در نشست نقد و بررسی رمان «گلسنگ» مطرح شد
حسینی: هنوز ذهنم با «گلسنگ» درگیر است / زنوزی جلالی: دایره واژگانی ما محدود است
فیروز زنوزی جلالی در نشست نقد و بررسی کتاب «گلسنگ» گفت: برخی از نویسندگان در نوشتن آثارشان از کلماتی استفاده میکنند که چندان رایج نیست و ما بیشتر در کتابهای ترجمه به آنها بر میخوریم درحالیکه ما کلمات ساده زیادی داریم که میتوانند جایگزینان کلمات شوند؛ دلیل این مسئله این است که دایره واژگانی اغلب ما کم و محدود است و بیشتر این کلمات هم با خواندن کتابهای ترجمه در ذهن ما حک میشود و دیگر به دنبال جایگزین کردن کلمات سادهتر و ملموستر و عامیانهتر نیستیم و اینیک ضعف محسوب میشود.
فیروز زنوزی جلالی در این نشست گفت: تأثیرپذیری سیدهاشم حسینی از تصویر و سینما و ترانهها، از نکات قابل توجهی است که در کتاب «گلسنگ» به چشم میخورد.
وی افزود: اگر بخواهیم به شخصیتهای این رمان نگاه منطقی داشته باشیم، حسینی کوشیده است شناسنامهای به هرکدام از این شخصیتها اختصاص دهد، گرچه این شناسنامهها در داستان بهطور ناگهانی شروع میشود اما پرداختن به شخصیتها مطلوب است.
زنوزی جلالی ادامه داد: اما در داستان تغییراتی در برخی شخصیتها وجود دارد که من نمیپسندم. بهعنوان مثال تغییر ناگهانی که در طول داستان در شخصیت «نظر علی» دیده میشود بسیار سریع اتفاق افتاده است و غیرمنطقی، شعاری و دفعکننده است و میبایست همراه با یک زیرساخت منطقی این کار انجام میشد.
وی گفت: ایجاد تغییر در شخصیتها ازجمله موضوعاتی است که باید در طول یک رمان اتفاق بیفتد اما برای ایجاد این تغییر باید زیرساختهای لازم ایجاد شود، همانگونه که نویسنده در مورد شخصیت «برات» این کار را انجام داده است تغییرات تدریجی و بهصورت زیرپوستی اتفاق میافتد.
وی ادامه داد: از نکات دیگر این است که نویسنده با هوشمندی به هرکدام از شخصیتهای داستان کار مشخصی واگذار کرده است و هر شخصیت علاوه بر اینکه شناسنامه خاص خودش را دارد ویژگی و کار مشخصی نیز دارد.
زنوزی جلالی تصریح کرد: بهطور کلی بهرغم چند اشکالی که در ارتباط با شخصیتها وجود دارد، اما حسینی برای هرکدام از شخصیتهای داستانش فکر کرده است. من اینگونه دقت را بیشتر در آثار احمد محمود دیدهام، محمود در داستانهایش حتی برای شخصیتهای فرعی هم شناسنامه دارد.
وی در ادامه به توصیفات موجود در داستان اشاره کرد و گفت: اغلب توصیفاتی که در این داستان وجود دارد از نوع ایستا(بالزاک وار) است. درحالیکه اینگونه توصیفات در ادبیات امروز جایگاهی ندارند و توصیفات باید درحرکت باشد و نسبت به نیازی که در داستان پیدا میشود باید به جزئیات اشیا و مکان بپردازیم.
زنوزی جلالی گفت: برخی از نویسندگان در نوشتن آثارشان از کلماتی استفاده میکنند که چندان رایج نیست و ما بیشتر در کتابهای ترجمه به آنها برمیخوریم درحالیکه ما کلمات ساده زیادی داریم که میتوانند جایگزین آن کلمات شوند؛ دلیل این مسئله این است که دایره واژگانی اغلب ما کم و محدود است و بیشتر این کلمات هم با خواندن کتابهای ترجمه در ذهن ما حک میشود و دیگر به دنبال جایگزین کردن کلمات سادهتر و ملموستر و عامیانهتر نیستیم و این یک ضعف محسوب میشود.
نویسنده، داستان را بهخوبی با استفاده از «تعلیق» به جریان درنیاورده است
فرحناز علیزاده نیز در این نشست در ادامه سخنان زنوزی جلالی گفت: توصیفات این داستان بهصورت ایستا بیان شده است درحالیکه اگر با هر کنش و حرکتی که در داستان وجود دارد مطالب و توصیفات لازم را به مخاطب منتقل کنیم بسیار تأثیرگذارتر است.
وی تصریح کرد: درباره ایجاد تغییرات در شخصیتهای یک داستان هم باید گفت برای این کار میتوان صحنههای رو در رویی برای شخصیتها در داستان ایجاد کرد تا این تغییرات تأثیرگذارتر باشد اما در این کتاب زمان و شرایط لازم برای تغییر و تحول شخصیتی مانند نظر علی در نظر نگرفته شده است.
علیزاده ادامه داد: از طرفی در این داستان میبینیم دو فرد که در دوران نوجوانی در شرایط زیستی متفاوتی نبودهاند اما در آینده تبدیل به دو فرد با شخصیتهای مختلف میشوند.
وی گفت: نکته دیگری که وجود دارد این است که گاهی با اینکه مخاطب از پایان داستان اطلاع دارد اما بازهم نویسنده بهنوعی روند داستان را با فن تعلیق ادامه میدهد که مخاطب به خواندن ادامه داستان علاقهمند میشود و پا بهپای داستان جلو میرود.
وی افزود: در این کتاب نویسنده بهخوبی از این فن استفاده کرده است اما اگر از ابتدای داستان همه اطلاعات به مخاطب داده نمیشد و در یک کشمکش و دوگانگی به این نتیجه میرسید بهتر بود.
علیزاده در رابطه با نثر داستانی گفت: نویسندگان معاصر باید سعی کنند راحتتر، روانتر و با زبان عامیانهتر بنویسند و از افعال و صفات و قیدهای ساده استفاده کنند تا کارشان خوشخوانتر شود اما در این کتاب گاهی نویسنده از لغات سخت استفاده کرده است درحالیکه بهراحتی میتوانست از کلمات جایگزین مناسبتر و سادهتری استفاده کند.
هنوز ذهنم با «گلسنگ» درگیر است
سید هاشم حسینی، نویسنده این کتاب در این مراسم گفت: حدود 5 سال از چاپ این کتاب میگذرد و من بعد این رمان 5 رمان دیگر نوشته و منتشر کردهام و این رمان جزو 5 رمان نخست من است. طبیعتاً تا حدودی از شرایطی که این رمان را نوشتهام فاصله گرفتهام اما نکته قابل توجه این است که با وجود گذشت این سالها همچنان ذهن من با این داستان درگیر است.
پالانی که به گلسنگ تبدیل شد
وی تصریح کرد: نام این کتاب در ابتدا «پالان» بود. پالان کلمهای بود که سالها در ذهن من وجود داشت و میخواستم برای آن داستانی بنویسم. من 6 ماه با کلمه پالان بهعنوان نام این رمان زندگی کردم اما درنهایت تصمیم بر این شد که نام آن به «گلسنگ» تغییر پیدا کند.
حسینی افزود: درباره ایجاد تغییر ناگهانی در شخصیت «نظر علی» باید بگویم که او تا حدودی شیرینعقل است و ایجاد تغییرات ناگهانی در او اصلاً عجیب نیست. همچنین در مورد مسئله آوازخوانی باید بگویم که با توجه به فضا و شرایط آن زمان که سینما و موسیقی و آوازخوانی یک ارزش محسوب میشده، شخصیت این داستان نیز به این مسئله گرایش دارد.
نظر شما