گفتوگو با آهنگساز و ترانهسرای گیلانی به مناسبت درگذشت شیون فومنی
آزاد:شعرهای فومنی هنوز هم در کوچه و بازار گیلان زمزمه میشود/ برخی ترانهسرایان تنها نام ترانهسرایی را یدک میکشند
اکبر آزاد، ترانهسرا و آهنگساز پیشکسوت کشورمان، به مناسبت 23 شهریورماه هجدهمین سالروز درگذشت شیون فومنی گفت: کتاب شعر شیون فومنی در خانه هر گیلانی یافت میشود چراکه او از شاعران و ترانهسرایان مطرح زمان خود بود و مردم گیلان عاشقانه او را دوست دارند و هنوز هم در کوچه و بازار شعرهایش را زمزمه میکنند.
آقای آزاد چطور با شیون فومنی آشنا شدید؟
18 سال از درگذشت شیون فومنی گذشت، اما انگار همین دیروز بود که به واسطه مسعود هوشمند (ترانهسرا) در یک رستوران با شیون فومنی آشنا شدم. اگر اشتباه نکنم اوایل سال 55 بود که با هم آشنا شدیم؛ او فکر میکرد که من آهنگساز هستم تا اینکه یک روز ترانهای را برایش خواندم و شیون از من پرسید که این ترانه برای کدام ترانهسرا است؛ وقتی به او گفتم که این ترانه را خودم سرودم شوکه شد و خیلی از کارم تعریف کرد. این شروع دوستی ما بود و از آن روز به بعد، هربار که او به تهران میآمد و یا من به شمال میرفتم، همدیگر را ملاقات میکردیم.
این آشنایی منجر به همکاری هم شد؟
فکر میکنم اوایل سال 57 بود که نخستین همکاری ما انجام شد و موزیکی با ترانهای از شیون و آهنگسازی من در رادیو منتشر شد. بعد از پخش آهنگ جامعه درگیر شلوغیهای انقلاب بود و من هرچه گشتم که او را پیدا کنم و دستمزد ترانهاش را بدهم موفق نشدم. بعد از انقلاب به تهران آمد و او را دیدم و 1500 تومان بابت ترانه خوبش به او دادم. آن زمان وضعیت ترانه مثل الان نبود که هرکسی که بیکار میشود ترانه بنویسد و کسی آن را بخواند، آن موقع ترانهسرا احترام داشت و وضعیت با اکنون خیلی متفاوت بود.
متوجه منظورتان نمیشوم. امکانش هست بیشتر توضیح دهید؟
بله! آن موقع قیمت یک سکه تمام حدود 50 تومان بود، اصلا شما بگویید 100 تومان! یعنی من به ازای یک ترانه پولی معادل 15 سکه به شیون دادم اما الان وضعیت به چه شکل است؟ در شرایط فعلی هر کسی ترانهسرا شده و حتی رایگان هم کار میکنند و همین رفتارهاست که باعث شده، شان و احترام ترانهسرا از بین برود.
یعنی شما معتقد هستید که جامعه ترانهسرایان از درون خودش ضربه میخورد؟
دقیقا ! 99 درصد ترانهسراهای امروز فقط ادعای ترانهسرا بودن دارند و اگر لازم باشد ثابت میکنم که هیچ کدام از آنها ترانهسرا نیستند و تنها اسم ترانهسرا را یدک میکشند. شما به ترانههای امروز دقت کنید، همه سوژهها دزدی و متعلق به 30، 40 سال قبل است و هیچ حرف جدیدی گفته نمیشود. یکی از ویژگیهای یک ترانهسرا این است که بتواند روی ملودی ترانه بنویسد اما در حال حاضر به اندازه انگشتهای یک دست هم ترانهسرایی که بتواند روی ملودی ترانه بگوید، نداریم. اینها ضعفهایی است که به وضوح دیده میشود.
از بحث دور نشویم، پس به نظر شما افرادی مانند مرحوم شیون فومنی استثنا بودند؟
بله همین طور است، اما ترانهسرا بودن یکی از ویژگیهای شیون بود، او بسیار انسان اخلاقمدار و دوستداشتنی بود. همیشه هرکسی را میدید، گله میکرد که چرا برای چند روز به منزلش نمیآید و همیشه مهمان دوست بود. صداقت، یک رو بودن، تسلط بر شعر و مردمی بودن از ویژگیهای شیون بود. با گذشت 18 سال، هنوز هم کتاب شعر فومنی در خانه هر گیلانی یافت میشود چراکه او از شاعران و ترانهسرایان مطرح زمان خود بود و مردم گیلان عاشقانه او را دوست دارند.
پس چرا این روزها کمتر اسمی از فومنی و فومنیها میشنویم؟
نمیدانم چرا ما آنقدر تغییر کردهایم و فراموش کار شدهایم. به خاطر دارم نخستین بار که ترجمه شعرهای او را از زبان یک گیلانی در یکی از کتابفروشیهای خیابان انقلاب شنیدم، زار زار گریه کردم و همان جا به شیون زنگ زدم و از او گلایه کردم که چرا شعرهای گیلکیاش را برای من نخوانده است. شاید یکی از ایرادهای نسل ما این بود که اهل سروصدا نبودیم.
شاید حق با شما باشد اما چه ویژگیهایی باعث شده بود که مردم آنقدر شعر شیون را دوست داشته باشند و با آن ارتباط برقرار کنند؟
همان طور که گفتم او شاعری مردمی بود، شعرهای اجتماعی و سیاسی مینوشت و مسایل روز به وضوح در شعرهایش خودنمایی میکرد. به نظرم چنین ویژگیهایی کافی است تا فردی مثل شیون فومنی به قلب مردم نفوذ کند و مردم او را دوست داشته باشند. متاسفانه در آن دوران امکانات اطلاعرسانی مثل امروز نبود و حتی به خاطر دارم که حسین منزوی، نیمای غزل معاصر را نیز در زنجان (زادگاهش) خیلیها نمیشناختند، اما بعد از انقلاب و با چاپ کتابهای شعر، کمکم مردم شیون فومنی و افرادی مثل حسین منزوی را بهتر شناختند.
آیا این ویژگیها در ترانهسرایان جوان نیز دیده میشود؟
نمیتوانم بگویم نیست، اما بسیار کم است. در شرایط فعلی کسی دغدغه شعر و ادبیات ندارد. شاید به همین دلیل است که این روزها نشستن در کنج عزلت را به کار کردن با هر خوانندهای ترجیح میدهم. چند روز پیش فردی با من تماس گرفت و میخواست که با یک قیمت خجالتآور برایش ترانه بنویسم، از او عذرخواهی کردم و گفتم ارزش شعر و ترانه بیش از اینهاست و در شرایط فعلی ترجیح میدهم تا از موسیقی و ترانه فاصله بگیرم. بگذریم! حال موسیقی این روزها خوب نیست.
در پایان اگر حرفی باقی مانده بفرمایید.
باورم نمیشود که 18 سال از رفتن شیون فومنی میگذرد و انگار که همین دیروز بود که با هم میگفتیم، میخندیدیم و شعر میخواندیم. امیدوارم مردم نگاه خود را به زندگی تغییر دهند چراکه این روزها کمتر به شعر و ادبیات توجه میشود و همه درگیر پول درآوردن هستند. به خدا قسم پول تنها یک ابزار برای زندگی بهتر است اما متاسفانه پول به هدف زندگی برخی افراد تبدیل شده که این موضوع چندان جالب و خوشایند نیست.
نظر شما