نقش فرهنگساز ادبیات دینی چگونه است؟/7
حسنبیگی: گسترش رمانهای مذهبی نیازمند حمایت دولت است/ هنوز شاهکار ادبی با مضمون دینی خلق نکردهایم
ابراهیم حسنبیگی معتقد است که دولت در بخش فرهنگی باید برای توسعه و شناساندن کتابهای دینی و به ویژه رمانهای مذهبی ورود پیدا کند تا آثار ارزشمند در این زمینه به درستی به مخاطبان معرفی شود. وی برخلاف نظر برخی نویسندگان که معتقدند بهترین راه توسعه کتابخوانی حذف دخالت نهادهای دولتی در امر کتاب است میگوید: موفقیت کتابی مانند «دا» به عنوان یک اثر دینی-دفاع مقدسی یکی از بهترین نمونهها به عنوان کمک کردن دولت در امر فرهنگی است.
حسنبیگی در سال 1364 وارد دانشگاه شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی به ادامه تحصیل پرداخت. او در سال 1367 بهعنوان کارشناس بخش داستان انتشارات «مدرسه» به دفتر انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش منتقل شد.
سفرهای پیدرپی، از کودکی تا به حال، برای این نویسنده نتایج خوبی داشته است؛ به طوری که بسیاری از آثار او را میتوان حاصل سفرها و آشناییاش با مردم نقاط مختلف ایران دانست. او تا به حال در مسابقات و جشنوارههای متعددی شرکت کرده و موفق به کسب جوایزی هم شده است. کتاب «ریشه در اعماق» حسنبیگی به عنوان کتاب برگزیده 20 سال داستاننویسی انقلاب و همینطور کتاب سال دفاع مقدس انتخاب شده است. رمان «محمد (ص)» او نیز چند سال پيش به انگلیسی و عربي ترجمه شد. با او درباره نقش فرهنگساز ادبيات ديني و عدم موفقیت نویسندگان مذهبی در ایران گفتو گو كردهايم.
نقش فرهنگساز ادبیات دینی در ایران طی سه دهه اخیر چگونه بوده است؟ آیا نویسندگان این حوزه توانستهاند مانند نویسندگان مستقل صدای خود را به مخاطبانشان برسانند؟
به گمانم دوستان نویسنده تاحدودی این کار را انجام دادهاند و از این مفاهیم در آثارشان به دو شکل بهره بردهاند. یکی اینکه مستقیماً سراغ شخصیتها و مفاهیم دینی رفتهاند و افکار و اندیشهها و زندگی آن شخصیتهای دینی را داستانی و بازآفرینی کردهاند. در این زمینه به ویژه برای نوجوانان کارهای خوبی انجام شده است.
اگر بخواهید به طور مشخص به این آثار اشاره کنید چه کتابهایی را در برمیگیرد؟
به طور مشخص اگر شما سراغ داستانهای دفاع مقدس ما بروید از غنای خوبی برخوردارند و مفاهیم دینی و مذهبی نیز در آنها موج میزند. به ویژه عواملی که باعث حضور در جبهه و جنگ میشد همه دینی است اما در سایر آثار داستانی ما چندان قوت نداشتهایم.
نویسندهای مانند فئودور داستایوسکی کلیه آثارش برگرفته از انجیل است. او انجیل را ورق زده و سطر به سطر خوانده. آیا نویسندگان ما هم چنین راهی را طی کردهاند؟
اگر بخواهید به این نقطه برسید که ما در این زمینه کم کار بودهایم قبول دارم. ما در این حوزه بدون اینکه به شخصیتهای دینی بپردازیم می توانستیم مفاهیم زندگی و اندیشه آنها را درونی کنیم و با برخورداری از این مفاهیم حوادث داستانی را رقم بزنیم و تأثیر نهایی را روی آنها بگذاریم.
چرا چنین کاری تا به حال صورت نگرفته؟ مشکل کار کجاست؟
نویسندگان قدر اول ما نتوانستند آثار مذهبی را بخوانند و تأثیر نهایی را روی مخاطبان خود بگذارند. اگر ما در این زمینه موفق بودیم به دلایل دیگری است که به آن اشاره کردم اما اغلب نویسندگان ما آن غنای مذهبی را درون خودشان رشد ندادهاند و لذا خروجیاش آن طور نبوده که ما انتظار داریم.
ساختار و ادبیت این گونه آثار که به آنها اشاره کردید و تعدادشان کم است چهگونه بوده؟
مسلماً به شاهکارهایی مانند آثار داستایوسکی و تولستوی نمیرسد. من دو عامل را در عدم درخشش لازم سهیم میدانم. یکی درونی نشدن مفاهیم دینی و دیگری زبان فارسی است. مشکل دیگری هم که داریم این است که حوزه جغرافیایی زبان فارسی محدود است و نتوانسته مرزها را درنوردد. کاری که پائولو کوئلیو در آثارش مطرح کرد این بود که از مفاهیم شرقی بهره برد و آثارش با استقبال مخاطبان روبهرو شد. البته عامل موفقیت دیگرش را زبانش میدانم. کوئلیو در کشوری زندگی میکند که با زبانش توانست آثارش را منعکس کند و بازتاب دهد اما ما این امکانات را نداریم. محدودیت زبانی هم مزید بر علت میشود و مفاهیمی که ما کم داریم کم از مفاهیم پائولو کوئلیو در کتابهایش نیست اما اینها خروجی ندارند و باعث میشود که ما فکر کنیم نویسندگان ما نتوانستند آثار خودشان را ارایه دهند.
نزدیک شدن به آحاد مردم نباید به قیمت از دست دادن زبان نویسنده تمام شود. کاری که برخی نویسندگان ما در ایران و در این عرصه انجام دادهاند. این موضوع را چگونه بررسی میکنید؟
قطعاً میتوانیم هم به آحاد نزدیک شویم و هم زبان خودمان را از دست ندهیم. نویسندگانی در دنیا داریم که هم ساختار و هم زبان خودشان را حفظ کردند و مذهبی هم نوشتند و آثارشان مورد استقبال قرار گرفت. در ایران هم جسته و گریخته میتوان چنین آثاری را پیدا کرد. منظورم آنها است که نه به اندازه نویسندگانی که هنر ادبیات داستانی را از دست دادند اقبال داشتند اما مخاطب عمومی به دست آوردند. اگر بخواهیم به شکلی همه سویه به موضوع بنگریم باید بگوییم که در ایران همان ادبیات عامهپسندی که میشناسیم با همان شمارگان و فروش و استقبالی که مردم از ادبیات عامه پسند دارند جای چنین آثاری را گرفته است. البته از دیگر سو بسیاری از نویسندگان به اصطلاح جدینویس کارشان را تنزل ندادند به اینکه آثارشان عامهپسند شود اما یکی از شاهکلیدهای موفقیت هر نویسنده و هر اثری این است که بتواند راهکارهایی پیدا کند که هم بتواند مخاطب عام را جذب کند و هم بتواند از ارزشهای ادبی اثرش دفاع کند. در ایران خیلی کم این اتفاق میافتد که نویسندهای به هر دو این نمونهها برسد.
ابتدای بحث به داستانهای موفق ادبیات دفاع مقدس اشاره کردید. میتوانم بپرسم که چه آثاری را در این زمینه موفق میدانید؟
کتاب «دا» چندان از ساختارهای ادبی برخوردار نیست. نویسنده هم ادعایی در این زمینه نداشته اما در عین حال موضوع نیز موضوع پیش پا افتادهای نیست. ما معتقدیم که ادبیات دفاع مقدس نسبت به دیگر گونههای ادبی در ایران کم مخاطب است و عامه مردم از آن استقبال نمیکنند اما وقتی اثری این گونه خودش را نشان میدهد و مخاطب عام و خاص آن را میخوانند مشخص میشود که نکتهای وجود دارد که باعث موفقیت اثر است. من کتاب «دا» و دیگر آثار مشابه که سوره مهر طی سال های اخیر چاپ کرده نه در ادبیت اثر و ویژگی های منحصر به فرد اثر بلکه در نوع تبلیغات برای اثر موفق میدانم.
منظورتان تبلیغات در رسانههاست؟
بله. به گمانم این حلقه، حلقه مفقوده ادبیات ماست که وقتی کتابی مانند آثار مؤدبپور، فهیمه رحیمی، و زویا پیرزاد چاپ میشود عدهای به دلیل ارتباطی که با اثر گرفتهاند آن آثار را موفق میشمارند. میخواهم بگویم مخاطب ایرانی چهقدر میتواند منتظر یک اثر خوب و درخشان بماند. این در حالی است که «دا» نخستین کار نویسنده است و نام نویسنده باعث شهرت این اثر نشده. اما ببینید که یک عامل بسیار برجسته شده و همه عوامل دیگر را پوشانده است. حتی مشهور نبودن نویسنده مانع معرفی نشدن این اثر نشده. اینها نشان میدهد اگر ما بتوانیم آثار دیگر نویسندگان را به همین شکل که انتشارات سوره مهر برای کتابها و نویسندگانش انجام داد، انجام دهیم به گمانم خیلی از کتابهای موفق، به چاپهای دهم و صدم میرسد.
بخش دولتی باعث نشد این کتاب به فروش برسد؟ حتی این کتاب را به کتابخانهها فروختند؟
بله. اینجا بخش دولتی موثر بوده و از ابزارهای دولتی هم توانستهاند به خوبی بهره ببرند. چرا دولت فقط باید به بخشی که مربوط به خودش است توجه کند؟
نهادهای دولتی در این زمینه چه کار میتوانند انجام دهند؟
دولت میتواند به آثاری که به قول خودشان ارزشیاند و صرفاً دفاع مقدسی نیستند اهمیت بیشتری دهد. سوره مهر برای برخی از آثارش این کار را کرد و واقعاً هم زحمت کشید. سوره مهر توانست توجه تک تک نویسندگانی را که در حوزه دفاع مقدس کار کردهاند به کتاب «دا» جلب کند. حتی شهردار شهر تهران محمدباقر قالیباف از این کتاب دفاع میکند و 30 هزار عنوان از این کتاب را میخرد. این نشان میدهد که ناشر کار کرده. اگر ناشر این ارتباط را نگرفته بود امثال قالیبافها زیادند که از موضوع چاپ چنین کتابی بیخبر باشند. بحث این است که ناشر دولتی و ناشر خصوصی باید بتواند برای این کارهایش هزینه کند.
ما در حوزه کتاب چه در بخش خصوصی و چه دولتی برای معرفی کتاب هزینهای نمیکنیم. این درحالی است که یک فیلمساز یک میلیارد تومان خرج یک فیلم میکند و هنوز فیلمش اکران نشده، 500 میلیون از سرمایهاش را کنار میگذارد و صرف تیزرهای تلویزیونی و تبلیغات میکند. آیا ناشری که برای کتاب پنج میلیون تومان هزینه کرده حاضر است دو میلیون تومان هم هزینه تبلیغات بعد از چاپ را بپردازد؟ ابداً چنین کاری نمیکنند. اغلب آنها حتی همت نمیکنن که دو نسخه از کتاب را برای همه خبرگزاریها بفرستند. در اغلب مواقع حتی نمیخواهند هزینه رونمایی بگذارند و قدری چای و شیرینی بخرند. با این اوضاع نمیتوان به راحتی صدای ادبیات دینیمان را به جهانیان برسانیم.
پیشینه این سوژه در خبرگزاری کتاب:
گفتوگوی محمدرضا سنگری، عبدالرحیم سعیدیراد، غلامرضا امامی، فاطمه راکعی و اکبر بهداروند را در این باره بخوانید
نظر شما