مرتضی قلیچ در نقد و بررسی جامعهشناختی رمان ماخونیک گفت: روش نگارشی ماخونیک در حوزه شرح غنی تصاویر جامعه قرار داد و یکی از نقاط درخشان ماخونیک تصویرنگاریها و بومینوشتههایی است که در کتاب وجود دارد.
در این مراسم مرتضی قلیچ با تفکیک اجتماعیات در ادبیات با جامعهشناسی ادبیات گفت: هنگامی که از اجتماعیات در ادبیات سخن میگوییم در واقع باید به سراغ توضیح و تبیین مفاهیم جامعهشناختی در ادبیات رفت اما موضوع جامعهشناسی ادبیات کشف ضمیر نویسنده و نشان دادن عناصر اجتماعی رمان است.
عضو هیأت علمی دانشگاه بینالمللی قزوین افزود: ما باید باور داشته باشیم که ادبیات صور خیال صرف نیست بلکه خود متن جامعه است. در واقع رمان محصول دوران مدرن است، دورانی که دگرگونیهای اجتماعی شتاب بیشتری گرفته بودند. رمان ماخونیک از این زاویه رمانی با مضامین اجتماعی محسوب میشود. در این رمان ما پیوسته با تجربههای شخصی یا جمعی شکستخورده روبرو میشویم. ماخونیک را میتوان آینه شکست انسان ایرانی دانست. به تعبیر جان فوران، مقاومت شکننده در این رمان موج میخورد. از این رو ماخونیک آینه تمام قد دگرگونیهای تاریخ معاصر ایران است. تاریخی که تجربههای شکستخورده زیادی به خود دیده است.
مرتضی قلیچ در بخشی دیگری از صحبتهای خود گفت: ما در رمان ماخونیک همچنین با دوگانههای زیادی روبرو هستیم. در این رمان مدام مفاهیم انقلابی / محافظهکار، آگاهی / از خودبیگانگی، نسل قدیم / نسل جدید و ... پیش روی مخاطب گشوده میشود.
او با تفکیک جامعهشناسی سرد از جامعهشناسی گرم گفت: در جامعهشناسی سرد حوزه مفهومی مورد بررسی پس از چند سال فراموش میشود یا در گوشه کتابخانهها خاک میخورد اما مفاهیم مورد کنکاش در جامعهشناسی گرم سالها در ذهن و خاطرهها باقی میمانند. همچنین در جامعهشناسی سرد بیشتر با آمار و دادههای آماری سر و کار داریم اما در جامعهشناسی گرم سوژه بدون میانجی سخن میگوید. درواقع سوژهها خود نماینده نسلها و گروههای اجتماعی هستند. از این منظر رمان ماخونیک را در حوزه جامعهشناسی گرم قرار دارد.
این استاد دانشگاه با تفکیک رمان مقلدانه از رمان محققانه عنوان کرد: رمانهای مقلدانه بیشتر روی ترکیب واژگان و عبارات تأکید میشود و ژرفایی پشت این عبارتها وجود ندارد اما در رمانهای محققانه که ماخونیک در این نوع قرار میگیرد نویسنده به شدت درگیر موضوع میشود و برای نوشتن هر فصل و هر سطر و هر واژه مدتها کنکاش و تحقیق میکند. درواقع رمانهای محققانه را میتوان نوعی آفرینش ادبی و جامعهشناختی به حساب آورد.
این جامعهشناس با نقل قولی از مارگارت مید، روش نگارشی ماخونیک را در حوزه شرح غنی تصاویر جامعه قرار داد و افزود: یکی از نقاط درخشان ماخونیک تصویرنگاریها و بومینوشتههایی است که در کتاب وجود دارد. شما میتوانید در جای جای این رمان این تصویرسازیها را ببینید.
قلیچ دیگر ویژگی جامعهشناختی رمان ماخونیک را پرداختن به مفاهیم اصیل جامعهشناختی مانند از خودبیگانگی، همبستگی، گروههای اجتماعی، طبقات اجتماعی، کشکمشهای طبقاتی و اجتماعی و مفاهیم کاربرد دیگری همچون بیکاری برشمرد.
او با ذکر چند مثال وضعیتهای اگزیستانسیالیستی این رمان را یکی از نقاط قوت آن دانست و گفت: موقعیتهای مرزی یا وضعیتهای رهاییبخش در ماخونیک وجود دارد و چهرهای انسانی به رمان بخشیده است.
این جامعهشناس از همین منظر به موضوع بحران هویت در ایران پرداخت و گفت: از جمله نشانههای بازنمایی بحران هویت در رمان ماخونیک باید در اسامی شخصیتهای این رمان دید. اسمهایی که ناآشنا و نامأموس هستند. اما برجستهترین وجه بحران هویت رمان ماخونیک، تجربهها و پروژههای شکستخوردهای است که در این داستان به آن پرداخته شده است.
مرتضی قلیچ در پایان سه نقد اساسی خود را به این رمان بدین گونه برشمرد: نخست اینکه با اینکه شخصیت اصلی رمان، دختری به نام ماخونیک است اما این شخصیت در هیچ کجا سخن نمیگوید و سکوت کرده است. به عقیده من این شخصیت نمیتواند بازنمایی زن ایرانی مورد نظر نویسنده باشد. دوم متن رمان یک دست نیست و بالا و پایین میشود. در جاهایی نیز نثر حالت توهینآمیز به دیگر فرهنگها مانند فرهنگ هندی به خود میگیرد. و نقد آخر اینکه اگر رمان ماخونیک را در رده رمانهای مدرنیستی قرار دهیم، آیا در یک رمان مدرن میتوان سراغ ادبیات کلاسیک رفت و از آن شاهد مثال آورد.
محسن فاتحی در پاسخ به نقدهای مطرح شده گفت: نخست در مورد این موضوع که چرا ماخونیک به عنوان شخصیت اصلی زن رمان حرفی نمیزند یا کمتر حرف میزند، باید گفت که این امر تعمداً صورت گرفته است. سکوت ماخونیک به معنای بیعملی و بیتحرکی این شخصیت نیست، بلکه نوعی سکوت معنایی است که در پایان داستان شکسته میشود و به شکل واگویهای غریب خودش را نشان میدهد. درواقع این خود ماخونیک بود که سکوت کرده بود، من صرفاً شخصیتاش را ترسیم کردم و نشان دادم.
نویسنده رمان ماخونیک در مورد نقد دوم نیز گفت: اینکه نثر فراز و فرود دارد، حرف درستی است. واقعیت این است که داستان از زبان و از منظر دید شخصیتهای زیادی به پیش میرود، به همین خاطر نمیتوان همه شخصیتها را ناگزیر کرد که یک نوع و با یک حالوهوا سخن بگویند. مشخصاً در مورد تحقیر دیگر فرهنگها به خصوص فرهنگ هند که آقای دکتر اشاره کردند باید بگویم، این من نویسنده داستان نیستم که به قضاوت و ارزشگذاری دیگران نشستهام بلکه این نقد و روایت از زبان یکی از شخصیتهای فرودست داستان صورت میگیرد و اوست که مشاهدات خودش از آداب و رسوم و فرهنگ هند را برای دیگران شرح میدهد. در مورد آن تصویر خاصی که در مورد مارگیر هندی نوشتهام بخشی به روایت ابن بطوطه از هند بازمیگردد که مشاهداتش را با اندکی تغییر آوردهام و بخشی به مشاهدات خود من از این تصویر در میسور هند و همانگونه که میدانیم هر رویدادی دوبار تکرار میشود، بار نخست به شکل تراژیک و باردوم به صورت کمیک. تراژیکاش برای ابن بطوطه رخ داده بود و کمیکش نصیب من شد. من ترکیبی از این دو را از زبان یکی از شخصیتها در داستان گنجاندم.
محسن فاتحی در پاسخ به نقد سوم گفت: اینکه ماخونیک در رده رمانهای مدرنیستی قرار میگیرد البته نکته درستی است. مهمترین شاخصه رمانهای مدرن، زاویه دید و روای داستان است که بیشتر از زبان خود نویسنده بیان میشود. اما اینکه آیا میشود در رمان مدرن از عناصر و وجوه کهن داستانی بهره برد، باید گفت مطمئناً میشود. رمان مدرن، رمانی نیست که در آن عناصر کلاسیک استفاده نشده باشد، بلکه در مقابل رمانهای رئالیستی، رمانی است که راوی صرفاً برداشت خودش را از واقعیت بیرونی و ابژهها به تصویر میکشد. واقعیتی که ممکن است برای دیگران شکل و معنای دیگری داشته باشد. و مشخصه دوم این موضوع است که در این رمانها، بازنمایی واقعیت بیشتر در ذهن سوژه اتفاق میافتد. به همین خاطر میشود رمانی مدرن نوشت و در آن عناصر ادبیات کلاسیک را گنجاند.
نظر شما