پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۵
ادبیات یک مفاهمه است/ شرح شورانگیز عشق شهریار/ پایان کتاب اندوه نویسنده

امروز پنجشنبه بیست و هفتم شهریور 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، فرهیختگان، آرمان، شهروند، اطلاعات و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با هوشنگ مرادی‌کرمانی، ابوتراب خسروی و حسن محمودی، مطالب و یادداشت‌ها درباره زنده یادان شهریار و احمد بیگدلی از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز پنجشنبه بیست و هفتم شهریور 1393 روزنامه های ایران، شرق، فرهیختگان، آرمان، شهروند، اطلاعات و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کردند.

کتاب در روزنامه ایران

روزی در سرزمین سپند سخن
روزنامه ایران در صفحه اول امروز یادداشتی درباره روز شعر یا سخن منتشر کرده که می گوید: از دید من هر روز در گاهشمار فرهنگی ایران می‌باید و می‌تواند روز شعر یا سخن باشد، زیرا که در میان هنرهای گوناگون هنجارها و قلمروها و بسترهای فرهنگی بسیار در ایران‌زمین، آنچه از نگاهی فراخ شالوده فرهنگ ایرانی را می‌ریزد، <سخن> است.
جهانیان ما را به پاس سخن می‌شناسند. بسیار کسان هنگامی که از این سرزمین یادی می‌رود در دیگر کشورها می‌گویند سرزمین خیام یا سرزمین سعدی، سرزمین حافظ، سرزمین مولانا، سرزمین فردوسی.
بیهوده نیست که حافظ آنچنان سخنور نامدار آلمانی گوته را بر‌می‌شوراند و آنچنان در جان او کارگر می‌افتد که دیوانی را به نام خواجه بزرگ شیراز می‌سراید. چارانه‌های خیام هنگامی که به انگلیسی برگردانیده می‌شوند، شیوه‌ای نو و دبستانی تازه را در سخن انگلیسی پدید می‌آورند که بر پایه نام کهین خیام، <عمریسم> یا <عمرگرایی> نامیده می‌شود.
هانری برگسون اندیشمند نامدار فرانسوی گفته است که اگر سخنور غزل‌پرداز مولانا جلال‌الدین محمد بلخی است، ما فرانسویان دیوان‌های شعر خویش را باید به آب بشوییم.

ادبیات یک مفاهمه است
روزنامه ایران در صفحه پنجشنبه بازار کتاب با ابوتراب خسروی نویسنده «آواز پر جبرئیل» گفت و گو کرده که عنوان این کتاب و داستان‌های عقل سرخ و لغت موران آن تداعی‌گر آثار شیخ شهاب‌الدین سهروردی است. خسروی سال گذشته رمان «ملکان عذاب» را توسط نشر ثالث منتشر کرده بود. رمان «رود راوی» او در سال 82 برنده چهارمین دوره جایزه گلشیری شد و مجموعه داستان «ویران» نیز برنده یازدهمین دوره همین جایزه در سال 88.
خسروی می گوید: داستان یک نوع مفاهمه است. اساساً با ایدئولوژی‌ها و علم و دیگر مسائل جور درنمی‌آید. هگل در مقدمه «زیبایی‌شناسی»اش می‌گوید؛ نمی‌شود بر ادبیات چیزی را سوار کرد. یعنی علم یا ایدئولوژی را بر داستان تحمیل کرد، سوءتفاهم ایجاد می‌کند. ادبیات، ادبیات است، چه منظر تاریخی داشته باشد، چه منظرهای دیگر، در درجه نخست ادبیات است. ادبیات نمی‌تواند حامل ایدئولوژی باشد. چپ‌ها این کار را کردند، ادبیات«رئالیسم سوسیالیستی» را علم کردند. نتیجه چه بود؟ هفتاد سال بر این طبل توخالی کوبیدند، سرانجام شکست خورد. ادبیات به اعتقاد من یک مفاهمه است.

شرح شورانگیز عشق شهریار
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر مطلبی درباره شهریار به مناسبت 27 شهریور روز شعر و ادب منتشر کرده که می گوید: در شعر و ادبیات فارسی ایران می‌توان از برخی چهره‌ها صرفنظر کرد و با وجود دیوان‌های سترگ، حذف و نبودشان را خللی بر پیکره تاریخ ادبیات ندانست؛ زیرا نه تنها در تاریخ تکامل شعر فارسی نقشی نداشته‌اند بلکه حتی بیتی خاطره انگیز در حافظه جامعه و مردم از ایشان به جای نمانده است. شاعرانی چون صبای کاشانی را دکتر شفیعی کدکنی در کتاب «ادوار شعر فارسی» از این دست می‌داند.
در نقطه مقابل شاعرانی هستند که حافظه یک ملت از سروده‌های آنان سرشار است اگر در ادبیات کلاسیک و کهن حضور حافظ و سعدی، اسطوره شاخص این دست شاعران است در ادبیات معاصر بی‌تردید صفحاتی از حافظه مردم جامعه ما به محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار اختصاص دارد از تجربه غزل کلاسیک او در مدح مولا علی با مطلع «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را» تا آنجا که در قالب شعر آزاد در سوگ مادر نوستالژی فقدان مادر را در خاطر همگان جاودانه می‌کند. شعر شهریار همیشه در ذهن و ضمیر مردم بوده است و حافظه عموم سرشار از آن و زبان خواص در ستایش آن، چرا که بزرگی چون دکتر زرین کوب در باب همین مرثیه شعر مادر شهریار که بند پایانی آن را در زیر ذکر خواهم کرد، می‌گوید: «مرثیه مادر که شهریار سروده است با آنکه شعر تا حدی آزاد است از جهت تلقین حس و القای همدردی در غیر یک شعر قوی است، شعر واقعی» ...

طریقت رندی
روزنامه ایران در صفحه اندیشه مطلبی درباره تأملی بر مهم‌ترین مبانی فکری حافظ به مناسبت روز شعر و ادب فارسی منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: حافظ مجموعه‌ای از اصول و قواعد برای زندگی خود دارد که به روشنی می‌توان آنها را از دیوان او استنباط کرد. مجموعه باورها و منش‌های حافظ را می‌توان در نظریه ویژه او، با عنوان «طریقه رندی»، خلاصه کرد. شاید مهم‌ترین کار حافظ در عمر‌ پُربار خود همین تدوین و تبیین طریقت رندی باشد. او پس از نقد همه جریان‌‌های موجود در جامعه زمان‌ خود، ویژگی‌های منفی آنها را به دقت برمی‌شمارد و آن گاه نقطه مقابل‌ این ویژگی‌های منفی را در وجود‌ شخصی به نام «رند» که آفریده خود اوست، بازمی‌یابد؛ به این ترتیب فلسفه حافظ برای زیستن، همان فلسفه رندی است و می‌توان خود او را یک رند‌ تمام عیار دانست. چنانچه براساس اشعار حافظ بتوانیم ویژگی‌های رند را به دقت بشناسیم، آنگاه می‌توانیم بفهمیم که شخص‌ آرمانی و جامعه آرمانی از نظر حافظ چگونه شخص و جامعه‌ای است.
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اندیشه حافظ، توجه‌ او به ارزش‌ زمان‌ حال و زندگی در اینجا و اکنون است. نگاه‌ عمیقی که حافظ به زندگی دارد، او را از ناپایداری‌ فرصت‌ کوتاه‌ حیات بخوبی آگاه کرده است. او نیک می‌داند که همه فرصت‌ حیات‌ ما همین لحظه زودگذری است که اکنون درآنیم و همین لحظه را نیز هزاران آفت و آسیب تهدید می‌کنند. فروغ‌ کم‌سوی لحظه «حال» در معرض‌ هزاران گردباد‌ وحشتناک است و بیم‌ آن است که هر آن خاموش شود؛ بنابراین باید با همه وجود قدر این لحظه زودگذر را دانست و از آن بخوبی بهره برد.

غنیمتی به نام روز شعر
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره روز شعر منتشر کرده که می گوید: بی‌شک شعر، مادر همه هنرهاست؛ به گفته‌ای دیگر، هستی هنر است. طبیعتاً جایگاه شعر در ایران به گونه‌ای بوده است که نمی‌توان به آن بی‌تفاوت بود.
با این حال، اکنون در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که سهم هنرهایی چون سینما، موسیقی، تئاتر و... بیش از سهم شعر است.
اکنون در جای جای کشور ایران جشنواره شعر، شب شعر و عصر شعر و غزل برگزار می‌شود. اما اینکه چه جریانی در شعر امروز اتفاق افتاده است اینکه پرورش چهره‌ها و استعدادهای ناب شعر به کدام سمت و سو رفته است؟ جای تأمل دارد. البته باید مدیریت فرهنگی کشور به این مسأله بخوبی بپردازد.
اگر به روستاهای کشورمان سری بزنیم و شعر جوانان روستایی را بشنویم، می‌بینیم آنها از نظر تفکر بسیار جلو هستند، بکر می‌اندیشند و انسان تازه می‌فهمد که شاعر کیست. این شعرا حضور دارند، هستند و بر گستره شعر قدم می‌زنند. آنها جهان تازه‌ای از شعر را به نمایش گذاشته‌اند، اما دیده نمی‌شوند! چون در افکار عمومی هر آنچه هست در همین جشنواره‌ها و شب‌های شعر است.
در صورتی که باید این استعدادهای ناب را دید و پرورش داد. این یک واقعیت است؛ اتفاقات بسیاری در حوزه شعر می‌افتد که دیده و شنیده نمی‌شود!
شعر با تمام محدودیتش توانسته در ایران رشد کند؛ منتهی باید بدرستی این قافله هدایت شود تا استعدادهایش به شکوفایی برسد.

هنر اول، نه هنر هشتم!
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشت دیگری درباره شعر منتشر کرده که در آن نوشته است: یکی دیگر از دلایل افت شعر، ظهور رسانه‌ها و مدیوم‌های نوین است؛ هنر هفتم یعنی سینما در دنیای مدرن کنونی به جایگاه شعر لطمه زده و جایگاه شعر را به عقب رانده است. این مسأله به حق نیست. باید برای جامعه این مسأله را تبیین کرد که حقیقت شعر چیز دیگری است.
مسلماً این قضیه به خاطر مشکلاتی است که در جامعه بروز کرده است و تعادل را برهم زده است. اگر بخواهیم جایگاه اصلی شعر را به مردم معرفی کنیم، می‌بینیم شعر همواره در صدر است و جایگاه اول را در بین هنرهای دیگر دارد.
روز شعر روز بزرگی است. امیدوارم هنرمندان به ارزش واقعی شعر در جامعه توجه کنند چرا که بعضی‌ها به تعمد می‌خواهند شعر را هنر هشتم قلمداد کنند. در جامعه ما رهبران بزرگی چون امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به هنر اول یعنی شعر اهمیت داده‌اند و مجالس خود را به این هنر آراسته‌اند و این قابل تأمل است. بنابراین باید جایگاه واقعی شعر را تبیین کرد.

کتاب در روزنامه شرق

نویسنده مرگ‌اندیش
روزنامه شرق در صفحه اول یادداشتی درباره احمد بیگدلی منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: احمد بیگدلی سال‌ها ناراحتی قلبی داشت و باید تحت عمل جراحی قرار می‌گرفت ولی متاسفانه زیر بار نرفت و تا آخرین لحظه در حال کار بود. در نهایت در سفری برای داوری مسابقات داستان‌نویسی، از میان ما رفت. احمد بیگدلی هرچند رمانی مانند «اندکی سایه» را در کارنامه دارد که رمان خوبی است ولی به اعتقاد من داستان‌های کوتاهش شاخص است و به یاد خواهد ماند؛ مثل مجموعه‌داستان «آنای باغ سیب» که نشر «آگه» در سال 86 آن را منتشر کرد و خیلی این مجموعه را دوست دارم و به‌نظرم اثر ماندگاری است. این مجموعه حدود 12 داستان دارد که یکی از آنها داستانی به نام «کمی پیش از مرگ» است که با جمله‌ای از آیه 71 سوره اصحاب کهف شروع می‌شود: «گفت اگر به‌دنبال من آمدی چیزی از من نپرس تا درباره آن مطلب با تو بگویم» داستان عجیبی است، مثل اینکه حکایت مرگ خودش را روایت می‌کند؛ البته به دلایل مختلف می‌توان گفت احمد بیگدلی آدم مرگ‌اندیشی بود، اما به نظرم این داستان درباره خودش است. او در زمینه‌های مختلف دست‌ورزی‌هایی کرد؛ مثل نمایشنامه‌نویسی، فیلمنامه‌نویسی و حتی بازیگری، ولی چیزی که در نهایت خودش را در آن پیدا کرد، نوشتن داستان بود. زمان زیادی را برای تجربه مسیرهای مختلف از دست داد. متاسفانه خیلی اتفاق‌ها در ایران، نه بر مدار تلاش و استعداد که بر محور شانس و تصادف روی می‌دهد.
شاید اگر زودتر شرایط بهتری برای احمد بیگدلی مهیا می‌شد، او مجبور نبود همه راه‌ها را تجربه کند. در این حالت، این نویسنده می‌توانست آثار ماندگار دیگری در ادبیات داستانی برجا بگذارد.

قرار نبود جزو جمعیت دنیا باشم
روزنامه شرق در صفحه 10 با هوشنگ مرادی‌کرمانی درباره کودکی، زندگی، درس و مرگ گفت و گو کرده است، ، نویسنده‌ای که خاطرات کودکی چند‌نسل را نه‌فقط با «قصه‌‌های مجید» که با مجموعه آثارش رقم زده، دوران کودکی‌اش را به سختی گذرانده؛ با لحظاتی دشوار که تجربه‌کردنشان او را تبدیل به یکی از نویسنده‌های صاحب‌نام کودک و نوجوان ایران کرده.
مرادی‌کرمانی می گوید: واقعیت این است که اصلا قرار نبود من به دنیا بیایم و جزو جمعیت دنیا شوم. آن سالی که مادر من ازدواج کرد یک مقداری وضع مردم بد بود چون خشکسالی بود و بارندگی نشده بود و مزارع و آب رودخانه خشک شده بودند. مردم دل و دماغ بچه‌دارشدن نداشتند. یک پیرزنی در روستای ما بود به اسم سکینه ماما، که هروقت به مادر من می‌رسید، می‌گفت فاطمه به ما شیرینی نمی‌دهی؟ این بود که مادر من برای اینکه یک کمک غیرمستقیم به او بکند بچه‌دار شد. موقع به‌دنیاآمدن من هم او به مادرم کمک کرد و پدربزرگم به او در ازای این کمک دوتومان پول و یک‌کله قند و یک‌من‌گندم داد که با همین‌ها وضع او خیلی‌خیلی خوب شد. یعنی زندگی او از این‌رو به آن‌رو شد و در عوض، من هم قاطی آدم‌های دنیا شدم.
او در پایان گفت: به‌واسطه دو چیز در مقابل این اضطراب و افسردگی موروثی که در من هست، ایستاده‌‌ام. یکی نوشتن و خواندن و دیگری ورزش. صبح‌ها دو، سه‌ساعت پیاده‌‌روی می‌کنم و کوهنوردی سال‌هاست جزو برنامه هفتگی‌‌‌ام است. از طریق نوشتن داستان می‌توانم با خیال، خودم را برخلاف ذهنیتم تصویر کنم.

معتدل در سلوک و عقاید وآرا
روزنامه شرق در صفحه 10 یادداشتی درباره مرادی کرمانی منتشر کرده که می گوید: مرادی‌کرمانی، بی‌تردید معروف‌ترین نویسنده زنده کودک‌ونوجوان ایران است، نیز خوش‌اقبال‌ترین آنان. گرچه مرادی آنگونه که خود در خاطراتش- به‌ویژه در شما که غریبه نیستید- و قصه‌های مجید که تبدیل به نوعی خاطره‌های داستانی شده است، نشان می‌دهد، زندگی سختی را از کودکی تا جوانی داشته، اما از آن پس و بعد از انتشار چندین‌باره کتاب‌هایش و به تصویرکشیده‌شدن فیلمنامه‌هایی که از روی آثارش ساخته شده، بدل به نویسنده‌ای معروف در سطح ملی و بین‌المللی شده است که نتیجه آن کسب چندین جایزه داخلی و جهانی در گستره ادبیات کودک است.
مرادی از ابتدای انقلاب که شرایط برای فعالیت گروه‌های سیاسی باز شد و بعد که برخی محدودیت‌ها آغاز شد با فراست توانست مشی اعتدال خود را حفظ کند و گذشت زمان هم نشان داد که او پربیراه نرفته است. در چنین فضایی مرادی پیگیرانه و بدون اعوجاج راه خود را رفت و توانست موقعیت خود را به‌عنوان یک نویسنده تثبیت کند؛ نویسنده‌ای که بیشتر از آنکه دغدغه سیاست داشته باشد، شیفته ادبیات است. او هیچ‌گاه موضع‌گیری صریحی نسبت به رخداد‌ها- به‌ویژه رخدادهای سیاسی- نداشته و اگر هم داشته، بیان نکرده است. همواره از حاشیه‌ها برحذر بوده و هم خود را صرف همکاری با نهادهای مردمی و انجمن‌های فرهنگی کرده است.

قلب آقای نویسنده از حرکت بازایستاد
روزنامه شرق در صفحه 11 مطلبی درباره درگذشت احمد بیگدلی منتشر کرده که می گوید: سرنوشتش با صحنه جوایز ادبی گره خورده بود. برنده‌شدن در مهم‌ترین جایزه ادبی نامش را سر زبان‌ها انداخت و در راه داوری یک جایزه ادبی قلبش از حرکت ایستاد. احمد بیگدلی، فرزند عزیز و گوهر و نویسنده کتاب «اندکی سایه» که سال85 جایزه کتاب سال را گرفت، روز چهارشنبه 26شهریور چشم از جهان فروبست و خبرش در رسانه‌ها پراکنده شد؛ خبری که اگر درباره نویسنده دیگری منتشر می‌شد، تحملش برای خود بیگدلی سخت بود. او همین چندماه پیش برای درگذشت حمید مهرآرا، دوست قدیمی‌اش نوشت: «آیا خبر مرگ، خوشایندی دارد؟ برای بسیاری کسان گفتنش، دشوار است. نه آنهایی که عادت کرده‌اند و دل گفتنش را دارند. نه‌اینکه دلشان سخت باشد یا از جنس سنگ، نه. زبان سربی هم می‌تواند این دوکلمه را بگوید. بر‌ای من، تحملش آسان نیست. شنیدن خبر مرگ را می‌گویم.»

نیمه غایب احمد
روزنامه شرق در صفحه 11 یادداشتی درباره درگذشت احمد بیگدلی منتشر کرده که می گوید: با احمد بیگدلی به‌واسطه دوست عزیزم «زاون قوکاسیان» در«جایزه ادبی اصفهان» آشنا شدم. احمد بیگدلی را بیشتر در خانه زاون و جلسه‌های داستان‌خوانی که آنجا برگزار می‌شد، می‌دیدم، به داستان‌های این جلسات علاقه‌مند بود و داستان‌هایش را آنجا می‌خواند؛ آدم دوست‌داشتنی و قانعی بود، سَبُک زندگی می‌کرد، در همان سال‌ها در دهه80 بود که دخترش طی حادثه‌ای در مدرسه فوت کرد و احمد بعد از آن خمیده شد اما با ایمان قوی و عشقی که به ادبیات داشت این روزها را از سر گذراند. داستان، آرامش می‌کرد و به داستان‌هایی که او را به گذشته می‌برد عاطفه خاصی نشان می‌داد.
احمد بیگدلی در زمینه آموزش داستان‌نویسی و نوشتن داستان به جوانان هم تلاش‌های زیادی کرد و در تربیت نگاه آنان به داستان موثر بود، مدت‌زمان زیادی کلاس‌های داستانویسی داشت از جمله برای دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه سپهر و دانشگاه‌های دیگری تدریس می‌کرد و به این طریق کمک می‌کرد تا داستان خوب و اصیل از داستان‌های به‌ظاهر خوب جدا شود؛ این اتفاق ممتازی برای علاقه‌مندان به ادبیات در اصفهان بود.

علم بهتر است یا...
روزنامه شرق در صفحه آخر در ستون یادداشت های یک دیوانه یادداشتی با عنوان « علم بهتر است یا...» منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: همه آثار نویسندگان روس را خوانده بود. سابقه نداشت نام اثری از چخوف، تولستوی، داستایفسکی، تورگنیف، بولگاکف یا... برده شود و او پاسخ ندهد: اونو که خوندم! هنوز اسم کوچک نویسنده فلک‌زده از دهانت خارج نشده بود که شروع می‌کرد به تکان‌دادن سرش جوری که یعنی: آره، آره می‌دونم!! بعد نوبت به نام کتاب می‌رسید. مثلا می‌گفتی: برادرا...
- اونو که خوندم!
بنابراین گفت‌وگو با او درباره آثار نویسندگان روس، بیشتر از 10ثانیه طول نمی‌کشید. این وضع در مورد نویسندگان فرانسه، ایتالیا، انگلیس، آمریکای‌جنوبی، آمریکای‌شمالی و سایر کشورهای جهان هم به همین منوال بود. شاید گاهی با دادن لقبی به نویسنده یا کتابش، تنوعی در گفتارش ایجاد می‌شد. مثلا؛ «آه، فاکنر بزرگ با گور‌به‌گور تکرارنشدنی!!!» یا «همینگوی جذاب غمگین!» یکی از آن میهمانی‌های شلوغ در جریان است ...

کتاب در روزنامه فرهیختگان

آقای بیگدلی «کتاب اندوهت» تمام شد
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر امروز مطلبی درباره احمد بیگدلی منتشر کرده که می گوید: احمد بیگدلی نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس، خطاط و داستان‌نویس دیروز در 69 سالگی درگذشت. برنده جایزه کتاب سال در 1386 برای رمان «اندکی سایه» هنگام داوری مسابقه داستان‌نویسی در شهرکرد بر اثر سکته قلبی در حالی درگذشت که درصدد چاپ مجدد این اثر مشهورش در نشر چشمه و در حال تدارک واگذاری آثار منتشرنشده‌اش به چندین نشر مطرح بود. مجموعه داستان «آنای باغ سیب »، مجموعه داستان «آوای نهنگ»، کتاب برگزیده جشنواره فتح، «راه رفتن روی طناب»، مجموعه داستان«همه ساکت بودند»، رمان «زمانی برای پنهان شدن»، رمان «بی‌تردید سه‌شنبه بود»، «نخستین شب راوی»، «گنجشک‌ها در حیاط»، رمان «آستارا آستارا»، مجموعه داستان «مگر چراغی بسوزد»، مجموعه داستان «ارواح ماه مهر» از جمله آثار داستانی این نویسنده بود.
پاسخ احمد بیگدلی برای این پرسش که «آیا فکرش را می‌کنید که روزی به فکر بازنشستگی در نوشتن بیفتید؟» این بود که: «نه. مگر اجل در هیات کودکی زیبا از راه برسد و همانجا پشت میز تحریر یا کنار باغچه خانه‌ام دستش را دراز کند و بگوید: خب آقای بیگدلی فرصتت تمام شد. دستت را به من بده که وقت رفتن است. گوش کن، این نوای دلپذیر موسیقی را برای تو ساخته‌اند.»
ناصرعلی بیگدلی پسر احمد بیگدلی گفت: «پدرم هیچ مشکلی نداشت و برای داوری در یک جشنواره به فرخ‌شهر شهرکرد آمده بود. شب گذشته هم حالش خوب بود و به هتل رفت. صبح اما بعد از بیرون آمدن از هتل وقتی می‌خواست به سمت فرهنگسرای فرخ‌شهر بیاید در ناحیه سینه و قلب احساس درد شدید می‌کند و چون اورژانس به خاطر جشنواره در محل مستقر بود تصمیم گرفته می‌شود که به بیمارستان منتقل شوند اما متاسفانه در راه تمام می‌کنند.»

زهر و پادزهر
روزنامه فرهیختگان در صفحه کتابخانه یادداشتی با نگاه به کتاب «تاریخچه کوتاهی از فلسفه» منتشر کرده که در آن آمده است: رساله‌هایی نظیر آنچه «نایجل واربرتون» نوشته و با عنوان «تاریخچه کوتاهی از فلسفه» به فارسی بازگردانده شده است، وظیفه نگهداری شما در محوطه تاریخ فلسفه را برعهده دارند، بدون اینکه زحمت و مرارت فهم متن دشوار فلاسفه را بر شما تحمیل کنند. معمولا نگارش متن‌هایی ساده برای فهم مطالب بنیادین فلاسفه، محتاج خوانش دقیق و فهم درست نویسنده از منظومه فکری همان فلاسفه است؛ کاری که واربرتون از عهده آن برآمده است. شیرینی خوانش روایت یک‌دست او از فلاسفه مهم غربی در گستره تاریخ 2500 ساله آن به اندازه‌ای است که اگر چند بار و به نحو مستقیم در آرا و افکار فیلسوفان غربی غور کرده باشید، باز هم ارزش وقت گذاشتن چهار ساعته را دارد. شما پس از یک مطالعه چهار ساعته با مهم‌ترین و به بیان دقیق‌تر مشهورترین زیر و بم‌های تاریخ فلسفه غرب آشنا می‌شوید. چیزی که اگر می‌خواستید آن را در گوگل جست‌وجو کنید حداقل چهار روز فرصت لازم داشتید. این موضوع نباید در مورد کتاب ناگفته بماند که مهارت نویسنده در بازگویی رای و فکر فلاسفه کلاسیک و قرون وسطایی بیش از بیان نظرات فیلسوفان مدرن و پست مدرن است.

نشان دادن یک «ضرورت تاریخی»
روزنامه فرهیختگان در صفحه کتابخانه یادداشتی با نگاه به کتاب «اتحادیه‌های کارگری» منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: کتاب «اتحادیه‌های کارگری» از بین آثار مارکس و انگلس و نامه‌نگاری‌ها و سخنرانی‌ها و حتی مقاله‌های منتشر نشده و دست‌نوشته و همچنین اسناد انجمن بین‌المللی کارگران در حد فاصل سال‌های 1844 تا 1894 جمع‌آوری شده است. برای نخستین‌بار آنچه مارکس و انگلس درباره اعتصاب و اتحادیه کارگری نوشته‌اند، در این کتاب کنار یکدیگر گردآوری شده‌اند. کنت لپیدس - که نگارش مقدمه، پی‌نوشت‌ها و ویرایش کتاب را برعهده داشته - معتقد است گزیده‌های این کتاب نشان‌دهنده این موضوع هستند که بنیانگذاران مارکسیسم به هیچ عنوان در ساختن نظریه کامل و بی‌ابهام راجع به جنبش اتحادیه‌ای ناموفق نبوده‌اند و حتی به شکل‌گیری جنبش مدرن کارگری کمک‌های بسیاری کرده‌اند.
چاپ اول کتاب «اتحادیه‌های کارگری» نوشته کارل مارکس و فردریش انگلس با مقدمه، پی‌نوشت و ویرایش کنت لپیدس و ترجمه محسن حکیمی که در سال 1393 از سوی نشر مرکز منتشر شده است به خوبی نشان می‌دهد که مارکس و انگلس نخستین نظریه‌پردازان سوسیالیست یا درکل متفکران سیاسی بودند که جنبش اتحادیه‌ای را بر منطق منسجم و اثباتی مبتنی کردند. به عبارت دیگر کار بزرگ این دو – همان‌گونه که مارکس تاکید می‌کرد - آن بود که «ضرورت تاریخی اتحادیه‌های کارگری» را نشان دهند.

بحث از همه سویه‌های اعتدال
روزنامه فرهیختگان در صفحه کتابخانه یادداشتی درباه کتاب «رهیافت‌هایی بر گفتمان اعتدال» منتشر کرده که می گوید: هر یک از بخش‌های این کتاب حاصل 12 مقاله‌ای است که برای توضیح و تبیین گفتمان‌های گوناگون جامعه ایرانی کوشش می‌کنند. در جامعه فعال و پرتحول ایرانی که به‌شدت و سرعت در معرض تغییرات گفتمانی (از جمله گفتمان دفاع مقدس، سازندگی، اصلاحات، عدالت و اعتدال) قرار دارد، ضروری است که محققان و اندیشمندان به سرعت به تبیین و تفسیر گفتمان‌های نوظهور بپردازند. از سوی دیگر به سبب تاثیرات ناشی از انقلاب اسلامی و پیگیری مستمر الگوهای بومی و سنتی برای تولید گفتمان‌های جدید، تولید گفتمان‌ها با توجه به شرایط بومی و اقتضائات محلی بسیار ضروری است. بر این اساس تلاش نخبگان برای ارائه تفاسیر بومی و محلی از گفتمان‌ها یک الزام و ضرورت است. گفتمان اعتدال یکی از آن گفتمان‌هایی است که از انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی کشور شد. در این اثر تلاش شده با مشارکت و همفکری تعدادی از پژوهشگران و محققان آشنا و نزدیک به این گفتمان، برداشت‌ها و ذهنیت‌های موجود یا ممکن ارائه شود. هر چند گردآورنده کتاب خود نیز معتقد است که امکان محدودسازی و تعیین دقیق گفتمان اعتدال بسیار دشوار یا حتی ناشدنی و نامعقول است.

دارویی برای بنیادگرایی
روزنامه فرهیختگان در صفحه کتابخانه یادداشتی درباه کتاب «اعتدال در قرآن» منتشر کرده که می عنوان می‌کند: بررسی کتاب اعتدال در قرآن نشان می‌دهد قرآن اصول کلی اعتدال را که امروز ما در مورد نوع مدرن آن سخن می‌گوییم، در شکل ساده آن و به فراخور حال جامعه مخاطب خویش در عربستان غربی بیان کرده و به اجرا گذاشته است. قرآن همچنین آخرین اصل اعتدال را تساهل و مدارا می‌داند که در ده‌ها آیه خود به تساهل، مدارا، دعوت به صبر و بردباری و تحمل مخالفان عقیدتی و سیاسی اشاره می‌کند. به همین دلیل است که کتاب در بسیاری از صفحه‌های خود به بحث رادیکالیسم اسلامی و تکفیری می‌پردازد و بنیادگرایی اسلامی را به چالش می‌کشد. نویسنده معتقد است بینش بنیادگرایی در جهان اسلام دامن‌گیر مذهبی خاص نیست، بلکه هر دو فامیل عقیدتی اسلام یعنی تسنن و تشیع را در بر می‌گیرد. نویسنده در این کتاب معتقد است که آموزه‌های اعتدالی قرآن در حوزه‌های مختلف اخلاقی، دینی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی بهترین پادزهر برای مبارزه با آموزه‌های مسموم و خطرناکی است که بنیادگرایان و تکفیریان در میان مسلمانان و غیرمسلمانان پراکنده‌اند، چراکه قرآن محکم‌ترین منبع میراث اسلامی و قطعی‌الصدورترین آن است و نیز برهانی قاطع در برابر کسانی است که با اندیشه‌های افراطی خود به تجزیه زندگی در تفکر اسلامی یاری می‌رسانند.

کتاب در روزنامه آرمان

تنهايي‌هاي احمد بيگدلي هم به سرآمد
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباه احمد بيگدلي منتشر کرده که می گوید: «احمد بيگدلي صبح ديروز (چهارشنبه 26 شهريورماه) بر اثر سكته قلبي‌دار فاني را وداع گفت» خبري باورنكردني كه به‌شدت برآشفته‌ام كرد. هر بار كه با او صحبت مي‌كردم از صداي نيرومند، مهربان و گرمش لذت مي‌بردم. در ميان جملاتش از زندگي‌اي كه تنهايي را برايش به ارمغان آورده بود مي‌ناليد و از ناشراني كه دانسته كار را بر او سخت گرفته و ارزش نوشته‌هايش را نمي‌دانند، اظهار تعجب مي‌كرد. بدون ترديد حق با او بود! زيرا چرا نويسنده كهنه كاري چون او براي چاپ، تجديد چاپ و رفع اصلاحات كتاب‌هايشان مجبور به تحمل اين همه مشقت بود؟ بارها گفته بود كه به خاطر دور ماندن از تهران از امكاناتي كه براي نويسندگان اين شهر در نظر گرفته شده؛ مانند جلسات شعر، بزرگداشت‌ها، داستان‌خواني‌ها و جلسات نقد ادبي بي‌بهره مانده است و اين سرنوشت شوم همه نويسندگان شهرستاني است.

سرنوشتي كه اصلا روشن نيست!
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره دورنمای مبهم طرح واگذاري مميزي به ناشران منتشر کرده که می گوید: طرح موضوع واگذاري مميزي به ناشران كه در ماه‌هاي نخست از روي كار آمدن دولت تدبير و اميد مطرح شد، از‌‌ همان زمان واكنش‌هاي مختلفي را به همراه داشت كه عمده واكنش‌ها، منفي بود. اين عكس العمل از طرف ناشران؛ خصوصا ناشران بزرگ و پيشكسوت توجيه ساده‌اي داشت. آنها مي‌گفتند چون موازين مميزي روشن نيست و آيين نامه شوراي عالي انقلاب فرهنگي نمي‌تواند مانع از ابهام‌هاي برداشت‌هاي سليقه‌اي شود، پذيرفتن اين مسئوليت عقلاني نيست. چه بسا پذيرش مميزي، ناشراني كه سال‌هاي سال سابقه فعاليت داشته‌اند را با مشكلات فراوان، حتي مشكلات حقوقي مواجه كند. زيرا ممكن است كتابي منتشر شود و بنا به دلايلي به مشكل بر بخورد؛ در اين صورت چه بسا ناشراني كه چهار- پنج دهه سابقه فعاليت دارند، يك شبه نه تنها پروانه نشر خود را از دست بدهند، بلكه منتظر احكام قضايي نيز باشند. اما گروه ديگري از نويسندگان و مترجمان بودند كه اعتقاد داشتند واگذاري مميزي به ناشران، اقدامي مثبت است كه بايد در مسير حذف كامل مميزي، به آن گردن نهاد.
اما چندي قبل شجاعي صايين؛ رئيس دفتر توسعه كتاب و كتابخواني (همان اداره كتاب خودمان) اعلام كرده كه اين طرح به تصويب رسيده و از مهرماه اجرايي خواهد شد؛ منتها مسئوليت مميزي تنها به ناشراني كه تمايل دارند واگذار مي‌شود. اين تصميم؛ شايد تصميم بدي به نظر نرسد اما نبايد فراموش كنيم كه مشكلات اصلي مميزي در كشور ما پا برجاست؛ يعني نه آيين‌نامه نظارت بر نشر كتاب شفاف‌سازي شده، نه مصاديق مميزي به درستي براي جامعه نشر تعريف شده و نه اهالي قلم و ناشران از رويكرد اين اداره در حيطه مميزي رضايت كافي داشته‌اند. اين مصوبه كه برايش اولويت صادر كرده‌اند؛ بالاخره كه اجباري خواهد شد!
نویسنده در پایان یادداشت آورده است: شماي ارشاد به عنوان وكيل مدافع از ناشر و مولف در صحن دادگاه دفاع خواهيد كرد؟ باور كنيد اينها نفوس بد زدن نيست! بهتر است پيش از تشويق ناشران به غلطيدن در اين سرازيري كه سرانجام روشني ندارد، در اصلاح زيرساخت‌ها و شفاف‌سازي مباني مميزي و سرنوشت آن تلاش كنيد.

کتاب در روزنامه شهروند

تلاش کردم از روای بی طرف و گزارشگر استفاده کنم
روزنامه شهروند با حسن محمودی به بهانه‌ انتشار اولین رمانش «روضه‌ نوح» گفت و گو کرده که پیشتر سه مجموعه داستان«وقتی آهسته حرف می‌زنیم المیرا خواب است»، «یکی از زن‌ها دارد می‌میرد» و «از چهارده سالگی می‌ترسم» از او منتشر شده است. «خون آبی بر زمین نمناک؛ در نقد و بررسی بهرام صادقی»، «صادق چوبک» و «قصه‌های آبی؛ رویکرد قصه‌های ایرانی معاصر به قصه‌های قرآنی» از کتاب‌های پژوهشی او است.
محمودی می گوید: در سرتاسر داستان تلاش کرده ام از روای بی طرف و گزارشگر استفاده کنم. من هیچ جا قضاوت درباره آدم‌ها نکرده ام. آنها را همان‌طور که می‌شناختم و باور داشتم، روایت کردم. من متعلق به نسلی هستم که جنگ را با تمام وجود درک کرد. نسلی که به جای آرمان‌های نسل قبل از خودش، احساسش قوی‌تر بود. هنوز هم این مولفه در نسل من نمود بیشتری دارد. تقلا کردم فضای دهه شصت و سال‌های جنگ را منتقل کنم. البته آنچه من سعی کردم روایت کنم، همان چیزی است که درک کرده ام. آدم‌هایی را به یاد دارم که به دفاع از کشورشان باور داشتند. در عین حال نتوانستم از دلواپسی مادرها برای پاره‌های تن شان غفلت کنم. در پایان داستان، دلم نمی‌خواست تکلیف آدم‌ها را مشخص کنم، بلکه می‌خواستم کمی بیشتر درباره شان توضیح بدهم تا خواننده اندکی بیشتر درباره شان بداند. سلیمه در کمپ اشرف کشته می‌شود و این واقعیت زندگی اوست. من نخواستم بگویم به سزای اعمالش رسید، بلکه خواستم به بخشی از تاریخ اشاره کنم و زندگی این آدم را برای باورپذیرترکردن، مستندش کنم. من فقط اشاره کرده ام که این آدم سرنوشتش به کجا ختم می‌شود و فکر کنم گزارشی تکمیلی از این آدم‌هاست و نه قضاوت درباره شان. البته به جز شما دیگرانی نیز بر فصل پایانی خرده گرفته‌اند. اگر این بازتاب را قبل از انتشار رمان می‌گرفتم، شکلی دیگر به آن می‌دادم.

حقوق آدم‌ها لابه‌لاي كتاب‌ها
روزنامه شهروند در صفحه کتاب مطلبی درباره مروري بر كتاب‌هاي منتشر شده در قلمرو حقوق عمومي و قوانين شهروندي منتشر کرده که می گوید: یكي از پایدارترین فرآيندهاي جامعه بشري، فرآيند شهرنشيني است. هنگامی که شهرنشینان به حقوق یکدیگر احترام گذارده و به مسئولیت‌های خویش در قبال شهر و اجتماع عمل نمایند می‌توان آنها را «شهروند» نام نهاد. روي‌آوردن سيل‌وار آدميان به شهرها، انبوهي و ازدحام جمعيت شهرها را با مشكلات متعددي نظير زيست‌محيطي، بهداشتي، اقتصادي، اجتماعي و روان‌شناختي روبه‌رو ساخته است. معضل‌هاي بزرگ شهري مانند ترافيك، رعايت‌نكردن قوانين عبور و مرور و... از سوي شهروندان که علاوه بر گسترش زمينه‌هاي بي‌اعتمادي ميان شهرنشينان در پاره‌اي مواقع ميل به قانون‌گريزي را در جوامع دامن زده است. پس لازمه حل مسائل شهري و بحران‌ها، اصلاح رفتار شهروندان و وجود فرهنگ مناسب شهرنشيني است، همه اجزاي جامعه بايد با در نظر گرفتن قوانین و فرهنگ‌شهری و نقش و مسئولیت خود نسبت به جامعه سعي كنند تعادل لازم را در نظام شهری به وجود آورند. از این‌رو به معرفی مجموعه کتاب‌هایی در این زمینه می‌پردازیم.
حيرت‌انگيز‌تر از اين موضوع نمي‌توان در عالم امكان و روزگار شهروندي متصور شد كه مديران يك جامعه، از جمله بزرگترين مشكلات آن جامعه به حساب آيند. اشتباه نفرماييد، درباره خودمان صحبت نمي‌كنيم درباره كشوري سخن مي‌گوييم كه مديران بدي دارد و مديرانش، بي‌هيچ نيازي به تخصص و دانش و تحصيل علم و زحمت كشيدن، به مقامات بالا رتبه مي‌رسند. اگر روي نقشه جهان خوب دقت كنيد، در ضلع جنوب‌شرقي اقيانوس‌آرام، در مختصات جغرافيايي ٤٥/٢٩ درجه عرض و ٢١/٧٢ درجه طول‌شرقي يك نقطه وجود دارد كه آن نقطه با آنچه كه گفته‌ايم همخواني دارد. حالا، بحث اين است كه مديريت در تربيت شهروندي خيلي موثر است. پيش از آن‌كه به كتاب‌هايي كه نهادها و كاركردهاي نهادهاي اجتماعي را به ما مي‌آموزند برسيم، لازم مي‌دانم اشاره‌اي كوتاه به دو كتاب پيرامون تئوري‌هاي سازمان و مديريت داشته باشيم: اين دو كتاب توسط دكتر گوئل كهن ترجمه و تدوين شده است. برخلاف كتاب‌هايي با اين موضوع كه گران و ديرياب و ديرفهم هستند، اين دو كتاب بسيار روان و جذاب تحرير شده است. خواندن اين كتاب به دانشجويان ايراني در هر رشته و ترمي از اوجب‌واجبات است. ناگفته نماند كه اين كتاب يك‌بار نيز كتاب‌سال جمهوري اسلامي شده است. مترجم و نويسنده كتاب تئوري‌هاي سازمان و مديريت از دلسوزان فرهنگ ايران و سرزمين و تمدن كهنسال ايران است. او با دلسوزي زایدالوصفي كه نسبت به سرزمين مادري دارد، روي مسائلي كه مي‌تواند جامعه ما را تبديل به يك جامعه شايسته سازد، تدبير كرده و سعي دارد انديشمندي موثر براي كشور باشد. جلد نخست كتاب تئوري‌هاي سازمان و مديريت را نشر روزنامه‌اطلاعات و جلد دوم آن را نشر ديدار با قيمتي حيرت‌انگيز منتشر ساخته است. اين كتاب را از يكي از كتابفروشي‌هاي روبه‌روي دانشگاه تهران تهيه كنيد و خودتان غواص اين دريا يعني درياي معرفت و مديريت باشيد.

کتاب در روزنامه اطلاعات

شهرياران بود و خاك مهربانان
روزنامه اطلاعات در شماره امروز یادداشتی درباره محمدحسین بهجت تبریزی منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: امروز را به مناسبت بزرگداشت شهريار شعر معاصر، شهريار، روز شعر و ادب پارسي نام كرده‌اند. شايد بتوان شهريار را آخرين غزل‌سراي ميراث‌دار از سعدي بزرگ معرفي كرد. بعد از او دشوار است كه ملاحت و سلاست غزل سعدي را در معاصران بتوان يافت. درست است كه زبان شعر امروزـ چه در قالب و چه در محتوا ـ ديگر شده است، ليك گيرم ديگر هم نشده بود، سعدي‌گونه سرودن الحق ممتنع مي‌نمود. اين امتناع از يك سو ريشه در تغيير ذائقه‌ي زمانه دارد و نيز از دگرسو در نوعي ساده‌‌طلبي در فهم و عافيت‌جويي در درك معاني باريك نهفته است.
اين ساده‌خواهي ـ كه البته حق انتخابي زبان اين عصر است ـ صد البته نبايد بدآموزي و سوء فهم ايجاد كند و هزار البته كه نشايد برخي را به اشتباه افكند و امر خطير شعر و ادب را برايشان مشتبه كند.
نبايد سوء فهم و بدآموزي ايجاد كند، بدان معني كه برخي بر اين خيال باطل درنغلتند كه آن زبان فاخر و آن آهنگ و سجع و وزن و قافيه دورانش گذشته است؛ همان‌گونه كه دوران غارنشيني به سرآمده است! و نيز نبايد برخي را به اشتباه بيفكند، كه ناتواني خود را در هم‌آوردي با آن ادبيات به پاي تغيير ذائقه‌ي زمانه شمار كنند؛ همان‌گونه كه فست‌فودها جاي قيمه و قورمه را گرفته است!

شـهريار در حـديث ديگـران
روزنامه اطلاعات در شماره امروز به بررسی حديث ديگـران درباره محمدحسین بهجت تبریزی پرداخته که می گوید: «شهريار شعر و ادب ايرن درگذشت و بلبل داستانسراي زبان فارسي، خاموشي گزيده بيش از نيم‌قرن، شهريار، ذهن و دل دوستداران ادبيات و هنر را با شعر خود و با صفا و خلوصي كه از آن چلچراغ رنگارنگ مي‌تراويد، نورباران مي‌كرد و با زباني كه اگر نه زبان مادري او، اما زبان دل و روح احساس او بود، به دل‌هاي شيدا، شور و حال مي‌بخشيد و بزرگترين نتيجة غزل، قطعه و مثنوي معاصر را تنيده و بافته‌اي از ابريشم خيال و ذوق و زبان و فكر او بود، مي‌آفريد و مي‌اندوخت و آنگاه كه اين ترك‌ پارسي‌گوي، زبان به شعر آذري مي‌گشود، آن همه را به دو چندان و همراه با استادي بي‌نظير خود، در معرض تماشاي هنرمندان و هنرشناسان مي‌گذاشت.
او عاشق قرآن بود و قرآن مجسم و زنده‌ را در انقلاب اسلامي مشاهده مي‌كرد؛ از آن‌رو خود را در خدمت انقلاب خواست و گذاشت و به مردمي كه جان در گرو آن نهاده بودند، پاسخ مثبت داد. و درخشانترين هنر شهريار آن است كه وظيفة تاريخي خود را شناخت و با همة وجود و با كمال خلوص به آن عمل كرد.»
این بخشي از پيام مقام معظم رهبري در دوران رياست‌جمهوري است كه در شب هفت استاد شهريار در تاريخ 3/7/67 توسط دكتر غلامعلي حداد عادل قرائت شد.

کتاب در روزنامه شاپرک

مسخ
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان خلاصه رمان «مسخ»کافکا منتشر کرده که عنوان می‌کند: رمان مسخ از آنجايي آغاز مي شود که گره گوار سامسا از خواب آشفته اي مي پرد و خود را در حالي مي يابد که به حشره اي تمام عيار تبديل شده است. گره گوار آشفته و پريشان از ظاهر وحشتناک خود به اطراف نگاه مي کند تا از حقيقت داشتن آنچه که رخ داده اطمينان کسب کند. او در حالي که به علت جثه ي سنگينش به سختي مي توانست تکان بخورد به شغل اجباريش مي انديشد. به اينکه هر روز مي بايست به علت قرض سنگين خانواده اش کار بکند و زندگيشان را بچرخاند. اين کار سنگين هميشه مانع از آن مي شد که گره گوار بتواند دوستي داشته باشد و او را بيش از پيش در انزوا مي کشيد. «اگر پاي بند خويشانم نبودم، مدتها بود که استعفاي خودم را داده بودم."
مادر گره گوار به او يادآوري مي کند که مي بايست هر چه سريعتر سر کار برود. او همين که سعي مي کند جواب مادرش را بدهد متوجه مي شود که صدايش تغيير کرده. با زحمت بسيار مي کوشد که از روي تخت پايين بيايد. در همين حال معاون گره گوار از راه مي رسد تا علت تأخير او را جويا شود. « چرا بايد محکوم به خدمت در تجارتخانه اي باشد که در آنجا کوچک ترين غفلت کارمند موجب بدترين سوءظن درباره ي او مي شود؟ آيا همه کارمندان بي استثناء دغل بودند؟» ...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط