سیدصادق سجادی:
احتمال جعل تاریخ بر اهمیت ثبت «تاریخ جامع ایران» میافزاید/ پژوهشگران به نوع نگاه مورخ به رویدادها توجه کنند
سیدصادق سجادی، سر ویراستار مجموعه 20 جلدی «تاریخ جامع ایران» گفت: اهمیت تاریخ جامع ایران و کوششهایی که برای تدوین و انتشار آن صرف شده است، مخصوصا امروز که کشورها و اقوام جهان اصرار بر ثبت و ضبط و انتشار تاریخ خود دارند و بعضی که پیشینه مستقل روشن ندارند و به جعل تاریخ برای خود دست میزنند، بیشتر نمایان است.
درباره ضرورت وجودی تاریخ جامع ایران و جهات مختلف اهمیت اثری که تحقیق و تدوین آن قریب به چهارده سال به درازا کشیده است، در اینجا نمیتوان به تفصیل سخن گفت؛ و البته در این چند روز اخیر و برحسب موقع، مطالبی در قالب چندین مصاحبه توسط آقای کاظم موسوی بجنوردی، رئیس و بنیانگذار مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، استادان و مشاوران و خود من در همین زمینهها مطرح شده است. بنابراین بنده فقط به ذکر چند نکته مشتمل بر بعضی ملاحظات اکتفا میکنم.
نخست باید بر این نکته تأکید کنم که عرصه علم و تحقیق، مرز سیاسی و جغرافیایی ندارد و نباید داشته باشد. تاریخ فکر و فرهنگ و تمدن بشر، مخصوصا تاریخ علم و تمدن در اسلام مؤید این معنی است. اینکه دولتها و قدرتهای بزرگ نتایج علوم و فنون و فکر و تحقیق را به ابزار استیلا و فشار سیاسی تبدیل کردهاند، به دیده دانشمندان و محققان واقعی سراسر جهان که به دانش و فرهنگ و تمدن به مثابه جریانی پیوسته و جهانی مینگرند، به کلی مردود است. دانش را از هر کجا که هست باید یافت و بدان درآویخت.
علم برترین جلوه وجود واحد لایزال و امری قدسی است. هم امروز در معتبرترین نشریات علمی جهان، و محققانهترین مجامع تحقیقی، طیفی وسیع از محققان سراسر جهان، بیتوجه به نژاد و دین و عقیده و آئین مطلب مینویسند و حاصل فکر و تحقیق خود را در اختیار طالبان آن دانشها قرار میدهند به دو سبب این معنی را مطرح کردم:
اول آنکه ما در این مرکز در زمینههای مورد علاقه خود، نه فقط دعوی جهانی بودن داریم، بلکه با تحقیق و تدوین و انتشار آثاری چون دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و کتابهای تحقیقی و انعقاد نشستهای علمی بینالمللی، نشان دادهایم که در عرصه اسلامشناسی و ایرانشناسی، نهتنها در پهنه سرزمین خود یا قلمرو اسلام، جهانی فکر میکنیم و آثاری منتشر کردهایم که هم امروز مورد استناد مهمترین مراکز اسلامشناسی و برجستهترین ایرانشناسان و اسلامپژوهان جهان است.
دوم آنکه تاریخ جامع ایران را با همین دیدگاه و با همکاری چند تن از ایرانشناسان غیر ایرانی تدوین کردهایم تا هم از تحقیقات آنها در زمینههایی که ما خود متخصص درجه اول نداریم بهرهمند شده باشیم و هم اثری جهانی که جمعی از برجستهترین محققان و استادان ایرانشناس در کنار محققان برجسته ایرانی در آن انبازند، پدید آوریم. وارد جزئیات ماجرا نمیشوم اما ناچارم در اینجا با هزاران افسوس تصریح کنم که بهرغم وجود دهها گروه تاریخ ایران و تاریخ اسلام در دانشگاههای کشور، در بسیاری از مباحث و ادوار تاریخی ایران پیش و پس از اسلام، سرزمینهای اسلامی یا سرزمینهایی که یک وقت در قلمرو اسلام و ایران بودهاند، ابداً حتی یک متخصص در سطح بینالمللی نداریم. موجب تعجب است که تاریخ اسلام در دانشگاهها تدریس میشود، اما متخصصی در هیچ یک از مباحثی چون تاریخ مصر، شمال آفریقا، شبه جزیره عربی، شبه قاره هند، حتی ماوراءالنهر و شمال دریای کاسپی و آسیای صغیر نداریم تا چه رسد به اسپانیای اسلامی، یا دوران استیلای مسلمانان بر جنوب فرانسه و سیسیل و پالرمو کرت و بسیاری نقاط دیگر.
علاوه بر آن بیاطلاعی یا کماطلاعی نسلهای جوان ایرانی که باید زمام امور سیاسی و فرهنگی و اقتصادی این سرزمین را بهدست گیرند، نسبت به تاریخ پرفراز و نشیب خود، موجب میشود که بخشی بزرگ از منافع ملی ایران امروز و آینده مغفول بماند. واقع آن است که فقدان اثری که وجوه مختلف تاریخ ایران را از هزارها سال به این سوی بهطور منسجم و پیوسته مودر بررسی محققانه قرار داده باشد، به نحوی که صدر تا ذیلش مورد مراجعه و استناد همه طبقات قرار گیرد، فقر بزرگ فرهنگی محسوب میشد. لااقل از این نظر نیز تدوین تاریخی که چند هزار سال حیات مادر و معنوی اقوام ایرانی را در پهنهای که روزگاری از مدیترانه تا حدود چین را شامل میشده در برگیرد، ضروری است.
به هر حال تهیه مقدمات اجرای طرح تاریخ جامع ایران و انتخاب و مذاکره با محققان و نویسندگان و جلب همکاری آنها، چند ماه به درازا کشید و ارسال درخواستهای تألیف بر اساس فصول و ابواب طرح که البته دائماً در معرض حک و اصلاح بود، از اواسط سال 1380 ش آغاز شد و به نام نویسندگان منتخب ثبت شد. ناگفته پیداست که جلب همکاری مشترک 110 تن نویسنده برای بخش اسلامی، و حدود 60 تن برای ایران باستان، تا چه اندازه دشوار بوده است.
نخستین فصل بخش اسلامی تاریخ جامع که به دست من رسید و شوق و ذوق مرا دوچندان کرد مبحث کتاب و کتابخانه در قلمرو زبان فارسی، نوشته شادروان استاد ایرج افشار بود که به عنوان مشاور طرح تاریخ جامع ایران، هیچگاه از یاری من دریغ نمیکرد. دومین نوشته زیر عنوان سیر روزنامهنگاری در ایران از استاد ناصرالدین پروین، و سومین نوشته، ایران در عصر آل بویه به قلم خود من، کار تحقیق و تدوین این اثر را وارد مرحلهای تازه کرد. به تدریج ابواب تاریخ جامع میرسید و کار ویرایش و اصلاح و تهذیب و تکمیل فشردهتر میشد.
علاوه بر آن، آنچه محققان غیر ایرانی مینوشتند، از زبانهای متعدد شرقی و غربی چون انگلیسی و فرانسه آلمانی و ایتالیایی و ترکی و گرجی و ارمنی و غیره به فارسی ترجمه میشد. چون مترجمان هم البته همه در یک سطح نبودند و به این سبب چند مورد، یعنی معدود مقالاتی دو بار ترجمه شد، وظایف ویراستار، در تهذیب متن و اصلاح ضبط اعلام و اصطلاحات و تبدیل جملات بلند و گاه مبهم به فارسی روان و روشن، و در عین حال حفظ دقیق مفهوم که گاه لازم میآمد با نویسنده مذاکره شود، سنگینتر میشد.
با این حال مواردی هم پیش میآمد که نوشته واصله نهتنها مطابق قواعد پژوهشی ما نبود بلکه وضعیتی داشت که با تکمیل و تهذیب آن نیز مقالهای در خور و مورد قبول از آن حاصل نمیشد. این نوشتهها، که البته بسی معدود بود، مردود تلقی میشد و با محققی دیگر برای تألیف و تصنیف آن وارد گفتوگو میشدیم.
بعضی از نوشتههای واصله مورد قبول بود، اما بهتر از آن هم امکان داشت. مثلاً به نظر ما لازم بود که به لحاظ استفاده از منابع مهم و معتبر و نیز بعضی مطالب، تقویت شود. از این رو بعضی مطالب و نکاتی که از قلم افتاده بود، یا بعضی از منابع که دیده نشده بود، توسط ویراستار به آن بخش افزوده میشد. گاه نیز در نوشتهای و در مبحثی اطناب دیده میشد. این مواضع نیز برحسب مورد و اهمیت مطلب، تهذیب و تا اندازهای خلاصه میشد.
درباره آنچه محققان فارسی زبان نوشتهاند، مخصوصاً محققان آسیای مرکزی و فارسی دری آن ولایات، نظر بر آن بوده است که با وجود اعمال قواعد فنی و ویرایشی، زبان و شیوه بیان آنها حتیالمقدور حفظ شود. محققان روس یا سرزمینهایی که در قلمرو شوری سابق بودند، همچون نویسندگان گرجی یا ارمنی یا تاجیک از منابع موجود به زبان روسی بسیار استفاده کردهاند. عناوین این منابع را به خط انگلیسی درآوردیم تا برای غالب مراجعهکنندگان قابل استفاده باشد.
محققان تاجیک که چندین دهه بهکلی از خط فارسی در افتاده بودهاند، اکنون که بهتدریج بدان بازمیگردند، در ضبط اعلام گاه دچار اشتباه میشوند. اصلاح این موارد مخصوصاً آنچه مربوط به ضبط عناوین کتابهای ادب تاجیک در یکی دو قرن اخیر است که در غرب اسلامی رواجی ندارند و اغلب ناشناختهاند، به نوبه خود دشواریهای مخصوص و وقتگیر داشت.
مساله نوع منابع و شیوه استفاده از آنها در تاریخنگاری بهطور کلی و در مقالات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، و حالا در ابواب و فصول تاریخ جامع، مخصوصا تاریخ سیاسی ایران، از بیش از سی سال پیش برای من در درجه اول اهمیت واقع بوده است. به این معنی که معتقدم محققان باید با اطلاع کافی از احوال و عقاید و محیط رشد و تعلق هر مورخ به مذهب فقهی و کلامی، از اثر یا آثار او استفاده کنند. مثلا درباره حوادث مربوط به قرن دوم و یا سوم هجری، نمیتوان و نباید از روایات یعقوبی و بلاذری و طبری و ابو علی مسکویه و ابوالفدا و ابن جوزی و ابن اثیر مطلقا در عرض هم و بدون اعتبار امتیازی میان آنها استفاده کرد.
گذشته از تقدم و تأخر مورخان و این اصل که نزدیکی مورخ به زمان حادثه یکی از مهمترین وجوه اهمیت کل اثر یا دستهای از گزارشهای اوست، و همین اصل هم در اخذ مطلب، ترتیب استفاده و ارجاع مطلب به منابع باید رعایت شود؛ نوع نگاه مورخ به حوادث که خود برخاسته از محیط رشد و تربیت و عقاید اوست، مهمترین وجهی است که محققان و تاریخنگاران باید به آن توجه کنند و البته غالبا نمیکنند. مثلا پیداست که ماجرای استیلای معزالدوله بر بغداد را همه مورخان تاریخ اسلام و تواریخ بغداد از قرن چهارم به بعد نوشتهاند.
اما آنچه یعقوبی شیعه آورده است و گزارشی که ابوعلی مسکویه، مورخ فیلسوف ایرانی نوشته است، بیتردید با آنچه ابن جوزی، مورخ و فقیه حنبلی اشعری مذهب متعصب نوشته است و با آنچه ابن اثیر، مورخ و رجالشناس شافعی مذهب وسیع مشرب برآمده در کنف حمایت اتابکان موصل آورده است اگر نه در ظاهر روایات، در لایههای زیرین متن، متفاوت و بلکه متضادند و البته در این مورد در ظاهر گزارشها هم اختلاف دارند. یکی از مواردی که در تهذیب ابواب و فصول مربوط به تاریخ سیاسی در مجموعه حاضر اعمال میشد همین دقت در نوع استفاده از منابع و تقدم و تأخر زمانی و معنایی آنها بود.
ثبت تاریخ از برای اقوام کهن صاحب تاریخ و تاریخساز، فقط تعریف (شناساندن) و تثبیت هویت و پیشینه کهن نیست، این وجه البته بسیار مهم است، اما شاید مهمتر از آن اثبات دستاوردهای معنوی و مادی است که طی صدها یا هزاران سال در فراز و نشیب تاریخ بهدست آورده است. شناخت دقیق و عالمانه این دستاوردها، بیتردید به شناخت، تعریف و کوشش برای تحقق و حفظ منافع آتی ملی منجر خواهد شد. به دیده نگارنده، لزوم اطلاع سیاستمداران و سررشتهداران امور مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی از تاریخ، همین است. مهمترین وجه آنچه در تاریخنگاری کهن به عبرت تاریخی تعبیر میشده است، هم اگر به دقت نگریسته شود، همین معنی است. اجمالاً عرض میکنم که این نکته در تهذیب و ویرایش و تکمیل ابواب و فصولی که محققان همکار مینوشتند، همواره پیش چشم بود.
با این همه باید تصریح شود و چندین بار توسط آقای بجنوردی و اینجانب تصریح شده است که تحقیق و تدوین تاریخ جامع ایران به پایان نرسیده است. هم امروز که این مجموعه بزرگ منتشر میشود، چند محقق در نقاط مختلف مشغول نوشتن فصولیاند که در چاپهای بعد به این اثر افزوده خواهد شد. نیز ممکن است بعضی از نویسندگان، آنچه را که پیشتر نوشتهاند مورد تجدید نظر و تکمیل قرار دهند. مخصوصا که از نگارش قسمتی از ابواب و فصول تاریخ جامع بیش از 10 سال میگذرد و بهویژه آنچه مربوط به تاریخ فرهنگی و اجتماعی است ممکن است محتاج تجدید نظر باشد.
به نظرم فعلا اشارتی بیش از این در حوصله این نشست نگنجد. اما باید سپاس خود را به همه همکاران ارجمند در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، محققان و نویسندگانی که نوشتههای آنها زینتبخش این اثر بزرگ تاریخی است؛ و مشاوران طرح یعنی استاد دکتر مجتبایی، استاد دکتر سید جواد طباطبایی تقدیم کنم و برای سه تن از مشاوران در گذشته: استاد ایرج افشار، استاد دکتر شرفالدین خراسانی و استاد دکتر عنایتالله رضا که جملگی آرزومند اتمام و انتشار این اثر بودند و همچنین محققان و نویسندگانی که اکنون در میان ما نیستند اما آنچه برای تاریخ جامع ایران نوشتهاند، همواره باقی خواهد ماند، از خداوند بزرگ آمرزش و رحمت واسعه طلب کنم. همچنین وظیفه خود میدانم که از کوششهای هیأت اجرایی از جمله مدیر اجرایی طرح، سرکار خانم میرزایی و دیگر همکارانی که در سطوح مختلف قسمتی از روند چاپ اثر را بر عهده شناختند، قدردانی کنم.
سرانجام واجب میدانم تصریح و تأکید کنم که اگر همت و شوق بیمثال آقای بجنوردی بنیانگذار مرکز، که خدمات گرانبهایش بر کسی پوشیده نیست، برای طرح و اجرا و ایجاد چنین اثری در میان نبود، امروز مفتخر نبودیم که اثری بیسابقه و مطابق با موازین و قواعد تحقیق بیرون دادهایم.
اما قطع نظر از همه اینها و مهمتر از همه اینها، آنچه امروز عرضه میشود، تاریخ ایران است. ایران تاریخساز که از چند هزار سال پیش در تاریخ جهانی و منطقهای نقشهای اساسی داشته است، و بخشی از مهمترین وجوه فرهنگ و تمدن بشری برآمده از فکر و اندیشه و عمل اوست.
اهمیت تاریخ جامع ایران و کوششهایی که برای تدوین و انتشار آن صرف شده است، مخصوصا امروز که کشورها و اقوام جهان اصرار بر ثبت و ضبط و انتشار تاریخ خود دارند و بعضی که پیشینه مستقل روشن ندارند و به جعل تاریخ برای خود دست میزنند، بیشتر نمایان است.
نظر شما