کرده که در آن بیان شده است: فصل دوم از بخش رمان «شب های تهران» غزاله علیزاده با روایت صحنه ای از بحث و جدل دانشجویان در حیاط دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران خاتمه می پذیرد. این صحنه از بافت کلی و سیر روایت «شب های تهران» خلق هنری را در فضایی شرح می دهد که به رغم تداوم ظاهری، یکسره قلب ماهیت یافته است. در این بخش از رمان، بهزاد- شخصیت اصلی رمان که نقاش است- به قصد خرید رنگ به راسته کتابفروشی می رود و در آنجا به داود- دانشجوی رشته حقوق سیاسی- برمی خورد ...
اهدای کتاب به جای سررسید
روزنامه شرق در صفحه آخر یادداشتی درباره ایده اهدای کتاب به جای سررسید منتشر کرده که در آن عنوان شده است: در این روزهایی که شرکتها و کارخانه ها و کلا فعالان عرصه تبلیغات و تجارت و ...مشغول دادن سرررسید به مراجعان هستند، بهمن دارالشفاهی ایده ای را مطرح کرد: «کتاب به جای سررسید» هرچند عده ای معتقد بودند این ایده قدیمی است او برای شرق چنین نوشت: «اصلی ترین مزیت کتاب اینکه چندماه از سال گذشته عمرش تمام نمی شود و می تواند تا سال ها و دهه ها به یادگار از شما و شرکتتان در کتابخانه خانه ای به یادگار بماند.
کتاب در روزنامه همشهری
ما و راه دشوار کتابخوانی
روزنامه همشهری در شماره امروز یادداشتی درباره کتابخوانی منتشر کرده که در آن آمده است: فرهنگ کتابخوانی و سرانه مطالعه هر کشور، معیاری اساسی در میزان توسعه یافتگی یک جامعه محسوب می شود. چه بسا عدم آگاهی شهروندان باعث عدم موفقیت مسئولین در این راستا باشد. کتاب نخستین قدم برای شکل گیری فرهنگ کودکان و افزایش مهارت زبانی نوجوانان است. حال آنکه این روزها سهم عمده اوقات فراغت آنان را بازی رایانه ای در برمی گیرد. پس نیاز به دانستن و کنجکاوی ذاتی شان به این وسیله اشباع می شود.
کتاب در روزنامه شاپرک
ناصرخسرو؛ سحر در شعر
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره ناصر خسرو منتشر کرده و در آن میخوانیم: ناصر خسرو يکي از شاعران و نويسندگان درجه اول ادبيات فارسي است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجينههاي ادب و فرهنگ ما محسوب ميگردند.
او در خداشناسي و دينداري سخت استوار بودهاست، و مناعت طبع، بلندي همت، عزت نفس، صراحت گفتار، و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در يکي از قصايد خويش ميگويد که به يمگان افتادنش از بيچارگي و ناتواني نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امير ترس ندارد، شعر و کلام او سحر حلال است. او شکار هواي نفس نميشود، او به يمگان از پي مال و منال نيامدهاست و خود يمگان هم جاي مال نيست. او بنده روزگار نيست، چرا که بنده آز و نياز نيست، اين آز و نيازند که انسان به درگاه امير و سلطان ميآورند و ميمانند. ناصر جهان فرومايه را به پشيزي نميخرد. (از زبان خود ناصر خسرو).
او به آثار منظوم و منثور خويش مينازد، و به علم و دانش خويش فخر ميکند، اينکار او گاهي خواننده را وادار ميکند که ناصر به يک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.
نظر شما