در این گزارش نامزدهای بخش ادبیات داستانی جایزه ادبی پروین اعتصامی به اختصار معرفی شدهاند.
«آفرت» به قلم ناهید قادری حاجیآبادی از انتشارات سوره مهر
این کتاب در مرکز آفرینشهای ادبی، کارگاه قصه و رمان تولید شده است و نگاهی به وقایع پیش از پیروزی انقلاب دارد.
«آفرت» دارای درونمایه فولکور و کلاسیک و ساختار مستحکم داستانی است. داستان این کتاب حکایت دختر نوجوانی به نام فرنگیس است که در خانه یک سرهنگ به خدمت مشغول شده است. رویدادهای دوران پیش از انقلاب و فعالیت مردم برای سرنگونی رژیم پهلوی از موضوعات مطرح در این رمان است. این کتاب تلاش کرده است فضای فساد دوره پیش از پیروزی انقلاب را به تصویر بکشد و از نفوذ مفسدهها به درون منازل سخن میگوید.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
آدم وقتی راز ممنوعه دارد از صدای نجوای گنجشک ها هم می ترسد، چه رسد به ضربه مشت. صدای کوبش قلبم را توی گوشم می شنوم. ممو آنقدر فس فس کنان می رود که دوباره جیغ خانم با صدای در قاطی می شود.
«نیازمندیها» نوشته ساناز اسدی از نشر نیماژ
مجموعه داستان «نيازمنديها» نوشته ساناز اسدي شامل هفت داستان كوتاه «ويلاي سگي»، «صيد»، «قطار ساعت يازده»، «ماه كامل»، «نيازمندي ها»، «دست هاي پدرم» و «هتل اينترنشنال» است. هر يك از داستانها ميتواند اتفاقات و درگيريهاي هركدام از ما باشد كه در نهايت آن گاهي فردي و گاهي با جامعه گره ميخورد. نویسنده قصد دارد سختيهاي يك زندگي بدون شغل، اما منسجم را نشان دهد. اين كتاب توسط نشر نيماژ و در ٧٩صفحه منتشر شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«درست وسط زمستان، بعد از پنجاه سال، سه روز و سه شب برف آمد. شب اول ذوق زده بودیم. پدر پشت پنجره ایستاده بود و با هیجان برف را نگاه میکرد. صبح روز دوم هنوز داشت میبارید. شب که شد همهچیز ترسناک شد. همسایهها خبر میدادند جادهها بسته شده. چند نفر توی ماشینها گیر کردهاند درختهای میوه شکسته و چند تا خانه سقفشان خراب شده. آن شب پدرم تا صبح پشت پنجره ایستاد.»
«خاطرات یک دروغگو» به قلم نسیم وهابی از نشر مرکز
داستانهای این مجموعه، رفتوبرگشتی مداوم بین «آن که ماند» و «آن که رفت» هستند. هجرت به معنای وسیع موضوع این داستانهاست. هجرت از خویش، از زندگی، از شهر، از قراردادها و حتا سنتها یا اصول به ظاهر نامتغیر. نسیم وهابی مولف مجموعه داستان «خاطرات یک دروغگو»، دکترای ادبیات تطبیقی از فرانسه، بعد از سالها کتابفروشی در پاریس و تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشته فنون فروش و نشر کتابهای کودک، در حال حاضر در زمینه دادهپردازی و اطلاعرسانی آمار کتاب فرانسه مشغول به کار است.
در بخشی از متن یکی از داستانها میخوانیم:
«ماه سوم، فهمیدم بودجهام بهخلاف محاسبههایم برای یک سال کافی نخواهد بود. باید بیشتر صرفهجویی میکردم. بودجهی لباس قبلاً حذف شده بود. بودجهی سینما هم. اجارهی اتاق خوابگاه، و خرج ایابوذهاب حذفشدنی نبود. مجبور بودم از بودجهی غذا بزنم. این شد که دوران کورنفلکس آغاز شد. مثل عصر یخ یا عصر حجر، ماه سوم و چهارم مهاجرت برای من عصر کورنفلکس بود. هفتهها میآمد و میرفت و سبد خرید من از فروشگاه بزرگی که اسمش کازینو بود در دو قلم جنس اصلی خلاصه میشد: شیر و کورنفلکس.»
«زمان زوال» نوشته شهره احدیت از نشر نیماژ
در این رمان شهره احدیت با انتخاب سه راوی، ساختن دقیق شخصیتها، نمایش وجوه نمادین، شکلدادن به کشمکشهای بنیادین، بهکارگیری تقابلهای دوگانه و استفادهی مناسب از زمان و زبان به میزبانی خواننده میآید. وزیره نماینده سنت صرف، و زری نماد مدرنیته و تجدد است و اطلس/ نیکی، همانطور که اسمش نشان میدهد، بین این دو دوره، همانند موجودی بیاراده، در نوسان است. بهترین مشخصه رمان پایانبندی خوب آن است که روایت را از داستانهای هم طیف خود متمایز کرده است. «زمان زوال» دومین رمان در کارنامهی این نویسنده است که توانسته به چاپ دوم خود برسد.
داستان با تابوت و مراسم تشییع جنازهای شروع میشود. صحنهای برای شروع فصل جدیدی در زندگی شخصیتها و آغازی برای شخم زدن گذشتهای که میت نقشی اساسی در آن بازی میکند. لحن زری متارکه کرده و کیومرث واداده در زندگی، در رمان خوب درآمدهاند. لذا بعضی از شخصیتهای رمان در ذهن میمانند. یکی از راههای پرهیز از شعار دادن برای بیان اندیشهای در رمان، استفاده از روایتهای موازی است.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
«زنها خیلی چیزها را زودتر از مردها میفهمند؛ مثلا هر خطی که میافتد روی صورتشان، میدانند مال چیست؟ میدانند کدام شبها اشک پهنای صورتشان را پر کرده و سرشان را فرو کردهاند توی بالش که حالا شده خطی افقی بالای بینیشان یا چروک گوشهی چشمشان.
کم خندیدهاند اما این خطهای لبخند با بغض هم کشیده میشوند کنار لبها تا آبروداری کرده باشند...»
«بگذار تروا بسوزد» نوشته آناهیتا آروان از انتشارات علمی و فرهنگی
آناهیتا آروان مجموعه داستان « پسرم قدش بلند است» را نیز در کارنامه ادبیاش دارد. آروان کارنامه پرباری در زمینه داوری و نامزدی جوایز مختلف دارد؛ وی برنده بخش سرمقاله ( به طور مشترک با محمدرضا بایرامی) در هشتمین جشنواره دوسالانه مطبوعات کودک و نوجوان در سال 1386، برنده بخش بازنویسی و بازآفرینی متون کهن در شانزدهمین جشنواره ی بین المللی قصه گویی سال 1391و همچنین از داوران نهایی هفتمین جشنواره داستانی یوسف 1396 بوده است.
در بخشی از کتاب «بگذار تروا بسوزد» میخوانیم:
«درست ميانه ديوار پذيرايي خاله صبورا يك ميخ طويله توي ديوار هست كه هر جور و از هر زاويه كه به سالن نگاه كني از چشمت پنهان نمي ماند. صاف توي نگاه هر بيننده اي فرو مي رود و نه تنها با هيچ تابلويي پوشيده نمي شود، بلكه برعكس خاله جوري بند چشم زخم را دور آن پيچيده كه ميخ را بشود ديد...»
نظرات