گزارش کتاب در رسانههای کاغذی چهارشنبه دوم مهر 1393
یک نفر آن طرف دوربین میگوید کات/ جنگ مردمی/ اسبها در پیشانیات میدوند
امروز چهارشنبه دوم مهر 1393 روزنامههای ایران، شرق، فرهیختگان، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کردهاند. گفتوگو با علی کبریاییزاده و سردار گلعلیبابایی از موضوعات خواندنی روزنامههای امروز است.
کتاب در روزنامه ایران
آسمان ایران روشن است
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر با علی کبریاییزاده، رایزن فرهنگی کشورمان در قرقیزستان گفتوگو کرده که در آن میخوانیم: در موضوع انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) تقریباً بجز برگزاری مراسم ارتحال و ترجمه یک عنوان کتاب از مؤلف روس به نام «ژوکوف» توسط آقای «بکشاف» به زبان قرقیزی تحت عنوان «آسمان ایران روشن است» که به زندگی و مبارزات حضرت امام(ره) میپردازد، ما کمتر اثر جامع دیگری مییابیم؛ اما از سال 1388 تاکنون، چند عنوان کتاب در این زمینه به زبان قرقیزی ترجمه و تألیف شده است. از جمله «کلمات قصار امام خمینی(ره)» و همچنین کتاب «امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران» که با حمایت نمایندگی فرهنگی ایران در قرقیزستان، توسط یکی از نخبگان دانشگاهی این کشور در حال تألیف است. همینطور ترجمه قرقیزی از کتاب «گزیده تاریخ ایران» که فصلی از آن به انقلاب اسلامی اختصاص یافته، با مشارکت دانشگاه آرابایف قرقیزستان در حال انجام است. میتوانم به کتابهای دیگر هم اشاره کنم؛ کتاب «جایگاه زن در اندیشه حضرت امام» که کار ترجمه آن به زبان قرقیزی انجام شده و در مرحله نشر است.
در موضوع مشاهیر ایرانی، پیش از این برخی آثار همچون «گلستان سعدی» به زبان روسی در دسترس مردم قرار داشت و البته بیاشکال هم نبود. دیگر مشاهیر ایرانی همچون «حافظ»، «مولانا» و «فردوسی» از آثار روسزبان برای اهل مطالعه قرقیز، کموبیش شناخته شده بوده و هست. یا مثلاً برخی نخبگان علمی و فرهنگی قرقیز همچون «باسیل بیکاف» شاید از 30 سال قبل، با ترجمه گزیدههایی از آثار این بزرگان، به معرفی مشاهیر ایرانی مبادرت کرده است. ولی اکنون با حمایت رایزنی فرهنگی، این فعالیتها متمرکز و جهت یافته شده است. چنانکه «گلستان سعدی» به زبان قرقیزی با ترجمه «باسیل بیکاف» و با مشارکت کمیسیون دولتی زبان قرقیزستان که زیر نظر رئیس جمهوری این کشور اداره میشود، در سال گذشته با شمارگان 1000 نسخه منتشر شد. همچنین «عمر خیام» با رباعیات زبانزدش، بیش از تمامی شاعران ایرانی در قرقیزستان شناخته شده است. ترجمه رباعیات این شاعر به زبان قرقیزی در سال 1390 با شمارگان 1500 نسخه منتشر شد. مجموعه مقالات «شاهنامه و ماناس، اوج فرهنگی مردمان ایران و آسیای مرکزی» هم با مشارکت برخی مراکز علمی و دانشگاهی در سال 1393 منتشر شد و در دسترس قرار گرفت.
یک نفر آن طرف دوربین میگوید کات!
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره احمد بیگدلی، نویسنده منتشر کرده که می گوید: عکسی که از احمد بیگدلی داریم حالا، چنین عکسی است عکسی که به ما میگوید این نویسنده برنده کتاب سال، با «اندکی سایه»اش، لااقل دو دهه دیگر میتوانست بنویسد و ادبیات ایران را شگفتزده کند اما همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد و یکدفعه میبینی آدمی 69 ساله که توی عکس 50 ساله نشان میدهد، قلبش درد میگیرد و بعدش هم که از میان جمع میرود تو باید سوگنامه بنویسی برای خودت، برای ادبیات کشور، برای همه، حتی برای فرصتهایی که نویسنده دیگر ندارد تا دوباره خلق کند.
نویسندگان عموماً عمر طولانی ندارند حتی در کشورهایی که گردش اقتصادی نشر، آن قدری هست که نویسنده از چهل سالگی به بعد، زندگی اقتصادی خوبی داشته باشد. نویسندگان خیلی فکر میکنند و با اینکه رو به دوربین لبخند میزنند اما همیشه ته چشمهاشان غم عجیب و غریبی حضور دارد انگار که بخواهند به مخاطبی که سالها بعد به عکس نگاه میکند، بگویند: «اما تو باور مکن!» شاید هم دورها را میبینند لحظاتی را که هنوز نیامدهاند، آن دم را که دارند میروند جایی، مراسمی یا حتی دیدار دوستی و ناگهان دردی میآید که تصویر را تاریک میکند؛ انگار که فیلمبرداری تمام میشود و یک نفر آن طرف دوربین میگوید کات!
کتاب در روزنامه شرق
صدا به صدا نمیرسد
روزنامه شرق در صفحه ادبیات یادداشتی درباره رمان «ابنالوقتِ» یوسف انصاری منتشر کرده که در آن آمده است: «ابنالوقت» یوسف انصاری در زمره یکی از همین رمانهای حافظه-محور است. راوی در هیات نویسندهای که به شرح پرسهزنیهایش میپردازد، ماجرا را با پرانتزی آغاز میکند که نقل قولی از ادگار آلنپو است: «از کشورم و خانوادهام، چیزی ندارم که بگویم. رفتار ناشایست و گذشت سالها، مرا از اولی طرد کرد و از دومی بیزار.» در ادامه، با سیر پیچوخمهای زندگی راوی را در سه مکان متفاوت شهر، شهرستان و روستا دنبال میکنیم. جوانی و نوجوانی در تبریز با واگراییها و از همگسیختگیهای خانوادگی و اجتماعی توام است.
بدنهای روایی «ابنالوقت» هیچگونه تماسی با هم ندارند. میتوان در دو محور تجربههای روایی را دستهبندی کرد. در محور همزمانی، وجه غالب تماسها تماس با اشیا است. موبایل، ساک سفری، شمع، سازهای مستعمل و... نمونههایی از اشیایی هستند که راوی در همزمانیهای روایتش موقعیت خود را با آنها تعیین میکند. اما در محور در زمانی همه چیز ماخوذ از حافظه است. آن هم حافظهای که هرقدر بیشتر به آن اتکا میکند حجم و سهم فراموشی افزایش مییابد. تنها شکل مداوم در روابط بین آدم توسل به قوه باصره است. شخصیتهای این رمان بیش از هر چیز یکدیگر را میبینند. دیدن در فقدان مکالمه به فراموشی مضاعفی مجال میدهد که هر یک از دیگری به گزارشی ابتر و ناتمام قناعت میکند.
جهان «کافکا» از پس نامههایش
روزنامه شرق در صفحه ادبیات مطلبی درباره «کافکا» از پس نامههایش منتشر کرده که در آن میخوانیم: در ادبیات آلمان خاصه نامههای فرانتسکافکا نمونهای قابل توجهاند و از پس آنها میتوان به درک روشنتری از داستانها و تمثیلهای او دست یافت. اکنون چیزی حدود هزارو500 نامه و کارتپستال از کافکا خطاب به اشخاص مختلف در دست است که 511تای آنها خطاب به فلیسه باوئر است. کافکا در سال1912 در پراگ با فلیسه آشنا میشود و یکماه بعد از این آشنایی اولین نامهاش را به او مینویسد. فلیسه بعدها و در سال1950، از سر ناچاری ناشی از فقر، این نامهها را به فروش میرساند، نامههایی که برای اولینبار در سال1967 با عنوان «فرانتس کافکا- نامه به فلیسه» منتشر شدند. الیاس کانهتی، نویسنده مشهور آلمانی زبان و برنده نوبل ادبی 1981، در کتابی با عنوان «محاکمه دیگر» به سراغ نامههای کافکا به فلیسه رفته و برخی وجوه جهان کافکا را به واسطه این نامهها واکاویده است.
اما زمانه فرق میکند
روزنامه شرق در ستون صفحه ادبیات مطلبی درباره رمان ارلاندو ویرجینیا وولف منتشر کرده که می گوید: ویرجینیا وولف در اوایل اکتبر1927 در دفترچه روزانهاش مینویسد که «فعلا از فعالیتهای ژورنالیستی فارغ شده و طرحهای هیجانانگیز به ذهنش خطور کرده.» یکی از این طرحهای هیجانانگیز نوشتن رمان ارلاندو است. او سپس «از زندگینامهای میگوید که از سال 1500میلادی شروع شده و تا امروز ادامه یافته است. ارلاندو، قهرمان کتاب ارلاندو آدمی صدهاساله است که در قرن شانزدهم به دنیا آمده و تا عصر وولف (قرن بیستم) به زندگیاش ادامه داده، او که عمری طولانی دارد دورههای گوناگون و سبکهای مختلف زندگی را تجربه میکند. مثل آدمی که چندبار به دنیا میآید - درازای عمر او به درازای انقلاب بورژوازی انگلستان است اما با این حال و بهرغم آنکه ارلاندو 400سال عمر میکند به لحاظ بیولوژیک 36ساله باقی میماند.
زمان در بیرویدادی به مرگ شباهت پیدا میکند، چیزی شبیه به غروب جمعه که رخوتی ناشی از کسالت گریبان آدمی را میگیرد زیرا اتفاقها سپری شده و آدمی بهدور از هر مشغولیتی تنها خودش را تجربه میکند، به بیانی دیگر آدمی در سیطره زمان خطی یا به تعبیر وولف «زمان ساعتی»* تنها خودش - یک خود - را تجربه میکند. دیگر «خودهای» او از سر بیحادثهگی غمناک میپژمرند (بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین)به این سان بخشهای عمدهای از زندگی آدمی و بهطور کلی تاریخ بشری سرد، بیروح و بیاهمیت سپری میشود. وولف از فرط بیاهمیتی این زمان تلفشده آن را به اندک غباری تشبیه میکند که با رفتوروبی سریع از بین میرود و اثری در خود بهجا نمیگذارد زیرا که چیزی رخ نداده با این حال زمان، آبستن حادثه است.
کتاب در روزنامه فرهیختگان
تلفیق روایت و تصویر
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره مجموعه شعر «اسبها در پیشانیات میدوند»، سروده مریم منصوری منتشر کرده که در آن آمده است: شعرهای مریم منصوری از داستان، طرح و پیرنگ بهره بردهاند. روایت خطی، البته گاه گسسته، به شکلگیری جریانی پرشتاب در شعرها منجر شده، که مخاطب را رها نمیکند. پایین بودن تکنیکهای شعر در این دفتر به سلیس شدن زبان کمک کرده است و میتوان گفت رابطه مخاطب غیرشاعر با این کتاب بهتر از رابطه شاعران با آن خواهد بود. شعر مریم منصوری، شعر دهه 80 است. شعری که دغدغههای تئوریزدگی را پشتسر گذاشته و میخواهد بیشتر در خدمت شعر باشد. اما این موضوع در خود با تناقضی همراه شده که جای اندیشه دارد، چرا شعرهای این مجموعه از شروع درخشان، یا لااقل به درخشانی سطرهای میانی و پایانی شعرها، برخوردار نشدهاند.
نکتهای که باید درباره شعر مریم منصوری به آن اشاره کرد، موسیقی درونی است؛ موسیقی که گاهی به وزن تنه میزند. بارزترین ویژگی شعرهای این مجموعه تصاویری است که بیواهمه و هراس از تطویل شعر یا کسالتبارگی به زیر پوست شعر میروند و در شعر حل میشوند.
جنگ مردمی
روزنامه فرهیختگان در صفحه تاریخ با سردار گلعلیبابایی گفت و گو کرده که «غربت هور»، «از الوند تا قراویز»، «حکایت مردان مرد»، «نبردهای جنوب اهواز (کارنامه تاریخی، جغرافیایی، نظامی منطقه عملیاتی جنوب و جنوب غربی اهواز)»، «حکایت مردان مهر (بر اساس زندگینامه سرداران شهید غلامعلی پیچک و مهدی خندان)» و «نقطه رهایی» از جمله آثار منتشر شده او هستند.
بابایی می گوید: این خاطرات، خاطرات افرادی است که از قشرهای مختلف جامعه در جنگ حضور داشتند. جنگ هشت ساله ایران و عراق نمونه کاملی از یک جنگ مردمی است. ما ادعا میکنیم که جنگ ما را مردم اداره کردند. مردم بودند که جنگیدند و از رزمندهها حمایت کردند و حتی غذای رزمندهها را هم مردم تامین میکردند. این نشان از مردمی بودن جنگ است. شما مشاهده میکنید که در صف یک گردان رزمی دانشجو، دانشآموز، کارمند، کارگر، بیسواد و ... وجود دارد. یعنی اقشار گوناگون جامعه در جبهه حضور داشتند. همه اینها اکنون شروع به خاطرهنویسی یا خاطرهگویی کردهاند. مشخص است که یک فرهنگ متفاوت در این خاطرهها ارائه میشود. فرهنگ چگونه زیستن در یک فضای سرشار از معنویت، شهامت و حماسه را این افراد دیدهاند و اکنون میخواهند انتقال دهند. این مساله برای اصلاح جامعه و مبارزه برای حل معضلات اجتماعی و برای نشان دادن سبک زندگی و نشان دادن شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه لازم است و میتواند برای ساختن زندگی ما الگو باشد.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
شاعر حماسه و خشونت
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره تولد منوچهر آتشي، شاعر به مناسبت روز تولدش منتشر کرده که می گوید: نخستين مجموعه شعر او با عنوان آهنگ ديگر در سال 1339 در تهران چاپ شد و پس از اين مجموعه، دو مجموعه ديگر با نامهاي آواز خاک و ديدار در فلق انتشار يافت. وي در دهههاي 40 و 50 و 60 به سبک نيمايي شعر ميسروده در دو دهه آخر عمر به شعر سپيد روي آورد. وي با مجموعه «آهنگ ديگر» در شعر معاصر به تجربهاي تازه دست ميزند. او با کشف و شهود در طبيعت جنوبي و وحشي به نوعي خشونت غريزي در شعر دست مييابد اما آنچه خشونت شعري آتشي را از عنصر خشونت آشفته و غيرمنسجم برخي از شاعران قبل و بعد از خودش (مثلاً از نصرت رحماني يا کيومرث منشيزاده) متمايز ميکند بهجز حضور «جنوب»، لحن حماسي آن است. شعرهاي آتشي در دهههاي 30 و 40 و 50 شعر کوير است و عناصر طبيعي اين کوير حماسه و خشونت را با هم ميآميزد.
کتاب در روزنامه شاپرک
رماني به پهناي ادبيات معاصر
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره رمان «چشمهايش» منتشر کرده که می گوید: چشمهايش نام رماني از بزرگ علوي است که براي نخستين بار در سال 1357 خورشيدي منتشر شد. بزرگ علوي در اين رمان روش استعلام و استشهاد را به کار برده، بدينگونه که قطعات پراکنده يک ماجرا را کنار هم گذاشته و از آن طرحي کلي آفريده است که برحدس و گمان تکيه دارد اين شيوه بيشتر در ادبيات پليسي معمول است. برخي معتقدند اين رمان و شخصت استاد ماکان، با الهام از زندگاني کمالالملک نگاشته شده است و گروهي ديگر آن را شرح حالي از زندگي تقي اراني ميدانند.
اين کتاب از آثار معدود زبان فارسي است که در مرکز آن يک زن با تمام عواطف و ارتعاشات رواني و ذهني قرار گرفته است.
نظر شما