در ابتدای این مراسم علی نظیفپور، فرزند ناصر ایرانی در وصف زندگی پدرش و روزگاری که بر او رفت، سخن گفت و از عدم انتشار آثار پدرش در زمان حیات او اظهار تاسف کرد.
سپس کتایون صدرنیا، همسر زنده یاد ناصر ایرانی گزارشی از چندین دهه فعالیت مستمر این نویسنده فقید داد.
صدرنیا با اشاره به این که در ویکی پدیا درباره ناصر ایرانی آمدهاست:«او نویسنده دهه ٤٠ و ٥٠ خورشیدی بود»، گفت: این حرف اینطور معنی میدهد که ناصر ایرانی بعد از این دو دهه به کار نویسندگی ادامه نداد. اما تا اواسط دهه 70 شمار آثار منتشر شده ناصر ایرانی به بیش از ٦٠ رمان رسیده بود و بیشترین و بهترین آثار ناصر ایرانی در دهه های ٨٠ و ٩٠ خلق شده. ناصر ایرانی بیش از هزاران صفحه کار منتشر نشده دارد. «اعترافات گرگ تنها» که شرح زندگی اوست حدود هزار صفحه است. ناصر ایرانی رمانی به اسم «زنده باد مرگ» دارد که هزار صفحه است. چند صد صفحه داستان کوتاه و نمایشنامه منتشر نشده هم دارد.»
او ادامه داد: از نیمه دهه ٧٠ به بعد آثار ناصر ایرانی مجوز انتشار نگرفتند. برای «اعترافات گرگ تنها» از سال ٨٥ چند انتشارات درخواست چاپ دادند اما مجوز نگرفت. ناصر ایرانی بخشی از این هزاران صفحه را در شرایطی نوشت که وضعیت جسمانی بسیار بدی داشت اما با سانسور مبارزه کرد و به نوشتن ادامه داد.
صدرنیا در نهایت اظهار امیدواری کرد که آثار منتشر نشده همسرش به زودی به دست مخاطبان برسد.
در ادامه این مراسم قاسمعلی فراست از دوستان و همراهان ناصر ایرانی با اشاره به تفکر نوگرا و خلاق این نویسنده گفت: اینکه این فرد بزرگ در سن 14 سالگی به حزب توده میپیوندد و بعد از مدتی روند فکری این حزب را نمیتواند بپذیرد و برمیگردد؛ نشانگر این است که به دنبال بهبود و رشد کردن است که باید از این فرد فرهیخته یاد گرفت.
وی افزود: در تمام مراحل زندگی ناصر ایرانی تطور و تازگی وجود داشت. این نویسنده فقید صداقت زیادی در کلام و قلمش داشت که می توان آن را در تمام کارهایش به طور کامل خواند و دید. این صداقت در اعترافات گرگ تنها از ابتدا و انتهایش حس میشود و از قلم این اثر میتوان فهمید که نویسنده آن فقط ناصر ایرانی است.
وی افزود: اگر هم ناصر ایرانی در این کتاب انتقادی میکند از سر صداقت است. وی انتقادهای صادقانه را به موافقتهای غیرصادقانه ترجیح میدهد. من امروز در مراسم یادبود این نویسنده بزرگ میخواهم دو کتاب اعترافات گرگ تنها و آتش و دود به زودی منتشر شود. اعترافات گرگ تنها حکایت تاریخ معاصر ایران از دهه 30 تا الان است که حدود 60 سال تاریخ معاصر کشور را به تصویر میکشد. وی تمام تغییر وتحولات را با قلم شیوا و شیرین و پاکیزه نگاشته است.
به گفته فراست اعترافات گرگ تنها با صداقت ایرانی و بدون موافقتهای نادرست نوشته شده است.
وی درباره وظیفه جامعه و نویسنده بر یکدیگر گفت: همواره هم نویسندگان و هم مردم جامعه نسبت به یکدیگر وظایفی دارند. نویسنده باید شخصی باشد که همچون شمع باعث روشنایی راه افراد جامعه شود و بسوزد این کاری است که ناصر ایرانی میکرد. وظیفه جامعه هم حمایت و درس گرفتن است درس گرفتن از تجربیات این نویسندگان. اگر اهل قلمی از دنیا میرود راه اندیشه این فرد باید ره توشه شاگردان آن باشد و افراد جامعه بزرگ شوند و پرورش یابند.
وی افزود: اگر بخواهم جایگاه ادبی وی را در دو کلمه بازگو کنم ناصر ایرانی یک نویسنده حرفهای است کسی که با دستان لرزانش از نوشتن باز نایستاد. درباره آثار ایشان از بهترین آثارش اعترافات گرگ تنها است که تاریخ معاصر ایران را به رشته تحریر درآورده است. اعترافات گرگ تنها اسم جذابی است اما فقط یک اسم نیست چراکه اعترافات نشانگر شهاتمت نویسنده است و ناصر ایرانی این ویژگی را داشت که اعتراف کند. چرا واژه تنها مگر سرنوشت گرگ چیزی جز تنهایی است.
وی افزود: از اعترافات گرگ تنها باید بگویم که سالها شاهد شوق و اشتیاق این نویسنده برای انتشار آن بودم و امیدوارم هر چه زودتر این اثر روانه بازار کتاب شود..
در ادامه علیاصغر سیدآبادی گفت: میتوانم اعتراف کنم این اولین مراسم یادبودی است که چیزهای زیادی در آن یاد گرفتم. درباره ناصر ایرانی باید بگویم خواننده نوشتههای بعد از انقلاب وی هستم و کتاب های پیش از انقلاب او را نخواندهام.
وی افزود: ایرانی هیچ وقت طبق مد روز ننوشت و هیچوقت در ادبیات ایران مدروز نشد. اما من میخواهم در این مراسم به جنبه دیگری بپردازم. چند سالی است که فهرستی از برندگان لاکپشت پرنده در حوزه کتابهای کودک و نوجوان منتشر میشود. دو سال پیش در گروه داوری پیشنهاد شد که از ناصر ایرانی تجلیل شود نسل جدید تنها وی را نمیشناختند اما بعدها معلوم شد که نویسندههای زیادی تحت آموزش وی بودند و ناصر ایرانی تاثیر زیادی بر تولید نویسنده فرهیخته داشت.
وی گفت: نویسندگان زیادی داریم که شهرت زیادی دارند اما آثارشان به اندازه شهرتشان نیست. ناصر ایرانی نویسندهای بود که شهرت آثارش بیش از خودش بود. امیدوارم آثار وی ماندگارتر و شناختهشدهتر از قبل باشد تا همیشه ناصر ایرانی در ذهن نسل جوان باقی بماند.
غلامرضا امامی در ادامه این مراسم گفت: من اِبا دارم از تمجید زندگان و تجلیل رفتگان. اما بسا که این مراسم برای ناصر ایرانی است. وی دوست و ادیب همه ما است. فیلسوفان تفسیر تاریخ میکنند، سیاستمداران اگر بخواهند و بگذارند تقدیر تاریخ را موجب میشوند و نویسنده کارش تعبیر تاریخ است. بیشک ناصر ایرانی تعبیر تاریخ میکرد.
وی افزود: حقیقت تاریخ را خواهند نوشت اما هنر و نویسندگی به گمان من با مرگ نویسنده از میان نمیرود. یکی از فیلسوفان شهیر آلمانی میگوید هر فن و فعالیتهایی که به هر جهتی به هنر پهلو بزند به جاودانگی میرسد. در چشم من ناصر ایرانی مردی بود که به کلام و اهمیت کلام وفادار بود.
امامی با اشاره به گذر سالهای دوستی که با ناصر ایرانی داشت، گفت: برخورد اول و آخری که با ناصر ایرانی داشتم به خوبی در خاطرم هست اولین بار در کانون پرورش فکری وی را دیدم که برای انتشار کتابش سراغ من را گرفته بود و آخرین بار در مراسم ترحیمی از دوستان مشترک خود او را دیدم. روزی با موهای سیاه. و روزی دیگر با موهای سفید. اما وجه اشتراک این دو روز آرامش عجیبی بود که ناصر ایرانی همیشه داشت. در این فاصله ما با هم بسیار دوست و رفیق بودیم همانگونه که گفتند ناصر ایرانی در عقایدش صادق بود و مانند بسیاری از افراد نبود که رنگ ببازد.
وی افزود: ناصر امامی در پی واقعیت بود اما هیچ واقعیتی که به دروغ گفته بودند را نمیپذیرفت. در جنگ ایران و عراق بدون هیچ چشمداشتی با قلم و کاغذی به جبهه رفت و مانند افرادی نبود که از جبهه نان بخورد. او صادقانه جنگ را به تصویر کشید
این مترجم افزود: او تعهد زیادی به حقیقت داشت به مردمش هم تعهد زیادی داشت و علقه و پیوند با مردم را هیچگاه از یاد نبرد. ناصر ایرانی برای دل خود نوشت مهم این است که آثارش را ثبت کرد. هرگز دروغ و دغلی از او ندیدم و نشنیدم. ناصر ایرانی تنها یک نویسنده نبود. وی از نمایشگاه کتاب بلونیا کتابهای انگلیسی درباره انقلاب ایران با خود آورد. او این کتابها را میخواند و نظر میداد. و برخی از نقدهایش در مجله نشر دانش منتشر میشد.
در انتها یادآور شد: برای من ناصر ایرانی فقط به خانواده خود تعلق ندارد به همه جامعه تعلق دارد. آیندگان خواهند فهمید مردی که روزگاری 80 سال و اندی عمر کرد و سند ارزشمندی از تاریخ و ادبیات ایران زمین برجای گذاشت. من ناصر ایرانی را به مردمش و ادبیات کشور وفادار دیدم اما بیوفاییهای بسیاری در حقش شده بود.
نظر شما