سایت الجزیره به مناسبت 91مین سالروز میلاد نویسنده، حقایقی از زندگی این نویسنده را یادآوری کرده که شاید کمتر در رسانهها درباره آنها نوشته شده باشد، که در ادامه شما را به خواندن آن دعوت میکنیم:
پس از تولد مارکز در سال 1927 میلادی در دهکده آرکاتاکا کلمبیا، پدربزرگ و مادربزرگش او را بزرگ کردند. مارکز تا دوران مدرسه با والدین مادریاش زندگی میکرد. پدربزرگش ژنرال ارتش بود. مارکز در نوشتههایش خاطرات بسیاری از پدربزرگش روایت میکند. «نمیتوانی تصور کنی که یک مرد مرده چقدر میتواند سنگین باشد.» مارکز این نقل قول از پدربزرگش را بارها در رمانهای آورده است. مارکز در رمانهایش پدربزرگش را نماد اتصال خود به تاریخ و واقعیت قلمداد کرده است. او همیشه میگفت؛ «پدربزرگم داستانگوی ماهری بود و شاید همین داستانها موجب خلق رمانهای من شد.»
مارکز تحصیلات عالی خود را در رشته حقوق آغاز کرد، ولی هیچ وقت نتوانست مدرک این رشته را کسب کند. به جای آن وارد عرصه روزنامهنگاری شد و در روزنامه «ال اسپکتاتور» مشغول به کار شد. درست در همین دوران کلمبیا عرصه شورشهای خیابانی شد. 300 هزار نفر از مردم این کشور در شورشها کشته شدند. مارکز همیشه دوست داشت رمانهایش به واقعیت نزدیک باشند برای همین بسیاری از رمانهای او به موضوع این شورشها میپردازند. او در گفتگو با خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته بود: «شغل روزنامهنگاری تا حدود زیادی به من کمک کرد تا رمانهایم را بر اساس زندگی واقعی مردم اطرافم بنویسم. باید اعتراف کنم، اگر روزنامهنگار نبودم خیلی از رمانهایم خلق نمیشدند، چون شغل خبرنگار مواد اولیه داستانهایم را فراهم کردند.»
مارکز خودش تعریف میکند که بیشتر از نوشتن به خواندن رمانهای نویسندگان بزرگ علاقه داشته است. او از نویسندگان آمریکایی آثار همینگوی، فاکنر، مارک تواین و هرمان ملویل و از دیگر نویسندگان آثار چارلز دیکنز، تولستوی، پروست، کافکا و ویرجینا وولف را دوست داشت. مارکز میگوید: «نمیتوانم تصور کنم که کسی بتواند بدون اطلاع از تاریخچه 10هزار ساله ادبیات و خواندن مطالب گذشتگان رمان بنویسد. البته گارسیا مارکز بر خلاف نویسندگان آمریکای لاتین به هیچ وجه از نویسندگانی غربی تقلید نکرد و همیشه در کتابهایش اروپاییها و آمریکاییها را به خاطر استعمار کشورهای آمریکای لاتین تقبیح کرد. او در مراسم دریافت جایزه نوبل گفت: «اروپاییها همیشه ما را با چوب خودشان اندازهگیری کردند، ولی باید بگویم که ظلم و ستم در زندگی هیچ وقت پایدار نیست و جستجوی هویت همانقدر که برای ما سخت و دشوار است، برای آنها نیز خونین و دردناک است.»
مارکز بعد از چهار سال بیکاری شروع به نوشتن رمان «صدسال تنهایی» کرد. این رمان وقتی در سال 1967 چاپ شد در همان روزهای اول تمام نسخههای آن فروش رفت.
کشور آمریکا سه دهه از ورود مارکز به کشورش جلوگیری کرد. مسئولان آمریکایی اعتقاد داشتند مارکز عضو حزب کمونیست است و نباید وارد خاک آمریکا شود. مارکز رابطه دوستانهای با فیدل کاسترو، رهبر کوبا داشت و شاید به خاطر این رابطه از ورود به خاک آمریکا منع شده بود.
مارکز در 17 آوریل 2014، در سن 87 سالگی در منزل شخصی خود در شهر مکزیکوسیتی از دنیا رفت.
نظر شما