آناهیتا آروان، برگزیده هشتمین دوره جایزه ادبی پروین اعتصامی در یادداشتی به سخنان الهام فلاح، برگزیده هفتمین دوره این جایزه در میزگرد ایبنا واکنش نشان داده است.
در بخشی از گزارش میزگرد از قول ایشان آمده است: «در مصاحبهای که قبلا انجام دادم و هیچوقت منتشر نشد عرض کرده بودم که با احترام به تمام عزیزانی که در مسابقات پارالمپیک شرکت میکنند حس برنده شدن در مسابقه پروین برای من مانند قهرمان شدن در مسابقات پارالمپیک است. مردم قهرمان المپیک را میشناسند اما قهرمان پارالمپیک را نه.» (فلاح، 1397) و در پایان میفرمایند: «من در انتها از شکل برگزاری اختتامیه بهعنوان یک نویسنده زن انتقاد میکنم. این جایزه به دلیل جنسیتی بودنش یک پای لنگ داشت و مکان برگزاری آن هم به شدت آن را تنزل داد. با تمام احترامی که به رهبر انقلاب و خانواده او قائل هستیم مکان برگزاری این جایزه ابداع بسیار بیمعنایی بود و بر این مسئله صحه گذاشتند که ادبیات زنان مانند سفره ختم انعام و چیزهایی شبیه آن است. به شکل برگزاری مراسم اختتامیه اعتراض و انتقاد دارم. اگر من به جای دوره قبل در این دوره کاندیدا میشدم و مطلع میشدم که چگونه قرار است برگزار شود، در مراسم شرکت نمیکردم. اما برگزاری جایزه به این شکل هم وجهه این جایزه را پایین آورد هم وجهه مکان را.» (فلاح، 1397)
بحث بر سر این یا آن دیدگاه نیست. نفس گفتوگو همین است که گاهی نظرات با هم موازی میشوند گاهی خلاف جهت هم قرار میگیرند و گاه با یکدیگر تلاقی میکنند. هر کسی هم میتواند برای رفتن یا نرفتن به جایی و یا پذیرفتن و نپذیرفتن هر جایزهای تصمیمگیری کند اما نکته اینجاست که الهام فلاح در دوره قبل پس از دریافت جایزه پروین در مصاحبهها بر اعتبار این جایزه تأکید میکردند و اتفاقا جایزههای دولتی را نسبت به جایزههای خصوصی معتبرتر میدانستند و معتقد بودند در این میان جایزههایی همچون جایزه پروین و جلال باز از اعتبار بیشتری برخوردارند (سویه تاریک جنگ در «خون مردگی» (24 شهریور 1395). روزنامه ایران. شماره 6311. صفحه 12) و خبرگزاری ایسنا همان سال، اظهار نظر ایشان را درباره جایزه پروین اینطور ثبت کرده است: «...خانمها و آقایان داور را نمیشناختم اما میدانستم افراد باسوادی هستند. برای من افتخار است که اثرم از دید این افراد ارزشمند شناخته شده است. هر هنرمند و نویسندهای دوست دارد اثرش دیده شود. برای من هم افتخار است و جای شکر دارد که در جایزه پروین اثرم برگزیده شناخته شده است» ( فلاح، 19 مرداد 1395)
من نمیدانم چرا ایشان در همان دوره پیشین و بعد از دریافت جایزه و یا حتی در زمان دریافت آن، جایزه پروین را پاراالمپیک نمیدانستند و چرا با توجه به چنین احساس متناقضی، در همان دوره از دریافت جایزه خودداری نکردند؟ درستتر و صادقانهتر این بود که همانجا و در همان دوره پشت تریبون میگفتند چون از نظر خودشان حس میکنند این جایزه شبیه پاراالمپیک است از دریافت آن خودداری میکنند؛ و نمیدانم چگونه است که حالا به فاصله دو سال و در دور بعد، جایزه پروین شبیه پاراالمپیک شده و اختتامیه به واسطه مکان، چیزی شبیه ختم انعام و از نظر ایشان از وجهه آن هم کم شده و مهمتر اینکه در همین میزگرد اخیر اشاره میکنند اگر امسال از برگزیدگان بودند و متوجه میشدند اختتامیه کجا و به چه شکلی است برای دریافت آن نمیرفتند (فلاح، 1397) و معنی ضمنی چنین جملهای حتی اگر خود گوینده متوجه نباشد و یا اصلا چنین قصدی هم نداشته باشد این است که یعنی برگزیدگان این دوره اگر رفتهاند، یا شأنی نداشتهاند و یا اگر داشتهاند نه شان خودشان را رعایت کردهاند و نه شأن جایزه را. میخواهم بگویم شاید نویسنده این را نگوید اما متن، میتواند همین را بگوید.
شاید انتظار میرود بهعنوان نویسنده زن، از چنین دیدگاه به ظاهر فمنیستی آوانگاردی جانب داری کنم اما چه کنم که از نظر من، نه جوایز ادبی (برخلاف نظر ایشان)، بلکه کمبود دیدگاهها و برخوردهای حرفهای و اظهارات پوستهای کم خودبینانهاند که نتیجه معکوس میدهند؛ بنابراین نخست اینکه من نیز با احترام به ایشان و به همه بانوان نویسنده که افتخار به دست آوردن این جایزه را داشتهاند و یا در آینده چنین افتخاری نصیبشان خواهد شد و با احترام به همه قهرمانان تمامی دورههای تاریخ چه المپیکی، چه پاراالمپیکی و چه غیر المپیکی، همچنین بهعنوان یکی از نویسندگان که افتخار دریافت جایزه شکوهمند پروین را داشتهام، عرض میکنم هر چه فکر کردم شباهتی میان جایزه پروین و پاراالمپیک نیافتم مگر یک چیز؛ آن هم اینکه چنین حسی تنها در صورتی درست است که نویسندهای اثرش را دچار معلولیت ادبی تلقی کرده باشد که بعید میدانم و باز اگر چنین است کاملا شخصی است و ارتباطی به اصل این جایزه و یا سایر برندگان هشت دوره آن و دورههای آتی ندارد. گرفتن هر جایزه ادبی چه دولتی باشد چه خصوصی، شاید فرصتی است تا برای دقایقی هرچند کوتاه، به تماشای انسانی بایستیم که در یک ماراتن نفسگیر با خودش و با تمام جهان، توانسته رنج را به زیبایی تبدیل کند بی آنکه در ابتدا تماشاگری داشته باشد. و هنر چیزی جز این نیست.
دو اینکه با احترام به انتقاد و اعتراض ایشان، معتقدم اعتبار هیچ جایزهای از جمله جایزه پروین ربطی به مکان ندارد که اگر اختتامیهاش در پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری برگزار شد معتبرتر باشد و وجههاش بالاتر رود یا اگر به هر دلیل در حسینیه برگزارش کردند تنزل بیابد. ضمن اینکه عزت و شرافت حسینیه اگر بیشتر نباشد کمتر از تالار هم نیست و اگر شأن جایزه را بالا نبرد چیزی هم از آن کم نمیکند. تقدس مکان هم معلوم است ربطی به این یا آن مراسم ندارد که دچار نوسان شود. پس نگرانی برای پایین آمدن شأن مکان هم محلی از اعراب ندارد. مگر جایزه کتاب حبیب غنیپور در مسجد کوچک جواد الائمه برگزار نمیشود؟ مگر طی این سالها نویسندهها فارغ از جنسیت و جناح با افتخار برای دریافت جایزه به آنجا نرفتهاند؟ رضا امیرخانی درست گفته بود که «بسیار خشنودم از اینکه تنها جایزه ادبی در جهان را دریافت میکنم که برای دریافت آن مجبور هستیم کفشهایمان را در بیاوریم» (امیرخانی، 1392). حالا مثلا اگر اکادمی نوبل جایزهاش را به جای تالار باشکوه همیشگی و ضیافت شام شاهانه، جای دیگری برگزار کند، از وجهه و اعتبار جایزهاش کم میشود؟ یا اگر جایزه ادبیات داستانی بیلیز زنان (همان اورنج سابق) جای دیگری جز مکان همیشگیاش برگزار شود، تنزل خواهد یافت؟ در مثل که مناقشه نیست الهام فلاح جایزه جلال و جایزه پروین را با المپیک و پاراالمپیک و اختتامیه امسال پروین را با ختم انعام مقایسه میکند، من با نوبل و بیلیز مقایسهاش میکنم.
و سوم ...
«جز حقیقت هر آنچه میگوییم- هایهویی و بازی و هوسی است»/ پروین اعتصامی
دیگر هیچ.
آناهیتا آروان - 7 مرداد 1397
نظرات