یکی از جوایز ادبی که در سالهای گذشته به دور از نگاههای جناحی به مسیر رو به رشد خود ادامه داده، جایزه جلال است که توانسته به یک جایزه معتبر تبدیل شود. از این رو گفتوگوی مفصلی را با مهدی قزلی، دبیر اجرایی جایزه جلال آل احمد داشتیم که در ادامه میخوانید.
جایزه جلال در سالهای گذشته مسیر رو به رشدی را طی کرده است؛ به اعتقاد شما این جایزه در فضای امروز ادبیات ما به چه میزان تاثیرگذار است و بعد از گذشت چهار سال از حضور شما در بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان این جایزه به چه میزان به افقی که مد نظر شماست، نزدیک شده است؟
جایزه جلال در حال حاضر مهمترین و بزرگترین جایزه ادبی کشور است؛ قبل و بعد از برگزاری آن صحبتهای مختلفی درباره آن مطرح میشود. بخشی از این صحبتها به دلیل اهمیتی است که این جایزه بین داستاننویسان پیدا کرده است؛ چراکه امروز همه علاقهمند هستند که در این جایزه حضور داشته باشند و میتوانم بگویم که شرایط نسبت به گذشته تفاوتهای بسیار زیادی دارد.
این تفاوتها چیست؟
در دوره نخستی که مسئولیت برگزاری جایزه جلال را برعهده گرفتم، مشکلات زیادی داشتیم. شاید جالب باشد که بدانید در دوره نخست حتی برای چینش هیات علمی و هیات داوران نیز مشکلات مختلفی سد راه ما بود اما امروز شرایط کاملا متفاوت است و دوستان با کمال میل و علاقه در جایزه حضور پیدا میکنند.
به اعتقاد شما دلیل این تفاوت دیدگاه در چیست؟
جایزه جلال در سالهای گذشته به دلیل عملکرد شفاف و عادلانه اعتبار بسیار خوبی را بین اهالی ادبیات کسب کرده است و همه متوجه شدهاند که جلال به یک جایزه ملی و علمی تبدیل شده است، اسامی هیات علمی و هیات داوران چند دوره گذشته این حرف من را تایید میکند. همه این موارد در شرایطی است که وقتی به هیات داوران برخی از جوایز ادبی نگاه میکنیم، متوجه نکات خندهداری میشویم. داوری را میبینید که 10 سال است در جایزهای داوری میکند. حتی دستاندرکاران جوایز نیز تغییر نمیکنند و همه همان افرادی هستند که بودند. من بهعنوان مدیرعامل بنیاد سمت دبیر اجرایی دارم اما به این نکته توجه داشته باشید که انتخاب دبیر علمی و اعضای دو هیات به من بستگی ندارد و این افراد با نظر جمعی انتخاب میشوند و هرساله تغییرات بسیار زیادی را به خود میبیند. جایزه جلال برای رسیدن به نقطه مطلوب هنوز راهی را باید طی کند؛ زیرا معمولا نقطه مطلوب و افق فاصله زیادی با جایگاه امروز ما دارد. به اعتقاد من افق باید در نقطه دوری باشد تا حرکت و سرعت آن کند نشود. هدف ما این است که این جایزه محبوبترین جایزه داستاننویسان فارسیزبان جهان شود و پیشبینی من این است که این اتفاق تا پایان دولت دوازدهم رخ میدهد.
یک جایزه ادبی زمانی ارزشمند است که علاوه بر داشتن هیات علمی و هیات داوران معتبر، بتواند اتفاق خاصی را برای کتاب رقم بزند. برای مثال کتاب «پاییز فصل آخر سال است» که برگزیده جایزه جلال شده است، در مدت کوتاهی توانسته به چاپ بیستم برسد اما چنین اتفاقاتی برای سایر برگزیدگان رخ نداد. به نظر شما دلیل این تاثیرگذاری و عدمتاثیرگذاری چیست؟
فروش یا عدم فروش یک کتاب تکدلیلی نیست و عوامل آن باید بررسی شود. در واقع اگر سوال شما این است که جایزه گرفتن چه تاثیری در فروش یا عدم فروش محصولات دارد باید بگویم که سوال شما سوال درستی نیست؛ چراکه متغیرهای حاکم بر فروش یک کتاب به عوامل مختلفی مرتبط میشود که جایزه گرفتن یکی از آنهاست. گاهی یک کتاب بعد از موفقیتش جایزه میگیرد و مردم میگویند که فلان کتاب که برگزیده جایزه فلان شده است را بخوانیم اما در برخی موارد ما شاهد آن هستیم که کتاب پیش از آنکه جایزه بگیرد، پرفروش بوده است؛ یعنی در مسیر پرفروشی، جایزه هم گرفته است. اگر دقت داشته باشید در حوزه سینما برخی جوایز قبل از اکران و برخی بعد از اکران فیلم برگزار میشوند؛ بنابراین نباید این دو نوع جایزه در فروش مقایسه شوند. برای مثال ما نباید جایزه اسکار را با جشنواره فیلم فجر مقایسه کنیم؛ چراکه اسکار بعد از اکران و جشنواره فجر قبل از اکران فیلم برگزار میشود. دلیل مقایسه نکردن این است که یک اثر از فروش بالا جایزه میگیرد و کتابی دیگر از جایزه گرفتن پرفروش میشود.
پس به اعتقاد شما جایزه گرفتن کتاب در فروش آن تاثیرگذار نیست؟
نه من چنین حرفی نزدم. در واقع این صحبتها را مطرح کردم تا به اینجا برسم که بگویم تقریبا 90 درصد کتابهایی که در جایزه جلال جایزه گرفتهاند، نسبت به آنچه در بازار نشر میگذرد، دچار تغییر و تحول شدهاند. برای مثال کتاب مردعلی مرادی بعد از برگزیده شدن مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و چاپ نخست آن نایاب شد و این در شرایطی است که مجموعه داستانها در کشور ما به سختی به چاپ دوم میروند. نشر سوره در یک دوره سه کاندیدا در جایزه جلال داشت و این نشر یکی از دو ویترین کتابفروشی خود را کامل به این سه کتاب اختصاص داده بود. نشر چشمه نیز چنین کاری را انجام داده بود. شما توجه کنید که پیش از این، نه برای جایزه جلال و نه برای هیچ جایزه دیگری، چنین اتفاقی رخ نداده است؛ چراکه مساله کتابفروشی فروش است و معمولا چنین کارهایی را انجام نمیدهند؛ زیرا از نظر اقتصادی به صرفه نیست که یک ویترین 60 کتاب و ویترین دیگر سه کتاب داشته باشد. آیا به نظر شما دلیل این کار چیزی جز اعتبار جایزه جلال است؟ به هر حال من خوشحالم و امروز میتوانم با جرات اعلام کنم که جایزه جلال معتبر شده و این اعتبار را از مجموعهای از زحمات به دست آورده است.
دلیل شما برای بیان این حرف چیست؟
جایزهای که در چهار سال اخیر دعوایی از آن بیرون نیامده است، هیچکس از آن انصراف نداده، کسی علیه اصل آن نیست، همه به نتایج احترام میگذارند و از همه مهمتر داوری سالمی دارد، بدون شک معتبر خواهد بود. مکانیزم انتخاب افراد صاحب نظر در جایزه جلال به این شکل است که داوران بعد از جلسه نخست، تازه با هم آشنایی نزدیک پیدا میکنند و رابطهشان گرم میشود اما در سایر جوایز شرایط به شکلی است که این افراد به قدری با هم رفیق یا مرا د مرید هستند که بهجای اتاق داوری میتوانند داوریها را در خانه یکدیگر برگزار کنند. در برخی جوایز عدهای با هم تیم شدهاند و سه نفری یا چهار نفری جایزهای را داوری میکنند و این افراد کاملا سیاستهایشان شبیه هم است و میتوان ادعا کرد که هم دسته شدهاند. این در شرایطی است که داوران جلال به دلیل اتمسفر ادبیات یکدیگر را میشناسند اما با یکدیگر لابی ندارند و نمیتوانند مانند برخی دیگر از جوایز با هم به اصطلاح ببندند. بنابراین ما میتوانیم ادعا کنیم که بدون لابیبازی به کتابی که حقش است، جایزه میدهیم.
پس شما هم مانند عده بسیار زیادی از اهالی ادبیات معتقد هستید که رفاقت و لابیبازی در داوریهای جوایز ادبی نقش دارد و تاثیرگذار است؟
متاسفانه فضای برگزاری برخی جوایز ادبی به سمتی رفته است که خود نویسندگان میتوانند تشخیص دهند که با توجه به اسامی داوران نامزد و برنده میشوند یا خیر. وقتی که چهار نفر با تفکر مشخص داوری یک جایزه را برعهده میگیرند، عدهای که با آن افراد هم عقیده هستند یا با آنها کار میکنند، میتوانند انتظار داشته باشند که کاندید شوند و جایزه بگیرند. البته برعکس این قضیه هم بر فضای جایزه حاکم است؛ یعنی عدهای میتوانند مطمئن باشند که اگر کتاب خوبی هم داشته باشند، باز هم برگزیده نخواهند شد؛ چراکه در تیم فلانی نیستند. همه این شرایط در حالی رخ میدهد که در جایزه جلال بارها ما به فردی زنگ زدیم که کتاب شما نامزد شده است و او باورش نشده است؛ زیرا آن نویسنده عضو تیم و گروهی نبوده و با هیات داوران ما هیچ رفاقتی نداشته است. بدون اغراق میتوانم بگویم که بیش از 60 درصد برگزیدگان جلال هیچ ربطی به داوران این جایزه نداشتهاند و 40 درصد باقی مانده را نیز کسی نمیشناخته؛ شاید جالب باشد که بدانید، ما مردعلی مرادی و محمدرضا توکلی صابری را به زور پیدا کردیم. این در حالی است که در خیلی از جشنوارههای ادبی کت برای دکمه دوخته میشود. یعنی دکمه و حتی رنگ آن را انتخاب میکنند و بعد از آن به فکر دوختن کت میافتند. در این جوایز کاندیدا و نامزدهای نهایی و حتی برگزیدگان از قبل مشخص شدهاند و بعد از آن داوری و اجرایی جایزه چیده میشود. شاید به همین دلیل است که این جوایز هیچ وقت نتوانستند به یک جایزه ملی تبدیل شوند. برای ملی شدن باید تلاش کرد؛ کاری که در جایزه جلال رخ داد و نتیجه آن این شد که کسانی که تا دیروز جایزه جلال را رد میکردند، امروز ناراحت میشوند که چرا در این جایزه برگزیده نشدهاند.
اتفاق بسیار خوبی که در جایزه جلال رخ داد، کنار گذاشتن مرزبندیهای موجود میان نویسندگان است. این کار چقدر سخت بود؟ آیا این تصمیم با فشارهای افراد مختلف نیز روبهرو بوده است؟
در برگزاری یک جایزه ادبی، هرچه که جایزه معتبرتر و بزرگتر باشد، فشار بیشتری وارد میشود. این فشار هم از هر سمتی به افراد برگزارکننده وارد میشود. نویسنده، ناشر، نهاد و رسانهها هر کدام فشار میآورند. حالا این فشار نیز چندین مدل دارد؛ فشار پرزور داریم و فشار کمزور؛ فشارآبرومند داریم و فشار بیآبرو. وقتی یک اتفاقی مهم میشود، این حرکت متوجه یک نفر نیست و برای همه مهم میشود. دلیل مصاحبه امروز ما نیز همین است، یعنی جایزه جلال برای عدهای مهم شده است. این فشارها طبیعی است و من خوشحالم که ما هیچ مسیری غیر از مسیر هیات علمی و هیات داوران در جایزه نداشتهایم. همان طور که دکتر سید عباس صالحی، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی توضیح دادند ما همه چیز را در اختیار داوران گذاشتهایم؛ البته یک سری موارد و خط قرمزهایی را نیز برای آنها تعریف کردهایم. مثلا یکی از خطقرمزهای ما این است که اگر اثری کار خوبی هم باشد اما به موضوع وحدت ملی خدشه وارد کند، این اثر را خود داوران کنار میگذارند؛ ما از داوران خواهش کردیم که اگر اثری نگاه نادرست به قومیتها دارد و میتواند باعث ناراحتی قومی شود، حتما آن کتاب را از داوری دربیاورند؛ زیرا جایزه جلال در یک استان خاص یا گروه فکری و سیاسی مشخص انجام نمیشود و جایزهای ملی است.
پس هیات داوران جایزه جلال از دیدگاههای مختلفی تشکیل شده است؟
اگر شما نگاهی به لیست هیات داوران چهار دوره گذشته جایزه جلال بیندازید، متوجه خواهید شد که این جایزه در سلامت کامل برگزار میشود؛ چراکه از هر گروه و طیفی داوری در هیات داوران ما قرار دارد و این افراد با وحدت و رنگهای مختلف یک رنگین کمان را ساختهاند. در دورهای چینش نامزدها به شکلی بود که عدهای میگفتند، جایزه جلال نمیتواند، جایزه را به کتاب فلان نشر بدهد، پس بدون شک برنده فلانی است؛ اما امروز هر کتابی که شایسته باشد و داوران انتخاب کنند برگزیده میشود و دیگر خبری از آن حرف و حدیثها نیست.
با این تفاسیر میتوان ادعا کرد که جایزه جلال به استقلال کامل رسیده است؟
دقیقا. ما در حوزه ادبیات نه با کسی شوخی داریم، نه با کسی معامله کردهایم و نه با کسی عهد اخوت بستهایم. در یک دورهای سه کتاب از نشر ثالث در جایزه جلال کاندید شد. بدون شک این اتفاق میتواند برای هر جایزهای حاشیههای زیادی را ایجاد کند و تهدید محسوب شود اما این اتفاق برای جایزه ما رخ نداد؛ چراکه وقتی اهالی ادبیات ترکیب هیات داوران را دیدند، متوجه شدند که این افراد کارمند، رفیق یا جیرهخوار آن نشر نیستند. همین اتفاق برای نشرهای دیگر نیز رخ داده است. امروز ما از اینکه از یک نشر چند نامزد بالا بیاید و از نشری نامزدی نداشته باشیم، ترسی نداریم. البته این را رد نمیکنم که درباره هر نوع داوری میتوان نظر داد؛ زیرا در تمام دنیا بعد از برگزاری یک جایزه عدهای موافق و عدهای مخالف هستند.
روند داوری جایزه جلال به چه شکلی است؟ آیا هیات علمی در نظر هیات داوران دخالت میکند؟
آییننامه داوری جایزه مشخص است و ما چیز پنهانی نداریم. در جایزه جلال داوران سه نفر هستند که پنج کاندید نهایی را انتخاب میکنند. برای داوری مرحله نهایی، دبیر جایزه به همراه یک نفر از اعضای هیات علمی به جمع سه داور مرحله قبل اضافه میشود تا اثر برگزیده انتخاب شود. البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که داوران را هیات علمی انتخاب کردهاند و داوران مورد تایید هیات علمی هستند؛
خود شما چطور در داوریها اعمال نفوذ دارید؟
من به لحاظ حقوقی و قانونی قدرت چنین کاری را ندارم و نمیتوانم نظری را اعمال کنم.
یکی از اتفاقات موثر در سالهای گذشته معرفی برگزیدگان جایزه جلال به جشنوارهها و نمایشگاههای خارجی بوده است. این اتفاق به چه صورتی رخ میدهد؟
قرار است که بخشی از افرادی که در نمایشگاههای بیناللملی شرکت میکنند از برگزیدگان جایزههای معتبر ادبی مانند جلال، پروین و شعر فجر باشند. درواقع جایزه جلال تنها 30 سکه و 10 سکه و یک لوح نیست؛ بلکه مجموعهای از امکانات و شرایط است؛ چراکه وقتی 20 آدم معتبر در حوزه ادبیات جمع میشوند و میگویند، شهریار عباسی، نسیم مرعشی، محمدرضا بایرامی، آرش صادقبیگی و امثال این افراد برنده هستند، قاعدتا همین افراد باید بهعنوان نماینده ما در نمایشگاههای خارجی شرکت داشته باشند. ما در جایزه شعر فجر، جلال و پروین برندگانی داریم که این افراد را معرفی میکنیم تا در نمایشگاههای مهم دنیا حضور داشته باشند. امسال خانم الهام فلاح به نمایشگاه فرانکفورت رفتند، سال گذشته آقای شهریار عباسی رفته بودند. همچنین آقایان بایرامی و کشاورز و خانم نسیم مرعشی به صربستان رفتند. البته باید بگویم که برنده شدن در جوایز ادبی حقی را برای کسی ایجاد نمیکند که پس فردا شخصی بیاید و مدعی شود که چرا من را به فلان نمایشگاه نبردید؛ اما برای ما این تکلیف را ایجاد میکند که اگر قصد انتخاب کردن داشتیم، حدالامکان، از این افراد باشد.
انتخاب دبیر جایزه حق و تکلیف وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون فرهنگی ایشان است. البته ما نیز رزومه جمع میکنیم، پیشنهاد میدهیم و اگر لازم باشد با این بزرگواران هم فکری میکنیم اما تصیم گیرنده نیستیم و تصمیم آخر را وزیر محترم و معاون فرهنگی میگیرند.همه این موارد را گفتم تا بگویم طبق قانون بنیاد حق انتخاب ندارد. با همه صحبتهای مطرح شده باید بگویم که عدهای در رابطه با شهریار عباسی بیانصافی کردند. واقعا در کشور ما چند نفر مانند شهریار عباسی وجود دارد که 11 کتاب داشته باشد و همه این 11 اثر تقریبا موفق باشند. سن او هم کم نیست و حدود 50 سال سن دارد و اینکه عدهای در بوق و کرنا کردند که دبیر جوان انتخاب شده است، اصلا درست نیست. همچنین این نویسنده تقریبا تمام جوایز ارزشمند را کسب کرده و در خیلی از جوایز داور بوده است. نباید از این نکته مهم غافل شویم که او جزو هیچ گروه و دستهای نیست و آدم کسی نبوده است. شهریار عباسی برای جایگاهش زحمت کشیده است و مانند برخی افراد در سن 20 سالگی بهعنوان داور به جایزهای تحمیل نشده است. او مسیر رشد خود را به صورت طبیعی طی کرده و اتفاقات خوب برای او یک شبه رخ نداده است. به قول بچههای تئاتر او خاک صحنه خورده و به یک آدم درجه یک در ادبیات تبدیل شده است. حالا گیرم که عدهای او را دوست نداشته باشند اما همین افراد نمیتوانند او را نادیده بگیرند. در پایان این بحث باید بگویم که چون او عضو هیچ تیم و دستهای نیست از هر طرف مورد هجوم قرار میگیرد.
عدهای معتقدند که فضای ادبیات ما دو قطبی شده است و به نظر این افراد بین جوایز دولتی و خصوصی یک دیوار بلند وجود دارد. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
معنی کلمه دو قطبی خیلی واضح است و زمانی که ما میگوییم فلان چیز دو قطبی است، یعنی به دو دسته تقسیم میشود که تقریبا همسان هستند. با احترام به همه جوایز ادبی، من هرچه تلاش میکنم این دو قطب را نمیبینم. با صراحت تمام میگویم که هیچ جایزهای در جمهوری اسلامی به شفافیت چهار دوره گذشته جایزه جلال نبوده است. ما همه موارد را به صورت کاملا شفاف اعلام کردیم. شما کدام جایزه را میشناسید که به این شکل مطالب را بیان کند. عدهای برای مطرح کردن خود از روشهای مختلفی استفاده میکنند. به اعتقاد من زمانی یک جایزه تبدیل به قطب میشود که مدت زمان طولانی فعال باشد. این روزها برخی از دوستان جامعه ادبی که اتفاقا کار خودشان را هم خوب بلد هستند، تخصص درست کردن جایزه یک ساله دارند. یعنی نگهداری چند ساله یک جایزه کار سختی شده است و کار آسان آن است که یک جایزه را راهاندازی و بعد از یک دوره آن را تعطیل کنند و هوار بکشند که آی مردم جایزه ما را به دلیل مسائل خاص تعطیل کردند. متاسفانه عدهای از دوستان جایزه برگزار میکنند که آن را تعطیل کنند. به نظر شما کدام یک از جوایز به نقد ادبی توجه کردهاند و به آن جایزه دادهاند و کدام جایزه دغدغه ورود به حوزه مستندنگاری را داشته است؟
یکی از دوستان که عضو برگزاری یک جایزه ادبی است، معتقد است که جایزه جلال در حال تخریب جوایز خصوصی است. دیدگاه شما نسبت به این صحبتها چیست؟
برگزارکنندگان جایزه جلال به قدری سرشان شلوغ است که وقت پرداختن به این مسائل را ندارند. با صراحت از همین تریبون اعلام میکنم که برگزاری هر جایزه سالمی در حوزه ادبیات در وهله نخست به نفع بنیاد شعر و ادبیات داستانی است؛ چراکه وظیفه ماست که ادبیات خلاقانه را تقویت کنیم. ما خوشحال میشویم که در کشورمان جایزه سلامت داشته باشیم؛ به نظر من اگر قرار است جایزهای برگزار شود، باید سالم برگزار شود؛ زیرا در غیر این صورت نمیتواند به ادبیات کمک کند.
البته باید در تبیین خصوصی بودن جایزه هم تاملی کرد. جایزه خصوصی یعنی چه؟ آیا کلمه خصوصی در مقابل کلمه دولتی استفاده میشود؟ پس این جوایز باید از هر کمک دولتی و حکومتی مبرا باشند. آیا واقعا این طور است؟ پس چرا اینقدر درخواست از دولت و نهادهای عمومی برای کمک به جوایز وجود دارد؟
سوال بعدی اینکه آیا کلمه «خصوصی» در ترکیب «جوایز خصوص» فقط در برابر کلمه «دولتی» در ایران معنا پیدا میکند یا برگزارکنندگان جوایز خصوصی با جوایز دولتی دیگر کشورها هم زاویه هایی دارند. به این سوالات باید در یک فرصت دیگر پرداخت. اما اگر در یک جمله نظر من را راجع به جوایز ادبی میخواهید بدانید باید بگویم جایزه باید درست برگزار شود. این مهمتر از خصوصی و دولتی بودن است.
نظرات