پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۹
احیای نسخه‌های خطی، احیای زبان فارسی است/ جنگ آدم‌ها را تغییر می‌دهد/ اين شعر است که سراغ شاعر را مي‌گيرد

امروز پنجشنبه سوم مهر 1393 روزنامه های ایران، فرهیختگان، مردم سالاری، شهروند، آرمان، اطلاعات و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با میر هاشم محدث، احمد یوسف زاده، جمال الدین جلالی پور و حامد اسماعیلیون از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز پنجشنبه سوم مهر 1393 روزنامه های ایران، فرهیختگان، مردم سالاری، شهروند، آرمان، اطلاعات و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه ایران

ادبیات صریح و صمیمانه جنگ

روزنامه ایران در صفحه اول یادداشتی درباره میراث نسل جنگ منتشر کرده که می گوید برای کسانی که در پی شناخت بی‌واسطه و واقعی از افکار و رفتار نقش آفرینان جنگ 8 ساله هستند، دفتر خاطرات آنان یک منبع اطمینان بخش است. در لابلای این خاطرات، آن‌ها با ادبیاتی صریح و صمیمانه، نگاه خویش را به انسان و جامعه و جهان پیرامون توصیف کرده‌اند. فقط از این مسیر است که می‌توان دنیای آرمانی قهرمانان گمنام دفاع مقدس را حس کرد.
نسل امروز ایرانی نگاهی رازآلود به دوران دفاع هشت ساله دارد. فیلم‌ها، کتاب‌ها و آثار تجسمی و هنری مختلف هنوز از این دوران رمزگشایی نکرده است. طیف جوان جامعه کم و بیش دریافته که اتفاقات شگفتی در برش هشت ساله تاریخ ایران رقم خورده است. آنها حس کرده‌اند که بار جنگ بر دوش انسان‌هایی متفاوت از نسل امروزی حمل شده است. خبر دارند که سنگربانان آن روز مرزهای ایران بهره چندانی از سلاح و ساز و برگ جنگ‌های مدرن نداشته‌اند اما پاسخی برای این سؤالات عمیق نیافته‌اند که براستی شخصیت بازیگران این معرکه سخت و طاقت سوز چگونه شکل گرفته بود.
پس برای برطرف کردن عطش پرسشگری نسل امروز نسبت به تاریخ رازآلود هشت ساله باید پنجره‌ای تازه گشود. آشنایی با زبان و فرهنگ رزمندگان دفاع مقدس، بی‌نیاز از مترجم است. آن‌ها با مجموعه‌ای از هنجارها و ارزش‌ها زیست می‌کردند. این ارزش‌ها هر کدام قطب نمایی برای یافتن افق زندگی ناپیدای آن‌ها است. حال چاره‌ای جز این نیست که این ارزش‌ها را با همان زبان صدق و صراحت دلدادگانش بازگو کرد.

احیای نسخه‌های خطی احیای زبان فارسی است
روزنامه ایران در صفحه کتاب با میرهاشم محدث مصحح و نسخه پژوه گفت و گو کرده که تاکنون حدود 60 عنوان کتاب از متون تاریخی فرهنگی و ادبی کشور را اعم از چاپ سنگی و نسخه‌های خطی تصحیح و منتشر کرده است. نخستین کتاب او «ظهور تیمور» در سال 1361 منتشر شد، وی سپس «مکاتبات ایران و انگلیس» را تصحیح و به دست چاپ سپرد. «مرآت البلدان»، «مجمع‌الانساب» و «آثارالبلاد» و «آتشکده آذر» از جمله آثار معتبری است که به تصحیح وی منتشر شده‌اند.
محدث می گوید: من همیشه اعتراض داشته و گفته‌ام که هر ساله، صحبت‌هایی در حوزه تصحیح برای کتاب سال عنوان می‌شود، اما در عمل کاری انجام نمی‌شود. حتی در سنوات اخیر از بین 20 الی 25 کتاب سال یک جایزه هم به تصحیح آثار تعلق نگرفت که این جای دریغ و تأسف دارد. این بی‌توجهی یا کم توجهی سبب می‌شود که وضع از این هم که هست بدتر شود. ما که از سوی هیچ مرکز و نهادی حمایت نمی‌شویم و باید با هزینه شخصی، از نسخه‌های خطی عکس تهیه کنیم، باید از کار و زندگی خود بزنیم و برای تهیه یک نسخه خطی در فلان کتابخانه یا فلان شهر رنج سفر را بر خود هموار کنیم تا سرانجام بتوانیم در حوزه فرهنگ کاری انجام دهیم و نسخه‌ای را تصحیح و منتشر کنیم. لااقل حمایت‌های جانبی از طرف دولت می‌تواند دلگرم کننده باشد.
کتاب‌های فراوانی تصحیح نشده در کتابخانه‌ها وجود دارد. در کتابخانه‌های ایران که چنین آثاری فراوان است و در کتابخانه‌های افغانستان و هند هم نسخه‌های خطی و چاپ سنگی فهرست شده‌اند. در این کشورها گاهی آثار منحصر به فردی پیدا می‌شود که چاپ و انتشار آن‌ها باعث غنای فرهنگ و ادب کشور است.

زبان فارسی آیینه تمام نمای هویت ما است
روزنامه ایران در صفحه اندیشه، گزارشی از نشست «زبان و ادبیات فارسی و هویت اسلامی ایرانی» منتشر کرده که دکتر محمدرضا سنگری، دبیر علمی این نشست گفت: زبان فارسی توانسته است در ایران بیشترین تلاش را برای گسترش و تحکیم اسلام انجام دهد؛ اسلام به زبان عربی وارد ایران شد، اما به زبان فارسی ترویج پیدا کرد. این جمله گویا، ترجمان این نکته مهم است که اگر قرار باشد ما ارزش‌های اعتقادی خود را اعم از باورهای رهایی‌بخش، پرجوشش و حرکت‌بخش شیعی و اندیشه و تفکر انقلاب اسلامی را به جهان معرفی کنیم بی‌نیاز از زبان فارسی نیستیم.
این استاد زبان و ادبیات فارسی، گسترش تدریس برخی از دروس دانشگاهی به زبان انگلیسی را یکی از آفت‌های بسط زبان فارسی دانست. او همچنین با ابراز تأسف از اینکه برخی از مقاله‌نویسان ما درباره ادبیات فارسی به زبان انگلیسی مقاله می‌نویسند تا بتوانند در مجلات علمی جایی برای خود باز کنند، اعتقادش بر این بود که ما باید زبان فارسی را به جهانیان بشناسانیم و باور کنیم این زبان ظرفیت جهانی شدن دارد.
حجت‌الاسلام دکتر علی ذوعلم، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی و عضو هیأت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه نیز گفت: فکر نمی‌کنم که زبان و ادبیات فارسی سقف هویت ما باشد بلکه ظرف هویت ما است. زبان فارسی قطعاً برای ما یک پشتوانه هویتی است و باید در مقابل هرگونه تعرض نسبت به این سنگر و پشتوانه قیام کنیم. تدریس درس به زبان انگلیسی هجومی به سنگر هویتی ما است؛ مسأله هویت مسأله امروز ما است؛ ما در حوزه علمیه حتی یک درس هم به زبان غیر فارسی نداریم.

کتاب در روزنامه فرهیختگان

اغراق سم مهلک ادبیات پایداری
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر با احمد یوسف‌زاده، نویسنده خاطره نوشت «آن بیست و سه نفر» گفت‌وگو کرده که می گوید: جنگ ما پر است از صحنه‌های ناب و به‌شدت کمیاب. صحنه‌هایی که در ادبیات مقاومت کشورهای دیگر کمتر دیده می‌شود. یک خانم مسیحی که نماینده صلیب سرخ بود و گاهی برای دیدار با اسرا به اردوگاه ما می‌آمد، یک روز گفت در دنیا اسرای زیادی هستند، ولی من فقط به اردوگاه اسرای ایرانی رفت و آمد می‌کنم، چون انسان‌های نجیب و بی‌آزاری هستند. آن زن شیفته اخلاق اسرای ایرانی شده بود. وقتی از کشور عراق رفت تا پایان جنگ ارتباط مکاتبه‌ای‌اش را با اسرا قطع نکرد و چند سال پیش به اتفاق همسر و فرزندانش به کرمانشاه آمدند و دو هفته میهمان اسیری بودند که در اردوگاه مترجم‌شان بود. شرح این ارتباط عاطفی آیا نمی‌تواند دستمایه یک اثر ادبی یا رمان شود؟
راستش من افراد زیادی را از نویسندگان جنگ نمی‌شناسم و آثارشان را دنبال نکرده‌ام. اما به‌شدت معتقدم اسطوره‌پروری‌های اغراق‌آمیز سم مهلکی برای ادبیات پایداری است. ما در غالب داستان‌های این حوزه با آدم‌هایی مواجهیم که بدون استثنا نمازشان را سر وقت و در مسجد می‌خواندند و محال است عاشق زنی بشوند و در کل با آدم‌هایی ماورایی روبه‌رو هستیم. این یک آسیب است. ما الان به رمان‌هایی نیاز داریم با کاراکترهایی از جنس آدمیزاد که در زندگی‌شان قهر باشد، آشتی باشد، عشق باشد، ورع باشد. ما نیاز داریم با این رمان‌ها و شخصیت‌هایشان زندگی و به دل‌هایشان نفوذ کنیم. شک و تردیدشان، اخلاص‌شان، شجاعت‌شان و حتی ترس‌شان را لمس کنیم.

روزهای تلخ غربت و باتوم

روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره کتاب «آن بیست‌وسه نفر» نوشته احمد یوسف‌زاده منتشر کرده که می گوید: زبان روایت شیرین، ساده و خلاقانه است. فصل‌های کتاب نیز هنرمندانه تنظیم شده‌اند و مولف می‌داند که روایتش را از کجا آغاز و به کجا ختم کند، بدون اینکه خواننده دچار کسالت و تکرار شود. چیزی که در کتاب از چشم راوی پنهان نمی‌ماند، آوردن موقعیت‌های انسانی و عاطفی حتی در برخورد با نگهبانان اردوگاه‌ها در مقام دشمنانی غاصب و ستمگر است. توصیف‌های بکر و فضاسازی‌های خلاقانه، توجه به جزئیات، ساختن موقعیت‌ها و وضعیت‌ها، تعلیق، گاه کتاب «آن بیست‌وسه نفر» را از مرز خاطرات خودنوشت فراتر می‌برد و به روایت و ساخت رمان نزدیک می‌کند. اعتبار دیگر کتاب آن بیست‌وسه نفر، به غیر از ثبت تاریخ شفاهی جنگ و آوردن مستندات از تاریخ اسارت، به‌خاطر ذکر روایت دیدار این گروه نوجوان با صدام است. یکی از جذاب‌ترین فصل‌های کتاب روایت مولف از این دیدار و گزارشی از مشاهداتش در کاخ الزوراء و نحوه برخورد صدام با تک‌تک اسرا و توصیف مکان و ارائه دقیق جزئیات این رویداد تاریخی است.
«آن بیست‌وسه نفر» ماجرای مرد شدن زودهنگام گروهی از نوجوانان ایرانی در جبهه و اسارت است. نوجوانان کم‌سن و سالی که ناگهان از رویاهای خوش دوران نوجوانی وارد حیطه مردشدن می‌شوند و دست به اعمالی قهرمانانه می‌زنند که انتظاری از آنها به‌خاطر سن و سال کم‌شان نمی‌رود. مقاومت و رفتار مردانه آنها که دلیل اصلی‌اش جنگ و دفاع است از آنها قهرمانانی پخته می‌سازد که با رویاهای نوجوانی‌شان فرسنگ‌ها فاصله دارد. بیست‌وسه نفر نشان‌دهنده این بزرگسالی زودهنگام و اعمال قهرمانی نوجوانانی است که برخلاف بسیاری از ارتش‌ها، گروه‌های نظامی و شبه‌نظامی هیچ‌کدام از آنها را به زور و با وعده و وعید به جبهه نبرده‌اند، بلکه خودشان برای دفاع عزم جزم کرده‌اند و متحمل سخت‌ترین مرارت‌ها و رنج‌ها شده‌اند.

کتاب در روزنامه مردم سالاری

اين شعر است که سراغ شاعر را مي‌گيرد
روزنامه مردم سالاری در صفحه فرهنگی با جمال‌الدين جلالي پور درباره شعرهايش گفت‌وگو کرده که در کارنامه شعري خود داراي چندين دفتر به نامهای از دغدغه‌ها تا عاشقانه‌ها، از اين تار و پود، قابي پرتو افشان از پايکوبي کلمات، دل آواهاي مانا، چمدان سمت و سو نمي‌داند، در پس اين چشمان، زمزمه‌هاي خيال انگيز است.
او مي‌گويد: در ابتدا بايد بگويم شاعر هيچگاه به سراغ شعر نمي‌رود و اين شعر است که سراغ شاعر را مي‌گيرد. بدين مفهوم که شاعر حرفهايي براي گفتن دارد و بجاي اينکه آن حرفها را از کانال عريان کلام بر زبان جاري سازد آنان را در قالب شعر کفايت به اشارت مي‌کند. حالا اگر شاعري خود به سراغ شعر برود در واقع او دارد شعر مي‌سازد و اين برخلاف ذات شعر است و آنگاه که شعر سراغ او را بگيرد.
شاعر به عنوان عامل رابط آن حرفها را مي‌سرايد تا شعري به تکوين در آيد. علت هم اين است که به قول آندره ژيد شاعر واقعي هرگز شعر نمي‌گويد بل با شعرش سخني را به نشان مي‌گذارد (نقل به مفهوم) البته بايد بگويم شاعران در راه شاعر شدن مراحل چندي را از سر مي‌گذرانند که تقريبا گذر از اين مراحل در بر گيرنده همه شاعران است.
شاعر هر اندازه هم که شاعر باشد معمولا در شعر‌هاي اوليه‌اش از ذهنيات ديگر شاعران ياري مي‌طلبد يا به اصطلاح تقليد مي‌کند که اين اندک اندک به برداشت رندانه يا تقليد رندانه بدل مي‌شود و زمان مي‌برد تا شاعر به خطي تمام عيار از خويشتن دست يابد يا به سخني ديگر به استقلال شعري برسد.
در اين مرحله است که مي‌توان سراينده شعر را شاعر ناميد. نبايد فراموش کرد که بروز استعداد و تفکر اصيل و احساس پر مايه و راستين به تنهايي سبب نمي‌گردد تا از فردي شاعر واقعي بسازد. در اين راه پر تلاطم او نياز به ايثار – پشتکار و خصوصا نياز به عشق دارد که مي‌توان از مرحله آخر به عنوان بر سر کار گذاردن تمام هستي ياد کرد تا بقول معروف پخته شود خامي.

عصر زرين فرهنگ ايران
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر یادداشتی درباره عصر زرين فرهنگ ايران منتشر کرده که می گوید: شهرهاي پررونق ايراني چون نيشابور و سمرقند و بخارا که در آن شعرهايي زيبا از شاعراني پارسي زبان مانند رودکي و خيام دعوت به خرد مي‌کردند و دانشمنداني مانند زکرياي رازي هر روز با نوآوري جديد گام در راه آينده‌اي بهتر مي‌گذاشتند در آن گذشته‌هاي دور خبر از عصر زرين فرهنگ ايران مي‌دادند. سده‌هاي سوم تا پنجم هجري از نگاه بسياري صاحبنظران به علت رها آوردهاي بسيار در علم و ادب و هنر عصر زرين فرهنگ ايران است اما چرا اين شهرها که آوازه شان تا اروپا هم رفته بود و بنابر مستندات تاريخي تاثيراتي حتي بر رنسانس داشت آباد و پايدار نماند.
از نظر حسن قاضي مرادي در کتاب امروز اين شهرها نشانى از دولتشهرهاى يونانى نداشتند. اينها، حتى در حكومت سامانيان و آل بويه، بيشتر به‌عنوان مراكز ادارى ـ نظامى حكومت‌هاى استبدادى مطرح بودند. از اين‌رو، نه در واقعيت و نه در قلمرو انديشه‌ سياسى كه در اين شهرها تدوين مى‌شد.
در عصر زرين، هم توليد و هم اشاعه‌ فرهنگ عمدتاً در ميان قشر نخبه‌اى انجام مى‌شد كه به‌طور بسيار محدودى در ارتباط با قشرهاى متوسط سنتى بودند. ارتباط‌هاى آنان عمدتاً در دربارهاى پادشاهان و وزيران و با قشر نخبه شكل مى‌گرفت. با اينكه سامانيان و آل بويه به تأسيس مراكز فرهنگى متعددى پرداختند اما چندان به اشاعه‌ توليدات فرهنگىِ اين مراكز در جامعه توجه نداشتند.

کتاب در روزنامه شهروند

جنگ آدم‌ها را تغییر می‌دهد
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات با حامد اسماعیلیون به مناسبت انتشار رمان «گاماسیاب» گفت‌وگو کرده که تاکنون ٤ کتاب منتشر کرده‌: دو مجموعه داستان و دو رمان. «آویشن قشنگ نیست» . «دکتر داتیس» نخستین رمان او نامزد نهایی ٣ جایزه‌ گلشیری، هفت‌اقلیم و غنی‌پور بوده است و «گاماسیاب ماهی ندارد» آخرین آنها که بعد از نزدیک به ٤‌سال بلاتکلیفی ٣ ماه است در ایران منتشر شده و در این مدت به چاپ دوم رسیده است.
اسماعیلیون می گوید: جنگ را دست‌کم نگیرید. جنگ حتما آدم‌ها را تغییر می‌دهد. شما به دیگران پیشنهاد می‌کنید کتاب بخوانند یا فیلم ببینند یا به تماشای تئاتر بروند. آدم‌ها این کارها را می‌کنند تا تجربیات انسانی دیگران را خودشان هم تجربه کنند. ولی آیا روند اتفاقاتی که در دنیا می‌افتد متحول می‌شود، نه هیچ حادثه‌ای رخ نمی‌دهد. جنگ‌ها ادامه دارند نزاع‌های خیابانی همچنان شکل می‌گیرند بچه‌های زیادی هر روز جان خود را از دست می‌دهند یا از داشتن پدر و مادر محروم می‌شوند. چون عده‌ زیادی از آدم‌ها هستند که نه کتاب می‌خوانند نه فیلم می‌بینند و نه به تماشای تئاتر می‌روند. از خیل این آدم‌های حاشیه که تا سخن نگویند نمی‌شود درباره‌شان قضاوت کرد گاه کسانی بیرون می‌آیند که وقایع تاریخی را می‌سازند جنگ‌ها و کشتارها را راه می‌اندازند و دنبال مطامع رذیلانه خودشان می‌روند. از دید آنها انسان‌ها توده‌های انسانی‌اند نه واحدهای زنده‌ای که ذهنی پر از خاطره دارند و قلبی که برای فرزندی، مادری، همسری و معشوقی می‌تپد. هیولاها البته گاه و بیشتر اوقات خودشان قربانی‌ می‌شوند اما به ناحق باعث به‌وجود آمدن التهاب‌ها و دگرگونی‌ها در جان آدم‌هایی می‌شوند که در سایه‌ جنگ‌ها و ناآرامی‌ها زندگی کرده‌اند. ادبیات را و هنر را آدم‌های تحت‌تأثیر می‌نویسند آنهایی که بیشتر از بقیه تغییر کرده‌اند یا صدمه خورده‌اند یا با حواس جمع دور و بر را می‌پاییده‌اند. قصه‌شان چیست؟ قصه‌ کسانی که در روند وقایع بزرگ به محاصره‌ تاریخ درآمده‌اند و برای این‌که له نشوند ناگزیر از تغییر شده‌اند.

در آشيانه كلمات ويران
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات مطلبی درباره ادبیات جنگ منتشر کرده که شاهرخ تندروصالح، نویسنده آن می گوید: اين مطلب مقدمه كتاب بايگاني شده من پيرامون ادبيات جنگ است. در اين‌جا براي نشان دادن صورتي از رفتار انديشه‌هاي اجتماعي در ادبيات ايران بر آنم تا بخش‌هايي از اين كتاب را براي شما عزيزان برگزينم. پس مطلب اين ستون به تفكيك به موضوعاتي پيرامون ادبيات جنگ خواهد پرداخت. اميدوارم بتوانم از نظرات خوانندگان محترم و شايسته خود بهره‌مند شوم. حالا اين شما و اين ادبيات جنگ در آشیانه کلمات...
يكي از روزهاي نوامبر سال ١٩٤٥ بود كه دولف اشترن برگر در سرمقاله نخستين شماره مجله «دي واند لونگ» لب به اعترافي تلخ گشود و چنين نوشت: «ما همه‌چيز خود را از دست داده‌ايم: حكومت، اقتصاد و مجموعه ارتباطاتي كه يك ملت را با هم پيوند مي‌دهد».
در لابه‌لاي اين كلمات، روحي از ويراني نهفته است؛ روحي كه نجواي آن تصوير يك پايان را در چشم مي‌كشاند؛ تصويري كه نويسندگان گوشه‌نشين و وجدان‌هاي بيدار اما زخم‌خورده آلماني، آنهايي كه گريختند تا در آشويتس جزغاله نشوند يا آنهايي كه گريختند تا زندگي دوباره آلمان را رقم زنند همه و همه اين تصوير را بر صفحات كاغذ ترسيم كرده‌اند. چنين بود سرانجام حكومتي كه آواز «آلمان، آلمان، برتر از هر چيز در اين جهان» را سر مي‌داد.
آلماني‌ها بي‌شك آن روزهاي سياه و تلخ را در تاريخ خود به ياد دارند. روزهايي كه نويسندگان و انديشمندان يا بايستي مي‌گريختند يا خود مرگ را انتخاب مي‌كردند يا به دست گشتاپو كه در همه‌جا حضور پر رنگي داشت به مرگ مي‌رسيدند. در همان روزها بود كه چهره‌هاي شاخص ادبيات آلمان؛ كساني چون برشت، فرانتس ورفل، ‌هاينريش‌ مان، توماس‌ مان، كارل زوكماير، آلفرد دوبلين‌ و چندين چهره ديگر از آلمان گريختند. ارنست تولر و والتر بنيامين دور از خانه و كاشانه و يادهاي سرزمين مادري با پاي خود به تاريكخانه سرزمين مرگ گام نهادند و ياكوب فان هوديس به جرم بيمار رواني بودن و انگل اجتماعي شمرده شدن به جوخه دار سپرده شد.

کتاب در روزنامه آرمان

سابقه ‌دلخوری ‌نویسندگان‌ از سینما
روزنامه آرمان در صفحه هنری گفت‌وگوی ایسنا با عباس بهارلو، مورخ سینما را منشر کرده که در آن آمده است: همکاری نویسنده‌های ایرانی با سینماگران و مورد اقتباس قرار گرفتن داستان‌های آن‌ها در موارد بسیاری صدای این نویسنده‌ها را درآورده است. اعتراض نویسندگان به فیلمسازان به خاطر «خوب از کار درنیاوردن» داستانی که آن‌ها نوشته‌اند، هر از گاهی در همه جای دنیا سر و صدایی برپا می‌کند. در ایران نویسندگان سرشناس بسیاری از جمله محمود دولت‌آبادی، احمد محمود، احمد شاملو، صادق چوبک، هوشنگ گلشیری و بسیاری دیگر در طول حیات حرفه‌ای‌‌شان با سینماگران همکاری داشته‌اند که در بیش‌تر مواقع این همکاری که به شکل‌های مختلف بوده به اعتراض نویسندگان منجر شده است.
بهارلو می گوبد: در دهه 1330 و 1340 نویسندگانی مثل نظام وفا، محمد حجازی، ابوالقاسم جنتی‌عطایی و حتی علی‌محمد افغانی درک و تصور روشنی از سینما نداشتند، و طبعاً تأثیری هم در تحول سینمای ایران نداشتند. از میان همه نویسندگان دکتر ساعدی، از اواخر دهه 1340، تنها نویسنده‌ای بود که به ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی کمک کرد تا بهترین فیلم‌های‌شان را در آن سال‌ها بسازند. بی‌شک «آرامش در حضور دیگران» (در کارنامه سینمایی تقوایی) و «گاو» و «دایره مینا» (در کارنامه مهرجویی) فیلم‌های مهمی‌محسوب می‌شوند، که بدون همکاری ساعدی چنین نتیجه‌ای نمی‌داشت. البته من معتقدم که سینما گاهی به مطرح شدنِ بعضی از نویسندگان هم کمک کرده‌است، یا کمک کرده که آن‌ها بیش‌تر مطرح شوند. هوشنگ مرادی کرمانی یکی از فعال‌ترین نویسندگان معاصر است که تعدادی از کارگردان‌ها با اقتباس از داستان‌های او نامش را بیش‌تر بر سرِ زبان‌ها انداخته‌اند.
شاید این نارضایتی نویسندگان از اقتباس آثارشان توسط سینماگران حداقل در ایران به تفاوت‌های کارکردی ادبیات و سینما و نوع انتظارهای آن‌ها از اثری که خلق می‌شود مربوط می‌شود. بله، این‌که می‌گویید سینما هم بر ادبیات و تولید اثر ادبی تأثیر گذاشته حتماً درست است، بخشی از این تأثیرها مثل زاویه دید یا تکنیک‌هایی شبیه به فلاش‌بک (رجعت به گذشته) و فلاش فوروارد (ارجاع به آینده) و حتی روایت موازی می‌تواند از ادبیات به سینما راه یافته باشد یا برعکس.

کتاب در روزنامه اطلاعات

تاخت‌هاي سرخوش
روزنامه اطلاعات در شماره امروز نقدي بر مجموعه شعر «يك دشت دويدن»؛گزيده اي از اشعار شاعران جوان منتشر کرده که می گوید: «يك دشت دويدن»،چون تمام مجموعه هاي گردآوري ديگر، هم بازتاب نيت گردآورنده يا گردآورندگان است و هم تا حدي بازتاب وضعيت ادبي جامعه آماري مورد نظر .
برگزاري كارگاه هاي شعري براي شاعران جوان اين مجموعه مي تواند در شكل دهي خلاقيت هاي ادبي آنان مؤثر باشد؛ اما درست تر اين است كه بخواهيــم اين كارگاه ها آنقدر خوب باشند كه در شــكل دهي خلاقيــت هاي ادبي آنان كمترين تأثير را بگذارند و تنها راه خلاقيت و آزادي را به آنها نشان دهند.
آيا مجموعه هاي بعدي چنين تأثير مطلوبي را بازخواهند تاباند؟ آيا دويدن هايي ديگر در دشت هايي ديگر را با تاخت هايي سرخوشانه تر و وحشي تر شاهد خواهيم بود؟

منشور ادبيات فارسي 
روزنامه اطلاعات مطلبی درباره کتاب «منشور ادبيات فارسي و شيوه‌هاي کاربردي آن» آن منتشر کرده که می گوید: این کتاب شامل هفت بخش است. بخش نخست آن «آموزش دستور زبان فارسي» است و در ديگر بخش ها به مباحثي مثل:«آيين نگارش»، «انواع کلام»، «علم بديع» و... پرداخته و نويسنده توانسته با رعايت اصول علمي و ادبي اثري کاربردي خلق کند.
چندي قبل، يکي از بزرگان ادب ايران گفته بود که تجديد نظر در رفتار و آموزش، به اين مفهوم نيست که شاهنامه و بوستان و گلستان را نخوانيم؛ چون متون ادبي ما پر از تصويرهاي ناب است. جامعه ما رفتار خوبي با سعدي نداشته است. اين رفتار نامناسب در ارتباط با ساير مشاهير و بزرگان ادب و فرهنگ ما هم اتفاق افتاده است. الان هم به دنبال کسي مي گرديم که همه تقصيرها را متوجه آن کنيم. در درجه اول و براي رفع نقص در زمينه قواعد زبان و ادب فارسي، بايد آموزش صحيح در اين زمينه انجام شود. زيرا بدون آموزش، هيچ کاري نتيجه نخواهد داد.
معهذا اثر تازه منصور مهرنگ اين مزيت را دارد که توانسته مطالب مهمي را در خصوص ادبيات ايران پيش روي خواننده بگذارد. نکته‌اي را از قلم نينداخته و آرايه‌هاي مهم لفظي و معنوي کلام با آوردن زيباترين نمونه‌ها و نيز باورهايي سودمند در مقوله عرفان و معرفي شخصيت‌هاي عرفاني مشهور از جمله نکاتي است که در اين کتاب خواننده را به شگفتي مي‌آورد. نويسنده در واقع معلمي است که عاشق تعليم دادن نسلي است که مي‌خواهد با ادبيات ايران آشنا شود و آن را بياموزد.

کتاب در روزنامه شاپرک

نقاش رباعي
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي ابوسعيد ابوالخير، عارف و شاعر نامدار ايراني قرن چهارم و پنجم منتشر کرده که در آن آمده است: نوه‌ شيخ ابوسعيد ابوالخير، محمد منور، در سال 599 کتابي به نام اسرار التوحيد درباره‌ زندگي و احوالات شيخ نوشته‌است.
ابن سينا پس از ديدار با ابوسعيد گفته‌است: هر چه من مي‌دانم او مي‌بيند. هرمان اته، خاورشناس نامي آلماني درباره شيخ ابوسعيد ابوالخير مي‌نويسد: وي نه تنها استاد ديرين شعر صوفيانه به‌شمار مي‌رود، بلکه صرف نظر از رودکي و معاصرانش، مي‌توان او را از مبتکرين رباعي، که زاييده طبع است، دانست. ابتکار او در اين نوع شعر از دو لحاظ است: يکي آن که وي اولين شاعر است که شعر خود را منحصراً به شکل رباعي سرود. دوم آنکه رباعي را بر خلاف اسلاف خود نقشي از نو زد، که آن نقش جاودانه باقي ماند. يعني آن را کانون اشتعال آتش عرفان وحدت وجود قرار داد . اولين بار در اشعار اوست که کنايات و اشارات عارفانه به کار رفته، تشبيهاتي از عشق زميني و جسماني در مورد عشق الهي ذکر شده و در اين معني از ساقي بزم و شمع شعله ور سخن رفته و سالک راه خدا را عاشق حيران و جويان، مي‌گسار، مست و پروانه دور شمع ناميده که خود را به آتش عشق مي‌افکند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط