دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۰
آیا خود نویسندگان آثار همدیگر را می‌خوانند؟ / سرک به «خانه خاموش» پاموک/ «گوساله» مویان زیر ذره‌بین

امروز دوشنبه بیست و چهارم شهریور 1393 روزنامه‌های شرق، فرهیختگان، آرمان، اطلاعات، شاپرک و مردم سالاری مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با محمود حدادی، سودابه فضایلی و عباس مخبر و دو یادداشت درباره دکتر عبدالحسین زرین‌کوب از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز دوشنبه بیست و چهارم شهریور 1393 روزنامه های شرق، فرهیختگان، آرمان، اطلاعات، شاپرک و مردم سالاری مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه شرق

بیابان و راه بی‌نهایت
روزنامه شرق در صفحه ادبیات با محمود حدادی به مناسبت انتشار «هزارتو»ی فریدریش دورنمات گفت‌وگو کرده که به تازگی گزید‌ه‌ای از این اثر توسط او به فارسی ترجمه شده و نشر نیلوفر آن را به چاپ رسانده است.
حدادی می گوید: از قضا اسطوره یا تمثیل هزارتو محور و معیار گزینش من از این مجموعه بوده است. چون دورنمات تاکید می‌کند عمیق‌ترین احساسی که در سراسر زندگی داشته است، احساس گمشدگی در هزارتو است، یعنی در همان زندان پیچاپیچ و بی‌برون‌رفتی که مینوتائور، انسان گاوسر اسطوره‌های یونانی، در آن گرفتار بود؛ حسی همانند کلام حافظ، آنجا که می‌گوید: «از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت». از این چشم‌انداز، دورنمات تصریح می‌کند هر انسانی یک مینوتائور است، یک موجود تنها. چون انسانیت آدم‌ها به فردیت آنها تکیه دارد. این هویت فردی دشوار درون یک سیستم می‌گنجد. بلکه انسان‌ها وقتی به هم می‌رسند، در برقراری رابطه عقلانیتی ندارند و حتی نتیجه رویارویی آنها واقعه هابیل است. دورنمات به این مفهوم، بازگو‌کننده آن عقیده کهن است که انسان را گرگ انسان می‌شمرد. پس بدبینی او به تاریخ سرمایه‌داری محدود نمی‌شود. منتها چنانکه گفتم، برابر نهاد او در مقابل این نگاه بدبین، انسان‌دوستی است. کمترین آشنایی با دورنمات نشان می‌دهد که او تعهد روشن اجتماعی و حتی سیاسی دارد و به سرنوشت انسان بی‌اعتنا نیست.

تاریخ، داستان نیست
روزنامه شرق مطلبی در باره کتاب «خانه خاموش»، تازه‌ترین رمانی که از پاموک به فارسی ترجمه شده، منتشر کرده است. خانه خاموش، از آثار اولیه ارهان پاموک و دومین رمان او بعد از «آقای جودت و پسران است». شیوه نگارش پاموک در خانه خاموش مبتنی بر تک‌گویی درونی چند راوی است. پاموک در این رمان، از چند راوی برای روایت داستان استفاده کرده و روایت این چند راوی را به نحوی در هم تنیده است که هر روایت، روایت‌های دیگر را چون تکه‌ای از یک پازل تکمیل می‌کند. خانه خاموش رمانی است که بعد از انتشارش مورد توجه قرار گرفت و جایزه‌ای را نیز برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. تاریخ، عشق، اشیا، شهر با تمام نمادهایش و پرسه بورخس‌وار در لابیرنت متون مکتوب و اوراقی که از دل خروارها خاک سر برمی‌آورند، جزوی از دغدغه‌های ارهان پاموک در خانه خاموش است؛ دغدغه‌هایی که کم و بیش در آثار دیگر او نیز دیده می‌شوند. خواننده‌ای که کتاب پاموک را درباره رمان‌نویسی، که آن هم چندی پیش با دوترجمه به چاپ رسید، خوانده باشد، از اسلوب رمان‌نویسی پاموک که یک پا در رمان‌های بزرگ کلاسیک و مدرن غرب و یک پا در فرهنگ و ادبیات و شیوه روایتگری مشرق‌زمین دارد، چندان شگفت‌زده نخواهد شد.

سردرگمی در شرایط متضاد
روزنامه شرق مطلبی درباره میشاییل کلِبرگ و آثارش به‌ مناسبت چاپ نخستین کتابش در ایران، «کمونیست موماتر و داستان‌های دیگر» منتشر کرده که می گوید: میشاییل کلِبرگ یکی از نویسندگان سرشناس معاصر آلمان است. روش نگارش او هنرمندانه و سرشار از نوآوری زبانی‌ است. سردرگمی انسان‌ها و تناقض‌های آنها در شرایط اجتماعی متضاد یکی از موضوع‌های اصلی رما‌ن‌های اوست. او در آثارش به پیوند ادبیات با فلسفه و تاریخ می‌پردازد و درک موجود از رمان و ادبیات معاصر را به پرسش می‌گیرد.
کلِبرگ زندگی روزمره و مناسبات اجتماعی‌‌ جامعه آلمان و سایر کشورهای اروپایی را به دقت زیرنظر می‌گیرد و با بردن خواننده به دنیای درونی شخصیت‌های داستان‌هایش، آنها را با ژرفای پنهان درون انسان‌ها و پرتگاه‌های احساسی‌ و ناخودآگاه‌شان آشنا می‌سازد. او در نخستین داستان‌هایش به مسایل نسل خودش می‌پردازد و شخصیت‌هایی را انتخاب می‌کند که مسیر زندگی‌شان ویژه آن نسل است. این افراد در سال‌های ۶۰ میلادی بزرگ شده‌اند و در سال‌های ۸۰ به شهرهای بزرگ آمده و با طیف گسترده‌ای از انتخاب‌ها روبه‌رو شده‌اند و باید از میان این راه‌های متفاوت مسیر زندگی‌شان را پیدا کنند.«کمونیست موماتر و داستان‌های دیگر» (۱۹۹۷) مجموعه داستانی است که کلِبرگ آن را پس از سه کتاب نسبتا بدبینانه منتشر کرده است. این مجموعه با فضای نسبتا خوش‌بینانه‌اش نقطه عطفی در آثار ادبی کلِبرگ به شمار می‌آید. بیشتر قهرمانان داستان‌هایش با خوش‌شانسی‌های پیش‌بینی‌نشده‌ای روبه‌رو می‌شوند و با دوستان و نزدیکان‌شان به توافق می‌رسند.

تحمل‌ناپذیر
روزنامه شرق مطلبی درباره داستان «گوساله» مو یان منتشر کرده که می گوید: در این داستان نیز مانند بیشتر آثار دیگر این نویسنده، کودکی، فقر و گرسنگی؛ تم‌های آشنای جهان داستانی مو یان، حضور دارد که همه از زندگی شخصی او گرفته شده است. همان‌طور که در مقدمه کتاب نیز آمده، او برخلاف نویسندگان نسل خود، چندان فرصت تاثیر پذیرفتن از آثار بزرگ کلاسیک را نداشته است، از همین‌روست که آثار او همه در روستای زادگاهش یا روستایی مشابه می‌گذرند و شاخ‌وبرگشان را حوادث سیاسی چین، از انقلاب کمونیستی تا امروز تشکیل می‌دهند. مو یان شخصیت‌های داستانی خود را از میان مردم عادی انتخاب می‌کند و درگیری‌ها و دغدغه‌های زندگی آنها را با سیاست، فرهنگ، اقتصاد و نظم حاکم درآمیخته و با طنزی گزنده و گیرا بیان می‌کند. «مو یان با احیای میراث ادبی چین و سنت شفاهی آن در نوشتار خود از زبان‌های محلی استفاده می‌کند و ترکیبی می‌سازد از خاطرات واقعی، تاریخ، سیاست و تخیل. کتاب «گوساله و دونده دو استقامت»، شامل دو داستان بلند از مو یان است که در سال 1998 نوشته شدند و سال 2012 به فرانسه ترجمه شدند. از نظر برخی از منتقدان این دو داستان بلند، به‌دلیل دارابودن بسیاری از ویژگی‌های سبک نوشتاری مو یان، مدخل خوبی برای ورود به دنیای داستانی او هستند.
از نظر روشنفکرانی که مو یان را می‌شناسند، او با نوعی محافظه‌کاری نبوغ‌آمیز همیشه می‌تواند حساب زندگی‌اش را با آثارش از هم جدا کند. «مو یان طی سال‌ها، هنر دورزدن سانسور را به خوبی فرا گرفته و با توسل به چرخ‌دنده‌های نوشتار آن را خنثی می‌کند.» خودش در این‌باره می‌گوید، جاخالی‌دادن به سانسور مساله ظریفی است و محدودیت‌هایی که سانسور به بار می‌آورد راه‌های فوق‌العاده‌ای برای آفرینش ادبی پیش رویمان ترسیم می‌کند.»

کتاب در روزنامه فرهیختگان

رمانی که در هیچ ایسمی نمی‌گنجد
روزنامه فرهیختگان با سودابه فضایلی درباره رمان «صداع» گفت‌وگو کرده که یک آنتی‌رمان موفق است و به تمام کالبد ساختاری رایج در رمان‌نویسی نگاهی متفاوت دارد.
فضایلی عنوان می‌کند: سوررئالیسم در شعر به کنار هم قرار گرفتن کلمات بی‌ارتباط منجر شد و انتخاب کلمات از هیچ منطقی تبعیت نمی‌کرد، بلکه پدیده‌ای روانی یا فرامنطق بود، در نقاشی هم منجر به کوبیسم شد. اما «صداع» در هیچ‌یک از این ایسم‌ها کاملا نمی‌گنجد، در «صداع» شخصیت‌ها فضای کاملا واقعی ذهن خود را به همدیگر انتقال می‌دهند و میدان‌های ادراک جدید می‌سازند. شما تا آخر داستان نمی‌دانید که «تو» زن است یا مرد، نمی‌دانید جوان است، نوجوان است یا سالخورده، او نه مکان دارد و نه زمان، اما این‌ فضای ذهنی، این لابیرنت، این جنگل وهم‌آور، شما را دعوت می‌کند تا مثل او باشید، هرگز سوررئال عمل نمی‌کند، شخصیت‌ها گاه با هم همذات‌پنداری می‌شوند و گاه همان دو شخصیت همذات، تفاوتی فاحش دارند، شما اینجا نمی‌توانید بگویید شخصیتی خوب است یا بد، زیباست یا زشت؛ ما اینجا مطلقیت نداریم. دائما حالتی تعریف می‌شود و شما را به درون می‌کشد، و شما درست نمی‌دانید آیا بالای یک برج ایستاده‌اید و پایین پایتان یک دره است یا اینکه فقط از پنجره اتاق باغ را می‌نگرید. آیا نقطه‌ای در هستی وجود ندارد که ازل و ابد تلاقی کنند، اگر دارد همین‌جاست، همراه با «صداع».

زندگی مهم‌ترین دغدغه من است
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه با عباس مخبر از اهالی فرهنگ که در حوزه‌های مختلفی از جمله اسطوره، فلسفه، ادبیات، نقد ادبی، سیاست و علوم اجتماعی آثاری دارد گفت و گو کرده که می گوید: فلسفه بین کسانی که فعالیت‌های فکری و فرهنگی انجام می‌دهند دارای جایگاه ویژه‌ای است. من نیز از این اصل مستثنا نیستم و در ترجمه‌هایم گوشه‌چشمی به مباحث فلسفی دارم. همان‌طور که اشاره کردید من آثار مختلفی را در حوزه‌های متفاوتی چون علوم اجتماعی، اسطوره و ادبیات ترجمه کرده‌ام و معتقدم تمامی این حوزه‌ها در یک نقطه به فلسفه وصل می‌شوند و به عبارت دیگر به نوعی نگاه به زندگی در این حوزه‌ها مطرح می‌شود. بنابراین من هم خواننده متون فلسفه هستم و هم مترجم این آثار.
یافتن معنای زندگی مهم‌ترین دغدغه فکری من و اکثر انسان‌هاست. معتقدم نباید زندگی را ماورایی فرض کنیم. خوش بودن مهم‌ترین اصل زیستن است و هرکس در هر زمینه‌ای که استعداد دارد باید برای زندگی خود تلاش کند تا بتواند معنای زیستن خود را بیاید.

فرهنگ، فلسفه و علوم انسانی
روزنامه فرهیختگان مطلبی در صفحه اندیشه مطلبی درباره کتاب «فرهنگ، فلسفه و علوم انسانی» منتشر کرده که می گوید: این کتاب مجموعه گفت‌وگوهای رضا داوری‌اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم در سه سال اخیر با بعضی دوستان و روزنامه‌نگاران و اهالی فرهنگ و رسانه است. این مجموعه نیز متضمن پاسخ به پرسش‌های گوناگون جمعی از فضلا و نویسندگان در باب مسائل زمان و زندگی در این کشور است چنان‌که نویسنده در مقدمه کتاب تاکید می‌کند: «من و هم‌سخنانم به آنچه امروز می‌آید و فردا کهنه می‌شود و می‌رود، نپرداخته‌ایم.»
کتاب «فرهنگ، فلسفه و علوم انسانی» مشتمل بر 20 مصاحبه است که شش مصاحبه پیشتر در دفتری به نام «فلسفه در روزگار فروبستگی» به چاپ رسیده است.
داوری‌اردکانی در بخشی از مقدمه آورده است: «مطالبی که در این دفتر آمده است، دشوار نیست. اگر کسانی آن را دشوار می‌یابند این دشواریابی به عادات فکری ما بازمی‌گردد. ما دوست نمی‌داریم ساده باشیم و به سادگی با امور و قضایا مواجه شویم، بلکه از هر چیزی تصوری می‌سازیم و با تصورات خود مشغول می‌شویم. مثلا اگر از ما در باب علم یا روشنفکری می‌پرسند چشم‌مان را باز نمی‌کنیم که ببینیم علم چیست و کجاست و چه می‌کند و روشنفکر کیست، بلکه با تصوری که از علم و روشنفکری داریم در باب علم موجود و گذشته حکم می‌کنیم.

در قلمرو وجدان
در صفحه آخر روزنامه فرهیختگان یادداشتی درباره دکتر عبدالحسین زرین‌کوب به مناسبت پانزدهمین سالروز درگذشتش منتشر شده که می گوید: ناخوش‌احوالی استاد که از سال 1353 شروع شد و تا آخر عمر ارجمندش به سال 1378 ادامه یافت. شروعش هم با ناراحتی قلبی بود، اما بیماری‌های چشم و پروستات هم به آنها اضافه شد و بارها تن رنجور او را به تیغ جراحان سپرد. اما استاد به‌رغم این شرایط جسمانی و مصائب زندگی(از جمله مرگ دو برادرش) هیچ‌گاه از نوشتن، پژوهیدن و آموزش دست نکشید، حال آنکه با این همه بیماری و رنجوری، می‌توانست خیلی زود خود را بازنشسته کند و باقی عمر را به عافیت و استراحت بگذراند. اما هیچ‌کدام از این کارها را نکرد و فقط کار کرد.کار دقیقِ علمیِ مستمرِ بی‌خستگی.زنده‌یاد زرین‌کوب حتی به‌عنوان یک چهره سرشناس بین‌المللی می‌توانست به سادگی در هر کشوری که می‌خواهد، اقامت گزیند، اما بعد از هر بار بستری شدن در بیمارستان‌های غربت، به کشورش برمی‌گشت و همچنان تالیف و تدریس به دانشجویانش را ادامه داد.
همچنین دکتر قمر آریان، همسر و همسفر زنده‌یاد زرین‌کوب، در همه 25 سالی که همسرش با انواع بیماری‌ها مبارزه می‌کرد، مونس و همراه و غمخوارش بود؛ چه در بیمارستان‌های اروپا و چه در ایران.

کتاب در روزنامه آرمان

47 سال زمان برد تا نویسنده شوم
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات ترجمه گفت‌وگوی چند نشریه انگلیسی‌زبان با یوناس یوناسون، نویسنده سوئدی را منتشر کرده که با زبان طنز کاراکتر اول رمانش آلن به پرسش‌های گفت‌وگوکنندگان پاسخ می‌دهد.
در این مطلب آمده است: ناشری ناشناس در انگلستان حق ترجمه و چاپ رمانی سوئدی را خرید که اکنون در اروپا گل کرده و درست دو سال پیش از آن توسط ناشران اسم و رسم‌دار آمریکایی و انگلیسی جواب رد شنیده بود. انتشارات هسپروس حق ترجمه و چاپ رمان «پیرمرد صد ساله‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد» به زبان انگلیسی را از یوناس یوناسون 50 ساله (متولد 1961 در جنوب سوئد) خرید تا به رقبایش ثابت کند چه اشتباه بزرگی مرتکب شدند که این اثر را برای چاپ انتخاب نکردند. این رمان تاکنون به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده است و اکنون ترجمه فارسی این رمان با ترجمه فرزانه طاهری از سوی نشر «نیلوفر» در اختیار خوانندگان فارسی‌زبان قرار گرفته است.
یوناسون می گوید: از 18 سالگی همیشه خود را نویسنده می‌انگاشتم. و این چیزهای دیگر بودند که وارد زندگی‌ام می‌شدند و اجازه نمی‌دادند نویسنده باشم... البته من یک طورهایی همیشه نویسنده بودم و هروقت کسی از من می‌پرسید از چه زمانی شروع به نوشتن رمانم می‌کنم جواب می‌دادم: از 47 سالگی. 47 سال طول کشید تا اعتماد به نفس کافی برای نوشتن داستان را پیدا کنم و از خود نپرسم که دیگر نویسندگان چگونه این کار را انجام داده‌اند.

زبانی برای عشق
روزنامه آرمان در ستون صفحه ادبیات یادداشتی درباره مجموعه شعر «به یک زبان عاشق می‌شویم» منتشر کرده است. در این کتاب کمال شفیعی در پی خلق شرایطی است که در آن نیروی پیشبرنده شعرها، تابع حضور آشکار و پنهان عشق است. عشقی که تنها سهمش روی جلد کتاب خلاصه نمی‌شود بلکه به اشکال مختلف و در لحظاتی متفاوت وجودش در لابه‌لای سطرهای این مجموعه احساس می‌گردد. شفیعی در این کتاب بر محوری حرکت می‌کند که نقاط معنایی سهم بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. زبان در شعرهای این مجموعه، ابزاری‌است برای بیانی روشن و اجرای لحظاتی شاعرانه. در واقع، رمزگشایی از شعرهای این کتاب آنچنان سخت و دشوار نیست، این خصلت در بسیاری از اشعار این مجموعه تداوم می یابد و در این مسیر، فاصله راوی و مخاطب کوتاه می‌شود. به زعم من، این کوتاهی سبب آن نمی‌گردد که حین خوانش خستگی بر ذهن مخاطب چیره شود. همنشینی واژگان در چیدمان کلی، موقعیت‌هایی را رقم می‌زنند که برایندی مثبت به دنبال دارند و این نوعی استراتژی تعاملی برای متن و خواننده است. از سوی دیگر، شفیعی با تکیه بر دنیای نشانه‌ها و به‌کارگیری بعضی واژگان، ذهن را جدا از درگیر کردن با متن و واژه بلکه فراتر برده و زیستی چندگانه را پیش‌روی خواننده قرار می‌دهد و این داد و ستدِ معنایی، مخاطب را به کوششی زیباشناسانه برای تعامل با مفاهیم دیگر متن سوق می‌دهد.

مکتوبِ مجاز
روزنامه آرمان در ستون صفحه ادبیات مطلبی درباره کتاب «مکتوب مجاز»عنوان منتشر شده که در بهار 93 و به قلم حامد انوشه با تصویرگری سعید بهداد از سوی نشر مانوش به چاپ رسیده است.
کتابِ حاضر توضیح می‌دهد: این مکتوب، یک مکتوب است. «اصرار بر بداهتِ یک امر» چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟! اگر مخاطب «م» مذکور را با ضمه بخواند، اوضاع پیچیده‌تر خواهد شد: کتابی که مجوز گرفته است!. دوپهلوگویی، کنایه و استعاره، جدا از کاربردهایِ زیبایی‌شناختیِ آنها، هنگامی به کار می‌آیند که شرایطِ بیان بدونِ آنها مهیا نباشد. به دیگر سخن، تحدیدی یا تهدیدی قلم را به چنین تمهیدی سوق داده باشد.هنرِ پست مدرن، علیهِ جایگاهِ ثابت و مُدامِ چیزها، عناصری از ژانرهای مختلف را، با بخشیدنِ جایگاه‌های تازه و متفاوت بدانها، در ماهیتی موقت و کولاژواره سرهم بندی می‌کند. آن هم بدون اینکه قصد ساختنِ معنایی حداکثر قطعی و حداقل قابل حدس برای مخاطب درمیان باشد. در اینجا نیز اگرچه به نظر می‌رسد با وجوهی از هنرِ پست مدرن روبه‌روییم اما تفاوت مهمی در میان است. اینکه پرداختِ کتاب، در راستای معناسازی و ارائه معنا به مخاطب بوده و تکنیک‌هایِ ادبی بدیع آن(«آشکاراپنهان­سازی» و «بازگوییِ بداهتِ امر») در جهتِ دعوت مخاطب به یک چالش سامان یافته‌اند. کتاب اگرچه با صنعت و بازار مرتبط است، اگرچه همانندِ کتاب‌هایِ مناسبِ مترو، در سایز خاص و با محتوایی خاص(سرگرمی) که مناسبِ محیط شهریِ پرمشغله و کم‌فرصت می‌باشد منتشر شده است؛ و تمامِ اینها آن را به هنرِ معاصر پیوند داده است. اما به نظر می‌رسد که احتمال دارد ویژگی های مذکور نه به عنوان هدف بلکه به مثابه وسیله‌ای برای ..... به کار برده شده باشد.

مرد صدساله‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد 
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات یادداشتی درباره ترجمه «مرد صدساله‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد» منتشر کرده که می گوید: تابستان گذشته در پاریس مشغول کار روی همان «مسخ» بودم، باز غرق در مسخ و کافکا شده بودم. این ترجمه انگلیسی جدید با توجه به دستنوشته‌های کافکا انجام شده و به قولی نسخه اصلح است. مترجم تمام متن‌های خود کافکا که اشاره ای به «مسخ» داشته و نیز چندین نقد با رویکردهای گوناگون به این داستان را کنار مطالب دیگر در یک جلد جمع کرده است. در پاریس ترجمه این نقدها مرا بیشتر و بیشتر در جهان کافکا فرو برده بود. چندسالی بود که این کارهای خیلی «جدی» مشغله هر روزه‌ام شده بود. دوستی در پاریس دارم، نویسنده عزیزی که ترجمه «مرد صدساله‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد» را به او تقدیم کرده‌ام، رضا دانشور، دوست نازنینی که در جریان ادبیات روز جهان به زبان‌های انگلیسی و فرانسه هست و می‌خواند و می‌خواند. سال‌ها پیش بود که کورمک مک­کارتی را قبل از اینکه در ایران او را بشناسند به من معرفی کرد و دو/ سه کتابش را هم به من هدیه داد. پارسال تابستان، یک روز که نزد او بودم نالیدم که ذهنم خسته و فرسوده شده و سیاه. گفتم که چرا ملول شده‌ام و دلمرده. گفتم دلم می‌خواهد وسط این کارها یک کار مفرح هم بخوانم و شاید ترجمه کنم. همان وقت گفت که یک سوئدی رمانی نوشته که کار اولش است، رمانی بسیار مفرح و جالب که در دنیا هم مثل توپ صدا کرده است. کتاب را خریدم و خواندم. و کارهای دیگر را برای مدتی کنار گذاشتم و برای تمدد اعصاب نشستم بر سر ترجمه‌اش. تنها ترجمه‌ام بود که وسطش خودم بلند بلند می‌خندیدم. طنزش و زبانش به نظرم بسیار جذاب بود.

آیا خود نویسندگان آثار همدیگر را می‌خوانند؟
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره بی توجهی و کم توجهی به آثار و تالیفات از سوی نویسندگاه هم نسل خود و مقایسه آثار دهه هشتاد و نود منتشر کرده که می گوید: خیلی از نویسندگان ما، به خصوص جوان‌ترها و تازه کارها مدام از این که آثارشان دیده و خوانده نمی‌شود، شاکی هستند. اما آیا خود نویسندگان آثار همدیگر را می‌خوانند؟ پیش تر دست کم می‌شد روی اهالی قلم به عنوان مخاطب جدی کارهای تالیفی حساب کرد. اما در دو سه سال اخیر تعداد دست به قلم‌هایی که نوشته‌های هم‌نسلان خود را جدی گرفته و آثار منتشر شده‌ ادبی را پیگیری کرده، مطالعه می‌کنند و از آن مهم‌تر به آن واکنش نشان می‌دهند، کم‌تر شده. اغلب می‌گویند وقت ندارند و ترجیح می‌دهند به جای خواندن آثار «ضعیف» تالیفی ترجمه بخوانند یا بنویسند. خواندن آثار ترجمه به هیچ‌وجه جای خالی آثار تالیفی را پر نخواهد کرد.
سوای دوستی‌ها و دشمنی‌های بی‌دلیل اهالی ادب، ترس عمیقی بین آن‌ها وجود دارد. ترس از اظهار نظر. قطعا هر خواننده‌ای، چه حرفه‌ای باشد، چه نباشد؛ چه خود نویسنده باشد یا نه، نسبت به کتابی که می‌خواند نظر و سلیقه‌ای دارد. اما اغلب نویسندگان نوقلم دهه‌ هشتاد و نود، از این اظهار نظر می‌ترسند. تنها زمانی سراغ خواندن کتابی می‌روند که با معیارهای از پیش تعیین شده‌شان مطابقت داشته باشد و تنها وقتی لب به سخن می‌گشایند که حرفی کلی، باب نظر جمع و غیرقابل مخالفت بزنند. این اظهار نظر زمانی صورت می‌گیرد که بتوانند اثر تالیفی را با آثار یکی از نویسندگان جاافتاده و مورد قبول همگان مانند گلشیری، ساعدی، هدایت و غیره که از پیشکسوتان ادبیات داستانی هستند، مقایسه کنند و در مقایسه نتیجه بگیرند که آیا اثر تالیفی خوب از آب در آمده یا نه.
اکثر نوشته‌های دهه‌ هشتاد و سه سال اول دهه‌ نود هم باز به سبک و سیاق پیشکسوتان داستان‌نویسی نوشته شده‌اند. آثاری که دیگر یکنواخت شده و هر نوع اظهار نظر درباره‌شان تکرار مکررات است و به نوعی نقدهای ادبی یکسان و یک‌شکلی را نتیجه می‌دهند که هم مخاطب را از خواندن نقد و هم خواندن کتاب پشیمان می‌کند. اما اتفاق خوبی که به خصوص در آغاز دهه‌ نود شاهد آن بودیم، خلق آثار داستانی کمابیش متفاوت و منحصر به فرد بوده. کتاب‌هایی که شیوه‌های روایی و زبان و نثر پیشینیان را کنار گذاشته و به شیوه‌ مخصوص خود داستان‌گویی می‌کنند. همین‌طور فاصله‌ مناسبی با مضمون و محتوا و ساختار و پیرنگ داستانی دهه‌های گذشته می‌گیرند.

راوی بغض گلو گرفته
روزنامه آرمان یادداشتی در صفحه آخر درباره دکتر عبدالحسین زرین‌کوب منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: آثار او قبل از هرچیز نمایانگر این نکته است که عبدالحسین زرین‌کوب، مورخی بی‌مانند و بی طرف است که تنها تاریخ را به مثابه تاریخ، برای آیندگان نقل کرده. اما در تاریخ‌نگاری او، یک مولفه خاص موجود است که نگارش تاریخی‌اش را از پرداخت یک بعدی به سیاست و اجتماع به مرزهای فرهنگی کشیده، نگارشی که سرانجام به تحلیل و بررسی تاریخی اندیشه‌ها و جریان‌های فکری می‌رسد. با مطالعه آثار دکتر زرین‌کوب می‌توان دریافت که میلی بی‌مانند در او برای ثبت و ضبط آرا و اندیشه‌ها و سنجش فکرها وجود داشته است. او به شکلی خستگی ناپذیر، بدون ملال و بی‌هیچ اندوهی تاریخ سیاسی و تاریخ اندیشه این دیار را به قلم کشیده است. نگاه دقیق به نگارش تاریخ محور او، در عرصه پژوهش و بررسی، تنوع و رنگارنگی راه‌هایی که این تاریخ‌نگار بزرگ پیموده را بسیار خیره کننده، و تامل برانگیزنده کرده است. او در این گستره، هم تاریخ ادیان و هم تاریخ کلام اسلامی و هم تاریخ ایران و هم تاریخ عرفان و تصوف در ایران را، به شکلی دقیق و ظریف مورد پژوهش و تحقیق قرار داده است. از سویی دیگر ادبیات فارسی، چهره‌های برجسته فرهنگی و ادبی و نقد ادبی نیز، سهم وسیعی در جغرافیای آثار او دارند. این دامنه غریب موضوع‌ها که آثار او را به چالاکی، رشک‌انگیز بدل کرده، جامعیتی درخور توجه به فکر و قلم عبدالحسین زرین‌کوب داده است و بی‌ترید همین است که احترام بی‌پایان و همدلی خوانندگان آثار و روح بزرگ ادبیات را برای او به ارمغان آورده است.

کتاب در روزنامه اطلاعات

زرين ‌كوب در يك نگاه
روزنامه اطلاعات در شماره امروز مطلبی درباره استاد زرين ‌كوب منتشر کرده که به شرح حال و آثار او می پردازد.
استاد عبدالحسین زرین‌کوب در سال ۱۳۲۴ وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۴ از رساله دکتری خود با عنوان «نقدالشعر، تاریخ و اصول آن» که زیر نظر استاد فروزانفر تألیف شده بود، دفاع کرد. در سال ۱۳۳۰ در کنار عده‌ای از فضلای عصر برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایره‌المعارف اسلام (طبع هلند) دعوت شد.
از سال ۱۳۳۵ کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و عهده‌دار تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و تاریخ تصوف شد. چندی نیز در دانشسرای عالی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک به تدریس پرداخت. وی از سال ۱۳۴۱ به بعد، در دانشگاههای آکسفورد، سوربن، هند و پاکستان، کالیفرنیا و پرینستون به تدریس پرداخت.
او آثاری در  زمینه های نقد ادبی، تاریخ ایران و اسلام، اندیشه، ترجمه به یادگار گذاشته و مجموعه مقالاتی نیز دارد.

کتاب در روزنامه شاپرک

سووشون
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان بخشی از کتاب داستان «سووشون» سيمين دانشور را منتشر کرده و در آن نوشته است: داستان با جشن عقدكنان دختر حاكم آغاز مي‌شود. شيراز در سال‌هاي آغاز جنگ دوم جهاني. جنوب ايران، منطقه‌اي كه در آن انگليس‌ها سنت و سابقه اعمال نفوذ داشته‌اند و اينك دوباره در آن صفحات ظاهر شده‌اند، و قشون پياده كرده‌اند.
ميان مدعوين اين مهماني، بسياري از آدم‌هاي مهم رمان را مي‌شناسيم: زري، زن جوان تحصيل‌كرده شهرستاني، با حس و عاطفه، مهربان و مسالمت‌جو. كه بزرگترين هم و غمش حفظ خانواده كوچك خود در مقابل تندبادي است كه وزيدن گرفته است. زري قدرت مشاهده دقيقي دارد و ما اغلب صحنه‌هاي حساس را از نگاه او مي‌بينيم.
يوسف، شوهر زري، مالكي عصباني مزاج و خوش قلب. كسي كه حاضر نيست محصول املاكش را به قشون بيگانه بفروشد. بخصوص كه اينك نشانه‌هاي قحطي نيز در منطقه بروز كرده است. مردي صريح اللهجه كه بر ارزش‌هاي بومي متكي است.مسترزينگر، جاسوس سابق انگليس كه پرده از رخسار اصلي‌اش برگرفته است ...

کتاب در روزنامه مردم سالاری

24 شهريور‌؛ سالروز درگذشت استاد بزرگ ادبيات فارسي
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره دکتر زرين کوب منتشر کرده که می گوید: دکتر زرين کوب صاحب آثار بسياري در زمينه ادبيات فارسي،‌ تاريخ و فرهنگ ايران،‌ تاريخ اسلام،‌ نقد ادبي و... است که معروفترين آنها عبارتند‌از‌: شعر بي‌دروغ، شعر بي‌نقاب (در زمينه نقد ادبي)، از کوچه رندان (بحث و بررسي و نقد اشعار حافظ شيراز)، سيري در شعر فارسي (بحثي انتقادي در شعر فارسي و تحوّل آن با نمونه‌هايي از شعر شاعران)، سرّ ني( نقد و شرح تحليلي و تطبيقي مثنوي معنوي)،‌ پله پله تا ملاقات خدا (درباره زندي، سلوک، و انديشه مولانا)، پير گنجه، در جستجوي ناکجاآباد(شرح حال نظامي گنجوي)، ديدار با کعبه جان (درباره زندگي و آثار و انديشه خاقاني)، دو قرن سکوت (در باره تاريخ و اتفاقات دو سده بعد از حمله اعراب به ايران)، تاريخ ايران بعد از اسلام، روزگاران( تاريخ ايران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوي)، تاريخ مردم ايران، ارزش ميراث صوفيه، جستجو در تصوف ايران، ارسطو و فن شعر (ترجمه)،‌ نه شرقي، نه غربي، انساني (مجموعه مقالات) و دفتر ايام (مجموعه گفتارها، انديشه‌ها، و جستجوها).

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط