وی. اس. نایپول، نویسنده انگلیسی، برنده جایزه بوکر سال 1971 و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 2001 در سن 85 سالگی درگذشت. به همین بهانه مروری بر زندگی این نویسنده شناختهشده خواهیم داشت.
دلایل زیادی برای روبرگرداندن از نایپول وجود داشت. او در نوشتههایش انسانیتش را ابراز میکرد. نظرات نایپول درباره اسلام، زنان، و کشورهایی که شانس کمتری نسبت به کشورهایی که او در آن زندگی کرد و از دنیا رفت دارند (مخصوصاً ترینیداد، محل تولدش، آفریقا، و و گاهی هندوستان) موجب دردسر و ایجاد نظرات مختلف درباره وی شده بود.
نایپول به عنوان بهترین داستاننویس انگلیسیزبان حوزه کارائیب شناخته میشد. نوشتههای قدرتمندش برای او جایزه نوبل ادبیات در سال 2001 را به ارمغان آورد و اغلب به زندگی جهانسومیها میپرداخت.
کمیتهای که در سال 2001 نایپل را شایسته جایزه نوبل دانستند آثارش را برای «دارا بودن چشمانداز روایی منسجم و دقتی بدوننقص که خواننده را به دیدن تاریخ سرکوبشدگان مجبور میکند» ستایش کردند.
نایپول در 17 آگوست 1932 در ترینیداد و توباگو از خانوادهای با اصالت هندی به دنیا آمد و حالا تا فاصله چند روز به سالروز تولدش از دنیا رفته است. او در کالج سلطنتی کویین در ترینیداد درس خواند و در سال 1950 بورسیه دانشگاه آکسفورد شد.
در این دوره به دلیل مشکلات روحی خودکشی کرد اما خوشبختانه کنتور گاز دچار مشکل شد و از کار افتاد.
طی حضورش در آکسفورد با پاتریشیا هیل آشنا شد. این دو در سال 1995 ازدواج کردند اما هیل در سال 1996 از دنیا رفت و نایپول با نادره آلوی، خبرنگار پاکستانی ازدواج کرد.
نایپول کارش را به عنوان نویسنده غیروابسته آغاز کرد و آثارش در نشرهای مختلف منتشر میشد اما وقتی از پیشینه ترینیدادی خود نوشت دیده شد. از سال 1945 تا 1956 نایپول خبرنگار بیبیسی در حوزه کارائیب بود و بین سالهای 1957 تا 1961 منتقد ادبی مجله «نیو استیزمن» بود.
اولین آثارش در اواخر دهه 50 میلادی منتشر شد و پول زیادی برای او به ارمغان نیاوردند.
سال 1961 بود که «خانهای برای آقای بیسواس» را نوشت که اغلب به عنوان شاهکار نایپول معرفی میشود. داستان غمانگیز و در عین حال خندهدار یک خانواده هندی ساکن در ترینیداد برای کسب استقلال و هویت. آقای بیسواسِ داستان نایپول در واقع پدرش است.
همان سال بود که از دولت ترینیداد کمکهزینهای برای سفر در حوزه کارائیب دریافت کرد و کتاب غیر داستانیِ «سفر میانی» را به نکارش درآورد و روایت تنشهای نژادی مردم این منطقه سبب شد هندیهای سیاهپوست او را نژادپرست بخوانند.
نایپول پس از سال 1950 در ویلتشایر اقامت گزید اما بسیار سفر میکرد. مقالات و نوشتههای مربوط به سفرهایش اغلب منفی بودند و بیشتر در جست وجوی اتفاقات زندگی هندیها بود
در دهه 90 میلادی بیشتر بر آثار غیرداستانی تمرکز کرد و در سال 1994 بود که کتابی که خیلیها منتظرش بودند منتشر شد. «راهی در جهان»، اتوبیوگرافی و تاریخچه خیالی استعمارگری از دوره «ولتر راله» تا «فرانسیسکو میراندا» بود.
نایپول بعدها هم به نوشتن آثار غیرداستانی ادامه داد و داستان «ماسک آفریقا» را نوشت و حتی بیشتر وقت خود در سال 2008 و 2009 را به کشورهای آفریقایی سفر کرد.
با وجود اینکه معماهای زیادی درباره آثار نایپول در ذهن صاحبنظران و مخاطبان وجود دارد اما خودِ نویسنده دیدگاهی ساده و مشخص درباره آثارش داشت. وی در این باره گفته بود: «من دنیایی جدید نساختم. تلاش کردم دنیا را دقیق و بدون تعصب ثبت کنم. عقاید سیاسی موجب تعصب میشود. من دیدگاه سیاسی ندارم!»
نایپول دو بار هم به ایران سفر کرد. یک بار پس از انقلاب 57 و بار دوم در سال 76 به کشور ایران آمد و مشاهدات خود را از ایران، پاکستان، و چند کشور دیگر در کتابی جمعآوری کرده است. بیشتر آثار این نویسنده انگلیسی هندیتبار به فارسی ترجمه شده است.
نظر شما