کتاب «جامعهشناسی فرهنگی» تلاشی است برای تألیف منبعی برای مطالعه دانشجویان و علاقهمندان رشتههای علوم انسانی، اجتماعی و فرهنگی و بقیه رشتههای مرتبط با فرهنگ و جامعهشناسی فرهنگی.
باتوجه به فرهنگ غنی جامعه ایران و تحولات فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی در این جامعه، بررسیهای چندانی در حوزه جامعهشناسی فرهنگی انجام نشده است. در حال حاضر ایران نیز مانند بسیاری از جوامع در حال گذار (از سنتی به مدرن) که بیشک با تغییرات، تعارضها و تضادهایی در عرصههای مختلف فرهنگی اجتماعی اقتصادی و سیاسی مواجه بودهاند. پژوهش و مطالعات بیشتری در زمینه فرهنگ را میطلبد.
اثر حاضر که براساس سرفصل درسی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تدوین شده است، 8 فصل را در برمیگیرد و تلاشی است برای تألیف منبعی برای مطالعه دانشجویان و علاقهمندان رشتههای علوم انسانی، اجتماعی و فرهنگی و بقیه رشتههای مرتبط با فرهنگ و جامعهشناسی فرهنگی.
در فصول اول و دوم تلاش بر تعاریف و کارکردها و ویژگیهای بنیادین فرهنگ و قلمرو جامعهشناسی فرهنگ و همچنین دیدگاهها و رویکردهای جامعهشناسی فرهنگ است. در فصل سوم به ارتباط بین فرهنگ، شخصیت و ارتباط پرداخته شده است. در فصل چهارم ارتباط بین فرهنگ و قشربندی اجتماعی بررسی شده است.
فصل پنجم، تغییرات و تحولات فرهنگی بهخصوص در ایران مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل ششم، فرهنگ و مصرفگرایی مورد توجه است. فصل هفتم، آسیبشناسی فرهنگی، علل، پیامدها و در فصل هشتم برنامهریزی و مدیریت فرهنگی بررسی شده است.
موضوع جامعهشناسی فرهنگی
به گفته مولف اثر، از نظر دانشگاهی، جامعهشناسی فرهنگی از حدود سالهای 1970م. به بعد به تدریج شکل گرفت. جامعهشناسی فرهنگ مبتنی بر اصل مهم است که معانی و مفاهیم مرتبط با صور مشخص فرهنگی فقط از طریق اقدامات گروههایی از افرادی که آن را حمل میکنند، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و به اعتقاد «برگر» موضوع جامعهشناسی فرهنگی، شناخت گروههایی از مردم است که از نظر تاریخی در وضعی قرار گرفتهاند که آن را کاملاً انتخاب نکردهاند و مبادرت به تولید، بازتولید و تغییر مفاهیم نمادینی میکنند که در آئینهای زندگی آنان مطرح است در این شرایط خرده فرهنگهایی شکل میگیرند که ممکن است با فرهنگ مسلط مشکل پیدا کنند.
«بارنز» و «بکر» در کتاب تاریخ اندیشه اجتماعی بر این تأکید دارند که کارکرد جامعهشناسی فرهنگ عبارت است از تعیین آهنگ حرکات فرهنگ و تحلیل عناصر تکرارپذیر و تکرارناپذیر تجلیات فرهنگی و فهم ارتباط آن تجلّیات با سیر جامعه و تمدن. در واقع جامعهشناسی فرهنگ به مفهوم اثباتی آن میکوشد که اجزا یا عناصر فرهنگ را بهعنوان متغیرهای وابسته و بخشهای مرتبط با ساخت اجتماعی را بهعنوان متغیرهای مستقل تحت بررسی و شناخت درآورد. بهعنوان مثال مطالعه نگرشها (بهعنوان اجزایی از فرهنگ درونی شده) به گونهای طراحی میشود که نگرشهای معلول نتایج و شرایط ساخت جمعیتی، استقرار اجتماعیافراد یا تعاملات اجتماعی آنها در ابعاد مختلف است.
واقعیت مورد توجه این است که در شناخت یک فرهنگ از دیدگاه جامعهشناسی در عین حال که ابعاد زیسته آن مورد توجه خاص است، هم باید اقلام فرهنگی (اجزای شکلدهنده آن که همواره متغیرند) در چارچوب بررسی وارد شوند و هم تنوع آن (که براساس صور تولید مشخص میشود) مورد شناخت قرار گیرد.
قلمرو جامعهشناسی فرهنگی
قلمرو جامعهشناسی فرهنگی را میتوان به صورت زیر تقسیمبندی کرد: تعریف و مفهومسازی از فرهنگ در زمینههای گوناگون مطالعات جامعهشناسی؛ مفهومسازی و عملیاتی کردن رابطه میان فرهنگ و ساخت اجتماعی؛ چگونگی انجام دادن مطالعات نظاممند در زمینه فرهنگ و قلمرو آن؛ مطالعات نظری و میدانی در قالب مفهومسازیهای نوین (از قبیل سرمایه فرهنگی، عدم تساوی در مقابل فرهنگ و ...)
دانایی معتقد است، با توجه به مطالب یاد شده جامعهشناسی فرهنگی را میتوان رشتهای تعریف کرد که «با توجه به روشها، اصول معرفتشناختی جامعهشناسی، هنجارها، ارزشها، اندیشهها و باورهای مورد ارجاع و استفاده در میان مردم را با مراجعه خاص به نگرشها و رفتارها در سطوح فردی و گروهی و در حین ارتباط دادن آن با ساختار اجتماعی مورد توجه قرار میدهد.»
در نگاه کلاسیک، بیشتر به رابطه فرهنگ با اقتصاد، فرهنگ با جامعه و فرهنگ با سیاست توجه شده است اما در بررسی فرهنگ در مکتب فرانکفورت، بیشترین توجه به فرهنگ شده است. در مکتب فرانکفورت مخاطب رسانهها، منفعل بوده و فرهنگ توده ساخته دست نظام سیاسی مسلط فرض شده است. در واقع فرهنگ در دیدگاه جامعهشناسان معاصر چون بوردیو، ریتزر، گیدنز و هابرماس و بسیاری دیگر محوریت خاص یافته است.
کتاب «جامعهشناسی فرهنگی» نوشته نسرین دانایی با شمارگان 500 نسخه در 152 صفحه به بهای 11 هزار تومان توسط نشر ساکو منتشر شده است.
نظر شما