سه‌شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۸
لطفاً «معیارهای تضاد با روح جلال» را تدوین کنید!/ چه‌کسانی به نحوه توزیع سکه‌های دولتی اعتراض دارند؟

همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد و گویا دیگر تبدیل به یک رسم فرهنگی شده‌است، با اعلام برگزیدگان هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، اعتراض‌ها به نحوه داوری این آثار دوباره بالا گرفته‌است. یادداشت پیش رو تلاش می‌کند برخی نقدهای وارد شده را از زاویه دیگری بررسی کند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - حمید بهشتی: همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد با اعلام برگزیدگان نهایی «جایزه ادبی جلال آل احمد» شاهد دست به کار شدن گروهی از دوستان بودیم تا بر اساس متر و معیارهای خاص خود این جایزه ادبی را مورد لطف قرار دهند.

درست است که موضوع داوری همواره از مسائل حساس در تمام حوزه‌ها محسوب می‌شود و موافقان و مخالفان خود را دارد، اما چسباندن وصله‌هایی چون «انحراف از مسیر اصلی» و «تضاد با روح جلال» به داوری و آثار برگزیده جایزه جلال یا از سر کم لطفی یا به دلیل تندروی است.

بخش مستند نگاری یکی از بخش‌های مورد انتقاد این دوستان بود که در آن دو اثر «آب هرگز نمی‌میرد» نوشته حمید حسام به عنوان برگزیده و «تو در قاهره خواهی مرد» نوشته حمیدرضا صدر به عنوان شایسته تقدیر شناخته شدند؛ اولی به خاطرات حاج میرزا محمد سلگی از دوران دفاع مقدس و دومی به زندگی و شخصیت دوگانه و متزلزل محمدرضا شاه می‌پردازد.

در ماده‌ای از اساسنامه جایزه جلال که این دوستان برای انتقاد به برخی آثار برگزیده به آن استناد کرده‌اند، آمده است: «هدف از اهدای جایزه ادبی جلال آل‌احمد ارتقاء زبان و ادبیات ملی ـ دینی مبنی بر بزرگداشت پدیدآورندگان آثار برجسته، بدیع و پیشرو است و تشویق و ترغیب نویسندگان، منتقدان، مستندنویسان و تاریخ‌نگاران باید در جهت اهداف پیش گفته باشد.» حال این سؤال مطرح می‌شود که کدام یک از این آثار از مسیر اصلی خارج یا با روح جلال در تضاد هستند؟!

همچنین، اینکه چرا کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» با وجود اینکه با عنوان رمان منتشر شده، در بخش مستندنگاری شرکت و شایسته تقدیر شده، دیگر انتقاد این دوستان بود که با مطالعه این کتاب می‌توان فهمید که با وجود دارا بودن برخی ویژگی‌های یک رمان، جنبه مستندنگاری آن بیشتر از ویژگی‌های یک رمان به چشم می‌آید.

به ویژه اینکه حمیدرضا صدر بارها در مصاحبه‌های خود با رسانه‌های مختلف، این کتاب را حاصل تحقیق دو ساله خود از منابع موجود در کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس عنوان کرده است. اینکه ناشر تصمیم گرفته این کتاب را در دسته رمان‌های خود منتشر کند، می‌تواند تصمیمی برای استقبال بیشتر مخاطبان از آن باشد. بررسی درست یا غلط بودن این تصمیم در این بحث نمی‌گنجد.

اما انتقاد به اشکالات فنی و تکنیکی در شخصیت‌پردازی و روایت در آثار برگزیده بخش رمان نیز از موارد مطرح شده است که دو اثر «پاییز فصل آخر سال است» نوشته نسیم مرعشی و «دختر لوتی» نوشته شهریار عباسی به طور مشترک جایزه این بخش را به خود اختصاص داده بودند. در انتقادات مطرح شده، این آثار را دارای «نواقصی به لحاظ ادبی» و در نهایت «در تضاد با روح جلال» عنوان کرده‌اند که البته این موضوع جای بحث و تحلیل دارد. اما نگاهی به ترکیب هیأت علمی و داوران این جایزه، دلواپسی برای انحراف از مسیر اصلی را کمرنگ می‌کند.

در ضمن باید توجه داشت این آثار نه به عنوان بهترین آثار ادبیات ما در یک قرن، بلکه به عنوان برگزیده رمان‌های منتشر شده در سال 93 انتخاب و معرفی شده‌اند. بله، بعید نیست اگر این آثار در سالی دیگر و در رقابت با آثاری دیگر قرار می‌گرفتند، به سختی به مراحل بالاتر راه پیدا می‌کردند، اما از نظر داوران، این دو اثر نسبت به سایر آثار منتشر شده در این بازه زمانی مشخص، دارای برجستگی‌های ادبی بیشتری بوده‌اند.

فارغ از انتقادات فوق، مورد دیگری که مورد انتقاد یا بهتر بگویم اعتراض دوستان شده، به ناشران این دو اثر مربوط است که درباره این باره گفته‌اند: «برآیند آثار منتشر شده این دو ناشر، مقوم ادبیات دینی و اسلام‌گرا نیست، بلکه بیشتر دارای ژست‌های غربی و شبه‌روشنفکری است»!

حتی در صورت درست بودن این موضوع، آیا می‌توان کتابی را که از لحاظ کیفیت محتوایی و ساختاری برگزیده جایزه جلال تشخیص داده شده، به این دلیل از عرصه رقابت خارج کرد؟ آیا این تفکر مصداق بارزی از تک صدایی نیست؟ ثانیاً از آنجا که مطالب کتاب ملاک قضاوت است، جایزه جلال از کتاب تقدیر می‌کند نه از ناشر.

انتقادات مطرح شده در یادداشتی با عنوان «دلجویی از شبه‌روشنفکران با سکه‌های دولتی» ارائه شده است؛ به عبارت واضح‌تر دوستان عنوان کرده‌اند که دولت در مقام حمایت از شبه‌روشنفکران با اعمال نظر بر رأی هیات علمی و داوران، افراد مدنظر خود «شبه‌روشنفکران» را به عنوان برگزیدگان هشتمین دوره جایزه ادبی جلال معرفی کردند!

فارغ از بررسی ادعای اعمال نفوذ دولت در حمایت از آنچه «شبه روشنفکری» خوانده شده، به واقع آیا از افرادی چون رضا بایرامی، مصطفی مستور، راضیه تجار، حسین فتاحی، محمدرضا جوادی یگانه، مهدی حجوانی، عبدالعلی دستغیب، محمدرضا زائری و بلقیس سلیمانی و سایر داوران چنین سابقه‌ای سراغ دارید که تحت تأثیر و اعمال نفوذ جریان شبه‌روشنفکری، آراء خود را برگردانده باشند؟ اگر چنین سابقه‌ای از این افراد سراغ دارید به ما هم اعلام کنید تا بدانیم. یا لااقل به آن‌ها اجازه دهید تا در مورد این اتهام بسیار بزرگ (فروختن رای) از خود دفاع کنند.

حال آنکه اگر مروری بر برگزیدگان این دوره داشته باشیم می‌بینیم که جایزه جلال به نویسندگان جنگ، جانباز دفاع مقدس و استاد دانشگاه رسیده است.

موضوع سکه‌های دولتی تنها به این دوره اختصاص ندارد و در دوره‌های پیشین هم همین سکه‌ها به برگزیدگان اهدا می‌شد. سوال اینجاست که چرا این گونه انتقادات در دوره‌های پیشین که گاه حتی اسامی داوران اعلام نمی‌شد، مطرح نبود؟ اما موضوع مشخص این است که حضور چنین شخصیت‌هایی به عنوان هیأت علمی و داوران در این دوره از جایزه جلال، جایی برای دلواپسی باقی نمی‌گذارد.

البته قصد ندارم بر تمام مطالب مطرح شده از سوی دوستان خیلی دقیق شوم، چراکه بنا را بر این می‌گذارم که مطالبی از سر ناراحتی مطرح شده که اگر فرصت و فکر بیشتری برای تهیه آن خرج می‌شد، به این دلایل قابل نقض مسئولان دولت، برگزار کنندگان، هیأت علمی، داوران و برگزیدگان بزرگ‌ترین جایزه ادبی کشور را به رگبار انتقادات خود نمی‌بستند.

با این حال باز هم از نقدهای دلسوزانه این دوستان بهره بردیم و از ایشان خواهش می‌کنیم «معیارهای تضاد با روح جلال» را تدوین کنند و در اختیار داوران و برگزار کنندگان بزرگ‌ترین جایزه ادبی کشور قرار دهند تا در سال‌های آتی «روح جلال» اینقدر مورد تضاد قرار نگیرد!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها