اگرچه مباحث کلی کتاب «هویت به مثابه ایدئولوژی» پیرامون پرسش از «بحث هویت» به مثابه شکلی از عمل ایدئولویک مدون شده است، اما بنیاد اصلی کتاب بر آثار بسیار خاص و در عین حال بسیار متنوع ایدئولوژی هویتگرایی یعنی ناسیونالیسم متمرکز است.
در پشت جلد کتاب میخوانیم: «سینیشا مالشویچ یکی از درخشانترین و پرکارترین دانشپژوهانی است که امروزه درباره هویت مینویسند. در این کتاب، او مضمون تقریباً تکراری و کهنهای مانند ایدئولوژی را که به تازگی تاحدودی نادیده گرفته شده است، جان تازهای میبخشد. در این روند، او مباحث جامعهشناختی معاصر در مورد قومیت و ناسیونالیسم را نیز احیا میکند. کتاب حاضر نگاهی متفاوت و متمایز به مباحث و رویدادهای ملیگرایانه از جمله نمونههای اخیر آن مانند برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) و انتخاب رئیسجمهور ناسیونالیست افراطی در ایالات متحده (دونالد ترامپ) دارد. این کتاب، اثری بسیار توصیه شده است که مورد علاقه نظرپردازان اجتماعی، همچنین دانشجویان، محققان رشتههای علوم اجتماعی و زمینههای مطالعاتی مانند ناسیونالیسم، قومیت، نسلکشی، و نژادپرستی خواهد بود.»
اگرچه مباحث کلی این مطالعه پیرامون پرسش از «بحث هویت» به مثابه شکلی از عمل ایدئولویک مدون شده است، اما بنیاد اصلی کتاب بر آثار بسیار خاص و در عین حال بسیار متنوع ایدئولوژی هویتگرایی یعنی ناسیونالیسم متمرکز است. در این راستا، وجوه نظری و تجربی ایدئولوژی ناسیونالیستی در اشکال قومی، مدنی و معمولی آن واکاوی میشود. از طریق ارتباط با رهیافتهای اصلی مرتبط، عنوان میشود که ناسیونالیسم در تمام اشکالاش، نه تنها روایت ایدئولوژیک مسلط دوره مدرنیته است، بلکه فهم کامل آن نیازمند تحلیل ناسیونالیسم به عنوان ایدئولوژی عملیاتی مسلط دوره معاصر است. از این منظر، ناسیونالیسم قومی، مدنی و معمولی همچنان منبع بسیار قوی مشروعیت و مکانیسم بسیار معتبر بسیج توده است. هیچ جنبش اجتماعی، چپ، راست یا مرکزی و هیچ عاملیت سیاسی که درصدد تسلط بر دولت یا بسیج عمومی خارج از کانالهای نهادی رسمی باشد، نمیتواند بدون توسل به شعارها و اعمال ناسیونالیستی پیروزی چندانی به دست آورد.
از این رو، پرسش اصلی این است: چرا و چگونه چنین ایدئولوژی مدرن و جدیدی از حاکمیت عمومی و هژمونی فرهنگی در دوران معاصر موفق به کسب سلطه جهانی شده است؟ در این کتاب، مهمترین تبیینهای این مسئله برحسب شدت و ضعفهایشان مورد بررسی قرار میگیرند.
نخست، مسائل مفهومی مرتبط با ماهیت این فرایند تاریخی تغییرِ ساختاری مورد بررسی قرار میگیرد با این پرسش که آیا قومیت و ملتبودگی بهعنوان پرسشهایی درباره هویت یا ایدئولوژی بهتر مفهومبندی نمیشوند. دوم، دو نظریه مشهور درباره ناسیونالیسم یعنی نظریه ارنست گلنر و آنتونی اسمیت بهطور انتقادی با بررسی نگاه متمایز آنها به پروژه دولت ـ ملتسازی و تمرکز بر دو سطح متمایز ایدئولوژی واکاوی میشوند و نقش تهدید و اجبار در دولت ـ ملتسازی ارزیابی میشود. نهایتآً آثار و پیامدهای قومیت و ناسیونالیسم در عمل و با نگاه به ساخت و فروپاشی دولت ـ ملت در یوگسلاوی و رواندا، تحلیل میشود.
باید اشاره شود که در حالی که کتاب مبتنی بر سه بخش موضوعات مفهومی، نظری و تجربی سازمان یافته است، تمام فصول کتاب به نوعی با هر سه مقوله مفهومی، نظری و تجربی درگیر هستند.
در فصل یک، توان تحلیلی مفهوم «هویت»، «هویت قومی» و «هویت ملی» با توجه به ریشههای غیر جامعهشناختی آنها ارزیابی میشود. فصل دوم به رابطه میان مسائل مفهومی و روششناختی در مطالعه تجربی هویت قومی و ملی متمرکز است.
فصل سوم مناسبت تحلیلی مفهوم ایدئولوژی در پی انتقادات اخیر مورد بررسی قرار میگیرد. تمرکز اصلی بر دیدگاههای پساذاتگرایی معاصر ملهم از فوکو، پست مدرنیسم و پسامارکسیسم است که همگی آنها با فهم پسا ساختارگرایانه از ایدئولوژی عمل میکنند.
فصل چهارم ریشهای از ارزیابیها را واکاوی میکند و در حالی که بعضی از جنبههای این انتقادات مورد تأیید قرار میگیرد، هدف این فصل تقابل با انکار همهجانبه نقش ایدئولوژی در مدرنیته است.
فصل پنجم، تحلیلی از نظریه هویتگرایی ماهرانه ناسیونالیسم یعنی نظریه نمادگرایی قومی آنتونی اسمیت ارائه میکند. با ارزیابی بنیادهای معرفتشناختی این رهیافت، عنوان میشود که نظریه اسمیت تنها زمانی میتواند بهتر درک شود که به طور مستقیم با دیدگاه جامعهشناختی کلانتر یعنی دیدگاه دورکیمی، هماهنگ شود.
فصل ششم، جنبههای اصلی رهیافت ارنست گلنر به عنوان نقطه مقابل نظریه مدرنیستی، ماتریالیستی و تقریبا ضدهویتگرایی ناسیونالیسم آنتونی اسمیت را مورد بررسی قرار میدهد. با وجود این، دقیقاً مانند اسمیت، مبانی معرفتشناختی گستردهتر جامعهشناسیِ تاریخیِ گلنر مورد بحث قرار میگیرد که بر فهم ساده اما برجستهی دگرگرونیهای ساختاری رادیکال که عامل شکلدهی به ماهیت اجتماع انسانی هستند، تأکید میکند.
فصل هفتم، دلالتهای سازمانی هویتگرایی در عمل را با اشاره به فروپاشی یوگسلاوی واکاوی میکند. فصل هشتم، علاوه بر علتهای ساختاری و نقش نخبگان در فروپاشی دولت، به مسئولیت نخبگانِ فرهنگیِ هویتگرایِ دولتیِ ارگانیک یعنی روشنفکران توجه میکند. این فصل با بررسی انتقادی گونهشناسی زیگموند باومن از روشنفکران مفسر و قانونگذار و آنتونیو گرامشی از روشنفکران سنتی و نظامپرداز، وضعیت روشنفکری در دورهی کمونیستی و پس از آن مشخص و ارزیابی میکند.
نهایتاً در فصل نهم، وجه تاریک ایدئولوژی هویتگرایی و سیاست بررسی میشود. اگرچه پاکسازی قومی و نسلکشی هنوز هم به عنوان وجه برجسته رژیمهای استبدادی و عقبمانده تلقی میشوند، اما اکثر تحقیقات اخیر نشان دادهاند که نابودی جمعی سیستماتیک به ندرت هدف حاکمان سنتی بوده است.
کتاب «هویت به مثابه ایدئولوژی» نوشته سینیشا مالشویچ به ترجمه یعقوب احمدی با شمارگان 700 نسخه در 351 صفحه به بهای 26 هزار تومان از سوی انتشارات کویر در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
نظر شما