سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۲
مولانا از معجزات پیامبر(ص) است/ ممیزی و قانونمندی/ آن چهارشنبه‌ای که تو رفتی، بی‌تردید سه‌شنبه بود

امروز سه‌شنبه هشتم مهر 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، فرهیختگان، شهروند، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با غلامرضا اعوانی و مطالب و یادداشت‌ها درباره مولانا، ممیزی کتاب و احمد بیگدلی از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز سه شنبه هشتم مهر 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، فرهیختگان، شهروند، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه ایران

طبیب روح دوران‌‌ها
روزنامه ایران در صفحه ادبیات مطلبی درباره بزرگداشت مولانا منتشر کرده که از او آثار متعددی همچون مثنوی، دیوان شمس و فیه ما فیه باقی مانده است.
مهدیه الهی قمشه‌ای، شاعر، مولوی‌شناس و محقق ادبیات عرفانی درباره این‌که چرا اشعار مولانا در آن سوی مرزها هم با استقبال بسیاری روبه‌رو شده است؛ می‌گوید: در پاسخ به این سؤال بی‌اغراق می‌توان گفت که مولانا طبیب روحانی ماست. همان قدر که ما انسان‌ها به طبیب جسم نیاز داریم به طبیب روح هم نیاز داریم. در همین راستا مولانا توانست با خلق مثنوی معنوی به چنین قدرت و جایگاهی دست پیدا کند. جسم به خاطر ناراحتی‌های روح است که به مشکلات متعددی دچار می‌شود. بنابراین مسلم است که افرادی همچون مولانا از چه جایگاهی در این رابطه برخوردار هستند.
قمشه‌ای معتقد است که مولانا به درک صحیحی از امراض روح انسان رسیده و با تکیه بر آن به خلق شاهکارهایش پرداخته است. او بر این باور است که روح انسان‌های امروز با توجه به شرایط زندگی در دنیای معاصر بیمار شده‌اند و مولانا در مثنوی توانسته به درمان این مشکلات آن هم در لابه‌لای اشعارش بپردازد.

کتاب در روزنامه شرق

روایت مرد آرام
روزنامه شرق در صفحه هنری یادداشتی درباره احمد بیگدلی منتشر کرده که می گوید: حتی بعد از مرگ هم احمد بیگدلی نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس، بازیگر، خطاط و مستندساز را متولیان امور هنری و سینمایی جدی نگرفتند و مرکز هنرهای نمایشی و سازمان سینمایی به پیام تسلی برای خانواده‌اش و جامعه هنری و سینمایی بسنده کردند.
از میان انبوه داستان کوتاه و رمان، همان یک کتاب لاغر داستان بلند «اندکی سایه» بود که بارها و بارها با صدای محشرش آن را برایم خوانده بود. «اندکی سایه» با کسب عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی در بزنگاه حساسی، راه را برای مطرح‌شدن ‌نویسنده‌اش باز کرد تا لااقل کتاب‌های دیگر به زیور طبع آراسته شوند و ‌نویسنده‌شان دست‌کم دلخوش به انتشارشان باشد. جدای از مبلغ جایزه که به گوشه‌ای از زخم زندگی آقای‌نویسنده زده شد، کتابی که یکی از دو رمان برنده کتاب سال جمهوری اسلامی تا به امروز است، حتی در استقبال مخاطب نیز شانس زیادی پیدا نکرد و با وجود شهرتش از سه چاپ فراتر نرفت که در نهایت پیرمرد ‌نویسنده اعتراضش را با تغییر ناشر اعلام کرد. عنوان کتاب سال و بعدها برنده کتاب فصل و برنده جایزه شهید غنی‌پور هیچ‌کدام نتوانستند اندکی رفاه و آرامش برای‌ نویسنده‌ای فراهم بیاورند که به اعتبار قدرت خلاقه‌اش و آثاری که از خود به‌جای گذاشت، حقش خیلی بیشتر از اینها بود. همه این القاب و عناوین تنها منجر شد به پیام مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی و معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. حالا هم به همت بنیاد شعر و ادبیات داستانی سرای داستان این مرکز در اختیار دوستان و شاگردان سینمایی، تئاتری، تلویزیونی و داستانی او قرار گرفته تا امروز سه‌شنبه هشتم مهر یادش را گرامی دارند. منتها حق ‌نویسنده ایرانی فراتر از این حرف‌هاست.

کتاب در روزنامه فرهیختگان

پایان قطعی چله‌نشینی و امتداد آن در زمان
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره رمان «مردگان» نوشته مهدی فیاضی‌کیا منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: نخستین رمان مهدی فیاضی‌کیا، طبق گفته خود نویسنده، با فاصله زیادی از نگارش آن منتشر شده است. «مردگان» که به تازگی توسط نشر ققنوس راهی بازار شده، تفاوت‌های عمده محتوایی و موضوعی با دیگر داستان‌‌های نوشته‌شده هم‌نسلان نویسنده آن دارد. موضوع رمان فیاضی‌کیا فاصله زیادی با نوشتارهای نویسندگان دهه شصتی و کارهای منتشرشده اخیر دارد. داستان «مردگان» داستان دو نسل است، پدربزرگ و نوه‌ای که هرگز همدیگر را ملاقات نمی‌کنند، اما سرنوشت‌شان به واسطه اعمال‌شان، در طول تاریخ به هم گره می‌خورد. داستان رمان در دو زمان موازی که هرکدام حدودا نصفی از رمان را تشکیل می‌دهند، روایت می‌شود. لایه گذشته، به میرزا می‌پردازد که با توسل به چله‌نشینی در یکی از گورستان‌های شهر نجف، می‌خواهد به کشف و شهود خاصی برسد. اما این چله‌نشینی به راحتی که فکر می‌کند، پیش نمی‌رود و موانع زیادی سر راه آن قرار می‌گیرد، در لایه زمان دیگر داستان، که براساس شواهد و قرائن زمان حال است، با شخصیتی مواجه می‌شویم که دچار شک و تردید است و این تردید در همه عقاید او رخنه کرده و بنیان اعتقادی او را شکسته تا جایی که حتی خود را دیگر زنده تصور نمی‌کند. با این حال از کمک کردن به دیگران و انجام هر آنچه از دستش برمی‌آید برای مردم دریغ نمی‌کند.
در پایان مطلب آمده است: نویسنده تیزهوش این رمان، در فصل پانزدهم به نجات داستان می‌شتابد. فصلی که در آن داستان یک‌باره لایه‌هایی پنهانی‌اش را رو می‌کند و به نوعی پوست می‌اندازد. اما متاسفانه یک فصل مانده به پایان داستان، برای نجات آن کمی دیر است!

و آن چهارشنبه‌ای که تو رفتی، بی‌تردید سه‌شنبه بود
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره احمد بیگدلی منتشر کرده که در آن آمده است: اولین بار در شهرکرد شاید ده سال قبل دیدمش. فیلمنامه‌نویسی درس می‌داد. گفتم: من قصه نوشتن دوست دارم. گفت: من هم قصه نوشتن را بیشتر دوست دارم. بعدها حدود یک سال مداوم هر دوشنبه در شهرکرد کارگاه داستان‌نویسی برگزار می‌کرد و چقدر آن سال همه ما که دورش جمع می‌شدیم، یکی بودیم و خوشحال و چقدر از او یاد می‌گرفتیم. می‌گفت: از من حرف بکشید! نگذارید چیزهایی که می‌دانم با خودم ببرم.
دلبسته اسطوره‌ها و داستان‌های کهن بودی. کتابخانه‌ات را نشانم دادی، با ذوق یک جلد کتاب‌ خطی بیرون آوردی. حالا یادم نیست کتاب دقیقا چه بود، کتاب را با وسواس باز کردی و گفتی: ثروت من اینها هستند. می‌دانم که رمانی درباره آستارا نوشته بودی. پرسیدم: چرا آستارا؟ گفتی: هیچ‌وقت آستارا نرفته‌ام برای همین.
جایی خوانده‌ام که نویسنده‌ها در دل کتاب‌هایشان تا ابد زنده می‌مانند. و حالا می‌نویسم تو در قلب تمام ما، تک‌تک آنهایی که آثارت را خوانده‌اند و لذت برده‌اند یا آنهایی که روزگاری برایشان حرص خورده‌ای و چیز یادشان داده‌ای، زنده‌ای. خداحافظ استاد! خداحافظ عزیز! خداحافظ دوست! و آن چهارشنبه‌ای که تو رفتی، بی‌تردید سه‌شنبه بود.

مولانا و انسان این روزگار
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره سامانه اندیشه‌ای و جهان‌بینی مولوی منتشر کرده که می گوید: مولانا جهانی می‌اندیشد. پیام‌ها و آموزه‌های او به‌گونه‌ای است که همه جهانیان می‌توانند از آن بهره ببرند. پرسمان‌های مولانا که می‌کوشد به یاری اندیشه خویش آنها را بگشاید، پرسمان‌های جهانی و انسانی است. چاره‌ها و راهکارهای مولانا برای دشواری‌ها، کژروی‌ها، نابسامانی‌ها و تنگناهایی که آدمی به آنها دچار است همچنان دامنه و کارکردی گسترده دارد. مولانا در تنگنای فرهنگ، نژاد و تاریخ نمی‌ماند از همین‌روست که اگر سرودهای او به درستی به زبان‌های دیگر برگردانیده شود هر انسانی در هر جای جهان می‌تواند برای درست و به آیین زیستن و برای رسیدن به آرامش و بهروزی در زندگانی از آنها بهره ببرد.
بستر و پایه دیگر در اندیشه‌های مولانا درست وارونه پایه و بستر پیشین است. بومی‌گرایی: درست است که مولانا فراخ می‌اندیشید جهانی و انسانی. اما فراخ‌اندیشی او برآمده از ایرانی‌بودن اوست. او به پرسمان‌های انسان چونان انسانی ایرانی می‌نگرد.
می‌دانیم که یکی از پرسمان‌های بزرگ در این روزگار جهانی شدن است؛ جهانی شدن سودهایی در بر دارد؛ زیان‌هایی نیز. اگر جهانی‌شدن به معنای برافتادن فرهنگ و منش بومی باشد نه‌تنها زیان‌بار و آسیب‌رسان، بلکه ویرانگر و فاجعه‌آمیز خواهد بود از همین‌روست که پرسمانی دیگر در پی این پرسمان نخستین ذهن و اندیشه جهانیان به‌ویژه ما ایرانیان را به خود در می‌کشد: بومی‌ماندن، در جهانی که به نوعی یکسانی و یکنواختی می‌شتابد، بهره‌جویی از فرهنگ چیره رسانه‌ای. نمی‌توان جهانی نشد زیرا این پدیده‌ای است ناگزیر و هیچ کشوری نمی‌تواند با روح‌های بلند برگرد خویش برافرازد و از دیگر کشورها یه یکباره بگسلد. پس چاره چیست چاره را مولانا فراپیش ما نهاده است. او از سوی انسانی جهانی است؛ به دیگر سخن، مولانا از بن جان و دندان ایرانی است
من می‌گویم اگر مولانا توانسته است جهانی بیندیشد؛ و اگر جهانیان می‌توانند از اندیشه‌ها، آموزه‌ها و آزمون‌های او به ژرفی بهره ببرند از آنجاست که او در مغز و استخوان خود بومی و ایرانی است. کسی می‌تواند جهانی بیندیشد که چیستی فرهنگی و منش خود را به استواری شناخته باشد و بدان باور یافته باشد. از این دید می‌توان گفت مولانا روزآمدترین سخنور و اندیشمند ایرانی است.

مولانا در یک اقلیم نمی‌گنجد
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره احوال و اندیشه‌های مولانا منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: با اینکه شهرت مولانا از سایر عرفای اسلامی بیشتر است اما عرفان وی ناشناخته است چراکه کسانی که پیام مولانا را انعکاس می‌دهند عرفان او را در عشق و رقص خلاصه می‌کنند. عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب جست‌وجو در تصوف ایران می‌نویسد: «مثنوی عظیم مولانا در واقع حاصل معارف و تجارب عرفان اسلامی است که تنها از حیث کمیت دو برابر کمدی الهی دانته است اما از حیث کیفیت اوج عظمت روحانی عرفان ایرانی- اسلامی را منعکس می‌کند.»
مولانا به میراث عظیم عطار و سنایی علاقه خاصی نشان می‌داد و در مورد سنایی به مریدان توصیه می‌کرد که از هرگونه تکریم برای او دریغ نکنند و منکران سنایی را به‌شدت نقد و رد می‌کرد. عطار نیشابوری دیگر عارف بنامی بود که مولوی با عرفان وی اندیشه‌های خود را رنگ‌آمیزی کرد. درباره این تاثیر باید گفت نزدیک به 35 فقره یا بیشتر از حکایات یا مطالب مثنوی از آثار عطار ماخوذاست که گواه عمق تاثیر شیخ نیشابور در مولاناست.
عبدالحسین زرین‌کوب معتقد است کتابی که مولانا زیاد و غالبا با دقت و علاقه مطالعه می‌کرد یادداشت‌های پدرش بهاء ولد بود که وی از آنها به فواید والد تعبیر می‌کرد؛ در هر حال تاثیر «فواید والد» در مولانا تا آنجاست که می‌توان گفت کمتر مطلبی در آن هست که مولانا در مثنوی یا در فیه‌مافیه و حتی در دیوان به نحوی مطرح نکرده باشد.
با این همه تجارب روحانی شمس تبریزی در روح مولانا بی‌بدیل است. مقالات شمس که عموما سخنان وی در مجالس عام است معرف تاثیری است که شمس در شخص مولانا گذاشته و او را به کلی دگرگون ساخته است. در آخر باید گفت مطالعه این آثار در صورتی که همراه با تعمق و همدلی در خود مثنوی باشد می‌تواند خواننده را در فهم دقیق کلام مولانا هدایت کند.

مولانا از معجزات پیامبر(ص) است

روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر گفت و گوی وب‌سایت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با غلامرضا اعوانی درباره مولانا را منتشر کرده که می‌گوید: مولانا از شخصیت‌های بسیار بزرگ نه‌تنها در ایران و جهان اسلام بلکه در سراسر جهان است. وجود کسی مانند مولانا، معجزه نبوی(ص) است؛ زیرا چنین بزرگانی که در دنیا کم‌نظیر یا بی‌نظیر هستند، در امت آن حضرت به چشم می‌خورند. اگر به امت اسلامی نگاه کنیم در همه زمینه‌ها افرادی را می‌بینیم که سرآمد روزگار و روزگاران و نام‌آورترین افراد هستند که یکی از آنها بی‌شک مولاناست.
غربی‌ها روی آثار و اندیشه‌های مولانا خیلی کار کرده‌اند. در قرن گذشته کسی که بیش از همه درباره مولانا کار کرده «نیکلسون» بوده است. نیکلسون کتاب مثنوی شریف را به دقت بسیار تمام تصحیح کرد و به زیور طبع آراست. همچنین در ایران کسانی مانند مرحوم فروزانفر و مرحوم همایی و دیگران روی مولانا کار کردند. چند سالی است توجه غرب به مولانا بسیار زیادشده و شخصی ترجمه نیکلسون از مثنوی را به زبان شعر درآورده و آنچنان کتاب پرفروشی شده است که شاید در آمریکا بعد از انجیل (به این مقدار و در این مدت زمانی و نیز در این حجم) بی‌سابقه باشد. اینکه چرا این اتفاق افتاده، دلایل زیادی دارد. یکی از دلایل این است که بشر امروز از زندگی مادی، صنعتی و تکنولوژیک سیر شده است. انسان برای معنا ساخته شده و تشنه معنویت است. مسلما یکی از کسانی که پیامی معنوی برای تمام جهان دارد، مولاناست. اصولا کتاب مثنوی، کتاب معنوی و معناست و به همین جهت به آن خیلی توجه شده است.

کتاب در روزنامه شهروند

ممیزی؟ قانونمند؟
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات یادداشتی درباره ممیزی کتاب منتشر کرده که در آن آمده است: در موضوع مميزي ايراني يك ايراد اساسي وجود دارد كه به نظر مي‌رسد نه دولت و نه ديگر اركان مميزي اصلا به آن توجهي ندارند و آن، قانون مميزي است؛ چيزي كه خود دولت‌هاي ايراني، با توجه به تجربه‌هاي مميزي در تمام جهان، آن را جمع‌بندي كرده اما در كار مميزي، هرگز مورد رجوع مميزان بي‌نام و نشان و صاحب اختيار قرار نمي‌گيرد. به نظر مي‌رسد كه اين ضعف، پيش از آن كه به شاكله اداره يا مجموعه‌اي خاص قرار بگيرد به ضعف بنيه فرهنگ عمومي ما قابل بازگشت است.
در مورد مميزي ايراني به نظر مي‌رسد كه گام نخست شناخت مجموعه‌اي از چيزها است كه به نام مميزي و به كام بازدارندگي انديشه و خلاقيت، وارد عمل مي‌شوند، توليد ترس و وحشت مي‌كنند و جان گرفتن پرسش در چيزي به نام انتقاد را در نطفه خفه مي‌سازند.
نويسنده، مترجم، ناشر و ده‌ها عامل ديگر، حلقه‌هاي تودرتوي بازار نشر و توليد كتاب هستند. ضربه‌پذيرترين عنصر اين حلقه نويسندگان هستند كه در ايران صنف ندارند و ظاهرا دولت و قانون نيز در برابر بي‌صنف ماندن اين جامعه به سكوت قناعت كرده‌اند حال آن كه فرهنگ و قدرت تمدني فرهنگ معاصر ما شديدا براي ابقاي حيات اجتماعي خود نيازمند حضور انديشمندان در كنار خود است. از سوي ديگر، لرزان‌ترين آستانه حقوقي نيز به نويسندگان تعلق دارد كه در هر ماجرا، به راحتي آب خوردن كنار گذاشته مي‌شوند. ناشر اما، به دلايل متعدد اقتصادي عموما در برابر نويسندگان قرار مي‌گيرند. اين را مي‌توان با بازخواني ماجراهايي كه مميزي پيش‌روي نويسندگان و ناشران قرار داده مشاهده و مرور كرد. يك محاسبه سردستي‌ نشان مي‌دهد كه هيچ ناشري از افتادن در تور و تنور سياست بي‌مختصات مميزي دو تاريخه نشده و به نابودي نرسيده است و برعكس، اتفاقاتي در گوشه و كنار ماجرا افتاده كه منجر به استغناي مالي‌اش نيز شده است. اكنون به نظر مي‌رسد مميزي فصلي پرخطر را پيش‌روي ناشران ايراني قرار داده است.
علي شجاعي صائين خبر داده كه از مهر ماه، مميزي به ناشران قانونمند سپرده مي‌شود. منتظر مي‌مانيم تا صورت‌ها و سليقه‌هاي نوظهور از پس و پسله‌ها بدر آيند و قانون مميزي ايران را كه قدمتش به دهه ٤٠ بازمي‌گردد گردگيري كنند. اميدواريم قانون بتواند در شفاف‌تر ساختن سليقه‌هاي حيرت‌انگيز مميزي ايراني ياري‌مان دهد.

اصل بیست‌وچهارم قانون اساسی
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات یادداشتی درباره اصل بیست‌وچهارم قانون اساسی منتشر کرده است که می گوید: به نظر می‌رسد که ممیزی نوعی اعمال محدودیت در حق آزادی بیانی است که در اصل ٢٤ قانون اساسی آمده و دولت موظف است به منظور ایجاد امکان استفاده از حق آزادی بیان برای ملت، جزییات و دقایق حدود و حریم اسلام و حقوق عمومی را طی قانونی به اطلاع عموم برساند. حسب ظاهر مصوبه اصلاحی «اهداف سیاست‌ها و ضوابط نشر کتاب» مصوب جلسه ٦٦٠ مورخ ٢٤/١/١٣٨٩ شورایعالی انقلاب فرهنگی به این مهم پرداخته است. در بخش‌های سه‌گانه الف، ب و ج ماده ٤ مصوبه مزبور، حدود قانونی دین و اخلاق در ٨ بند و سیاست و اجتماع در ١١ بند و حدود قانونی حقوق و فرهنگ عمومی در ٨ بند تصریح شده است ولی ٢٨ بند یاد شده در این ماده تحت عنوان حدود قانونی عموما مصادیق کلی‌اند که همانند قوانین قضایی به منظور تطبیق اقدامات و اعمال با آنها نیازمند نوعی از رسیدگی هستند که شأن قضایی و داوری دارد. به همین منظور در ماده ٥ آن مصوبه مقرر شده است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «هیأت نظارتی متشکل از حداقل ٥ نفر از میان صاحب نظران و شخصیت‌های علمی، دینی و فرهنگی وارد به مسائل کتاب و نشر و امور اجتماعی و سیاسی و تبلیغاتی را انتخاب و جهت تصویب به شورایعالی انقلاب فرهنگی معرفی خواهد کرد» و در تبصره آن نیز مقرر کرده که متناسب با هر رشته تخصصی و کاری، کارگروهی متشکل از افراد صاحب نظر و به انتخاب شورای فرهنگ عمومی و زیرنظر هیأت تشکیل می‌شود. ماده ٨ بر تشکیل دبیرخانه هیأت نظارت و ماده ٩ بر تشکیل کمیته‌های داوری برای بررسی و ارزیابی آثار توسط هیأت نظارت پرداخته است. صرف‌نظر از مواعد زمانی که در همین مصوبه تعیین شده، مقرر بوده است که امر تطبیق آثار با ضوابط نشر توسط کمیته‌های داوری که توسط هیأت نظارت تشکیل می‌شود و در صورت لزوم با بهره‌گیری از دانش و تجارب کارگروه‌های تخصصی انجام شود. حال آن‌که نه هیأت نظارتی تشکیل شد و نه کارگروه تخصصی شکل گرفت.

شکاریم یک‌سر همه پیش مرگ
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات یادداشتی درباره تاریخچه ممیزی کتاب از دوران قاجار تا کنون منتشر کرده است که می گوید: نخستین نشانه‌های تاریخی سانسور و حذف فرهنگی برمی‌گردد به‌سال ۲۱۳ پیش از میلاد در چین که امپراتور وقت دستور به نابودکردن تمامی کتب تاریخی داد تا هیچ‌کس را یارای انتقاد نماند. همچنین است در انگلستان و دوران سلطنت دودمان «تیودور» و «استوارت» که پادشاه حق نشر را در انحصار خود درآورد و تاسال ۱۶۹۵ میلادی هیچ کتابی در انگلستان منتشر نمی‌شد مگر آن‌که پادشاه مجوز آن را صادر کرده باشد. در تاریخ سرزمین ما نیز اعمال سانسور و ممیزی، عمودی به بلندای تاریخ دارد.
در دوران دیکتاتوری رضاخانی، سانسور و ممیزی تشکیلات مستقل خود را یافت و ایادی چاپلوس او آنچنان نشتاری بر افکار عمومی و جراید اعمال کردند که حکم کوچکترین سرپیچی از دستورات آنان تنها مرگ بود. مرگ دکتر تقی ارانی در زندان با آمپول هوا، دوختن لب‌های فرخی یزدی، قتل میرزاده عشقی و خفه‌کردن افرادی چون شهید مدرس و بسیاری دیگر از اندیشمندان و صاحبان جراید و نشریات در این مقوله قابل بررسی است.
در پایان این مطلب آمده است: در آغاز دهه ١٣٩٠، سازوکار تاریخی ممیزی، گامی تازه‌ به فضایی جدید می‌نهد و شکل و شمایل خود را به شیوه‌ای دیگر تغییر می‌دهد. از این گاه در پرونده پیش رو، تلاش می‌کنیم، سپردن ممیزی به ناشران، چرایی آن و همسوکردن ناشران با سازوکار ممیزی را مورد نگرش قرار دهیم تا شاید، در لایه‌های پنهان دارنده مباحث مطرح شده، برخی مصائب و تاثیرات ممیزی بر مسائل جامعه و شهروندان آن نیز مورد نقد قرار گیرد. چرا که ممیزی، نه‌تنها حذف یک کلمه که گرفتن اندیشه بلندمدت یک جامعه است.

نویسندگان شرف نشر و کتاب ایران
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات یادداشتی درباره ممیزی کتاب منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: در چند ماه گذشته ارشاد به خوبی نشان داده که حتی کتاب‌هایی که مجوز آنها را صادر می‌کند، اجازه حضور در جایی مثل نمایشگاه‌های دوره‌ای یا حتی نمایشگاه بین‌المللی ایران را نداشته است. با سپردن سانسور به ناشران، گروه زیادی از ناشران مستقل و تعیین‌کننده فضای فرهنگی ایران بخش وسیعی از آزادی‌های کوچک از پیش داشته خود را هم به زیر سایه قوانین دولتی خواهند برد و این مسأله سانسور را از کلمه یا کتاب به یک بخش وسیع‌تری می‌کشاند.
امکانات نشر و نویسندگان آن، که شرف نشر و کتاب ایران هستند، در فقیرترین شرایط ممکن تدارک قرار می‌گیرد و همه این شرایط نشان می‌دهد که با همه تلاش‌هایی که وزارت ارشاد کرده نتوانسته فضای نشر ایران را دگرگون کند. از نگاه من مشکل اصلی نشر ایران، نه کمبود بودجه، نه ممیزی، نه مسائل دیگر است، مشکل اصلی نشر ایران عدم پرداختن به نویسنده به‌عنوان صدای جامعه است، تا زمانی‌که نویسندگان را درنیابند و قلم را به آنها که اهلش هستند نسپارند، سیاست‌های رسمی حاکم بر این حوزه هیچ مشکلی را از نشر و کتاب ایران حذف نخواهد کرد.

خوب است اما برای خارجی‌ها!
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات یادداشتی درباره ممیزی کتاب منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: نگاه کلی من به تغییر وضعیت ممیزی کتاب مثبت نیست. انگار که ارشاد با تصویب چنین قانونی بخواهد هر گونه اتهام و پاسخ‌گویی را از جانب خود پس بزند و تمامی ایرادهای سطحی افراد تندرو را به دست ناشران بسپارد. در صورتی که مسئولیت ممیزی با وزارت‌خانه‌ای است که این قانون را پایه‌گذاری کرده. آن اوایل که خبر از تغییر روند ممیزی شده بود، عده‌ای از ناشران و حتی روشنفکران خوشحال بودند، بدون آن‌که به عواقب این امر فکر کنند. بله! سپردن وضع ممیزی به مولفان، مترجمان و ناشران روند مثبت و امیدوارکننده‌ای است، اما در خارج از کشور! چنین روندی باید از حمایت تمامی مسئولین ذیربط برخوردار باشد. همه دوست دارند کتاب‌ها بدون معطلی منتشر بشوند؛ به‌شرطی که این روند مانند روند انتشار کتاب در کشورهای دیگر باشد. نه این‌که ناشر از این‌به‌بعد دچار دل‌نگرانی‌های تازه‌ای برای توقیف کتاب‌های خودش باشد. من فکر می‌کنم چنین تغییر روندی در ایران پاسخگو نخواهد بود و اگر یک مشکل را حل کند، چندین و چند مشکل در حوزه‌ نشر به‌وجود می‌آورد که ممکن است به‌طور کامل انگیزه‌ انتشار کتاب را از بین ببرد.

ممیزی باعث افزایش کتابخوانی شده است
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات یادداشتی درباره ممیزی کتاب منتشر کرده که می گوید: از نگاه من، ممیزی باعث شده افراد و گروه‌های خاصی کنجکاو شوند و کتابی را که در جریان فرآیند ممیزی سر و صدا کرده بیشتر بجویند و بخوانند. البته افرادی هستند که نسبت به الگوی حاکمیتی مدیریت کتاب ذهنیت منفی پیدا کرده‌اند اما این افراد اقلیت هستند

کتاب در روزنامه مردم سالاری

بشنو از ني چون حکايت مي‌کند
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره مولانا به مناسبت روز بزرگداشتش منتشر کرده که عنوان می‌کند: مثنوي معنوي مولانا يکي از بزرگترين و بي‌نظيرترين کتاب‌هاي عرفاني است که آفريده شده است و حاصل پربارترين دوران عمر مولاناست. چون بيش‌از 50 سال داشت که نظم مثنوي را آغاز کرد. اهميت مثنوي نه از آن رو که از آثار قديم ادبيات فارسي است؛ بلکه از آن جهت است که براي بشر سرگشته امروز پيام رهايي و وارستگي دارد. مثنوي فقط عرفان نظري نيست بلکه کتابي است جامع عرفان نظري و عملي. او خود گفته‌است: «مثنوي را جهت آن نگفتم که آن را حمايل کنند، بل تا زير پا نهند و بالاي آسمان روند که مثنوي معراج حقايق است نه آنکه نردبان را بر دوش بگيرند و شهر به شهر بگردند.» بنابراين، عرفان مولانا صرفاً عرفان تفسير نيست بلکه عرفان تغيير است.

کتاب در روزنامه شاپرک

ادبيات جنوب
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي منيرو رواني پور، نويسنده ايراني منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: بيشتر داستان‌هاي وي در جنوب ايران مي‌گذرد و فضاي آن برآمده از طبيعت و مردم جنوب ايران است.
رواني‌پور از سال 1360 داستان‌نويسي را شروع کرده‌است و اولين کتابش، کنيزو، در سال 1367 منتشر شد. پس از آن تعداد زيادي داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعه نازلي، در دوره سوم 1382 جايزه گلشيري برگزيده شده‌است.
در سال 1379 رواني‌پور يکي از شرکت‌کنندگان کنفرانس برلين بود. قهرمان داستان زن فرودگاه فرانکفورت نيز زني است که قرار بوده در کنفرانس برلين داستان بخواند، اما با مشکلاتي که در حاشيه کنفرانس به‌وجود مي‌آيد فرصت داستان‌خواني را از دست مي‌دهد و علاوه بر آن در کشورش نيز او را براي حضور در اين کنفرانس مورد شماتت قرار مي‌دهند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط