علی قانع میگوید: یک کار موفق و پرفروش در سایت آمازون و دیگر سایتهای ادبی معرفی میشود و مسابقهای برای ترجمه زودتر این کتاب در داخل کشور به راه میافتد.
مجموعه داستان «جایزه بگیر» نوشته جویس کرول اوتس با ترجمه شما به تازگی در نشر نگاه به چاپ دوم رسیده است. مختصری درباره سبک نویسندگی اوتس در این کتاب توضیح دهید و بگویید برای ترجمه آثار جویس کرول اوتس به چه نکاتی باید توجه کرد و آیا پیچیدگی خاص زبانی در آثار اوتس وجود دارد؟
خب باید از این جا شروع کنم با توجه به آثاری که از اوتس مطالعه یا ترجمه کردهام بیشترین دغدغه این نویسنده در نگاه اول زنان و بعد مسایل اجتماعی جاری در امریکا بخصوص سیاهان است و گاهی نیز نگاهی به اتفاقهای سیاسی جامعه اش میاندازد و در صدر همه این بینشها و بازخوانیهای که از حوادث و ماجراهای پیرامونش دارد نگاهی عمیق و روانشناسانه به شخصیتهای داستانهایش دارد و تقریبا تمام شخصیتها را واکاوی میکند و زیر ذره بین دقیق مخصوص به خودش قرار میدهد. طوری که در پایان خواننده حس میکند همه آدمهای داستان را میشناسد و گاهی با یکی یا برخی از آنها همزات پنداری میکند. در کارهایی که از اوتس ترجمه کرده ام شاید داستانهای مجموعه جایزه بگیر بیشترین حس را از این نوع به خواننده اش و بیشتر به زنها منتقل میکند. داستانهای این مجموعه را از کتابی بنام زارلاند انتخاب کردم که شامل داستانهای بیشتری میشد ولی تعدادی به لحاظ محتوا در ایران قابل چاپ نبودند و درباره برخی هم حس میکردم شاید نتواند ارتباط کافی با خواننده ایرانی برقرار کند.
بسیاری از مترجمان اذعان دارند که ترجمه برخی از اصطلاحات غیرممکن است برای بسیاری از عبارات معادل خوبی در فارسی وجود ندارد و بسیاری هم این مساله را قبول ندارند. شما جزو کدام دسته هستید؟
به نظر من هم دقیقا به همین صورت است. این اتفاق حتی در گویشهای مختلف کشور خودمان نیز میافتد، ترک زبانها و گیلکها و بلوچها و کردها و دیگر زبانها نیز گاهی تکیه کلامها و اصطلاحاتی دارند که مشکل میتوان معادل دقیق آن را به فارسی بیان کرد و فکر نمیکنم این موارد چیز عجیب و نامعقولی باشد، ولی مترجم خوب همیشه باید سعی کند بهترین معادل را انتخاب کند تا نزدیک ترین حس و مفهوم را به متن برساند.
برخی مترجمان آثار یک نویسنده خاص را ترجمه میکنند و اذعان دارند که پیگیر اندیشه و خط فکری خاصیاند، برخی از مترجمان هم مانند شما که از نویسندگان مختلفی مانند اوتس، هاوکینز، هان کانگ، داناهیو و... ترجمه کردهاید، طرفدار تنوعاند. این تنوع در انتخاب نویسندگان و نزدیک شدن به سبک و لحن آنها سخت نیست و اینکه دلیل شخصی شما برای اینکار چیست؟
شاید اولین کار جدی ترجمه من با داستانی از اوتس شروع شد که لاند فیل نام داشت و در مجموعه ای به نام «قرار بازی» در نشر افراز منتشر شد. داستان فوق العاده فنی و زیبایی است و مرا به کارهای اوتس علاقه مند کرد و بعد چند رمان و مجموعه داستان در خلال کارهایم از این نویسنده خوب و پرکار امریکایی ترجمه کردم. اما حس میکنم خواننده ایرانی هنوز به کارهای اوتس عادت نکرده و برخلاف خوانندگان دیگر کشورها توجه خوبی به کارهای اوتس نمی شود که به هرحال خواننده خودش را پیدا میکند. ولی دلیل تنوع طلبی من گاهی برمیگردد به پیشنهاد ناشران برای ترجمه کتابهای مطرح و گاهی نیز بعد از مطالعه خلاصه و نقد های یک کتاب در اینترنت یا مصاحبههای نویسندگان به یک کتاب و یک نویسنده خاص کنجکاو میشوم و کاری را برای ترجمه انتخاب میکنم. سختی سبک و لحن شاید گاهی در میان باشد ولی به نظرم همین لذت کار را بیشتر میکند و برای شخص من نوعی مشق و تمرین برای یادگیری است و حتی راهکارهایی برای نوشته های خودم نیز در اختیارم قرار میدهد.
در انتخاب اثر برای ترجمه چه عواملی را در نظر می گیرید و معیار اصلی تان برای ترجمه یک اثر چیست؟
معیارهایم بیشتر توانایی نویسنده در نوع قلم و زبان و نحوه انتقال مفاهیم به مخاطب است، گرچه جذابیت داستان نیز برایم خیلی اهمیت دارد و به عنوان یک نویسنده و یا یک خواننده حرفه ای داستان انتظار دارم خودم و سایر مخاطبینی که این کتاب را در دست می گیرند لذت کافی را از داستان ببرند.
آیا به ترجمه دوباره آثاری که در بازار با ترجمههای مختلفی وجود دارند، اقدام کردهاید و فکر میکنید ترجمههای متعددی مانند اثری به نام «درون آب» یا «دختری در قطار» که توسط مترجمان و ناشران متعددی به بازار کتاب راه پیدا کرده اند چه سود وزیانی در بر دارد؟
ببینید ترجمههایی که نام بردید بیشتر پیشنهاد و انتخاب ناشر بوده و من نیز به عنوان مترجم کتاب از کارها راضی هستم و همگی را با عشق و علاقه ترجمه کردهام و فکر می کنم برای یک مترجم حرفهای همیشه ممکن است چنین مواردی پیش بیاید، اما سود زیانی که میگویید بیشتر برمی گردد به همان بحث کلیشهای ناتمام و فعلا بدون پاسخ که چون فعلا در کشور ما قانون کپی رایت رعایت نمیشود و مشخص هم نیست کی و توسط چه متولیانی این امر به واقعیت بپیوندد، حالا حالاها شاهد چنین موارد و این ترجمههای موازی خواهیم بود. یک کار موفق و پرفروش در سایت آمازون و دیگر سایتهای ادبی معرفی میشود و مسابقهای برای ترجمه زودتر این کتاب در داخل کشور به راه میافتد، یا کتابهایی که در خارج از کشور جایزه میگیرند و در مسابقهها مقام میآورند. به خاطر همین عدم رعایت کپی رایت و سرقتی که ناخواسته و شاید از روی اجبار از آثار ادبی آن طرف آب صورت میگیرد، گاهی حتی ناشرانی که برای گرفتن مجوز کتابی از نویسنده و یا ناشرش اقدام میکنند باز هم سازمان و یا قانونی وجود ندارد که جلوی انتشار ترجمههای بدون مجوز را بگیرد، مثل همین اتفاقی که در مورد ترجمه کتاب درون آب، آخرین اثر هاوکینز افتاد و ناشر ما در روزها و لحظات اول رسما اجازه نویسنده و ناشر را گرفت ولی سه چهار ترجمه قبل از انتشار کتاب ما وارد بازار شد.
فکر میکنید نیاز امروز خوانندگان ایرانی چیست و بیشتر طالب خواندن چه نوع کتابهایی و از چه ملیتی هستند؟
این را ابتدا عرض کنم که سلیقه خوانندگان امروز ایرانی و پرفروش بودن آنها شاید لزوما به معنی ناب بودن یک کتاب نیست که گاهی کتابهای خوبی نیز در میان پرفروشها دیده میشوند. اما باید بگویم متاسفانه سیاست زدگی و ناامیدی و گاهی افسردگیها زیاد در بین مردم و بخصوص جوانها باعث شده که خوانندگان ایرانی رو به کتابهای عامهپسند و بیشتر هپی اندینگ بروند که گاهی بیش از حد شبیه فیلمهای هندی بالیوودی و یا سریالهای ترکی ماهواره ای است. اما همانطور گفتم این همه کتابها و ترجمههای موجود در بازار را شامل نمیشود، اما با نیم نگاهی به آمار پر فروش طرحهای بهارانه و تابستانه و از این دست فروش کتابها بیندازیم میشود به عمق فاجعه پی برد که یارانههای بخش کتاب به چه کارهای سخیفی تعلق میگیرد و جیب چه کسانی را پر می کند و در مقابل چه کتابهایی ناخوانده میمانند.
اشراف یک مترجم بر فرهنگ و هنر ملیت نویسندهای که از او ترجمه میکند تا چه حد لازم و ضروری است؟
بنظرم اشراف کامل هم که نباشد برای هر مترجمی تحقیق و مطالعه زیاد لازم است وقتی میخواهد کتابی از یک فرهنگ و ملیت دیگر را ترجمه نماید و مفاهیم و معانی زبان مبدا را به خواننده ایرانی منتقل نماید. به عنوان مثال برای ترجمه آخرین کارم"اعمال انسانی" اثر خانم هان کانگ ساعتها و روزها روی فرهنگ و زبان ملت کره مطالعه داشتم، تاریخشان و فرهنگشان و اتفاقهایی که در کتاب آمده بود. این کار نسبت به ترجمههای دیگرم که انگلیسی زبان بود کار بسیار دشوارتری بود و زمان و انرژی زیادی از من گرفت که امیدوارم نتیجه داشته باشد و خواننده ایرانی را راضی کند و در عین حال به نویسنده اش وفادار بوده باشم.
چه کار تازه ای در دست نشر یا ترجمه دارید؟
کار وزین و قابل تاملی در دست دارم که فوقالعاده برایم لذت بخش است، یک رمان در مورد عاشق شدن نویسندهای معروف که همه میشناسیم، اما اجازه بدهید فعلا تا پایان کار نامی از آن برده نشود. هیچوقت دوست نداشتم قبل از تمام شدن ترجمهای و یا حتی نوشتههای خودم چیزی از آن فاش شود، شاید هم یک دلیلش همان ترجمههای موازی باشد که فکر می کنم به نفع هیچکس نیست حتی ترجمههای بهتر از من که یقینا کم نیستند.
نظر شما