این روزها فیلمی پویانمایی با عنوان «رستم و سهراب» بر پرده سینماهاست. این فیلم ساخته «برادران دالوند» است که در سینمای جوان و نوپای پویانمایی ایران، سابقهای طولانی دارند. پویانمایی «رستم و سهراب» به تهیهکنندگی مشترک مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و استودیو پویانمایی آریا (برادران دالوند) ساختهشده است.
این اثر بلند در سال 2012 در بازار جشنواره فیلم کن موردتوجه خریداران آن بازار قرار گرفت و نشریه تخصصی «پویانمایی مگزین» (یکی از معتبرترین نشریات پویانمایی دنیا) در ویژهنامه خود طی دو صفحه، به شرح و توصیف این اثر و قابلیتهای جهانی آن پرداخته و با عنوان «حماسه پارسی» نوشته است: «شاهنامه، اثر کلاسیک قرن یازدهم که توسط شاعر ایرانی فردوسی به نثر درآمده، الهامبخش پویانمایی سهبعدی جدید «رستم و سهراب» است».
خبرگزاری ایبنا با داریوش و کیانوش دالوند، تهیهکننده و کارگردان این اثر گفتوگویی درباره جنبههای مختلف این اقتباس سینمایی انجام داده است. این دو برادر به نمایندگی از گروه سازنده به سؤالهای ایبنا پاسخ داده و جنبههای مختلف ادبی این اثر را تشریح کردهاند.
فیلم رستم و سهراب، اقتباسی از شاهنامه است. چرا شاهنامه و چرا این داستان خاص را برای اقتباس انتخاب کردید؟
شاهنامه قصههای زیبا و بسیار ارزشمندی دارد اما بدون شک دو قصه از قصههای شاهنامه مشخصات دراماتیک بسیار عالی برای یک اقتباس سینمایی دارند؛ اول «رستم و سهراب» و سپس «رستم و اسفندیار». ما بهشخصه این دو داستان را بسیار دوست داریم و قطعاً اقتباس بعدی این گروه داستان رستم و اسفندیار خواهد بود.
سمت راست: داریوش دالوند(تهیه کننده) ـ سمت چپ: کوروش دالوند(کارگردان)
گذشته از سابقه طولانیمدت گروه سازنده این فیلم در زمینه پویانمایی، آیا دلیل دیگری برای ساخت این اثر در قالب فیلمی پویانمایی وجود داشت؟ اگر امکان ساخت فیلم بهصورت زنده بود، این کار را انجام میدادید؟
اگر به لحاظ بودجه و به لحاظ مسائل فنی امکانپذیر باشد، ترجیح میدهیم چنین نمایش قدرتمندی در شکل ایده آل خود یک فیلم زنده با جلوههای ویژه عالی باشد اما به دلیل محدودیتهایی که به لحاظ مالی و عوامل فنی از جمله هنرپیشه و طراحی و اجرای صحنههای اکشن و طراحی و اجرای بکگراندها وجود دارد، در حال حاضر بهترین شکل ارائه فیلمی با این مشخصات، پویانمایی است.
یکی از ویژگیهای مهم فیلم این است که در روایت این قصه، چارچوب نهایی داستان رستم و سهراب را در نظر نگرفته و دست به اقتباسی آزاد از این موضوع زدهشده است. چگونه این کار صورت گرفت و رسیدن به این شکل از روایت قصه چه مقدماتی داشت؟
این قصه قهرمانپردازی و سفر قهرمانانه است. در طول فیلم شخصیتی بسیار خوب و عالی به لحاظ سینمایی به نام سهراب خلق میشود که مخاطب با آن ارتباط بسیار نزدیکی برقرار میکند. با توجه به ضرورتهای زمان، خودمان را با جسارت تمام در جایگاه تصمیمگیری قرار داده و از خودم پرسیدیم: آیا این قصه که در مدیوم شعر و با ضرورتهای هزار سال پیش روایتشده، در صورت روایت مجدد در عصر ما و با مسائلی که ما و کودک و نوجوان ما با آن آشنا هستند باید چه شکلی داشته باشد؟ پاسخ این مطلب از دید ما اقتباسی شد که دیدید.
برای ساخت این فیلم چه منابع مکتوبی را موردبررسی و مطالعه قراردادید؟ ممکن است در نگاه اول اینطور به نظر برسد که خود شاهنامه صرفاً برای این اقتباس کفایت میکند اما با عنایت به اینکه اثر شما پویانمایی بوده و در آن شاهد کاراکتر سازی، صحنهپردازی و... هستیم، چگونه این مصالح تصویری فراهم شد و بر اساس چه منبع مکتوبی روند تحقیقاتی این پروژه شکل گرفت؟
مهمترین منبع ما شاهنامه بود اما از کتاب «هفت رخ فرخ» برای معماری و بکگراندها و کتاب پوشاک ایرانیان در پیش از اسلام بهعنوان منبع طراحی لباسها و منابع اینترنتی مختلف برای سلاحها و طریقه رزم استفادهشده است. البته مقالاتی از استادان ادبیات و سخنرانیهای آنها بهصورت صوتی مورداستفاده کارگردان و تصویرسازان قرار گرفت.
دیالوگنویسی یکی از نکات چالشبرانگیز در فیلمهای تاریخی است. اثر شما برای مخاطب نوجوان ساختهشده و این موضوع حساسیت دیالوگها را بیشتر هم میکند. تا چه حد به جملهبندیهای شاهنامه وفادار بودید و تا چه اندازه دیالوگها محصول کار نویسندگان است؟ چگونه به این سبک از دیالوگنویسی رسیدید؟
روی دیالوگها بهشدت حساس بودیم. میخواستیم دیالوگها برای کودک و نوجوان امروزی روان و امروزی و قابلدرک باشند و صدالبته میخواستیم دیالوگها به لحاظ فنی دارای کنتراست و دیالکتیک درونی باشند. در ضمن سعی کردیم تمام مشخصات و مؤلفههایی که یک دیالوگ جذاب را میسازد در کار رعایت کنیم. خوشبختانه نتیجه بسیار رضایتبخش بود. میدانید که این فیلم یک نسخه انگلیسی و یک نسخهه فارسی دارد و در هر دو زبان این وسواس در دیالوگنویسی وجود داشته است.
در عنوانبندی نام سه نفر بهعنوان فیلمنامهنویس درجشده است. فیلمنامه این اثر چگونه شکل گرفت، هر یک از این افراد چه مسئولیتی در شکلگیری فیلمنامه داشتند ؟
ساختار و چارچوب کلی فیلمنامه، کار داریوش دالوند و مسعود نوری بود و دیالوگنویسی کار بهرام حیدری، و تا حدودی هم مسعود نوری در این امر دخیل بود.
در اغلب کشورهای دنیا پس از تولید محصولی مانند رستم و سهراب، محصولات جانبی همچون دفتر، کتاب، خودکار و... نیز از این اثر به بازار عرضه میشود. البته درباره پویانماییهایی مثل:کلاه قرمزی و پسرخاله، شکرستان و... نیز این اتفاق رخداده است. آیا شما نیز چنین تصمیمی دارید؟
از این فیلم، بیش از چهل قلم نوشتافزار و بازی فکری، جورچین و انواع تجهیزات مورداستفاده در دکوراسیون اتاق کودک تاکنون تولید و به بازار عرضهشده است. بدیهی است، تلاش میکنیم فهرست محصولات اینچنینی را گستردهتر کنیم.
آیا کتابی درباره این اثر و با موضوع آن به بازار عرضه خواهد شد؟
کتاب کمیک استریپ «رستم و سهراب»" و چند کتاب کودک بر اساس شخصیتهای پویانمایی سینمایی «رستم و سهراب»" در مراحل پایانی ویرایش و طراحی هستند و انشالله بهزودی به بازار عرضه خواهند شد.
در فیلم تصاویری از شخصیتهای مثبت و منفی وجود دارد. مثل تصاویر غولها که بهشدت کریهالمنظر هستند. چطور به این طراحیها رسیدید؟ آیا منابع تصویری از آن دوران باقیمانده که به شما کمک کند.
مغولها، تاتارها، ازبکها، تورانیان و... نامهای گوناگون اقوامی هستند که سالهای طولانی موجبات سلب امنیت و آسایش مردمان شمال شرق کشورمان را فراهم کردند. آنها بسیاری از وحشیانهترین جنایتها را در حق مردمان ایران روا داشتهاند. بخشی از دلایل ما در پرداختن به گرافیکی اینچنین، برای نشان دادن همین مفهوم بوده و البته بخش دیگر آن برای ایجاد حداکثر کنتراست گرافیکی و کمک به پیشبرد داستان است. اصولاً شخصیتهای جذاب منفی (با گرافیک خاص و خارقالعاده) کمک زیادی به پیشبرد داستان میکنند.
در اغلب اقتباسهای صورت گرفته با موضوع شاهنامه، گریمها و لباسها شبیه تصاویر نقاشی قهوهخانهای است اما شما مسیری متفاوت را در پیش گرفتید؟ منابع شما برای این طراحیها چه بود؟
منابع ما برای این کار، کتاب لباسهای ایرانی پیش از اسلام است ولی در کل تلاش کردیم فاصلهمان را با مخاطب کم سن و سال از بین ببریم و هنجارهایی را در طراحی لباس شخصیتها بهکار ببریم که کودک و نوجوان امروزی بتوانند بهخوبی ارتباط برقرار کند. هدف ما یک روایت روان از شاهنامه و قهرمان اسطورهای آن بود که این هدف باید به طریقی که شخصیتها برای مخاطب ملموس باشند دنبال میشد. درصورتیکه ما از گریمها و لباسها با آن مدل قهوهخانهای که مدنظر شماست استفاده میکردیم، باعث ایجاد فاصلهگذاری میشد. آن مدل بیشتر برای حماسی مناسب بود تا اسطورهای که نیاز به هم ذات پنداری دارد.
در فیلم توجه به عناصر هنر شرقی بهشدت مشهود است. از توجه به عنصر «خواب دیدن» تا حضور «کلاغسیاهی که خبرهای بد را میآورد» و... چگونه تصمیم گرفتید از چنین عناصری بهره بگیرید؟
بدون شک هر اثر هنری تحت تأثیر فرهنگ و پیشینه خالق آن به وجود میآید. در فرهنگی که من بزرگ شدم کلاغها مظهر بدشگونی و بدیمنی هستند و قارقار آنها نشان خبری شوم در آینده است. من در این فرهنگ بزرگ شدم و قطعاً هر اثری که خلق کنم این مؤلفهها را به همراه خواهد داشت.
آیا تصمیم دیگری برای اقتباس ادبی بر اساس شاهنامه دارید؟
رستم و اسفندیار، همین حالا در دست تولید است و پیشرفت فیزیکی 50 درصدی داشته است.
در پایان فیلم از زبان اسفندیار اشاره میشود که «این بازی تمام نشده». آیا قرار است این فیلم قسمت دوم داشته باشد؟
همانطور که گفتم برنامهریزی ما بر تولید قسمتهای بعدی داستانهای شاهنامه است. داستانهایی که اقتباسی آزاد از شاهنامه باشد و بتواند انس هرچه بیشتر کودکان ایرانزمین را با فرهنگ و ادبیات ملی بومی بهویژه شاهنامه فردوسی حکیم رقم بزنند. در فاصله زمانی که تا آماده شدن قسمت دوم این اثر داریم، تلاش بر آن است سریالی با همین شخصیتها و بر محوریت داستانهای شاهنامه و نبردهای ایران توران در قالب DVD و در برنامه توزیعی هرماه یک DVD، نیز به بازار هدف عرضه کنیم.
به نظر شما آیا تماشای این فیلم میتواند مخاطبان را به مطالعه کتاب شاهنامه ترغیب کند؟
اتفاقاً، این تجربه شخصی بنده و همکاران در جریان اکران «رستم و سهراب» در بروجرد بررسی شد. در حقیقت تماشای «رستم و سهراب» سرچشمه و مولد یکسری از گفتوگوهای چالشبرانگیز بین فرزندان و پدران و مادران بوده که درنهایت منجر به تقاضای کودکان برای داشتن شاهنامه و مطالعه کامل آن میشود و شده است.
نظر شما