جلسه نقد و بررسی دیدار در کوالالامپور با حضور بلقیس سلیمانی، حسین سناپور و محسن آزرم
ما اغلب پروردهی رمان دیکنزی هستیم
بلقیس سلیمانی به همراه محسن آزرم به نقد و بررسی رمان «دیدار در کوالالامبور« نخستین رمان ناصر قلمکاری پرداختند.
بلقیس سلیمانی، از منتقدان حاضر در این نشست، ضمن تشریح دیدگاههای خود درباره کتاب گفتند:«برای اینکه مخاطب را دوباره به صحنه کتاب خواندن بکشانیم،باید به او بگوییم: بخوان، لذت ببر و سرگرم شو! بحثم را با همین دیدگاه آغاز و ابتدا بیان میکنم. دیدار در کوالالامپور چه نیست و سپس توضیح میدهم که چه هست و چرا وجود اینگونه کتابها را ضروری میدانم. این رمان آپارتمانی نیست. چیزی که از دهه 1370 شروع شد و بهتدریج ادبیاتمان را اشباع کرد؛ شبکه محدودی از ارتباطهای کوتاه با جزئیات زیاد و فضایی محدود که سریع از هم میپاشد و تقریبا تم اصلی آن خیانت است. ما اغلب پروردهی رمان دیکنزی هستیم. ادبیاتی که خطوط پررنگ یک عصر را بازتاب میدهد. از بزرگ علوی تا آلاحمد و از احمد محمود تا محمود دولتآبادی در این زمرهاند. اینها ذوق خوانندگان اجتماعی ایران را شکل دادهاند.»
سلیمانی در ادامه گفت:«مزیت دیگر اين كتاب این است که از دلزدگی متافیزیکی و روشنفکری در آن خبری نیست. در ایران از بوف کور و در دنیا از دکتر ژیواگو بهبعد میتوانیم این راوی دلزده را سراغ بگیریم. خوب هم هست، ولی وقتی مرز اشباع را رد کند به معضل بدل میشود.از زوال هم اثری در رمان نمییابیم که از تمهای مکرر ادبیات داستانیمان بوده است. بنگرید به سالاریهای بزرگ علوی تا زوال خانم احدیت. زوالِ خاندان، ایدئولوژی و ارزشها بنمایههاییست که در اکثر کارها استفاده میشود.»
نویسنده رمان «مارون» توضیح داد: «دیدار در كوالالامپور هرگز در مجموعهی تعاریفی که از ادبیات خوب میدهند و آن را به آتش و تبر و اقلیت نسبت میدهند،نمیگنجد. نخبهگرا نیست و جادو نمیکند. آنارشی و وجد دیونیسوسی ندارد و ضمنا اهل واکاوی طبیعت بشر هم نیست. امکان دارد بپرسید تمام این شاخصها خوب بود و گفتید هیچکدام در کتاب نیست! پس کتاب چی هست؟اين كتاب دقیقا همان ادبیاتی است که به آن نیاز داریم؛ اثری که وظیفهی فراموششدهی رمان را بهخوبی ایفا میکند: سرگرم کنندگی.
به اعتقاد میلان کوندرا امروزه ابزارهایی نظیر سینما و تلویزیون مصارف سرگرمی را پوشش میدهند و ادبیات دیگر چنین وظیفهای ندارد و باید فراتر برود. اما گمان میکنم ضرورت بازگشت به اصل رمان برقرار است و دیدار در كوالالامپور بهحقیقت همین کار را میکند. رمانی تا حدی ژانریک، قصهگو و جریانمحور که همهی المانهای لازم برای نگهداشتن مخاطب را در خود دارد؛ عشق، ماجرا و گستردگی مرزهای مکانی و زمانی. داستانی که الگویش را از زندگی گرفته و میدانیم چنین داستانهایی بسیار مقبول خواننده هستند.»
سفر، دیگر موردی بود که این منتقد با استفاده از آن به تحلیل رمان قلمکاری پرداخت و گفت:«بخشی از ماجراها بر اساس فرم سفر تنیده شده. از همان آغازِ ادبیات و سروده شدن اودیسه تا امروز، نویسندهها نوعی کاتارسیسم را برای خواننده ایجاد میکنند. تجاربی که وی احتمالا در زندگی عادیاش نخواهد داشت. رمان مستندگونه است. هر یک از ما بهنوعی با مهاجرت درگیر بودهایم. اما مسالهی رمان دادخواستش علیه رویای بهشت خارج از این مرزهاست. تمی که از عهد مشروطیت درگیرش بودهایم. فرار از مرزهای فکری، ارزشی و جغرافیایی. در عین وارد بودن برخی نقدها به رمان، همین که چند ساعت یکسره ما را درگیر میکند درخور ستایش است.»
بلقیس سلیمانی
سپس نوبت به سخنرانی محسن آزرم، منتقد سینما رسید. ایشان گفتند: «به دیدار در كوالالامپور اینگونه مینگرم که آیا اثری یکدست تصویری است یا آنکه درهای تصویر را بهروی مخاطب بسته است؟ اوایل دهه 1370 پروندهای در مجله گردون دربارهی عدم اقبال فیلمسازان به آثار ادبی ایرانی منتشر شد. گلهها دوطرفه است و دلایل پیچیدهای دارد. اما با نگاهی کلی میتوان گفت که نویسندگان ما تصویری نمیاندیشند و از آنسو کارگردانان نیز ترجیح میدهند با سرقت ایدهها از میان کتابها آنها را وارد فیلمنامههایشان کنند. امروزه بسیاری از نویسندگان در آثارشان آگاهانه از دنیای تصویر کناره میجویند. دیدار در کوالالامپور از این باب برایم جذاب بود که دریافتم نویسنده آن را با نگاهی سینمایی خلق کرده. خیلی خوشحالم چون پس از سالها با داستانی روبهرو میشوم که جنبههای تصویری در آن رعایت شده. سفرِ اسطورهای در رمان نکته مهمی است. یعنی همان چیزی که باید پیش بیاید تا شخصیت را پس از طوفان اولیه دگرگون کند. نظیر جریانی که از دهه 1970 در فیلمنامهنویسی آمریکایی رخ داد.»
آزرم در ادامه گفت: «شخصا بهعنوان خواننده از مواجهه با داستانهایی که در تهران و اغلب بخشهای خاصی از آن میگذرند خسته شدهام. فصلهای جذاب کتاب برای من آنهاییست که بیرون تهران میگذرند. بسیاری از نمونههای شاخص سینمایی و مشخصا وسترن ماجرای تلاش برای بقا هستند. تصور من این است که نویسنده ابتدا بخشهای سفر و جزیره را ورز داده و سپس به قسمت تهران و بازار بورس پرداخته و بخش تهران به اندازه جزیره جذاب نیست. درباره شخصیت اول کتاب مواردی همچون رابطهاش با زنها و ماجراهای اتومبیلش وجود دارد که انگار نویسنده برای ساختن شخصیت اینها را به وی الصاق کرده.»
سپس خانم سلیمانی در باب انتقادهای وارد به اثر قلمکاری گفتند: «هنرمندان بسیاری در سراسر جهان به سرمایهداری و آثار ناگوارش بر زندگی بشر پرداختهاند. دیدار در کوالالامپور به بیماری اقتصاد ایران و حاج آقاهای نوکیسه میپردازد اما سرشت سرمایهداری را نمیکاود. علاوهبر این با ایدئولوژی زن ستیزانه در اثر مواجهیم. یعنی نویسنده نوعی نگاه تمسخرگرانه به آنها دارد.»
آزرم در پاسخ گفت: «گمان میکنم شخصیت بهداد اساسا آدم عمیقی نیست. از این جهت نویسنده درست رفتارش را بازتاب میدهد. روابطش با زنها نیز در همین چهارچوب میگنجد.»
در ادامه منتقد دیگری گفت: «هرچه از جلسه گذشت به نقد اجتماعی نسبت به نقد ادبی نزدیکتر شدیم. در داستان به مهاجرت پرداخته میشود و من با سابقه 15 سال مهاجرت بسیاری از تجاربم را با آنچه در کتاب خواندم برابر نیافتم. نکته دیگر اینکه شاهدیم موفقیت بهداد در رفتن به بورس رقم میخورد. چیزی که نویسنده در گفتگو با ایسنا از آن بهعنوان نمادی از اقتصاد سالم نام میبرد. قضاوت ارزشی واژه "سالم" برای بورس کمی مرا میآزارد.»
محسن آزرم جواب داد: «بورس مبتنی بر انتخاب است. این وسوسه که با خرید و فروش شاید یکشبه جیبت پر شود کاملا به کاراکتر اولِ رمان میخورد. کسی که عمیق نیست، شکست بزرگی داشته، خطر هم میکند؛ پس اینک برای برد به بورس رو میآورد. آنقدر فرهیخته نیست که مثلا به ادامه تحصیل پناه ببرد. البته در دیدی کلانتر با یک داستان روبهروییم و فارغ از دغدغهها و تجارب شخصی باید معیار اصلیمان کیفیت آن باشد.»
محسن آزرم و ناصر قلمکاری
در ادامه حسین سناپور به دعوت مجری مراسم طی سخنان کوتاهی گفت: «برایم جالب است که وقتی درباره کتابی حرف میزنیم انگار مجبوریم ابتدا تکلیفش را از دید اجتماعی معلوم کنیم. یعنی هیچکس مستقیم از اثر صحبت نمیکند. این نشان میدهد دچار بحران کتابخوانی هستیم. ما هربار با اعطای نوبل به هیجان میآییم و شکوه میکنیم که چرا خودمان نظیر این هنرمندان را نداریم. ولی در این مملکت پنج جایزه درست و حسابی وجود ندارد و نقدهایمان هم اغلب کوبنده است. باید یاد بگیریم که هر کسی در هر نوعی و ژانری وقتی خوب مینویسد باید تقدیر شود. اما متاسفانه نخبههای ما با این شیوه به آثار نگاه نمیکنند. هر جامعهای به انواع و اقسام کتابها نیاز دارد. نمیشود سلیقه خود را به نویسندهها و خوانندهها دیکته کنیم. این یکی از مهمترین مشکلات فعلی ماست. بدگوییهای مکرر از نویسندهها روی اقبال مخاطب نیز تاثیر گذاشته و کتاب رونق نمیگیرد. اما مشخصا درباره دیدار در کوالالامپور باید بگویم که خوشخوان است. به چند موضوع از جمله مهاجرت میپردازد. سفر از جذابترین تمهای داستانهاست. اکنون هم به موضوع ملی ما بدل شده. اینها در این کتاب خوب و باورپذیر درآمده. همه باید به رونق کتابخوانی کمک کنیم که نویسندهها رشد کنند و صداهای بیشتری در داستاننویسیمان پدید آید تا از هر کدام سوژههای جدیدی بیرون بیاید.»
حسین سناپور و محمد حسن شهسواری
نظر شما