موانع جهانی شدن ادبیات کودک و نوجوان ایران/2
قزلایاغ: باید وسیلهساز باشیم نه پیشنهاد دهنده/ مشکل ما با ترجمه آثار حل نمیشود
ثریا قزلایاغ معتقد است ما فقط باید وسیلهساز باشیم نه پیشنهاد دهنده، مشکل ما در مطرح کردن ادبیات کودک کشورمان به جوامع بینالمللی تنها با ترجمه آثار به سایر زبانها حل نمیشود بلکه پیداکردن ناشر بینالمللی، انتشار این آثار در جوامع دیگر و وارد چرخهشدن آنها راه درست است نه ترجمه و چاپ کردن در ایران و فرستادن آن به کشورهای دیگر.
به نظر شما نهادهای مدنی مانند شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان از بدو تاسیس تا به حال چه نقشی در رشد و اعتلای ادبیات کودک داشتهاند؟
نهادهای مدنی محصول جامعه باز هستند که در آن انسانها میتوانند به راحتی خود را بیان کنند و افراد همسو با خود را بیابند و حول محور هدفهایی مشخص همکاری کنند و در نتایج آن هم خود بهرهمند شوند و جامعه را منتفع کنند. شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان هر دو موسسه مردم نهاد هستند و در بعضی از زمینهها با هم اشتراک هدف پیدا میکنند ولی در هدفهای اصلی خود متفاوتند. شورا که وارد پنجاه و هشتمین سال فعالیت خود شده است اصلیترین هدف خود را بر توسعه کتابخوانی در میان کودکان و نوجوانان و توسعه ادبیات ملی برای کودکان و کمک به گردآوری و معرفی کتابهای مناسب و تاسیس کتابخانههای کودکان و نوجوانان متمرکز کرده است. حال آنکه انجمن نویسندگان کودکان و نوجوانان در آستانه 20سالگیاش مهمترین هدف خود را ارایه خدمات به اعضا و صیانت از حقوق اعضا قرار داده است و بیشتر نقش یک انجمن صنفی را ایفا میکند و حفظ و حمایت از حقوق مشروع اعضا را مهمترین هدف خود عنوان میکند.
تردیدی نیست که پرداختن به هر یک از این جنبهها مسلما و نهایتاً به ارتقاء سطح کیفی ادبیات کودکان ایران میانجامد ولی فعالیت هر یک از این نهادها را باید به طور جداگانه و با توجه به هدفهایشان مورد ارزیابی قرار داد که در این مختصر نمیگنجد و بررسی دقیقتری را طلب میکند. شاید در نخستین نگاه بتوان چنین عنوان کرد که اعضای انجمن نویسندگان کودک همه دارای دو وجه اشتراک مهم هستند؛ نخست اینکه همه نویسندهاند و دیگر اینکه گروه هدف آنها کودک و نوجوان هستند. اما نهادی مثل شورای کتاب کودک دارای اعضای با تنوع حرفهای است که جهت ارتقا کمی و کیفی کتابهای کودکان و اشاعه خواندن با هم همکاری میکنند که البته نویسندگان هم در آن سهم دارند.
کتابداران، آموزگاران، ناشران، تصویرگران کتاب کودک، هنرمندان تئاتر و سینمای کودک، تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونی کودکان، مدرسان و منتقدان ادبیات کودکان و روزنامهنگاران و افرادی با تخصصهای موضوعی گوناگون گرد آمدهاند و در این حوزه همکاری میکنند. شکی نیست که هریک از این دو نهاد، همراه با نهادهای مردمی دیگر سهم خود را در آنچه ادبیات کودکان و نوجوانان ما، امروز هست، ادا کردهاند. ولی مقایسه آنها نه منصفانه است و نه واقعبینانه و نباید از نظر دورداشت که جامعه ما، جامعه باز نیست و نهادهای مردمی همواره با چالشهای جدی روبهرو بودهاند که موجودیت آنها را در معرض خطر قرار داده است. و سبب شده که نتوانند تمام نیروی خود را مصروف رسیدن به هدفهای تعیین شده خود کنند. ارتقاء سطح کیفی و کمی کتابهای کودکان و تاکید بر کیفیت آثار و معرفی آنها به جامعه، نتایج تلاشهای بیوقفه شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و کل نهادهای مردمی است که آهسته اما پیوسته به گسترش ادبیات کودکان کمک میکنند. و تلاشهای هیچ یک را نه میتوان و نه منصفانه است که نادیده بگیریم.
این نهادهای مدنی تا چه اندازه توانستهاند در معرفی ادبیات کودک ایران به مجامع بینالمللی و جهانی موفق باشند؟
حضور در مجامع بینالمللی و معرفی ادبیات کودکان ایران دغدغه امروز نیست و سابقهای طولانی دارد (شورای کتاب کودک قبل از بسیاری از کشورها اروپایی به عضویت دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان IBBY درآمده است) از زمان پیوستن شورا به این نهاد بینالمللی با همه چالشها و افت و خیزها، همواره ایران حضور خود را در سطح بینالمللی حفظ کرده است. عضویت در هیأت مدیره IBBY، عضویت در هیأت داوران جایزه اندرسن، معرفی منظم بهترین آثار ایرانی به فهرست کتابهای مناسب جهانی، معرفی نویسندگان و تصویرگران برای جایزه اندرسن و سایر جایزههای بینالمللی، همکاری با کتابخانه بینالمللی کودکان در مورنیج برای تربیت نیروی انسانی، شرکت در کنگرههای بینالمللی و نمایشگاهها و دهها فعالیت دیگر و حضور فعال و چشمگیر نویسندگان و تصویرگران کتاب کودک و ناشران در رویدادهای بینالمللی، دعوت از متخصصان برگزیده بینالمللی برای تبادل تجربه و تعامل. انتشار مقالههای علمی در نشریات تخصصی جهانی که همگی حاکی از عزم خانواده ادبیات کودکان و تلاش چشمگیر همه نهادها برای پیوستن به جریان جهانی ادبیات کودکان است.
با این وجود ادبیات کودک و نوجوان ایران آنطور که باید در سطح دنیا و جوایز بینالمللی مطرح نشده است، با توجه به اینکه شما از داوران جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن بودهاید، به نظر شما چه کنیم تا ادبیات تالیفی کودک و نوجوان ایران بیش از پیش در سطح جهان مطرح شود؟
حضور در مجامع بینالمللی شرایط و ویژگیهایی را طلب میکند و تنها اراده برای حضور کافی نیست. نخست اینکه تداوم لازم دارد و لازمة این تداوم پذیرفتن مقررات جهانی و پیوستن به تعهدات است. مثلا ما هنوز قانون حق مولف را نپذیرفتهایم و همین خود یک مانع جدی برای بینالمللی شدن ماست. ما به بهانه عدم عضویت در قانون حق مولف به خود اجازه میدهیم، دهها، صدها و شاید هزارها اثر از آثار بینالمللی را انتخاب، ترجمه و چاپ کنیم و انتظار داریم آنها آثار ما را بپذیرند و حق ما را رعایت کنند؟! و این ممکن نیست.
نکته دیگر اینکه در معرفی آثار خود به جهان دچار نوعی کمکاری هستیم. این امر کار یک نهاد نیست، زیرا کاری پرهزینه است و تخصص، لازم دارد و باید هم منابع مادی و هم انسانی در امر معرفی مشارکت داشته باشند. شرکت در نمایشگاههای بینالمللی باید هدفمند باشند و برنامهریزی شده نه به صورت دقیقه نود یا بدون آمادگی و بدون برنامهریزی و صرفا جهت حضور. این نمایشگاهها فرصت مناسبی برای بازاریابی و معرفی سازمان یافته آثار برگزیده و آشنا کردن نویسندگان و تصویرگران و ناشران با همتاهای بینالمللیشان است. همچنین تسلط به زبانهای بینالمللی برای ایجاد رابطه که یک باید است، نه فضیلت. تهیه بروشورها، جزوهها و معرفی با کیفیت و مناسب نیز باید در دستور کار قرار گیرد. در انتخاب آثار برای عرضه، باید روی کیفیت ادبی و هنری تأکید شود نه رابطه با این و آن فرد یا ناشر. شاید مرا خوشبین بدانید ولی شخصا معتقدم ادبیات کودکان ما حرفی برای گفتن دارد و میتواند جایگاهی برتر از این که دارد، داشته باشد اگر همة نهادها در یک هماهنگی کامل با همه نیرو و توان از آثار برتر ادبیات کودکان حمایت کنند و همگام و همقدم پشت این نمایندگان واقعی قرار گیرند. تجربه نشان داده وقتی آثار بهدرستی انتخاب و عرضه شده است خواهان هم پیدا کرده و با همة تنگناهایی که ما در عرصههای بینالمللی داریم راه خود را بازکرده است.
چرا در کشور ما توجه زیادی به ترجمه آثار به زبانهای دیگر نمیشود؟
من این فکر را نمیپسندم که گروهی در درون کشور به صورت تکلیف و هدایت شده به ترجمه آثار بپردازند، اما سالهاست اینکار صورت میگیرد و منجربه جهانی شدن آثار هم نشده است. معتقدم همانگونه که مترجم ایرانی در پهنه درپای ادبیات کودکان جهان تور پهن میکند و ماهی خود را بدام میاندازد، و آثار را خود با توجه به ذوق و سلیقه شخصی و معیارها انتخاب میکند، مترجمان و ناشران دیگر کشورها باید آثار را اینگونه برگزینند. ما فقط باید وسیلهساز باشیم نه پیشنهاد دهنده. کتابشناسیهای دو زبانه خوب و ارایه آنها در مکانهای بینالمللی و بهویژه ارایه آنها به ایرانیان دو زبانهای که در کشورهای دیگر زندگی میکنند نیز قدم درستی در جهت جهانی کردن ادبیات است تا از میان آنها آثاری که بهدرد کودکان سرزمین میزبان میخورد را انتخاب، ترجمه و بهچاپ برسانند. چون مشکل ما تنها با ترجمه حل نمیشود بلکه پیداکردن ناشر بینالمللی، انتشار این آثار در جوامع دیگر و وارد چرخهشدن آنها راه درست است نه ترجمه و چاپ کردن در ایران و فرستادن آن به کشورهای دیگر.
آیا ترجمه آثار یک نویسنده به زبانهای دیگر و مطرح شدنش در جوامع بینالمللی در موفقیت و مطرح شدنش در داخل کشور نیز تاثیرگذار است؟
به نظر بنده عکس این صادق است، اثری در سطح بینالمللی میتواند موفق باشد که ابتدا مورد استقبال خوانندگان درونمرزی واقع شده باشد. بردن جایزه بینالمللی تنها برای مدتی کوتاه میتواند نظرها را به خود جلب کند و تبلیغی باشد برای چاپهای بعدی کتاب و اگر قبلا خوانندهای نداشته باشد هرگز سبب استقبال خوانندگان نمیشود. راه بینالمللی شدن ابتدا از بومی شدن میگذرد و شخصا به جریان عکس آن اعتقادی ندارم.
شما سالها در زمینه آموزش کتابداران فعالیت داشتهاید، به نظر شما کتابداران چه نقشی در تربیت ذائقه بچهها و ایجاد گرایش در آنها برای مطالعه آثار مشخص مثلا مطالعه بیشتر آثار تالیفی نسبت به ترجمه دارند؟
کتابداران رابط بین مواد مکتوب و مخاطب هستند، بهخصوص مخاطبان کودک و نوجوان. تجربه سالها کار با کتابداران به من ثابت کرده است که ادبیات کودکان بدون تلاشهای ترویجی نیروهای مصمم و آشنا با کار با کودکان راه به جایی نمیبرد. تعداد محدودی کتاب و یک انسان آگاه و متخصص میتواند منشأ تغییرات بسیار شگرفی باشد. این را تجربه گروهی که بطور داوطلب در سازمانهای مردم نهاد، با برنامهریزی درست و با تأکید بر اشاعه کتابهای با کیفیت انجام میدهند به اثبات رسانده است.
تجربه طرح با من بخوان در مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان با تأسیس کتابخانهها و اشاعه کتابهای با کیفیت با همکاری نیروهای داوطلب و بومی در سرتاسر ایران که سال گذشته برنده جایزه مشرک روزنامه آساهی و دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان شد، به ما میفهماند که باید از نهادهای دولتی قطع امید کنم و فقط به خود متکی باشیم و اگر هدف ما داشتن نسلی کتابخوان است باید آهسته و پیوسته به تلاشهای کوچک ولی معنیدار و موثر خود ادامه دهیم. زیرا تا وقتی که نهاد آموزش و پرورش ما که بیشترین تعداد کودکان و نوجوان را برای مدتی طولانی در اختیار دارد تنها کتاب درسی را به رسمیت میشناسد و هیچگونه برنامهریزی برای مطالعه آزاد دانشآموزان و اشاعه کتابهای غیردرسی مناسب ندارد و کتابداران جایگاه تعریف شدهای در این نظام ندارند و تخصص آنها بهعنوان یک حرفه پذیرفته نیست وهرکس را باعنوان کتابدار به کتابخانه میفرستند سخن گفتن در اشاعه خواندن در این نهاد به شوخی شبیه است.
به نظر شما بزرگترین چالش کتابداران چیست؟
امروزه چالش بزرگ کتابداران در جهان کشاندن خوانندگان به کتابخانهها نیست بلکه بردن کتاب به میان خوانندگان است و همچنین قانع کردن آنها درباره اینکه کتاب هنوز موضوعیت خود را حفظ کرده و در تجربه خواندن، بخصوص با هم خواندن لذتی است که هیچ پدیده دیگری قادر به ایجاد آن نیست. چراکه هرگونه برنامه ترویج خواندن بدون در نظر گرفتن شرایط جهانی کتاب و بررسی نقش دنیای دیجیتال محکوم به شکست است.
بیشتر بخوانیم:
سحر ترهنده: ترجمههای آثار فارسی به انگلیسی در ایران قابل استناد نیستند
نظر شما