بررسی ایدئولوژی در ادبیات معاصر ایران و جهان/7
دستغیب: حذف ایدئولوژی، خود نوعی ایدئولوژی است/ دخالت مستقیم مولف از ادبیت اثر میکاهد
عبدالعلی دستغیب معتقد است که نویسنده و شاعر باید دخالت خود را در اثر به حداقل برساند و اگر هم میخواهد سخنی بگوید باید آن را به شکلی غیر مستقیم بیان کند. او بر خلاف نویسندگان و منتقدانی که معتقدند ایدئولوژی در ادبیات نباید وجود داشته باشد، حذف ایدئولوژی را نیز نوعی ایدئولوژی میداند.
آیا ادبیات باید بنا بر ایدئولوژی نوشته شود یا خیر؟ اساسا موضع شما درباره ایدئولوژی در ادبیات چیست؟
خیر، به عقیده من همانطور که به تازگی میگویند نویسنده و شاعری که ایدئولوژی را مستقیم در شعر و داستان و هنر وارد کند، نوعی دخالت در کار هنری و ادبی یا فلسفیاش انجام داده است.
پیشینه تاریخی ورود ایدئولوژی در ادبیات به چه زمانی باز میگردد؟
در قرن نوزدهم که قرن ایدئولوژی بود، آثار ایدئولوژیک بسیاری نوشته شد. به طور مثال آنچه در روسیه، شوروی سابق و در آلمان ناسیونال سوسیالیم اتفاق افتاد بر اساس ایدئولوژی بود. کتابهایی در روسیه یا آلمان چاپ میشد که میگفت جامعهای که ما ساختهایم جامعهای ایدهآل است و طبق همین مطلب در هر دو کشور نویسندگان و شاعرانی معتقد به ایدئولوژی رشد کردند. این موضوع در کشورهایی دیگری چون چین و کوبا هم مصداق داشت که میگفتند نظام موجود بهترین است و بنابراین باید از آن دفاع کرد.
میتوانید با ذکر مصداق برایمان موضوع را شرح دهید؟
به طور مثال کتاب «مادر» ماکسیم گورکی یک کتاب ایدئولوژیک است. در همان زمان نویسندگانی ظهور کردند که میگفتند یک حقیقت مطلق وجود ندارد و حقیقت متکثر است. نویسندهای روس همصدایی را پیشنهاد داد. باختین گفت که چند صدایی باید مورد نظر قرار گیرد و کتابی نوشت با عنوان «پولیفونی در آثار داستایوسکی». او گفت که قهرمانان رمان «برادران کارامازوف» یا «جنایت مکافات» هر کدام از طرف خودشان حرف میزنند. مثلاً ایوان کارامازوف روشنفکری است که متدین و پایبند به مذهب نیست اما برادرش چهرهای پذیرفتنی و شاخص دینی در رمان «برادران کارامازوف» است.
در دوران مطرح شدن این موضوع و در ادامه پس از آزمایشهای دوره هیتلر و استالین که هنر محدود شد دیگر نویسنده و رماننویس خوبی در روسیه به وجود نیامد. همه میگفتند که علت این موضوع ایدئولوژی است و بنابراین ایدئولوژی را باید از فلسفه هنر حذف کنیم. به عنوان مثال اگر یک نقاش تصویری در دفاع از هیتلر بکشد این اثر ایدئولوژیک است. بنابراین نویسنده به ویژه در داستان و شاعر در شعر باید اصوات چندگانه را منعکس کند. چون مثلاً یک صدا حقیقت ندارد و چند صدایی حقیقت دارد و حقیقت متکثر است بنابراین دخالت نویسنده در کار شعر گفتن و قصه گفتن مطلوب نیست.
آیا میتوان به طور کلی فکر و ایده اصلی را از داستان و شعر حذف کرد؟
فکر و ایده اصلی را نمیتوان از داستان و شعر حذف کرد، چرا که نوعی تجربه است اما اگر نویسندهای آن را به طور قاطع و جازم مطرح کند درست نیست.
وظیفه نویسنده در این بین چیست؟
نویسنده خوب آن فکر و ایده را باید به شکل پیشنهادی مطرح کند. یعنی دخالت نویسنده و شاعر به حداقل برسد. فرض بگیرید که فردوسی نمیتوانسته به طور مثال تمایلات ایران دوستی خود را کلاً کنار بگذارد. وی معتقد بوده که هنر نزد ایرانیان است و بس؛ و هنر در نزد فردوسی یعنی جنگاوری. یعنی جنگاوری نزد ایرانیان است و بس.
هنر معنی دیگر جنگ است. البته هنر به معنای درست کلمه در ایران و فارسی میانه کار نیک معنی دارد. اینکه امروز میگویند به فرض نقاشی هنر است این «هنر» یک واژه جدید است. به طور کل آن بیت فردوسی این چنین معنی میدهد که: ایرانیان اهل جنگ و کار خوب هستند. حال اگر فردوسی جنگ را حذف میکرد دیگر نمیتوانست حماسه بگوید. اگر معتقد نبود که ایرانیان محقاند و تورانیان به ایران حمله میکردند، حماسه به وجود نمیآمد.
به بحث ایدئولوژی در ادبیات بازگردیم. ایدئولوژی در ادبیات امروز باید چه جایگاهی داشته باشد؟
دخالت شاعر و نویسنده در اثر باید به حداقل برسد و اصولاً یک اثر ایدئولوژیک مثل پند و اندرزهای سعدی یا شاعران ایران مطلوب نیست. برای اینکه جنبه هنری ندارد. چیزی جنبه هنری دارد که فرض کنید تجربه و مشاهده و سیر کامل را بیان میکنند. البته موضوع همچنان در حال حاضر مورد بحث است. کسانی که قایل به حذف ایدوئولوژیاند خودشان نوعی ایدئولوژی را تبلیغ میکنند.
یعنی حذف ایدئولوژی یک نوع ایدئولوژی است؟
دقیقاً.
در این بین نظر شما چیست؟
من معتقدم که دخالت مستقیم نویسنده و شاعر و رماننویس در اثرش باید به حداقل برسد. یعنی از حد اعتدال خارج نشود. نظر نویسندهای مثل اسکات فیتز جرالد که آثاری درخشان نوشته نیز همین بوده است. نویسنده به نظر من باید تجربه خودش را بگوید و خودش کنار برود تا هنرش حرف بزند.
پیشینه این سوژه در خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا):
گفتوگوی راضیه تجار، داوود غفارزادگان، محمدعلی بهمنی، لیلی گلستان، محمدرضا سرشار و سیداحمد نادمی را در این باره بخوانید.
نظر شما