سه‌شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۹
بسیاری از مشکلات جامعه ایرانی ریشه در امر فرهنگ دارد

روح‌الله نصرتی، استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به این‌که بسیاری از مشکلات جامعه ایرانی ریشه در امر فرهنگ دارد، می‌گوید: حوزه انسان‌شناسی مانند دیگر حوزه‌های علوم‌اجتماعی مهارت لازم و تخصصی را برای ترجمه کتاب‌ها ندارد و این رشته‌ها از نبود حمایت‌های مالی و معنوی رنج می‌برد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مهم‌ترین چالش رشته‌هایی مانند انسان‌شناسی نحوه پیوند آن‌ها با مسایل جامعه و ارائه راهکار است. حوزه انسان‌شناسی مانند دیگر حوزه‌های علوم‌اجتماعی مهارت لازم و تخصصی را برای ترجمه کتاب‌ها ندارد. روح‌الله نصرتی، استادیار گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران معتقد است انسان‌شناسی از نبودن حمایت مادی و معنوی در کارهای پژوهشی و آموزشی رنج می‌برد. در زمینه چالش‌ها و کمبودهای موجود در این رشته گفت‌وگویی با وی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانیم.

درباره کتاب‌های مردم‌شناسی و تاریخچه تاسیس این رشته بگویید.

مردم‌شناسی یا انسان‌شناسی در ایران در شکل دانشگاهی خود نزدیک به 50 سال سابقه دارد. البته در ارتباط با به کار بردن کلمه مردم‌شناسی یا انسان‌شناسی در ایران ما دچار یک آشفتگی هستیم و بنا به سلایق و رویکردهای مختلف نسبت به این علم، از دو معادل استفاده می‌شود. تاریخچه استفاده از این واژگان در اروپا و آمریکا کاملا نشانگر تغییرات گفتمانی در درون این علم است. اما در ایران بر مبنای سنت ترجمه‌ای متفاوت از دو واژه استفاده می‌شود. تاریخچه این علم را چون موضوع صحبت ما نیست، بنابراین نیاز به توضیح بیشتر نمی‌بینم کما اینکه در ارتباط با تفاوت‌های آن‌ها چهره‌های دانشگاهی زیادی همچون دکتر ناصر فکوهی و غیره صحبت کرده‌اند. قبل از سنت دانشگاهی در ایران ما دو سنت دیگر نیز داشتیم که کارهایی را در زمینه مردم‌شناسی انجام داده‌اند. یک سنت، گردآوری غیر حرفه‌ای و غیرعلمی جنبه‌هایی از فرهنگ به ویژه فولکلور بود که به عنوان نمونه می‌توان به کتاب عقاید النساء یا کلثوم ننه خوانساری (کتابی در نقد باورهای خرافی زنان) و یا رویکردهای جلال آل احمد و صادق هدایت نسبت به فولکلور (فرهنگ عامه) اشاره کرد.

سنت دیگر مردم‌شناسی، سنت مردم‌نگاری و تک‌نگاری توصیفی روستایی و عشایری است و همچنان به عنوان یک سنت در مردم‌شناسی مطرح است. سنت دیگر در تاریخ این علم سنت انسان‌شناسی دانشگاهی است که سابقه آن به تاسیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به همت دکتر صدیقی و احسان نراقی برمی‌گردد که در آن بخش مطالعات روستایی، عشایری و شهری فعال بوده و اقدامات انجام شده منجر به تاسیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شد.

مهمترین ضعف در زمینه کتاب‌های انسان‌شناسی و مردم‌شناسی چیست؟

پاسخ به پرسش شما را فقط در ارتباط با سنت انسان‌شناسی دانشگاهی می‌دهم. مهمترین ضعف در زمینه کتاب‌های انسان‌شناسی در ایران در درجه اول کمبود ادبیات در زمینه‌های تخصصی انسان‌شناسی است. به عنوان مثال در زمینه‌های تخصصی انسان‌شناسی شهری، انسان‌شناسی سیاسی، انسان‌شناسی اقتصادی، انسان‌شناسی توسعه و تخصص‌های این‌چنینی ما در ایران به تعداد انگشت‌های دست هم کتاب نداریم. بنابراین دانشجویان و علاقه‌مندان امکان دسترسی و استفاده عمومی از آخرین رویکردها و رهیافت‌های نظری این حوزه‌ها ندارند. در نتیجه کمتر امکان پژوهش در این زمینه‌ها فراهم می‌شود. یکی دیگر از ضعف‌ها فقدان رویکردهای مساله‌محور و کاربردی در تدوین و ترجمه کتاب‌هاست. عموما کتاب‌ها با انگیزه‌های فردی و از سر علاقه‌های شخصی نوشته و یا ترجمه شده است.
 
وضعیت ترجمه را در حوزه انسان‌شناسی چگونه ارزیابی می‌کنید؟


در ارتباط با ترجمه کتاب‌ها می‌توان به چند مساله اشاره کرد.  اولین مساله کیفیت ترجمه است. به استثنای ترجمه کتاب‌هایی که توسط افراد صاحب اقتدار، رفرنس و سرشناس در ترجمه  صورت گرفته و عموما هم خدمات درخشانی به علوم اجتماعی اعم از انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی و غیره کرده‌اند در یک دهه گذشته شاهد شکل‌گیری علاقه روزافزونی به ترجمه بوده‌ایم که عموما در چارچوب رویکرد بازاری کتاب‌های ترجمه شده به دلیل فقدان مرجعیت با صلاحیت برای کنترل کیفیت، ترجمه‌ها کیفیت لازم را ندارند. البته این موضوع فقط در ارتباط با کتاب‌های انسان‌شناسی نیست در ارتباط با ترجمه اکثر رشته‌های دیگر نیز صادق است. چون فارغ از تفاوت‌های رشته‌های مختلف‌ علمی، منطق حاکم بر آن یکی است و آن هم منطق صنعت دانش است که نتیجه آن تولید انبوه و کیفیت پایین است.

دومین مساله در سنت ترجمه عدم توجه به مرجعیت کتاب ترجمه شده، اعتبار محتوای کتاب، نسبت آن با مساله جامعه ایران و نسبت آن با ضرورت و نیاز حوزه آموزشی و پژوهشی است. البته ناگفته نماند مطلقا منظورم این نیست که همه ترجمه‌ها فاقد این ویژگی هستند، ولی به نظر می‌رسد چنین فضایی در ترجمه کتاب‌ها در ایران صورت گرفته است. دلایل این موضوع نیاز به بحث بیشتر دارد. من فکر می‌کنم مهمترین دلیل را می‌توان در سیاست‌های آموزشی مربوط به افزایش کمی فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها در یک دهه گذشته دید. پیامد این سیاست، تعداد زیاد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و فقدان زمینه کار است. در چنین بستری ترجمه می‌تواند تبدیل به یک حرفه و در نتیجه مترجمی هم می‌تواند تبدیل به فرصتی برای کسب منزلت اجتماعی شود.

در حوزه انسان‌شناسی با چه موانعی مواجه هستید؟

اگر منظور از موانع، چالش‌های این رشته است. باید بگویم مهم‌ترین چالش این‌گونه رشته‌ها نحوه پیوند آن‌ها با مسایل جامعه و ارائه راهکار است. چون به نظر می‌رسد با روندهای موجود  ادامه حیات و بقای علم در پیوند با جنبه‌های کاربردی آن است. البته این موضوع به معنای بی‌توجهی به  جنبه‌های نظری این علم نیست، چون به اعتقاد من سنگ بنای هر علمی پایه‌های نظری و معرفتی آن است. اما در کنار بخش نظری این انتظار از علم هم امری معقول است که غایت علم باید کمک به حل مساله باشد. نوع مساله و چگونگی کمک به حل آن می‌تواند مناقشه‌انگیز باشد. اما منظورم خیلی ساده است و آن کمک برای حل مساله برای بهزیستی زندگی مردم جامعه است. این رویکرد در انسان‌شناسی تحت عنوان انسان‌شناسی کاربردی مطرح است. در ارتباط با چالشی که من گفتم در بیشتر کشورهای دنیا همچنان این موضوع مطرح است که نسبت انسان‌شناسی با مردم و مساله اجتماعی و فرهنگی چگونه باید باشد. به عبارت دیگر درباره جنبه‌های کاربردی این علم مناقشه وجود دارد.

کاربرد انسان‌شناسی برای حل مسایل اجتماعی چیست؟

براساس گفته‌های یکی از انسان‌شناسان معروف به نام کتاک، انسان‌شناسان سه موضع متفاوت درباره کاربرد انسان‌شناسی و به کار گرفتن از این دانش برای حل مسایل اجتماعی اتخاذ کرده‌اند. دسته اول انسان‌شناسانی هستند که معتقدند انسان‌شناس باید از مسایل عملی پرهیز کند و بر پژوهش و انتشار کتاب و آموزش تاکید کند. گروه دیگر معتقدند انسان‌شناسان باید در اجرای سیاست‌ها کمک کنند ولی خودشان هرگز سیاستی را اتخاذ و یا انتقاد نکنند. دسته سوم نیز گروهی هستند که معتقدند انسان‌شناسان به دلیل اینکه تخصص در مسایل انسانی و فرهنگی دارند، باید سیاست‌های تاثیرگذار بر مردم را تعیین کنند و در این زمینه باید نیاز به دگرگونی را که مردم محلی ادراک می‌کنند تشخیص دهند، برای طراحی تغییر مناسب فرهنگی و اجتماعی با همین مردم محلی همکاری کنند و از مردم محلی در مقابل طرح‌های توسعه زیان‌بار حفاظت کنند. رویکرد سوم ما را خیلی نزدیک به دیدگاه‌های متاخر در علوم اجتماعی تحت عنوان علوم اجتماعی اعم از جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی مردم‌مدار می‌کند.

البته انسان‌شناسی همیشه داعیه ارتباط نزدیک با جامعه و مردم را داشته است. هر چند که گاهی به صورت ناخواسته دانش تولید شده این علم در تجربه غربی آن مورد سوءاستفاده‌های استعماری هم قرار گرفته است. اما همیشه تلاش کرده است، مرز و فاصله خود را با فرایندهای استعماری حفظ کند. امروزه انسان‌شناسی بیش از گذشته می‌تواند تجربه نزدیک شدن با مردم را در شکل‌های نهادی و سازمان‌یافته با جامعه بیشتر کند و از این طریق دانش را در تجربه نزدیک با مردم و با مشارکت خود آن‌ها تولید کند و هم تجربه اندوخته شده را در چشم‌اندازی کاربردی در راستای حل معضلات  و مسایل جامعه محلی به کار گیرد. این رویکرد بخشی از مسئولیت اجتماعی دانشگاه در قبال جامعه است که ویژگی نسل جدید دانشگاه‌های دنیاست.

آیا کتابی را در دست تالیف دارید؟

تخصص من در زمینه انسان‌شناسی اقتصادی، انسان‌شناسی توسعه با محوریت مسایل شهری است. متاسفانه در هر دو حوزه ما ادبیات کمتری داریم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در گام اول کتابی را درباره مباحث انسان‌شناسی اقتصادی ترجمه کنم. کتاب شامل مجموعه مقالات رفرنس در انسان‌شناسی اقتصادی است که امیدوارم تا آخر سال بتوانم کارهای اولیه‌اش را تمام کنم و  برای سال آینده روانه بازار شود.

اساسا رشته انسان‌شناسی در ایران با چه مسایلی مواجه است؟

مساله اول عدم حمایت‌های مادی و معنوی از پژوهش‌های انسان‌شناسی است. علیرغم اهمیت این علم در کشورهای پیشرفته به دلیل توجه به مقوله فرهنگ در تحلیل مسایل، متاسفانه این رشته در جامعه ما آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است و حمایت‌های لازم انجام نشده است. موضوع اصلی این رشته مطالعه فرهنگ در چشم‌اندازی کل‌گرایانه است، اما متاسفانه علی‌رغم اهمیت آن در جامعه ایرانی و علیرغم داعیه‌هایی که در این زمینه وجود دارد کمتر شاهد هستیم که از پژوهش‌های فرهنگی که توسط انسان‌شناسان انجام می‌شود حمایت‌های لازم صورت پذیرد. جامعه ایرانی جامعه بکر برای مطالعات انسان‌شناسی است و بسیاری از مشکلات جامعه ایرانی ریشه در امر فرهنگ دارد تحقیق و پژوهش انسان‌شناختی نیازمند حمایت های مادی است.

مساله دوم ضعف ارتباط با نهادهایی خارج از دانشگاه اعم از آموزشی، پژوهشی، نهادهای سیاست‌گذاری فرهنگی و غیره. این موضوع باعث می‌شود زمینه‌های همکاری مشترک علمی و پیوند بین حوزه و دانشگاه و سازمان‌های کار و صنعت شکل نگیرد. بنابراین هر کدام از بخش‌ها به صورت جزیره‌ای اقدام می‌کنند. مساله سوم ضعف کارهای مشترک و جمعی بین استادان است. متاسفانه به همین دلیل عموما افراد از کارهای همدیگر باخبر نیستند و به لحاظ تولید دانش انباشتی هم صورت نمی‌گیرد. مساله آخر کم‌انگیزگی دانشجویان در طول تحصیل به دلیل فقدان چشم‌انداز روشن از آینده کاری و شغلی است. البته این موضوع فقط مربوط به رشته انسان‌شناسی نیست در ارتباط با اکثر رشته‌ها صادق است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط