کتاب در روزنامه ایران
12شعر تأثیرگذار جنگ
روزنامه ایران در صفحه شعر یادداشتی درباره 12 شعر تأثیرگذار جنگ با معرفی شاعرانش پرداخته و می گوید: «شعر جنگ»، «شعر دفاع مقدس»، «شعر مقاومت» و... اینها عناوین ژانری ادبی نیستند. «جنگ»، «دفاع مقدس» یا «مقاومت هشت ساله» یک مضمون است در کنار باقی مضامین که لزوماً به ارائه میزانسنهای تازه و فرمهای روایی متفاوت با بقیه مضامین منجر نشده است، با این همه مانند هر مضمون درست انتخاب شده دیگری، گواه تاریخ هم هست یعنی وقتی به مشهورترین شعرهایی که درباره طولانیترین جنگ قرن بیستم سرودهاند نگاه میکنیم حتی در شعرهایی که دیگر اکنون ممکن است «تأثیر همزمانی» را از دست داده باشند و غبار زمان بر آنها نشسته باشد باز شاهد سندیت تاریخی هستیم و میشود بخشی از تاریخ، آدمها، رویدادها و حتی معماری و فرهنگ را دید. شعرهایی که در این گزینش به سراغشان رفتهام دارای ارزش یکسان هنری نیستند؛ برخی حتی از بهترین آثار شاعرانشان هم نیستند اما به دلیل تأثیرگذاری در مقطعی از تاریخ ایران، با خاطرات و درک زمانی و مکانی یک یا چند نسل گره خوردهاند و با آنها گریستهایم یا حتی در مواقعی به ظرافت، مطایبهای کردهایم و در یک کلام، بدل به بخشی از فرهنگ معاصر ما شدهاند و در چنین موقعیتی، چه اکنون حس نخستین را نسبت به این آثار داشته باشیم و چه نه، گریزی از پذیرش آنها نداریم.
سیمین بهبهانی شاعریست که معدود آثاری درباره جنگ هشت ساله دارد و از سر اتفاق، غزلی که با آغاز «شلوار تا خورده دارد، مردی که یک پا ندارد» از او به یاد داریم، از شعری که در اینجا به سراغش رفتهام مشهورتر است اما «حمید آزاد شد»، شعری بود ماقبل خیلی از شعرهای جنگ[اردیبهشت 61] و بعد از سروده شدن هم، الگو قرار گرفت و باوجود اینکه بهبهانی محبوب شاعران دفاع مقدس نبود و در مواردی نیز حتی هجو شد اما همان شاعران نیز به تأثیر لحن و زبان و پیشنهادهای این شعر معترف بودند ...
کتاب در روزنامه فرهیختگان
ناچاریم جهانی شویم
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر با محمود آموزگار، دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران گفت و گو کرده که در آن میخوانیم: ما در زمینه تولید محتوای علمی تواناییهای بالایی پیدا کردهایم. در بسیاری از حوزههای علوم در منطقه رتبه نخست را داریم. تعداد قابلتوجهی کتاب توسط استادان دانشگاههای ما نوشته شده که عمدتا به زبان انگلیسی توسط ناشران جهانی منتشر شده است. بنابراین همه اینها نشان میدهد بهویژه در حوزه علوم در تولید محتوا ظرفیت بسیار بالایی داریم اما نشر ما در همین حوزه مشخص نشر دانشگاهی نتوانسته است پابهپای این ظرفیت رشد پیدا کند. در بخش دیگر میبینید که سینمای ما این وضعیت را ایجاد کرده و حتی موسیقی هم در مواردی توانسته با مخاطب جهانی ارتباط برقرار کند. در حوزه نشر هم اگر درست ریلگذاری شود و مقصد مشخص باشد و این تلاشها تداوم پیدا کند میتوانیم امیدوار باشیم. در یک سال گذشته توجه حوزه نشر داخل کشور و نویسندگان را به این موضوع جلب کردهایم. تولید کتاب در تیراژ هزار نسخه ما را به سرانجام مطلوبی نمیرساند و ما برای اینکه بتوانیم از یک اقتصاد متکی به خود در حوزه نشر برخوردار شویم، ناگزیریم به بازار و مخاطب جهانی فکر کنیم. اگر این کار درست برنامهریزی شود و استمرار داشته باشد حتما به نتیجه خواهیم رسید.
برمیگردم به فصول متحرک
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره مجموعه شعر «قرارگاه ناخوشی» مازیار نیستانی منتشر کرده که در آن آمده است: در این مجموعه شعر با همان شاعر «پاشیلیها» روبهرو هستیم که نتوانسته به تجربه تازهای در شعر دست یابد. همچنانکه در این مجموعه با تجربههای چندصدایی و استفاده از تکنیکهای داستانی مثل نقلهای مستقیم روبهرو هستیم. از دیگر تکنیکهایی که در «قرارگاه ناخوشی» به کار رفته بود و در بسیاری از اپیزودها خوش نشسته بود، استفاده از ارجاعات بیرونی است. مثلا در شعر دونکیشوت «من به عبارتی دونکیشوتم/ پدر شعرهای سقطشده/pdfی از مکدونالد» یا در شعر دیگری «(زیبایی مشکوکی دارم) در من است/ مثال (تو را دوست دارم چون نان و نمک) در من» این ارجاعات نمایان است. درنهایت باید گفت مازیار نیستانی وقتی در شعر به سراغ سطرهای عاطفی مثل «رکاب میزنم تمام روز رکاب/قرار بود اسم معلقی در شناسنامهات باشم» یا در سطری دیگر «دوستت دارم/ مثل جنازهی قرصی/ بر زبانم تشییع میشود» میرود بسیار موفقتر از وقتیست که درگیر تجربههای شعری میشود که در خصیصههای زبانی شاعران دیگری مثل علی باباچاهی است.
وحدت و کثرت ادیان
روزنامه فرهیختگان در صفحه کتابخانه یادداشتی درباره کتاب «دین یکتا» منتشر کرده که در آن نوشته است: حوزه مطالعات دینپژوهی آمریکا و انگلیس به تاثر از مکاتبی چون پراگماتیسم آمریکایی، فلسفه تحلیلی حوزه انگلیسی، زبان، پدیدارشناسی و گرایشهایی چون تجربهگرایی، پوزیتیویسم علمی و پوزیتیویسم منطقی، فلسفههایی را تولید کردند که از یک سو در دفاع و تبیین پلورالیزم دینی بر میآید و از سوی دیگر با همان مبانی مورد نقد و بازسازی قرار میگرفت. این دو محور، یعنی پلورالیزم دینی مطرح شده در غرب و تلقی اسلام از وحدت و کثرت ادیان، منشاء پیدایش این کتاب است.
یکی از ویژگیهای کتاب «دین یکتا» مقدمهای است که سیدحسین نصر بر آن نگاشته است. نصر در مقدمه خود ضمن بررسی مهمترین چالشی که در مقابل ادیان قرار دارد، به ارزیابی و تلاقی نوینی که درباره مفهوم «دیگر» به وجود میآید، میپردازد و سه واقعیت متباین از آن را در تقابل ادیان، بازخوانی میکند. او مفهوم «دیگر» در این کتاب را متضمن بحث از «ادیان دیگر» میداند و نویسنده کتاب را از آن رو که توانسته با شناخت درستی از تفکر غربیان و نحل مختلف اسلامی درباره این موضوع، از مسائل مهم کلامی و فلسفی و عرفانی آگاه کند و راهحلی برای این مسائل ارائه دهد، میستاید.
فکری که مشکلات را حل میکند
روزنامه فرهیختگان در ستون صفحه کتابخانه یادداشتی درباره کتاب «راهکار» منتشر کرده که می گوید: کتاب «راهکار» ماجرای موفقیت دو رواندرمانگر است که از شیوههای سنتی و ناکارآمد علم خود خسته شدهاند و به دنبال شیوههای جدید و کارآمد برای رفع مشکلات بیماران خود هستند. کتاب «راهکار» تجربه 60 سال کار و تلاش فیل اشتوتس و بری میشلز در حوزه رواندرمانگری است. این دو در آغاز دوره کاری خود متوجه شدند که شیوه سنتی کمکی به درمان و رفع مشکلات بیماران و مراجعهکنندگانشان نمیکند. چیزی که آنها نیاز داشتند نه فرضیات و تعابیر، بلکه راهحلی بود که قدرت جنگیدن را به بیماران بدهد؛ آنها به نیرویی درونی و قوی نیاز داشتند.
نویسنــــدههای کــتاب در مقام درمانگری خود به دنبال راهکارهایی بودند که واقعا بیمارانشان را درمان کنند. از نظر آنها بازگشت به گذشته دیوانگی محض بود و هیچ فایدهای نداشت. آنها در تجربه جدیدشان در برابر مشکلات بیمارانشان دریافته بودند زمانی که بیمار طالب رهایی از احساسات آزاردهنده، کمرویی، ضعف اعصاب یا هر چیز دیگری است، باید او را در همان زمان و مکان و با توجه به لحظه حال درمان کنند و بازگشت دادن آنها به منشا مشکلاتشان راه به جایی نمیبرد. آنها راهحل را در «راهکار» یافتند.
واقعا این شوپنهاورکیست؟
روزنامه فرهیختگان در صفحه کتابخانه یادداشتی درباره کتاب شوپنهاور منتشر کرده که در آن میخوانیم: آرتور شوپنهاور (۱860–۱788 میلادی) از آن دسته متفکرانی بود که سختگیری و وسواس نداشت و دستگاه فلسفیاش فاقد ساختارهای در هم تنیده یکپارچه است. ولی شوپنهاور به طبقه متفاوت و برجسته فلاسفهای تعلق دارد که فلسفهشان فاقد دقت صوری و انسجام شدیدی است که شاخصه نوع خاصی از تفکر فلسفی است. اما این مساله باعث نشده است در سیر تکاملی تاریخ اندیشه اهمیت نداشته باشد.
شوپنهاور واسطه کانت و نیچه است، از این رو به اندازه این دو اهمیت دارد. شوپنهاور، فیلسوفی متاثر از کانت بود و خود را جانشین او میدانست. شوپنهاور به تبع کانت، جهان را پدیداری میدید. طبق این باور، جهان هر فردی، جهان تصورات ذهنی اوست. این نظر کانت مبتنیبر سوبژکتیویسم است. بسط این سوبژکتیویسم را در نیچه میبینیم و شوپنهاور، حد واسط سوبژکتیویسم کانتی و نیچهای است.
کتاب «شوپنهاور» 9 فصل اصلی دارد که عبارتند از: زندگی و آثار، متافیزیک: جهان همچون بازنمود، متافیزیک: جهان همچون اراده، متافیزیک: واقعیت نهایی، هنر، هنر(ادامه)، اخلاقشناسی، رستگاری و تاثیر و میراث شوپنهاور.
کتاب در روزنامه اطلاعات
دانشگاه ارث پدر کسي نيست
روزنامه اطلاعات در شماره امروز گزارشی درباره مراسم يادواره امير ناصر کاتوزيان، پدر علم حقوق ايران در دانشگاه فردوسي مشهد منتشر کرده که اقدس کاتوزيان، همسر وی در این مراسم گفته است: استاد کاتوزيان به دانشگاه و دانشجويان عشق ميورزيد و در زمان بازنشستگياش بارها بر اين موضوع اذعان داشت که دانشگاه ارث پدر کسي نيست و بايد در دانشگاه و با تربيت دانشجويان زمينه پيشرفت کشور را فراهم کرد.
او با اعلام اينکه استاد خواستار استقلال کانون وکلا بود و بر اين مسئله تاکيد داشت، افزود: استاد معتقد بود کساني هستند که نميخواهند من در دانشگاه باشم اما اين مسأله اهميتي ندارد زيرا دانشگاه براي دانشجويان است و اين مکان متعلق به پدر هيچ کسي نيست. مرحوم کاتوزیان هيچ گاه دست هيچ فردي را نبوسيد و در برابر کسي تعظيم نکرد و در تمام 10 سالي هم که از دانشگاه کنار گذاشته شده بود ميگفت «روزي با سلام و صلوات مرا برخواهند گرداند» و همين طور هم شد.
کتاب در روزنامه آرمان
فاكنر، در پنج موومان
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره ويليام فاكنر، رمان نویس آمریکایی منتشر کرده که که در آن آمده است: انسان فناناپذير است نه به سبب اينكه در ميان موجودات تنها اوست كه صدايي مانا دارد، بلكه به اين سبب كه صاحب روح است. روحي كه گنجايش دلسوزي، شكيبايي و ايثار دارد و وظيفه شاعر و نويسنده اين است كه درباره اين چيزها بنويسد. فاكنر در مقدمه تحسين برانگيز خود بر كتاب شناخته شده و معروفش«محراب. 1931» به برانگيختن احساسات و عواطف مخاطب تاكيد ويژهاي دارد. او از همان آغاز كار خود، با شدت و جرات تمام نشان ميدهد كه عاطفه با مسائلي همچون سردرگمي، آشفتگي و كمبودهاي انسان، در روزگار معاصر، همسويي و همكلامي دارد. توجه به همين همسويي و همكلامي است كه باعث شده، همه آثار او با يكدیگر پيوستگي داشته باشد، تا آنجا كه امروز ميتوانيم آثار او را بيانيهاي زيباشناسانه، پيگير و مداوم در خصوص شرح رنج انسان معرفي كنيم.
اغلب اعتقاد دارند كه فاكنر، از سومين رمان خود يعني «سارتريس» است كه خود را در مقام يك مصلح اجتماعي قرار ميدهد و در نمايشي با كلمهها، فداكاري و قهرماني مردم زادگاهش «ميسي سي پي» را نشان ميدهد. اما بايد بگويم كه او نخستين بار از تجربه هوانوردي خويش، در آن زمان كه به عنوان يك سرباز، در نخستين جنگ جهاني در ارتشهاي بريتانياي كبير و كانادا خدمت ميكرد، در رمان نخست خود «دستمزد سرباز. 1926» مينويسد و آنجا خشونت، شهر، مردمان جنگ زده، وحشت و تاثيرات هولناك جنگ جهاني را به شيوه يك نويسنده تمامعيار، به تصوير ميكشد.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
تنها زن ايتاليايي برنده نوبل
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلب درباره گراتزيا کوزيما دلدا، نويسنده ايتاليايي اهل جزيره ساردني و برنده جايزه نوبل ادبيات سال 1926 به مناسبت تولدش منتشر کرده که میگوید: او در فاصله سالهاي 1912 تا 1919 تقريباً هر سال يک کتاب منتشر کرد. تا اين که در 1926 برنده جايزه نوبل ادبيات شد و تاکنون هيچ زن ايتاليايي ديگري نتوانسته است اين جايزه را کسب کند. هنر او در اين بود که دشواريها و دردهاي انسانها را کشف و بر مينگاشت تا نه تنها ديگران ـ در طول عمر ـ راه را از چاه تشخيص دهند بلکه دولت (مديريت جامعه) متوجه مشکل شود و آن را حل کند. دلدا معتقد بود که واقعيات زندگي را در قالب داستان، بهتر و آسانتر ميتوان تشريح و توصيف کرد و لذا کتابهاي او نام داستان دارند ولي حقيقت محض هستند. آخرين کتابي که در زمان حياتاش منتشر شد« کليساي مريم منزوي» داستان زن جواني است که سرطان دارد. هماکنون نسخههاي دستنويس آثار دلدا در موزه شهر نوئورو نگهداري ميشود و آثار او در کتابخانه ملي رم موجود است.
کتاب در روزنامه شاپرک
جزيره سرگرداني
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره کتاب جزيره سرگرداني منتشر کرده که در آن میخوانیم: جزيره سرگرداني و جلد دوم آن ساربان سرگردان نوشته خانم سيمين دانشور است. در اين کتاب دو جلدي داستان تغيير عقايد يک دختر جوان به نام هستي قبل و در طول انقلاب اسلامي ايران روايت مي شود. او يک هنرمند است. پدرش از طرفداران مصدق بوده و کشته شده (البته در راه مصدق شهيد نشده بلکه اتفاقي و اشتباهي گلوله به او خورده) و مادرش هم دوباره ازدواج کرده، هستي به همراه مادربزرگ خود زندگي مي کند. مراد دوست هستي است او يک توده اي است که هستي را با زندگي سخت مردم درحلبي آباد ها آشنا مي کند و سعي مي کند اين مردم را عليه شاه بشوراند و طي جرياني چون ترس از خودش بروز مي دهد از چشم هستي مي افتد. مادر هستي اصرار دارد که او با پسري به نام سليم که فرزند خانواده اي ثروتمند و مذهبي است ازدواج کند و وقتي هستي با سليم آشنا مي شود به او و عقايدش علاقه مند مي شود و با او پنهاني ازدواج مي کند. به علت حضور هستي در قضيه حلبي آباد او به همراه مراد و عده اي ديگر دستگير مي شود. وقتي هستي در زندان است سليم که به هستي شک دارد دوباره ازدواج مي کند. مراد و هستي هم توسط ساواک در جزيره سرگرداني رها مي شوند(جزيره سرگرداني بياباني است نزديک قم که مخالفان شاه را در آنجا رها مي کردند تا بميرند). در جزيره سرگرداني هستي تا پاي مرگ مي رود مراد که به خدا اعتقاد ندارد از خدا مي خواهد که هستي را نجات دهد، مراد در جزيره سرگرداني به خدا ايمان مي آورد. شوهر مادر هستي سارباني را اجير مي کند که هستي و مراد را نجات دهد و به اين ترتيب آن دو از مرگ مي رهند. بعد از اين ماجرا هر چند وقت يک بار به هستي حالتي چون شهود دست مي دهد. هستي از سليم جدا مي شود و با مراد ازدواج مي کند، در همين حين سليم عقايد ديني خود را کنار مي گذارد. انقلاب مي شود و بعد از آن جنگ، مراد مي خواهد به جنگ برود هستي که مراد را عاشقانه دوست دارد مخالفت مي کند، آن ها با سيمين دانشور هم که استاد هستي است مشورت مي کنند. سرانجام در يکي از شهود ها هستي در مي يابد که بايد اجازه دهد که مراد به جنگ برود ...
نظر شما