یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۰
نویسنده خواننده‌اش را گم کرده است/کتاب‌هاي فريدون مشيري در بلاتکليفي

امروز یکشنبه سی ام شهریور شهریور 1393 روزنامه های شرق، فرهیختگان، مردم سالاری، اطلاعات و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با پسر فریدون مشیری از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز یکشنبه سی ام شهریور شهریور 1393روزنامه های شرق، فرهیختگان، مردم سالاری، اطلاعات و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه شرق

نمایشنامه «بیضایی» مجوز انتشار نگرفت

روزنامه شرق در صفحه 11 از منتشر نشدن نمایسنامه «جانا بلا دور» بهرام بیضایی خبر داده و شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان که ناشر اصلی آثار بیضایی در ایران است در این باره گفته: «متاسفانه توضیحات ما برای مسوولان اداره کتاب درباره این کتاب کاری از پیش نبرد و با ذهنیت خودشان کتاب را تفسیر کردند و همین هم باعث شد تا کتاب مجوز انتشار پیدا نکند.»
جانا بلا دور، که سال گذشته در دانشگاه استنفورد با کارگردانی خود بیضایی به صحنه رفت نمایشی سمبلیک براساس اسطوره‌های ایرانی است. این نمایش که به‌صورت سایه‌بازی اجرا شد به جنگ و آمیختن چهارعنصر اصلی طبیعت یعنی آب، باد، خاک و آتش می‌پردازد. به‌نظر می‌رسد ممیزان اداره کتاب برای خواندن این کتاب، سبک سمبلیک و اسطوره‌ای آن را در نظر ‌نگرفته و درباره آن قضاوت کرده‌اند. لاهیجی با بیان اینکه بیضایی برای نشان‌دادن این جنگ، لباس انسانی به تن عناصر کرده است و در قالب شخصیت‌های ملموس آنها را توصیف کرده است، می‌گوید: «قهرمانان کتاب چهره‌های اسطوره‌ای و سمبلیک هستند که در قالب اسطوره‌ای قرار گرفتند و برای باور‌پذیرترشدن، نام انسانی دارند.
البته لاهیجی می‌گوید بیضایی تصمیم دارد این نمایش را در خارج از ایران منتشر کند: «متاسفم از اینکه اثری که باید در ایران منتشر می‌شد و در دسترس علاقه‌مندان به کارهای بیضایی قرار می‌گرفت، در ایران منتشر نمی‌شود. نمی‌دانم ضررش برای چه کسی خواهد بود. هرچند در نهایت کتاب منتشر می‌شود و کسانی که باید آن را بخوانند، می‌خوانند.» او می‌گوید: «این اثر در خارج از ایران اجرا و با تحسین بسیاری روبه‌رو شده است و امیدوارم به‌زودی به دست علاقه‌مندان برسد.»
لاهیجی می‌گوید: «سه‌نمایشنامه دیگر از بهرام بیضایی با عناوین «مجلس شبیه»، «داستان باورنکردنی» و «سفر به شب» در دست حروفچینی است. به محض اینکه کار حروفچینی تمام شود برای گرفتن مجوز به ارشاد می‌فرستیم. البته امیدوارم به سرنوشت «جانا بلا دور» دچار نشوند.»

نویسنده خواننده‌اش را گم کرده است
روزنامه شرق در صفحه آخر یادداشتی درباره نویسنده ها منتشر کرده که می گوید: اگر تیراژ کتاب پایین است، به این دلیل است که ما خواننده‌ای که فقط برای دل خودش کتاب بخواند و از خواندن لذت ببرد نداریم یا کم داریم. و کم داشتن با نداشتن چه فرقی دارد؟ خواننده‌ها همه از دم مدّعی‌اند، خواننده‌ها نویسنده‌اند، منتقد و روزنامه‌نویس اند. نویسنده هنوز نتوانسته است مخاطب خودش را پیدا کند. مخاطب نویسنده یعنی مخاطبی که مدّعی نباشد، هیچ کاره‌ای نباشد، پذیرا باشد، خواننده باشد فقط. با فاصله و از کنار گود که نگاه می‌کنی، می‌بینی یکی دو هزار نفر نویسنده‌اند که برای هم می‌نویسند و نوشته‌های همدیگر را می‌خوانند و از توی این دایره‌ی بسته بیرون نمی‌آیند. ادبیّات محفلی و ادبیّات روشنفکری توی همین دایره‌ی بسته است که چرخ می‌زند. ادبیّات محفلی و ادبیّات روشنفکری نویسنده‌ی حرفه‌یی بیرون نمی‌دهد. نویسنده‌ی حرفه‌یی مخاطب عام لازم دارد. اگر نویسنده هنوز حرفه‌یی نیست، اگر نویسنده به حقوق صنفی خودش اهمیّتی نمی‌دهد و حقوق صنفی خودش را نمی‌شناسد و هیچ تلاشی هم در جهت دفاع از حقوق صنفی خودش به خرج نمی‌دهد، به این دلیل است که مخاطب عام ندارد. نویسنده هنوز خودش را به نام نویسنده به رسمیّت نمی‌شناسد. چلوکبابی‌ها اتحادیه‌ی صنفی دارند، نانوایی‌ها اتحادیه‌ی صنفی دارند، راننده‌های کامیون اتحادیه‌ی صنفی دارند، اما نویسنده‌ها اتحادیه‌ی صنفی ندارند و به دنبال آن هم نیستند.
نویسنده از خودش و از کاری که دوست دارد فاصله می‌گیرد. به او توصیه می‌کنند فیلمنامه بنویسد. وسوسه‌ی فیلمنامه از آن وسوسه‌هاست که هیچ نویسنده‌ای از دست آن خلاصی ندارد. هم پول خوبی توش هست و هم خیلی زودتر به نتیجه می‌رسد و هم روح نویسنده را درگیر خودش نمی‌کند: نویسنده از خودش و از کاری که دوست دارد فاصله‌ی بیشتری می‌گیرد، نویسنده وارد یک قلمرو تازه‌ای می‌شود که هیچ ربطی به ادبیّات ندارد. نویسنده خواننده‌اش را گم کرده است. نویسنده از کنار گود می‌آید بیرون. نویسنده هیچ کار دیگری نمی‌کند. نویسنده فقط می‌نویسد.

کتاب در روزنامه فرهیختگان

گزیده اشعار بیدل
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره «گزیده اشعار بیدل» منتشر کرده که نوشته است: علی انسانی شاعر اهل‌بیت و ادیب فرهیخته تازه‌ترین دستمایه‌اش را که در قلمرو بیدل‌شناسی است روانه بازار کتاب کرد. بیدل‌شناسی طی دهه‌های اخیر در ایران بازار پیدا کرده و مورد استقبال واقع شده است. پیش از آنکه از بیدل بگویم، باید از خود استاد علی انسانی سخن بگویم و این آنکه علی انسانی شاعری فحل است و صاحب سبک و مکتب و برای خود وزنه‌ای است. سوای تعارفات و فروتنی‌های ارزشمند و بی‌شائبه علی انسانی، این عزیز اندیشمندی است که به قلمرو ادبیات اشراف دارد و از حیث آگاهی و اشتمال بر مبنای فکری و قلمی، به زیر و بم و حوزه اندیشه و زبان و بیان و متون ادبی هم فرزانه‌مردی است. این بزرگمرد با توجه به حوزه اشتمالش، شالوده آگاهی‌هایش، تلفیقی از سنت و مدرنیسم است؛ سنت و مدرنیستی در خور تحسین و تحلیل.
زبان و بیان شعری‌اش تازه است و نو.اما کار تازه او، «شیشه در بغل» گزینشی نو در حوزه بیدل‌شناسی، کاری است میان شاعران پسندیده. پدیده‌ای سهل و ممتنع. نه کاری سخیف و سبک. از علی انسانی که خود شاعر نظریه‌پرداز است بر می‌آید که طرحی نو دراندازد تا سرمشقی در خور برای شاعران باشد. گزینش «متفرقات و تک‌بیت‌های بیدل» یک گام در شناخت این شاعر در سبک هندی است.

نوری تازه از ورای تاریک ماه
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی در باره رمان «تاریک ماه» منتشر کرده که می گوید: رمان «تاریک ماه» هر چند در کل حکایت شوربختی جوانی است که قربانی کارهای نکرده خود و کرده‌های دیگران می‌شود، اما حضور هوشمندانه طنز در آن و شخصیت‌پردازی‌های مناسب باعث می‌شود مقصد و پایان کار چندان برای مخاطب مهم نباشد و سیر و سلوک راه اهمیتی دوچندان پیدا کند. در مسیر داستان فضاها با صدای تیر و تفنگ‌ها و آوای یاغیان و قداره‌بندان و ودلشوره‌های قربانیان شکل می‌گیرد، اما چیزی که گوهر پنهان این رمان است دنیای شخصی و رویاهای گاه مالیخولیایی راوی است که چون شمع لاغری در هجوم شن‌بادهای تقدیر قومی به نیستی و خاموشی می‌رود. یکی از دلایلی که این رمان را می‌توان به همین زمان و موقعیت کنونی نسبت داد زاویه‌دیدی است که در قبال این دنیای شخصی و رویازده اعمال می‌شود؛ دنیایی که تا پیش از این در تمام مرزهای جغرافیایی درون رمان اهمیتی نداشته است.
رمان «تاریک ماه» اقلیمی داستانی است که هر کسی مثل من شاید با جاهایی از آن موافق نباشد، اما به‌گونه‌ای با بافت ادبی در هم تنیده شده است که کمتر کسی می‌تواند حاکمیت این سرزمین پر از واژه‌های نرم و خشن را به رسمیت نشناسد. شاید این رمان به‌گونه‌ای تقابل تقدیر جمعی خشونت بار و تدبیرفردی پر از رویا و آرزویی است که با مشتی پر از شبنم برای خاموش کردن دشت‌های آتش گرفته به سمت حادثه‌ای محتوم قدم می‌نهد.

داستان‌ کنش‌های منفرد
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر تحلیلی بر داستان «فشار آب بر دنیای عجیب دلکو» منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: داستان‌های کتاب «فشار آب بر دنیای عجیب دلکو» نوشته هادی تقی‌زاده را می‌توان یک نمونه موفق از حرکات زنجیر‌وار کنش در متن دانست؛ داستان که تشکیل شده است از زنجیره‌های کنش و زنجیره‌های کنش که ساخته شده از نقش‌مایه‌ها و نقش‌مایه‌ها که از کنش‌های منفرد تشکیل شده است. در داستان‌های کتاب فشار آب بر دنیای عجیب دلکو این کنش‌های منفرد است که این معادله را به هم می‌زند و تمام هنر و جذابیت به اعتقاد نگارنده این کتاب در همین تمایز در مضمون و تکنیک است که این اثر را ممتاز می‌کند. شخصیت‌های این کتاب و مخصوصا شخصیت تک داستان درخشان فشار آب در دنیای عجیب دلکو به‌شدت دارای خصیصه کنش‌های منفرد هستند که سعی دارند در زنجیره روایی متن اختلال ایجاد کنند و این اختلال خود باعث ایجاد رویدادهای داستانی می‌شود و پیوند بین کنش و رویداد را که باعث جذابیت و پیچیدگی داستان می‌شود به همراه می‌آورد؛ آن هم پیوندی محتوم و نه محتمل.

قصه آدم‌هایی که در بند تاریخ‌اند
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره «ملکان عذاب» آخرین رمان ابوتراب خسروی منتشر کرده که آمده است: «ملکان عذاب» روایتی از تاریخ زندگی چند انسان است که تاریخ‌مندی انسان را مخدوش می‌کند. تاریخ را آن‌طور روایت می‌کند که اشاره‌ای باشد به آنچه روایت نمی‌شود، آنچه در تقویم جا نمی‌گیرد. به حرف‌هایی که از ساختار معمول کلمات سرریز می‌شوند. کلمات در متن رو می‌گردانند از مدلول‌های‌شان. از گذشته طوری حرف می‌زند که انگار حرف زدن از گذشته ممکن نیست. کلمات جا نمی‌گیرند در جای خود. پس و پیش می‌شوند در ساختار خطی سطور. نمی‌پذیرند نظم معمول بازگفتن را. تن نمی‌دهند به قصه‌ای که گذشته را تعریف می‌کند.
بوتراب کاتب از مبتدای تاریخی که می‌خواهد روایت کند، ما را با نقصان تاریخ مواجه می‌کند. نشان می‌دهد که در همان ابتدا چیزی ضروری باید باشد که نیست و در آینده برساخته می‌شود، چیزی که فکر می‌کنیم همیشه بوده و هست، اما وقتی به آغاز رجوع می‌کنیم، هرچه بیشتر در گذشته فرو می‌رویم، تنها با نبودنش روبه‌رو خواهیم بود.
ملکان عذاب نمایشی از صحنه‌های تاریک تاریخ انسان است. از آدم‌هایی حرف می‌زند که بی‌واسطه، محصول تاریخی هستند که بر آنها و اجدادشان گذشته. محصول تاریخی که ابتدا ندارد و ساختارش را واکنش آدم‌ها به آن فقدان اولیه شکل داده است. ملکان عذاب قصه آدم‌هایی است که دربند تاریخند.

شوپنهاور ازآلمان تا ایران
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه مطلبی درباره شوپنهاور، فیلسوف تلخ‌اندیش منتشر کرده که می گوید: در نیمه نخستین قرن نوزدهم، در شعر و موسیقی و فلسفه بزرگانی پیدا شدند که به‌عنوان مظهر و نماینده عصر خویش همگی بدبین بودند اما کسی که بالاترین جایگاه را در این بدبینی داشت، آرتور شوپنهاور بود. فلسفه او بدبینی عمیقی دربرداشت. می‌توان مجموعه عظیمی از منتخب رنج و بدبختی را در معروف‌ترین اثر وی به نام «جهان همچون اراده و تصور» که در سال 1818 منتشر شد، دید.
شوپنهاور جوان میان تجارت و دادوستد بزرگ شد، گرچه تجارت را رها کرد اما اثرات این سبک زندگی بر وی باقی ماند و او را به فردی نسبتا خشن و واقع‌بین تبدیل کرد که به احوال دنیا و مردم توجه نشان می‌داد. همین ویژگی او را در نقطه مقابل فیلسوفان رسمی آکادمیک که مورد نفرت او بودند، قرار می‌داد. شوپنهاور دوره‌ای را تحت‌تاثیر فیخته برای قیام ضدناپلئون به فکر رفتن به میدان جنگ افتاد، حتی تفنگی هم فراهم کرد اما دوراندیشی او مانع از این کار شد و درنهایت به یک ده رفت و مشغول تدوین رساله اجتهادیه خود در فلسفه شد. این رساله به نام «چهار اصل دلیل کافی» معروف شد.
پس از اتمام این رساله شوپنهاور تمام تلاش و وقت خود را صرف تدوین شاهکار خود «جهان همچون اراده و تصور» کرد. او معتقد بود این کتاب یک دیگ در حال جوش مملو از افکار و عقاید کهن نیست، بلکه بنایی عالی است که از فکری بدیع و نو ترکیب شده است. چند سال بعد از نگارش این کتاب شوپنهاور مدعی شد که تمام مسائل فلسفی را حل کرده است. اما کتاب معروف وی در آن دوره توجهی را جلب نکرد شاید به این خاطر که مردم به قدری بدبخت و سرگرم مشکلات‌شان بودند که وقتی برای خواندن کتابی درباره بدبختی‌های خودشان نداشتند. تقریبا می‌توان ادعا کرد که شوپنهاور تمام عقاید و آرای خود را در این کتاب گنجانیده است و می‌توان کتاب‌های بعدی وی را شرحی از این کتاب دانست. بعد از این اثر وی کتابی با عنوان «رسالات» را نوشت. او در عزلت به تحقیق روزگار می‌پرداخت تا اینکه به آرزوی خود رسید و موفق شد در یکی از دانشگاه‌های بزرگ آلمان فلسفه خود را تدریس کند.

کتاب در روزنامه مردم سالاری

کتاب‌هاي فريدون مشيري در بلاتکليفي
روزنامه مردم سالاری در صفحه فرهنگی گفتگوی ایسنا با پسر فريدون مشيري را منتشر کرده که می گوید:  ما مدت‌هاست که مي‌خواهيم کتابخانه فريدون مشيري را به جايي بدهيم تا به نام او حفظ شود و دانشجويان و علاقه‌مندان از آن استفاده کنند؛ اما هنوز هيچ مکاني را براي اين کار نيافته‌ايم.
يکي دو بار بعد از اين‌که من درباره اين کتابخانه صحبت کردم، از دانشگاه تهران و يا فرهنگستان هنر خواستار اين کتاب‌ها شدند؛ اما خواسته ما کمي بيش‌تر بود و مي‌خواستيم کتاب‌ها را به جايي اهدا کنيم که بخش مجزايي را به نام اين شاعر به اين کتاب‌ها اختصاص دهند و اين کتاب‌ها را قاطي کتاب‌هاي ديگر نگذارند.
بابک مشيري درباره کتاب‌هاي کتابخانه فريدون مشيري هم گفت: اين کتاب‌ها کتاب‌هايي هستند که پدرم در 40 - 50 سال جمع‌آوري کرده است و شامل تاريخ، شعر، هنر و ادبيات است. کتابخانه خاص و تخصصي نيست، اما يادگار اوست و به نظر ما حيف است از بين برود و بايد حفظش کنيم. اين کتاب‌ها اکنون در دفتر کار من که يک انتشارات کوچک است، نگهداري مي‌شوند و بيش از سه‌هزار عنوان هستند.

پدر داستان‌نويسي تخيلي

روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره هِربرت جورج وِلز روزنامه‌نگار، جامعه‌شناس، تاريخ‌نگار و نويسنده بزرگ انگليسي و خالق رمان‌هاي علمي تخيلي‌ به مناسبت روز تولدش منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: اولين رمانِ غيرتخيليِ او که پرفروش‌ترين‌ کتابِ سال شد، «پيش‌بيني‌ها» نام داشت. اين کتاب به صورت دنباله‌دار و با عنوانِ «تجربه‌اي در پيشگويي» در يکي از مجلات چاپ مي‌شد. داستانِ کتاب درباره‌ زندگي در سال 2000 است و عنوانِ آينده‌نگرترين اثرِ ولز را به خود اختصاص داده. اين کتاب در سال 1901 منتشر شد. آثارِ بعديِ او که رمانس علمي نام گرفتند، شاملِ مجموعه‌اي از تم‌ها بودند که بعدها در آثارِ علمي‌ تخيلي فراوان يافت مي‌شدند. از مشهورترين آثار علمي تخيلي او مي‌توان به ماشين زمان، جنگ دنياها، مرد نامرئي، جزيره‌ دکتر موريو و اولين انسان در ماه اشاره نمود. ولز چندين داستانِ کوتاه هم نوشته که سرزمينِ کورها از معروف‌ترين‌شان است. يکي از اپيزودهاي مجموعه‌ پيشتازان فضا به نام در يک چشم به هم زدن، از روي داستانِ کوتاهِ ولز به نام شتاب‌دهنده جديد ساخته شده.
ولز در ادامه نويسندگي‌اش، شروع به نوشتنِ داستان‌هاي سياسي کرد و در سال 1934، پيش‌بينيِ يک جنگ جهانيِ در سال 1940 را کرد، که پيش‌بيني‌اش درست از کار درآمد.

کتاب در روزنامه اطلاعات

گفتگوي تمدنها، سرمشق جديد در مناسبات بين‌فرهنگي
روزنامه اطلاعات یادداشتی درباره گفتگوي تمدنها منتشر کرده که می گوید: به لحاظ نظري چه بخواهيم و چه نخواهيم، «ايده گفتگوي تمدنها»ي خاتمي در برابر «برخورد تمدنها»ي هانتينگتون فهميده شده است. پايان جنگ سرد از جمله تحولات محوري در دو دهه آخر قرن بيستم است که سياست و روابط بين‌الملل را دگرگون ساخت و چالشهاي فکري تازه‌اي را در عرصه‌هاي سياست و انديشه برانگيخت. به‌ طور خاص دو رويکرد نظري عمده غربي در اين ‌باره درخور تأمل است:
نخست نظريه «پايان تاريخِ» فرانسيس فوکوياما که با خوش‌بيني قائل به پيروزي غرب در جنگ سرد و ختم تضادهاي ايدئولوژيک و تفوق ليبرال دموکراسي غربي در سراسر جهان است، و دوم رويکرد نظري «برخورد تمدنها»ي هانتينگتون که خطر دشمني جديد و رويارويي ميان دو تمدن اسلام و غرب را برجسته مي‌كند.
نظر هانتينگتون در سراسر جهان واكنشهاي فراوان داشت، به‌گونه‌اي که خود او بعدها با نگارش کتاب «برخورد تمدنها و بازسازي نظم جهاني» نوشت: «بنا به اظهار تحريرية فاران افيرز از دهه 1940 تا 1993 يعني زمان نگارش مقاله برخورد تمدنها، هيچ ‌يک از مقاله‌هاي منتشر شدة آن مجله، به اندازه مقاله ياد شده مورد توجه و بحث قرار نگرفته است.» او مقاله خويش را «فرضيه»اي مي‌دانست که علامت پرسش موجود در عنوان آن ناديده گرفته شده است.
در ايران با نقد رويکرد «برخورد تمدنها» در فضاي سياسي پيش از انتخابات سال 1376، زمينه طرح گفتگوي تمدنها فراهم شده بود و اين مفهوم پيش از آنکه از تريبون مجمع عمومي سازمان ملل متحد و در قالب يک قطعنامه بين‌المللي مطرح شود، نخستين ‌بار در خلال فعاليتهاي انتخاباتي سيدمحمد خاتمي به ميان آمد. خاتمي خود در اين‌ باره گفته است: «فکر مي‌کنم اواخر سال 75 و شايد در اولين مصاحبه‌اي که بنده به مناسبت نامزدي رياست‌جمهوري داشتم، اين مسأله را مطرح کردم؛ چون بعد از طرحي که آقاي هانتينگتون درباره ستيز ميان تمدنها مطرح کرده بود، همواره در ذهن من بود و اين امر ناشي از احساسي بود که وجود داشت و نگاه به قرني که امروز آن را پشت ‌سر گذاشتيم و وارد قرن تازه‌‌اي شديم.»

کتاب در روزنامه شاپرک

موج نو، شعر نو
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي و آثار احمد رضا احمدي منتشر کرده که در آن آمده است: احمدي در سال 1343 به همراه نادر ابراهيمي، اسماعيل نوري علاء، مهرداد صمدي، محمدعلي سپانلو، بهرام بيضايي، اکبر رادي، جعفر کوش‌آبادي، مريم جزايري و جميله دبيري گروه ادبي «طرفه» را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسيس کرد. انتشار دو شماره از مجله‌ طرفه و تعدادي کتاب در زمينه‌شعر و داستان از فعاليت‌هاي اين گروه‌است.
تدوين رديف موسيقي ايراني، آوازهاي محمدرضا شجريان، شعرخواني و ضبط صداي شاعران مهم (با آثاري از نيما يوشيج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، يدالله رويايي، نصرت رحماني و...)از جمله فعاليت‌هاي وي در کانون بوده‌است.. برخي از آثار توليدي تحت سرپرستي وي به شرح زير مي‌باشد:
مجموعه صداي شاعر که معرفي شعر معاصر و شعر کلاسيک فارسي بود، مجموعه زندگي و آثار موسيقيدانان ايران و جهان، مجموعه آوازهاي فولکلور ايران، مجموعه‌ کل رديف موسيقي ايران، مجموعه‌ بازسازي تصنيف‌هاي کلاسيک موسيقي ايران، مجموعه‌ قصه براي کودکان.
آشنايي عميق احمدي با شعر و ادبيات کهن ايران و شعر نيما دستمايه‌اي شد تا حرکتي کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پي‌ريزي کند. از بيست سالگي به طور جدي به سرودن شعر پرداخت. او نخستين مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال 1340 منتشر کرد که توجه بسياري از شاعران و منتقدان دهه 40 را جلب کرد. او همچنين آثاري در ادبيات کودک و نوجوان دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط