مردی آراسته با موهای تقریباً سفید که بدون شک بیش از 65 سال سن دارد. عینک به چشم دارد و زیر نور چراغ مطالعه به یکی از کتابهای روی میزش دقیق شده است. متوجه حضورم میشود و پس از معرفی خودم، عینکش را از چشم برمیدارد، برگهای میان کتابش میگذارد و آن را میبندد و با برخوردی گرم دعوت میکند که بنشینم.
حسینخانی از جمله ناشرانی است که در کنار تعلق خاطر به نشر کتابهای کاغذی، از تولید و عرضه کتابهای الکترونیک نیز استقبال میکند. او میگوید: اینکه ما با استفاده از تکنولوژی روز و بدون متحمل شدن هزینه خرید کاغذ، لیتوگرافی، چاپ و غیره، بتوانیم کتاب را در قالب یک فایل الکترونیک ارائه کنیم، اتفاق بسیار خوبی است؛ به ویژه در بحران کنونی نشر و کاهش فروش کتاب، باید از هر وسیلهای که میتوانیم برای فروش کتاب استفاده کنیم.
حسینخانی درباره همکاری انتشارات «آگاه» با دو فروشگاه کتاب الکترونیک در فضای مجازی میگوید: مدتی است که با فیدیبو و طاقچه قرارداد همکاری داریم و آنها کتابهای ما را به علاقهمندان کتابهای الکترونیک ارائه میکنند، اما واقعیت این است که با وجود قیمت کمتر و دسترسی آسانتر، در این مدت شاهد فروش و استقبال ویژهای از کتابهای الکترونیک نبودیم و این موضوعی است که در مورد همه ناشران صدق میکند.
با اینکه باید پذیرفت که بخشی از افراد کتابخوان برای تهیه کتاب با مشکلات مالی مواجه هستند، این صحبت حسینخانی نشان میدهد که استقبال نکردن مردم از کتاب تنها به دلیل قیمت بالای آن و در دسترس نبودن آن نیست و کتاب الکترونیک هم با امتیازات ویژه خود، آنچنان که باید نتوانسته مردم را به کتابخوانی جذب کند.
حسینخانی با لبخندی که در صورتش نمایان میشود از دورانی حرف میزند که کتابخوانی در جامعه فضیلت بزرگ محسوب میشد. او میگوید: در گذشته رمانهای خوب در تیراژ ده و یازده هزار نسخه منتشر میشد و جوانان تشنه دانستن، به شدت با مطالعه درگیر بودند، اما امروز ما کتابهای خوبمان را با تیراژ هزار نسخهای منتشر میکنیم، آن هم به این شکل که ابتدا 300 نسخه منتشر میکنیم و اگر آن تعداد به فروش رفت 300 نسخه بعدی را به صورت چاپ رومیزی البته با کیفیت خوب به بازار میفرستیم و همینطور ادامه میدهیم تا هزار نسخه کامل شود.
ارزیابی حسینخانی از شرایط امروز صنعت نشر نشان میدهد که ناشران ارائه کتاب الکترونیک را نه یک تهدید، بلکه آن را فرصتی برای فروش بیشتر آثار خود میدانند. او میگوید: با اینکه امروز ناشران آن مقاومت گذشته را کنار گذاشتهاند و کتابهای خود را برای فروش به صورت الکترونیک به سایتهای مربوط میسپارند، این گونه که پیداست، این سایتها نیز با استقبال و فروش چندانی رو به رو نشدند و واقعاً نمیدانم در مورد کتاب الکترونیک چه آیندهای خواهیم داشت!
گپ و گفت ما با مرور خاطراتی از گذشته و علاقهمندی مردم به کتاب ادامه پیدا میکند و با مرور تجربههای موفق و ناموفق چند ناشر درباره ارائه نسخه الکترونیک آثار خود و سرنوشت مبهم کتاب الکترونیک در شرایط فعلی به پایان میرسد.
در حالی که تقریباً موضع ناشران در قبال کتاب الکترونیک برایم روشن شده، از دفتر انتشارات «آگاه» بیرون میآیم. اما تصور میکنم کتابفروشان باید نظری متفاوت از ناشران درباره کتاب الکترونیک داشته باشند؛ چراکه کتاب الکترونیک از حذف کتابفروشی از عرصه نشر خبر میدهد.
به همین دلیل سراغ کتابفروشی «بیدگل» میروم تا با مدیر آن درباره کتاب الکترونیک و تأثیرات آن بر بازار کتابفروشان صحبت کنم. کتابفروشی نه چندان بزرگی که ما بین خیابان 12 فروردین و فخر رازی واقع شده ولی معمولاً در ساعات مختلف روز مملو از خریداران کتاب است. چند دقیقهای صبر میکنم تا کار خرید کتاب مراجعان به پایان برسد.
عماد شاطریان حدوداً سی و پنج ساله و خوش برخورد، پس از شنیدن موضوع، از پشت پیشخان به بیرون میآید و درحالی که به قفسه کتاب تکیه میدهد نظرش را درباره کتاب الکترونیک میگوید.
کتاب باید هرطور شده دست مردم برسد
او با اینکه تأثیرات منفی گسترش کتاب الکترونیک در میزان فروش کتابفروشیها را قبول دارد، اما به عنوان یک کتابفروش با گسترش کتاب الکترونیک موافق است. او میگوید: وقتی در کشور تجارت کتاب، تجارت ضعیفی است، این که کتابهای الکترونیک و حتی کتابهای افست کنار خیابانها و مسائلی این گونه مطرح شوند، تفاوت چندانی در اوضاع کنونی ایجاد نمیکند. پس بهتر است از هر طریقی که شده کتاب را به دست کتابخوانان برسانیم.
شاطریان در پاسخ به این سؤال که «پس تکلیف کتابفروشان چه میشود؟» میگوید:دنیا به سمت فروش کتابهای الکترونیک رفته است. کتابفروشان در قبال این موضوع دو مسیر را میتوانند انتخاب کنند؛ اول اینکه بنشینند و با تعصب بیجا روی کتاب کاغذی، نظارهگر پیشرفتها و تحولات در عرضه فروش کتاب باشند. این افراد با سعی برای بستن راه کتاب الکترونیک، همواره به وضع موجود اعتراض دارند.
مدیر کتافروشی بیدگل ادامه داد: راه دوم این است که کتابفروشان با ایدهها جدید، قدم در مسیرهای جدید بگذارند. همان طور که در همه جای دنیا مرسوم است و کتابفروشیها به سمت تبدیل شدن به یک فروشگاه محصولات فرهنگی میروند، ما هم باید به این سمت برویم. چراکه چه بخواهیم و چه نخواهیم، تغییرات و تأثیرات دنیای جدید نا گزیر خواهد بود.
این گونه که صحبت میکند گویا ایدههای بسیاری در سر دارد، اما موضوعی که در این میان خودنمایی میکند این است که نه خواست پدیدآورندگان و ناشران تعیین کننده، گسترش کتابهای الکترونیک است و نه خواست کتابفروشیها و توزیع کنندگان؛ بلکه نیاز خوانندگان کتاب تعیین کننده این موضوع خواهد بود.
دو جوان حدوداً 25 ساله که از ظاهرشان معلوم است دانشجو هستند، در کنار قفسه رمانهای خارجی در کتابفروشی افق حال جستجو هستند. یکی از آنها کتاب «روزی مثل امروز» نوشته پیتر اشتام را در دست دارد و در حال ورق زدن چند صفحه از آن است.
پول نداریم دستگاه «کتابخوان» بخریم
از او درباره استفاده از کتاب الکترونیک میپرسم که پاسخ میدهد: به خواندن کتاب الکترونیک علاقه دارم، اما به دلیل این که اکثر ما جوانان برای تهیه دستگاههای کتابخوان با مشکلات اقتصادی رو به رو هستیم، طبیعتاً نمیتوانیم کیندل آمازون را بخریم و با بهترین کیفیت و وضوح تصویر، کتابها را مطالعه کنیم. از طرفی خواندن کتاب الکترونیک در موبایل پنج اینچی خودم باعث چشم درد و از بین رفتن لذت مطالعه میشود بنابراین به خواندن کتابهای کاغذی تمایل بیشتری دارم.
پسر جوانی که در کنار اوست نیز به صحبت ما میپیوندد، تلفن همراه خود را بیرون میآورد و با اشتیاق میگوید: من یکی از مشتریان پر پا قرص کتابهای الکترونیک هستم و نرمفزار طاقچه را روی تلفن همراه خودم دارم. فارغ از تمام مزیتهای استفاده از کتاب الکترونیک مثل حفظ محیط زیست، قیمت ارزانتر و دسترسی آسانتر، دلیل علاقه من به نرم افزار طاقچه، پس زمینه کرم رنگ صفحات آن است که چشم را حتی در مطالعه طولانی مدت هم اذیت نمیکند.
او همچنین به ضعفهای موجود در این نرمافزارها نیز اشاره کرد و گفت: اما مشکلی که هم طاقچه و نرافزارهای مشابه در ارائه کتابهای الکترونیک دارند، عدم گستردگی کتابهای ارائه شده در این نرمافزارها است. به طوری که آثار بسیاری از نویسندگانی را که به دنبال آنها بودم در این برنامهها پیدا نکردم. مثلاً از جرج اورول تنها همان دو کتاب «1998» و «مزرعه حیوانات» را که میشناسیم میتوانیم پیدا کنیم، اما سایر آثار این نویسنده در این برنامهها وجود ندارد. در حالی که نسخه کاغذی آنها موجود است.
خوب است جوانها، به جای بازی، با موبایلشان کتاب بخوانند
گویا همه خوانندگان کتاب چنین نظری ندارند؛ در بخش دیگری از کتابفروشی افق، درست کنار میز کتابهای پرفروش، مردی حدوداً 40 ساله در حال انتخاب کتاب برای خرید است. کتابی با عنوان «از روزگار رفته» را در دست دارد و روی میز در حال ورق زدن کتابی دیگر با عنوان «نی سحرآمیز» است.
همانطور که سرش در کتاب است میگوید: من با خواندن کتاب الکترونیک مشکل دارم و حاضر نیستم آن را چه در کامپیوتر و چه در تلفن همراهم بخوانم. امروز وضعیت کتاب آنقدر بد است که رفتن به سمت کتاب الکترونیک، مانند لگد زدن به مرده است! اما دیگران را از این موضوع منع نمیکنم، چراکه فکر میکنم بسیاری از مردم به جای اینکه در تاکسی و مترو با تلفن همراه خود بازی کنند، میتوانند کتاب بخوانند. با این حال بنده نه تا به حال کتاب الکترونیک خواندهام و نه از این به بعد خواهم خواند.
انگار که «نی سحرآمیز» را هم برای خرید انتخاب کرده باشد، آن را در کنار «از روزگار رفته» در دست میگیرد و قاطعانه ادامه میدهد: بله خیلیها هستند که استدلال میکنند کتاب کاغذی جای بسیاری میگیرد و قیمت آن هم گرانتر تمام میشود، اما علاقه من به کتاب کاغذی به قدری است که حاضرم دور و برم و تمام کابینتهای خانهام را هم پر از کتاب کنم. اصلاً کتاب دست گرفتن و خواندن حال و هوایی دارد که در این وسایل امروزی نیست. من دوست دارم در دست دوم فروشیها و حجرههای قدیمی دنبال کتابم بگردم، چرا که این فضا برای من بسیار لذت بخش است.
از کتابفروشی بیرون میآیم؛ با این فکر که تا زمانی که کتاب کاغذی چنین مخاطبانی دارد، همواره پابرجا خواهد ماند، اما از طرفی دیگر، علاقه و در مرتبهای دیگر، تعصب بر کتابهای کاغذی نمیتواند مسیر را برای ورود کتابهای الکترونیک به جامعه ببندد.
نظر شما