سه‌شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۰
فراستخواه: توسلی به سنت تفکیک سیاست‌ورزی و علم‌ورزی وفادار بود

مقصود فراستخواه در آیین بزرگداشت دکتر غلامعباس توسلی با بیان این‌که توسلی هیچ‌گاه خود را هژمونی نمی‌کرد، گفت: او به یک سنت تفکیک سیاست‌ورزی و علم‌ورزی که میراث مهندس بازرگان بود وفادار بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مقصود فراستخواه در  سخنرانی خود با عنوان «توسلی و علوم اجتماعی در زمانه عسرت علوم اجتماعی» را ارائه کرد و گفت: با انقلاب فرهنگی سرزمین دانشگاهی تصرف شد و استقلال علمی و معرفت علمی و به صورت کلی عمل علم‌ورزی محدود و مخدوش شد. حال در این شرایط مشی و منش توسلی را چگونه می‌توان توضیح داد؟ یکی توجه به دیدگاه وبری توسلی است یعنی سعی کن آن امری که در پیش روی توست را بشناس و بفهم، در زمان انقلاب، با انقلاب فرهنگی مواجه‌اید بکوشید تا آن را بفهمید.

وی در ادامه با اشاره به علم بومی و اسلامی افزود: علم بومی یا اسلامی اصلاً ممکن و حتی مطلوب و لازم نیست. اسلامی‌سازی و بومی‌سازی یعنی ساختن یک ناعلم یا شبه علم. توسلی به این قضایا توجه داشت و مبانی جهانی علم را می‌فهمید اما نه بچه‌ها و نه آقایان و برادران انقلابی‌اش این موضوع را نمی‌فهمند. توسلی سعی می‌کند که به آقایان بفهماند دین و علم با هم تضاد ندارند. می‌گوید شما دین را می‌خواهید، آن را در ساحت علم بیابید اما معرفت‌شناسی مستقل علمی باقی بماند. در این ساحت شما دغدغه دینی و بومی خودتان را می‌توانید با علم بیان کنید.

فراستخواه افزود: توسلی تلاش کرد با آن دیدگاه وبری به این افراد نزدیک شود و بگوید که علم اسلامی، بومی و... نداریم. اما دومین حوزه نظری کنش ارتباطی و مفاهمه‌ای است که هابرماس توضیح می‌دهد. اوصاف و منش دکتر توسلی به عنوان نسل دوم جامعه‌شناسی ایران می‌توانست کنش ارتباطی و مفاهمه‌ای را به خوبی انجام دهد. او به یک سنت تفکیک سیاست‌ورزی و علم‌ورزی که میراث مهندس بازرگان بود وفادار بود.  

وی با بیان اینکه توسلی هیچ‌گاه خود را هژمونی نمی‌کرد، گفت: این همان منشی است که بوردیو توضیح می‌دهد. این معلم خودش را در کلاس هژمونی نکرد. همان‌طور که دانشجویان وی مکاتب مختلفی دارند. همچنین زمانی که در جای دکتر صدیق و در جاهای دیگر هم پست داشت باز این رویه را پیگیری می‌کرد. این ویژگی کمک می‌کرد که کنش ارتباطی خوبی داشته باشد.

این استاد دانشگاه بیان کرد: ما فضای رسمی و اقتضایی داریم، توسلی کوشید فضای اقتضایی دولتی را با فضای رسمی همگن کند. او خالق فضاها و لحظه‌های مرزی بود. در واقع او آدم مرزی بود. توسلی سبک زندگی علمی را به گروه‌های ستاد انقلاب فرهنگی آورد و با کار کردن در این سبک مکان ستاد را فضایی کرد. یعنی ستاد که یک مکان حکومتی بود به یک سبک زندگی تبدیل شد.

وی با اشاره به بحث رمزگذاری در این حوزه گفت: با انقلاب فرهنگی یک رمزگذاری ایدئولوژیک بر علم نقش بست. سه وضعیت در این شرایط وجود دارد؛ وضعیت هژمونیک که موجب بومی‌سازی علم و تصفیه دانشگاه شد. وضعیت تقابلی به شکل مهاجرت و مقاومت و مقاومت سیاسی مطرح شد. اما توسلی وضعیت سوم یعنی وضعیت مذاکره را انتخاب کرد که در آن فضاهای گفتگویی و پل‌های ارتباطی ایجاد می‌شود و تفسیرهای رهابخش و اصلاح گرایانه از آن به‌دست می‌آید که اینها تدبیرها و تاکتیک توسلی و افرادی مانند سروش و شریعتمداری بود که شامل یک سری نقش‌های رمزگشایی بود.

این استاد دانشگاه افزود: کنش دیگر رمزگشایی مهاجرت دانشگاهیان به ستاد بود و پای زیست جهان را به درون سیستم باز کرد و سیستم با متن‌های به حاشیه رانده شده درگیر شد و مانع از آن شد که دپارتمان مضمحل شود.

فراستخواه با بیان اینکه توسلی به یک سیاست عمومی فکر می‌کرد و سعی کرد سیاست‌های عمومی علم‌ورزی را در زمان عسرت علم مطرح کند، اظهار کرد: اما آخرین نظریه راه رفتن در شهر است. توسلی کوشید با فرزندان و دانشجویان رادیکال و برادران سیاسی خودش سر بکند. میان دانشگاه و ستاد راه رفت در جاده تهران ـ قم راه رفت و آمد و به یک تعبیر هجرت کرد. به یک تعبیر کوشید که انقلاب فرهنگی را تعدیل بکند و آقایان را متقاعد کند که درهای دانشگاه را بگشایند.

وی با تاکید بر اینکه توسلی را عقل معتدل آکادمیک ایران می‌دانم افزود: توسلی می‌گوید درس استاندارد جهانی دارد و نباید دخالتی غیر دانشگاهی در درس دانشگاهی شود. او معتقد است ما در ستاد انقلاب فرهنگی به یک تعادل رسیدیم. توسلی گواهی است که نشان می‌دهد دانشگاه ایران زنده است. توسلی کوشید و هزینه بسیاری هم داد و در پایان کار بازنشسته شد، اما این هزینه‌ها ارزش داشت و توانست از میراث صدیقی، مهدوی و... و از کیان این جامعه‌شناسی تازه تاسیس شده مراقبت کند و نیمه جان آن را به نسل سوم بسپارد. اگر توسلی نبود شاید امروز ما به جای انتقال جامعه‌شناسی از گسست نسلی جامعه‌شناسی صحبت می‌کردیم.

شریعتی را باید از زبان توسلی بشناسید
هادی خانیکی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی نیز در ادامه این همایش با اشاره به سه صفت از دکتر توسلی گفت: تجربه دکتر توسلی نشان داد که می‌توان بین روشنفکری و جامعه شناسی ارتباط برقرار کرد. تجربه دوم که ما از ایشان می‌آموزیم این است که می‌توان بین جامعه شناسی و سیاست ورزی هم جمع بست. به عبارت دیگر وقتی می‌خواهیم جامعه ایرانی و جامعه شناسان ایرانی را بشناسیم باید به این الگو که آیا می‌شود به سه کنش جامعه شناسی، روشنفکری و سیاست ورزی پل زد؟ پاسخ داد. 

وی ادامه داد: سوال این است که افرادی که در حوزه آکادمی و سیاست هستند محصولاتشان که دانشجویانشان هستند را چگونه تربیت می‌کنند؟ پاسخ من این است که این دسته از جامعه شناسان جرات ورود به امر سیاسی را دارند و کسانی مانند توسلی چون از شاگردان افرادی مانند گورویچ بودند دست به چنین کاری زدند. از اولین افرادی که پدیده تام اجتماعی گورویچ را در ایران مطرح کرد توسلی بود و باید این را مهم بدانیم.

استاد دانشگاه علامه افزود: در جامعه ما هر جایی که نگاه کنید می‌بینید که به همه پدیده‌ها سیاسی نگاه می‌شود. تا این اندازه فعل مجهول به کار بردن نشان می‌دهد که سیاست در ایران امری پر دامنه است و کسی که از سیاست فرار کند نمی‌تواند بخشی از پدیده را بشناسد. دکتر توسلی از سیاست فرار نکرد. توسلی یک کنشگر حوزه عمومی و جامعه است. توسلی موضوع مطالعه مهمی همه به اعتبار آکادمی، هم به اعتبار روشنفکری و هم به اعتبار سیاست ورزی برای ماست.

خانیکی در پایان با بیان اینکه توسلی برای ما در این حوزه‌ها مرجعیت و روایت اول را دارد گفت: فردی که بخواهد شریعتی را بشناسد باید از زبان توسلی بشناسد. ویژگی مهم توسلی این است که از مسئله فرار نکرد و صورت مسئله را هم پاک نکرد و درسی که می‌توان گرفت این است که از جامعه شناسی مسئله گریز به جامعه شناسی مسئله محور نقل مکان می‌کنیم. جامعه شناسی مسئله محور از هر سه جهت، جامعه شناسی، روشنفکری و سیاست ورزی مورد نقد و حمله قرار گرفته است و ما امروز باید به این موضوع توجه کنیم.

حسن سراج‌زاده، رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران در این همایش سخنرانی خود را با عنوان «اصلاح در انقلاب، نقش اصلاح گرایان در هنگام انقلاب و انقلاب فرهنگی» ارائه کرد و گفت: با توجه به رویدادهای انقلاب فرهنگی تعبیرها و تفسیرهای منفی نسبت به افرادی مانند دکتر سروش، شریعتمداری و دکتر توسلی و... این موضوع را می‌خواهم براساس تجربه زیسته خودم از انقلاب و جریانات انقلاب فرهنگی بیان کنم.

وی در ادامه با اشاره به دو مفهوم انقلاب و اصلاح گفت: این دو مفهوم دوگانه بسیار جدی در بین روشنفکران و دانشگاهیان است و نمونه بارز این را در کتاب ماکوزه و پوپر می‌بینید. این دو دیدگاه در آنجا به خوبی مطرح است. در ایران هم این دو نگاه نمایندگانی داشت. افرادی مانند مهندس بازرگان تمایل به مشی اصلاح طلبانه و افرادی هم تمایل به انقلابی گری داشتند. تا شرایطی دیدگاه انقلابی را بر جامعه ایران غالب کرد. یکی از این عوامل انسداد و تصلب شدیدی بود که وجود داشت به نحوی که مهندس بازرگان در دادگاه نظامی می‌گوید ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون سخن می‌گوییم.

سراج‌زاده افزود: سیستم جریاناتی که مشی اصلاح‌گرایانه داشتند را به محاق برد. اما چیز دیگری هم به این غلبه کمک کرد و آن هژمونی غالب تفکر چپ در دهه‌های 40 و 50 در ایران و جهان بود. غلبه خود آن هژمونی اصلاً مشی درست را مشی انقلابی و تغییرات بنیادی می‌دانست که نتیجه آن هم انقلاب ایران شد. اما نکته این است که رادیکال‌های جوان انقلابی و اسلامی که عمدتاً متاثر از شریعتی بودند گفتمان انقلابی داشتند. یعنی دانشجویان مسلمان و غیر مسلمان متاثر از ادبیات انقلاب بودند و در نظام سیاسی به چیزی کمتر از سقوط رژیم راضی نبودند که در نهایت به انقلاب انجامید. این موفقیت در انقلاب سیاسی که همه از آن شادمان بودند، در مراحل بعدی انگار که کار خود را به پایان نرسانده و کار خود را تمام شده نمی‌دانست، بنابراین احساس می‌کرد که با یک انقلاب فرهنگی باید یک تغییر بنیادی در دانشگاه‌ها هم صورت بگیرد.

به گفته این استاد جامعه‌شناسی، قبل از اینکه ما انقلاب فرهنگی را برآمده از سنت دینی بدانیم باید آن را برآمده از یک رادیکالیسم ضد امپریالیستی دانست. یعنی استدلال‌های آنها برخاسته از سنت چپ و سوسیالیستی و... بود. این تندروی‌ها را به غیر از سنت مهندس بازگان هیچ گروهی نقد نمی‌کرد که با فتح یا تسخیر سفارت آمریکا که همه همراهی داشتند و شروع آن ابتدا با رادیکالیسم و... بود و در واقع موجب شد دولت بازرگان استعفا کند و اصلاح گرایی به محاق برود.

سراج‌زاده تاکید کرد: رادیکالیسم عمدتاً دانشجویان فعال مسلمان بودند و معتقد بودند که همه نظریه‌های جامعه شناسی به خاطر اینکه از غرب آمده است به درد نمی‌خورد و باید تصحیح شود. به این صورت بود که انقلاب فرهنگی شکل گرفت و در ادامه رنگ و لعاب مذهبی گرفت. 

وی با بیان اینکه امثال توسلی با توجه به مشی اصلاح گرایانه‌شان نقش اصلاح در انقلاب را داشتند گفت: کار افرادی مانند توسلی که محافظه کار هم قلمداد شدند، اجازه نداد که رادیکالیسم به اهداف خودش برسد. آنها با بردباری این نقش را ایفا کردند و به تدریج این علم ادامه یافت که به نظرم نقش این افراد تعدیل انقلابی‌گری بود که به خوبی انجام شد. تصفیه‌های انقلاب فرهنگی را نباید به حساب این افراد گذاشت و این مشی اصلاح گرایانه باید قدرش در همه شرایط دانسته شود.

سومین سمینار از سلسله سمینارهای جامعه‌شناسان ایرانی و جامعه ایرانی با عنوان نقد آثار، افکار و بزرگداشت علمی و اجتماعی دکتر غلامعباس توسلی دوشنبه 16 اسفند در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها