بهاالدین خرمشاهي در نشست نقد و بررسي «فيض بوك» گفت: طنز دلها را به هم نزديك و زندگي را زيستنيتر میکند. طنز به ذهن طراوت ميدهد و يك لبخند روحي پديد ميآورد. شهرام شكيبا نيز مهمترين كاركرد امروز طنز را مشخص كردن منافق از دوست دانست. او معتقد است كساني كه از طنز ميترسند و كار طنازان را سخيف ميبينند، خود را در زمره اهل قدرت جا دادهاند و از نقد شدن كار خود هراس دارند.
نخستين سخنران اين نشست، بهاءالدين خرمشاهي بود كه درباره كتاب «فيض بوك» گفت: از آغاز هفته مشغول خواندن اين كتاب شدم و بسیار لذت می بردم. خصوصا هر جا كه ناصر فيض اشاره به حافظ داشت. فيض سير و سلوك سنجيدهاي در شعر خود دارد و به دنبال مشهور شدن و چاپ فراوان كتاب نيست. طنز فيض، طنز استادانه و سطح بالايي است كه از سير با سلوك او خبر ميدهد. او قبل از پيري به پختگي رسيده است. برخي از افراد در زمان حيات خود به جاودانگي ميرسند.
اين حافظپژوه درباره طنز گفت: طنز مخاطب خاص ندارد و شكلي از شكلهاي ادبي است كه البته از اصطلاح ژانر براي آن استفاده نميكنم. طنز مثل اكسيژن است. وقتي كيميا و اكسير طنز بر تن رنجها مينشيند، آن ها را قابل تحمل ميكند. طنز گرچه گاهي قهقهه برميانگيزد، ولي در كل، طنز كمرنگ بهترين طنز است. مدتها كسي نميدانست كه حتي حافظ نيز در اشعار خود طنز به كار ميبرد. مرحوم خانلري نخستين كسي بود كه به اين نكته اشاره و نمونههايي براي آن بيان كرد.
اين مترجم قرآن ضمن اشاره به نقيضههايي كه فيض از حافظ گرفته است، گفت: رديف و قافيه سخت، شعر تازه پديد ميآورد. از شعري كه رديف و قافيه آن راحت است، شعري اساسي به دست نميآيد. از طرفي، طنز با وزن انس زيادي دارد. طنز دلها را به هم نزديك ميكند و زندگي را زيستنيتر. به ذهن طراوت ميدهد و يك لبخند روحي پديد ميآورد.
شكيبا: كساني كه از طنز ميترسند، خود را در زمره اهل قدرت جا دادهاند
سخنران دوم اين نشست، شهرام شكيبا بود كه ابتدا به سابقه 28 ساله دوستي خود و ناصر فيض اشاره كرد و گفت: مهمترين كاركرد امروز طنز، مشخص كردن منافق از دوست است. كساني كه از طنز ميترسند و كار طنازان را سخيف ميبينند، خود را در زمره اهل قدرت جا دادهاند و از نقد شدن كار خود ميترسند. كساني كه به جاي تشكر در پي شكايت از طنزپردازان هستند، قطعا از منافقين هستند و لاغير.
نويسنده «دو تخم مرغ در مه» درباره طنزگوييهاي ناصر فيض گفت: صحبت درباره مجموعه شعرهاي فيض كار سادهاي است، بر عكس ديگر شعراي اين حوزه. زيرا سبك، به معناي style در آثار فيض واقعا وجود دارد. شعر او سبك و شناسنامه خاص خود را دارد. اين در حالي است كه زماني شاعران طنزپرداز آثارشان را از روي دست ابوالفضل زرويي مينوشتند و ما درگير تكثير زروييها بوديم. حتي شاعري را ميشناسم كه در تمام مدت شاعرياش فقط در يك بحر شعر گفته است زيرا وزن ديگري بلد نيست و فقط از روي دست آقاي زرويي مينويسد.
وي با اشاره به نام كتابهاي فيض گفت: كسي ميگفت براي بررسي تطور شعري فروغ فرخزاد، كافي است كه نام مجموعههاي شعري او را در كنار هم بگذاريم. بررسي كتابهاي ناصر فيض با عناوين «املت دسته دار»، «نزديك ته خيار» و «فيض بوك» نيز نكات مختلفي را درباره نگاه و سبك شاعري فيض نشان ميدهد.
نويسنده «صفحه آخر» درباره ارتباط ژورناليسم و آثار فيض گفت: «فيض بوك» مجموعه شعرهايي است كه ايشان براي مطبوعات سروده، پس نقدهاي زيادي در آن بيان شده است. فيض شاعر يا منتقد سياسي به حساب نميآيد ولي با بررسي كلي اشعار او، به اين نتيجه ميرسيم كه نگاه اجتماعي و سياسي خاص خود را دارد. ناصر فيض شعر را ميشناسد و در دام مطبوعات نيفتاده و زمان سرايش اشعارش اهميت چنداني ندارد و حتي امروز هم خواندني هستند. شعر او ممكن است در جلسات مخاطبان را بخنداند، و اين در حالي است كه هيچ ضعف و بيمنطقي در آن راه ندارد. او از تمام امكانات شاعري استفاده ميكند و به تمام بحرها سر زده است و از تور تمام گروههاي سياسي گذشته. ناديده گرفتن ناصر فيض در طنز، ناديده گرفتن طنز در دوران معاصر است.
شكيبا در پايان گفت: از آنجا كه طنزپردازان همه چيز را وارونه و دگرگونه ميبينند، ميتوانند پشت اتفاقات رخداده را نيز دريابند. طنزپرداز جهان را با عينك متفاوتي ميبيند.
اميني: طنزپرداز خدماترسان پسند عموم نيست!
اسماعيل اميني، ديگر سخنران اين نشست گفت: تصورات نادرستي درباره طنز وجود دارد كه مانع شناخت آثار خوب و بهره بردن از آنها ميشود. يكي از اين تصورات غلط، آن است كه طنز بايد آنچه را كه مخاطب ميخواهد، بيان كند. مثلا در جمع دانشجويان بايد از ظلم استادان و بدي غذاي خوابگاه بگويد و در جمع كارمندان يك شركت از مدير و اضافه كاري. گويي طنزپرداز خدماترسان پسند عموم است، آن هم در نازلترين سطحش. اگر طنزپرداز در جمعي از اهالي سياست باشد، توقع آن است كه او همه افراد حاضر را جزء صالحان معرفي كند و مخالفان را از شياطين و ديوها. خواننده طنز اگر خواستههاي خود را در شعر نبيند، در برابر آن مقاومت ميكند.
وی افزود: ذهن ما به حكايت عادت كرده است. در حكايت همه جنبههاي انساني مشخص نيست. و به قول غربيها، شخصيتها حالت تيپيكال دارند. يعني در يك نفر فقط صفت شجاعت بروز ميكند و در ديگري ترسو بودن. معدودند حكايتهايي كه به سادگي نشان نميدهند كه گوينده آن، طرف كدام يك از شخصيتها را گرفته است. ذهن ما در سينما نيز به دنبال حكايت و وجود عاشق و معشوق يا دزد و پليس و امثال آن است. سينمايي كه داستان واقعي انسان را بگويد، معمولا با مخالفت و مقاومت بيننده مواجه ميشود. ذهنهاي بسيط خطكشي را در عالم گذشتهاند كه با آن افراد را به اشقيا و صلحا تقسيم ميكنند، در حالي كه در واقعيت چنين نيست. انسان آميختهاي از فرشته و شيطان است. مولوي ميگويد:
خندمینتر از تو هیچ افسانه نیست
بر لب گور خراب خویش ایست
اميني در انتقاد به عبارت مشهور «به هم نخنديم، با هم بخنديم» گفت: من نميدانم چه كسي اين حرف سادهلوحانه را بيان كرده و امروز چنين در بين مردم رواج يافته است. در حالي كه، در طنز خوب، ما به هم ميخنديم. طنزپرداز خوب حتي خود را نيز در معرض انتقاد قرار ميدهد و بيش از همه به خود ميخندد.
اين شاعر و منتقد با اشاره به موجهاي خبري كه از سوي اهالي قدرت شكل ميگيرد، افزود: عيب بزرگ طنزهاي مشهور زمان ما، نداشتن دستگاههاي فكري مشخص است. يعني شاعر به انتظار رخ دادن موجها مينشيند و هر موجي كه ايجاد شود، به دنبال آن ميرود. چنين شاعراني دستگاه فكري مشخصي ندارند تا در آن پسندها و ناپسندهاي خود را تعريف كنند. آنها ميخواهند خود را به شهرت موجود در اتفاقات ضميمه كنند. در حالي كه موجهاي خبري را رسانههاي قدرتمند ميسازند. ناصر فيض به دنبال موجهاي خبري نيست. طنزپرداز خوب از موجهاي خبري به عنوان دستمايهاي براي بيان دستگاه فكري خود استفاده ميكند.
وي با اشاره به مثلث زبان، انديشه و بلاغت در طنز گفت: طنز بيش از اين كه به انديشه متكي باشد، به زبان تكيه دارد. غالبا دوستاني كه در حوزه طنز كار ميكنند، دستگاه زباني ندارند. دستگاه بلاغي نيز كه اعم از آرايههاي ادبي است، به متن حيثيت ادبي ميدهد. اوج تصرف در نحو براي ايجاد زبان خاص، در آثار سعدي ديده ميشود. در «بوستان» سعدي جزئيات و ظرافتهاي فراواني وجود دارد. بخش مهمي از طنز از طريق دستگاه نحوي و بلاغي ايجاد ميشود كه طنز روزگار ما از آن بيبهره است. ولي ناصر فيض از اين عنصر به خوبي استفاده كرده و براي نمونه ميسرايد كه:
گرچه آن قدرها هم آسان نيست
بنشين ايستاده گريه کنيم
نويسنده «جلسه شعر» افزود: طنزپرداز، ما را به تماشاي خودمان ميبرد. همه ما دلمان ميخواهد كه احساس آرامش كنيم. طنز ما را مخاطب يكي از همين صحنههايي قرار ميدهد كه گمان ميكنيم بديهايش هيچگاه براي ما نيست و ما همواره بيرون از گود آن ايستادهايم. اگر طنزپرداز توانست چنين صميميتي ايجاد كند، در كار خود موفق بوده است. اگر نتوانست، اثرش طنز نيست بلكه فكاهي و هجو و هزل است.
ناصر فيض آخرين سخنران اين نشست بود كه ضمن اشارهاي كوتاه به آثاري كه از كودكي در حوزه طنز مطالعه كرده، گفت: من تلاش كردهام كه از مضامين تكراري فرار كنم. مثلا من اصرار داشتهام كه درباره گراني سخن نگويم. گرچه همين موضوع را گاهي در حاشيه يا در نگاهي كلانتر بيان كردهام.
نظر شما