گزارش کتاب در رسانههای کاغذی دوشنبه بیست و نهم دی 1393
ادبیات پلیسی، ژانری که از غرب آمده است/ کتابهایی که ارزش خواندن ندارند!/ موراکامی بودن سخت است
امروز دوشنبه، بیست و نهم دی 1393 روزنامههای ایران، شرق، آرمان، جام جم و قدس مطالبی از دنیای کتاب منتشر کردهاند. گفتوگو با کاوه میر عباسی و هرمز عبداللهی از موضوعات خواندنی روزنامههای امروز است.
کتاب در روزنامه ایران
بارانی که سالها کویر انتظار آن را میکشید
روزنامه ایران در صفحه کتاب نقدی درباره «روزگار تفنگ» برنده جایزه رمان اول ماندگار منتشر کرده که در آن می خوانیم: قبل از هر چیز باید اذعان کرد که این رمان با پختگی خاصی نوشته شده است و این جایزه کوچکترین تشکری است از نویسنده آن. اینگونه که از گفته ناشر برمیآید حبیب خدادادزاده از محرومترین قشر جامعه است. بدین معنی که او حتی سرمایه اندکی برای باز کردن دکهای ندارد اما میتواند چنین رمانی را بنویسد، البته که شغل خاص او و درآمد اندکش ربطی به استعداد او در نویسندگی ندارد چرا که برخورد مداوم او با مردم عادی او را در شناخت روحیه آنها یاری بسیاری رسانده است. بسیاری از نویسندگان بزرگ همانند جان اشتاین بک ، فاکنر ، همینگوی و حتی چارلی چاپلین هم زندگی و روزگار تلخی داشتهاند و به جرأت میتوان نوشت که اکثریت قریب به اتفاق آنان با تجاربی که از جامعه پیرامونی خود به دست آوردهاند توانستهاند چنین شاهکارهایی را بیافرینند.
با این مقدمه کار نویسنده را شبیه معجزه میدانیم. معلوم است که او اوقات خود را تلف نکرده و با جدیت به مطالعه پرداخته است. نوشتن رمان آداب و تکنیک خاصی را میطلبد. خدادادزاده هیچگونه نقصی در این مورد ندارد. تمام اینها یک طرف نثر زیبا و روان او یک طرف. این نثر اوست که حوادث گونهگون داستان را چه حزنانگیز و چه شاد برای ما دلپذیر کرده است: «مشک را از آب گرفت و از پلهها بالا آورد. کمی روی خرند سر به طاق نشست تا نفس تازه کند. صدای شربت فروش دورهگردی در کوچه پیچید. نجیمه خودش را جمع و جور کرد. چادر خیسش را که مثل سرنوشت بر تنش چسبیده بود جدا کرد و دوباره خود را در آن پیچاند، شربت فروش نزدیکتر آمد و وقتی حالت آشفته نجیمه را دید یک پیاله شربت نعنا روی خرند سر به طاق گذاشت.این پیاله را بنوش دلت سبک میشود.جملات شربت فروش دورهگرد برای نجیمه مانند بارانی بود که سالها کویر وجودش انتظار آن را میکشید. احساس کرد خون گرمی در تمام وجودش میدود، نجیمه تا به خودش بیاید تنها توانسته شناسنامه فلزی را که روی بازویش بسته بود بخواند: میرزاعلی شربتی»
کتابهایی که ارزش خواندن ندارند!
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر یادداشتی درباره مشکلات بازار کتاب منتشر کرده که در آن آمده است: علیاکبر اشعری مدیر باغ کتاب تهران عنوان میکند «به نظرم زمانی نشر میتواند پایدار بماند که به خریدهای دولتی وابسته نباشد، ناشر مخاطب خودش را پیدا کند و کتابها در تکفروشیها به فروش برسند؛ وگرنه خریدهای دولتی مشکلات خاص خود را دارند و اگرهم در این حوزه خریدهایی صورت میگیرد بیشتر شامل کتابهاییست که ارزش خواندن ندارند و بیخود حمایت و خریداری میشوند.» خدا امواتات را رحمت کند برادر! کمی بیشتر از این حرفها بزن، دل ِ ما خنک بشود البته دعا هم کن که انتشاراتیها واقعاً بشوند انتشاراتی نه فقط چاپخانه، تا شاعر و نویسنده، کتابش را از این کتابفروشی به آن کتابفروشی، پنج تا پنج تا نبرد برای فروش.
کتابی که آموزش درست نوشتن میدهد
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر یادداشتی درباره کتاب «فراز سخن» اثر ادیب برومند منتشر کرده که در آن آورده است: استاد عبدالعلی ادیب برومند، شاعر نامدار معاصر، علاوه بر شعر در نثر نیز دستی قوی دارد. قسمتی از نوشتههایش به نام «طراز سخن» پیش از این انتشار پیدا کرده و اینک قسمتی دیگر به نام «فراز سخن» توسط شرکت سهامی انتشار منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از مقالات ادبی و سخنرانیهایی است که استاد برومند در موارد گوناگون نوشته و ایراد کردهاند. در میان مقالات این کتاب میتوان مطالبی در باب شاعرانی چون مولانا، فردوسی، سعدی و حافظ و ادیبان نامداری همانند پرویز ورجاوند، پژمان بختیاری و علی صدارت مطالعه کرد. در چند مقالهای که در آنها به حافظ پرداخته شده یکی درباره شعر و دیگری خود اوست. در بخش «نکاتی چند درباره شعر حافظ» استاد برومند کوشیده تا از لحاظ معنایی و نحوی شعر حافظ را مورد بررسی قرار دهد. او شعر حافظ را از لحاظ رعایت صناعات و تناسبات شعری دقیق و خردهنگر میداند که هرگز به تکلف نیفتاده و مقصود خود را در شعر به نحو طبیعی و با شیوایی و رسایی هر چه تمامتر ادا کرده است.
کتاب «فراز سخن» منظومهای رنگارنگ و شیواست که به بهترین نحو خواننده را با شیوه تفکر و نگارش استاد برومند آشنا میکند و دانش و معرفتی در اختیار او قرار میدهد که همانا رسالت هر کتابی است. یکی از ویژگیهای بارز این کتاب، چند بعدی بودن آن است. یعنی همان قدر که به مسائل ادبی و اجتماعی پرداخته نگاهی نیز به مسائل دیگری چون موسیقی و نقاشی نیز داشته است و دست آخر اینکه در کنار تمامی این مباحث گسترده و عمیق نکته دیگری نیز وجود دارد که تجربه خواندن این کتاب را بیش از پیش دلپذیرتر میکند و آن نثر شیوای استاد برومند است که سهل و ممتنع میکند و چنان نگاشته شده که در عین لذتبخشی و سهل فهمیاش آموزش درست نوشتن نیز میدهد.
کتاب در روزنامه شرق
ادبیات پلیسی، ژانری که از غرب آمده است
روزنامه شرق در صفحه ادبیات با کاوه میرعباسی درباره ادبیات پلیسی در ایران و رمان «سین مثل سودابه» گفتوگو کرده که میگوید: عنوان ادبیات پلیسی اینجور که ما در ایران به کار میبریم خیلی مبهم و کلی است. این ژانر بههرحال ژانری است که از غرب آمده و در غرب به انواعی دستهبندی میشود. مثل رمان سوسپانس یا تعلیق که نمونهاش کارهای پاتریشیاهای اسمیت است یا سریال «ستوان کلمبو» که زمان قدیم از تلویزیون ایران هم پخش میشد. در این نوع از داستان پلیسی که تحت عنوان «رمان جنایی وارونه» هم از آن نام برده میشود، اصلا معمایی در کار نیست و قاتل از همان اول مشخص است و آنچه مهم است نحوه به دام انداختن قاتل است. اینگونه رمان جنایی وارونه را هم آنتونی برکلی، که در کنار نویسندگانی مثل آگاتا کریستی و دوروتی سایرز و مارجری آلینگهام یکی از بنیانگذاران ادبیات کلاسیک پلیسی است، ابداع کرده است. اولینبار برکلی بود که با اسم مستعار فرانسیس ایلس یک رمان جنایی وارونه نوشت. اما یکی دیگر از انواع داستان پلیسی، که رمان من هم از نوع آن است، رمان جنایی– معمایی است.
او در پاسخ به سوال « این نوع رمان در ایران پیشینهای هم دارد؟ چون تا آنجا که به ذهن من میرسد در ایران کلا زیاد کاری که در ژانر ادبیات پلیسی قرار بگیرد نوشته نشده.» گفت: بله، پیشینه رمان پلیسی و از جمله رمان پلیسی جنایی -معمایی تقریبا در ایران وجود ندارد و فقط چندتا از کارهای زندهیاد اسماعیل فصیح تا حدودی در این ژانر میگنجند که البته آنها هم پلیسی صرف نیستند. شاید از «شهباز و جغدان»، که پیرنگش کاملا از «ترکه مرد» دشیل همت گرفته شده، بتوان بهعنوان پلیسیترین کار فصیح نام برد. اما شکل موفقتر رمان جنایی- معمایی ایرانی را در رمان«درد سیاوش» فصیح میبینیم؛ که البته آنجا هم کارآگاه در حقیقت فقط دارد پیگیری میکند اما برای کشف راز مرگ سیاوش هیچ ترفندی به کار نمیبرد تا مثلا با استنتاج بر مبنای شواهد به قاتل برسد. فقط میرود سراغ آدمهای مختلف و آنها خودشان تمام داستان را برایش تعریف میکنند.
کتاب در روزنامه آرمان
تحلیل درآفرینش اثرهنری، فرمانمیدهد
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات با هرمز عبداللهی گفت و گو کرده که کتاب «توفان برگ» اثر «گابریل گارسیا مارکز» را به فارسی ترجمه کرده است. او دو ترجمه دیگر عبداللهی با نامهای «قدرت و جلال» نوشته «گراهام گرین» و «پسرکی با پیژامه راه راه» نوشته جان بوین دارد.
عبداللهی در پاسخ به این سوال که «به نظرتان ترجمه کتابهای کودکان و نوجوانان چه تفاوتی با ترجمه آثار بزرگسالان دارد؟» گفت: نخست باید به این پرسش پاسخ داد که در ادبیات کودک و نوجوان کدام جنبه اولویت دارد جنبه آموزشی یا زیباییشناسی اثر؟ من فکر میکنم جنبه زیباییشناسی بر جنبه آموزشی اثر اولویت دارد. بگذریم. از این مقوله که از نظر پست مدرنیستها ادبیات کودک یکی از گونههای ادبی تحقیر شده است و نیز هستند. اما من بر این عقیدهام که هدف ادبیات نشان دادن ارزشهای زیباییشناسی ادبیات کودک و نوجوان است و اگر بتوانیم برای ادبیات ذاتی قائل شویم این ذات چیزی جز باز نمود «زیبایی» در متن ادبیات نخواهد بود و جنبه آموزشی عنصر بیرونی یک اثر ادبی است. اما از بخت بد بیشتر تعاریف در پیرامون ادبیات کودک بر جنبه آموزشی آن تاکید کرده است که نویسنده نیستند و آنها فکر میکنند که با نوشتن یک داستان در ساختار تربیتی و ژنتیکی کودک تفسیر و دگرگونی به وجود بیاورند که از نظر من با در نظر گرفتن تربیت محیط اعم از پدر و مادر و خانواده و مدرسه و جامعه هدفی نیست که به آسانی به دست بیاید. ما در اینجا به دو اثر مطرح جهانی اشاره میکنیم که در حوزه ادبیات کودکان به عنوان نوشتههای شاخص میتوان بر آن دو انگشت گذاشت یکی شازده کوچولو که اثری ابدی است و از دل برآمده و بر دل مینشیند و دیگری هریپاتر که کتابی است بر محور اندیشه و پیشینه و درک و دریافت روزآمد از اندیشه و سلیقه مخاطب. من نمیگویم که چیزی به اسم آموزش وجود ندارد. اما اگر جامعه در بطن خود گرایشها و رهنمودها و روندهای دیگری را در آستین داشته باشد ادبیات آموزشی چندان تاثیر عمیقی بر جای نخواهد گذاشت و دیری نخواهد پایید که کودک و نوجوان پای در راه بزرگسالان خواهد گذاشت راهی که سرمایه و محورهای پیچیده آن حرف اول را میزند و ادبیات از پیش طراحی شده تاثیر آنی و زود گذر خواهد بود. ادبیات و هنر جزو مقولههای تجویزی نیستند و تنها با مقوله زیباییشناسی است که میتوان بر اذهان غرق در جهان صوتی و تصویری کورمال کورمال راهی را در چشم انداز یافت تا مگر در این غرقاب جلیقه نجاتی باشد. در نگاه زیباییشناسانه چیزی به نام ادبیات کودک وجود ندارد. نویسنده بر اثر علاقه و شور درونی خود مینویسد و پس از آنکه اثر متولد شد جامعه تصمیم میگیرد که آن را در کدام مقوله کودک و نوجوان یا بزرگسال قرار دهد. نمونه بارز آن آثار چارلز دیکنز است که نویسنده برخی از آثارش را برای بزرگسالان نوشته بود اما مورد اقبال کودک و نوجوان قرار گرفت. نویسنده با روح هنری خود اثری را بر روی کاغذ میآورد و کسی نمیتواند در این مرحله از خلق اثر از او بخواهد که آن را برای کدام گروه سنی و کدام طبقه یا اندیشه بنویسد زیرا در آفرینش اثر هنری، تحلیل است که فرمان میدهد. هنر سفارش نمیپذیرد تنها پس از آفرینش اثر هنری تحلیل است که فرمان میدهد هنر سفارش نمیپذیرد و تنها پس از آفرینش اثر هنری است که گروهی این و گروهی آن پسندند، در هنر آنچه باید نباید.
بوسه بر جنوب
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات نقدی درباره واکاوی شعرهای سعید آژده منتشر کرده که در آن بیان شده است: سعید آژده(متولد 1362) جزء متعارف نویسان سادهاندیشی است که با حسهای نوستالژیکی مولفههای«تغزلی ـ غنایی» را به تصویر می کشد. شعرها در محوریت«مرگ ـ عشق» حضور بی واسطه دارند و شاعر با پتانسیلهای «حسی ـ عاطفی» به سمت منولوگ های اعترافی می رود. لحن خطابی،ساختار خطی، موتیفهای عینی مکمل هم هستند و اسلوب معادله میان فرم و محتوا واسطه ایجاد می کند تا بین سطرها تعادل معنایی برقرار شود. مجموعه «بوسه بر جنوب»بازگشت به گذشته و غمهای نوستالژیکی است. نوعی داستان وارگی نرم و انعطاف پذیر که به رئالیسم معنایی فرم میدهد و جزیینگری در مضامین «دراماتیک ـ تراژیک» سبب پررنگی متن می شود.شاعر به موقعیت ابژه ها در متن توجه میکند و با تصاویر روایی علتهای هستی را بازگو می کند: «همیشه یک نفر درون من میجوشد/ همیشه یک نفر گامهای مرا می رود/ درون این تنهایی/ دوباره یک نفر مرا عاشق است!».
هیچگاه نباید نگران شعر باشیم
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره شعر و شاعر منتشر کرده که در آن عنوان شده است: حتی اگر به تاریخ دورتر نگاهی بیندازیم؛ دربار غزنویان شلوغ بود و شاعران زیادی در آن تردد داشتند اما یک شاعر (فردوسی) در روستای باژ، آرام آرام و بیسروصدا شاعری کرد و اثر سترگی مانند شاهنامه را خلق کرد. این قاعده برای ناصرخسرو در «یمگان» نیز تکرار شد و ۱۵ سال تلاش او به خلق دیوان سترگی ختم شد که در تاریخ ادبیات فارسی جایگاه رفیعی یافت. بنابراین شعر همیشه هست! البته گاهی با جریان سازیهای ژورنالیستی همراه میشود و گاهی نه. مثلا از میانه دهه ۲۰ تا اوایل دهه ۷۰، به جز چند نشریه مشخص، گستره نشریات ادبی چندان نبود و تنها چند صدای محدود در این عرصه فعالیت داشتند اما با گسترش تکنولوژیهای دیجیتالی، رسانهها، فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی، این جریان به اوج خود رسیده، تا جایی که شعر بیشترین نمود را در این فضاها؛ مانند فیسبوک و وایبر و... دارد. در مجموع ما هیچگاه نباید نگران شعر باشیم. تنها دولتها هستند که بعضا نگران شعر میشوند و با رویکردهای از بالا به پایین درصدد تعیین تکلیف برمیآیند، به اسم خدمت، بعضا فضا را تنگ میکنند و جریان شعر را گاه به سمتی میبرند که از طبیعت خود دور میشود. در حالی که خدمت اصلی، رفع مشکلات این حوزه است که با کم کردن ممیزیها در بخش نشر معنا میشود. هرچند همانطور که گفتم؛ شعر به حیات خود ادامه میدهد و از ما، کسی نگران شعر نیست.
کتاب در روزنامه جام جم
موراکامی بودن سخت است
روزنامه جام جم در صفحه آخر یادداشتی درباره ملاقات با نویسندگان محبوب را منتشر کرده که در آن آمده است: یکی از طرفداران موراکامی که پزشکی پنجاه و یک ساله بوده از او پرسیده آیا می تواند به دعوت موراکامی یک روز را در کنار این نویسنده سرشناس بگذراند. آن وقت نویسنده ژاپنی بی پرده چنین جواب داده است: «رازهای کوچکی در زندگی من وجود دارد که اگر از آنها باخبر شوی برایت مشکل ساز خواهد بود؛ در عوض تلاش کن در زندگی افراد دیگر جست و جو کنی.» یا مثلا یک مادر سی و دو ساله گفته دوست دارد پسر یازده ساله اش را شبیه موراکامی بزرگ کند، اما او هر روز وقت خود را با بازی کامپیوتری می گذراند و کتاب نمی خواند. موراکامی هم در جواب این مادر پاسخ داده «موراکامی بودن سخت است اما من توانشستم به گونه ای این کار را انجام دهم، چون من منم.»
کتاب در روزنامه قدس
انگار کمی مرده بودم
روزنامه قدس در صفحه ادبیات داستانی نقدی درباره کتاب «انگار کمی مرده بودم» نوشته مهیندخت حسنی زاده منتشر کرده که در آن نوشته شده است: داستان «انگار کمی مرده بودم» درباره مردی است که بر اثر تصادف اتومبیل به کمای موقت فرو می رود و در حالت نیمه بیهوشی، متوجه حرف های همسرش می شود و در می یابد که قبل از ازدواج او نامزد داشته است. مرد به هم می ریزد و احساس می کند بار زندگی و خاطرات گذشته هیچگاه او را رها نمی کند.
لزوم برپایی نمایشگاه «یاد یار مهربان» در شهرستان ها
روزنامه قدس در صفحه ادبیات داستانی یادداشتیی درباره نمایشگاه «یاد یار مهربان» منتشر کرده که در آن عنوان می کند: خوب بود تا این نمایشگاه در تمامی شهرهای ایران برپا می شد؛ این کار غیر ممکن نیست. فقط کافی است دولت سهم بیشتری را برای آشتی مردم با کتاب و کتابخوانی اختصاص بدهد، البته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طبق ضوابط خاص خود اقدام به برپایی نمایشگاه کتاب در استانها می کند؛ اما برپایی نمایشگاه «یاد یار مهربان» در شهرستان ها برای خود لطف خاصی دارد و بی شک می تواند تأثیر بسزایی برای ارتقای سطح فرهنگ کتابخوانی و تجهیز کتابخانه های مدارس شهرستان که نسبت به مدارس تهران بضاعت کمتری دارند، داشته باشد.
نظر شما