رمان «وداع با اسلحه»، اثر ارنست همینگوی با ترجمه مهدی افشار توسط نشر بهسخن منتشر شد.
«وداع با اسلحه» روایت دو سرشت و دو غریزه متضاد و متعارض بشری است؛ یکی نماد خشونت، خونریزی، تعرض، تهاجم و تجاوز است که ثمره آن ویرانی و کوچ اجباری مردمانی است که به ستم رانده شدهاند، آسیب دیدهاند و نصیبی جز آشفتهحالی نداشتند و دیگری نماد مهر است و عشق و دوستی و باروری و فرزندآوری که ثمره آن آرامش است و سکوت و سکونی دلنشین که روح را به تعالی و درون را به نشاط و کمال میرساند.
قهرمان داستان ستوانی آمریکایی است که به انتخاب خود به ارتش ایتالیا میپیوندد و عاشق پرستار داوطلب انگلیسی میشود و آنگاه که بر بیهودگی این نبرد بیفرجام پی میبرد به دنیایی پناه میبرد که نماد آرامش است. کشوری که در همه سدههای گذشتهاش از جنگ دوری گزیده؛ کشوری به نام سوئیس. سرزمینی که از جهان وحشت و جنگ به اندازه یک دریاچه فاصله دارد و از دنیای خشونت و سبعیت هزاران کیلومتر و در آنجاست که میتوان طعم عشق را با همه شیرینیهایش در کام خود چشید. اما افسوس که این شیرینی دوامی ندارد.
در این رمان ارنست از زبان فردریک هنری تجربیات و مشاهدات خویش را از جنگ بیان میکند و بیزاری مردم ایتالیا از این جنگ کشدار، ویرانگر و بیهدف به تلمیح به توصیف مینشیند و اینجاست که خواننده میماند که اصلا دعوا سر چیست و چه کسی دارد چه کسی را میکشد و چرا میکشد و هیچ کس نمیداند این همه رنج و این همه آوارگی برای چیست.
در بخشی از این رمان میخوانیم: «در آن تابستان، روزهای عاشقانه خوشی داشتیم. وقتی میتوانستم از بیمارستان خارج شوم در پارک سوار درشکه میشدیم. درشکه سواریها را خوب به یاد دارم؛ اسب آرام آرام حرکت میکرد و درشکهچی با کلاهبند زینتیاش در پیش رویمان نشسته بود و دوشیزه بارکلی در کنارم مینشست. اگر دستهایمان با یکدیگر تماس پیدا میکرد، فقط گوشهدستمان، دست یکدیگر را لمس میکرد و هر دویمان به شور و شوق میآمدیم...»
رمان «وداع با اسلحه » اثر ارنست همینگوی با ترجمه مهدی افشار در 408 صفحه، شمارگان 500 نسخه و به بهای 33هزار تومان توسط نشر بهسخن منتشر شد.
نظر شما