غلامرضا عزیزی در این نشست با اشاره به اینکه پدیده تاریخ شفاهی در ایران، ناشی از انقلاب اسلامی است که در جریان و بعد از دفاع مقدس رشد بسیار سریعی داشته، گفت: پیش از انقلاب، مواردی از گفتوشنود در موضوع تاریخ داریم، اما به دلایلی نمیتوانیم اسم تاریخ شفاهی را روی آنها بگذاریم، چون بحث تاریخ بوده، ولی با هدف تاریخنگاری صورت نگرفته است. بیان تاریخ، الزاما تاریخ شفاهی نیست.
وی ادامه داد: بعد از انقلاب عملا کسانی که به هر دلیلی ایران را ترک کرده بودند و یا کسانی که میدانستند چه کردهاند و از ایران گریختند، شروع به سخن گفتن کردند. این پروژهها بهنظر بیشتر از آنکه اهداف روشنگرانه و تاریخنگارانه داشته باشد، میخواست اطلاعات فراریها را تخلیه و از آن استفادههای اطلاعاتی کند. یک سری از مبارزانی که از سال 1342 شروع به مبارزه مخفیانه کرده بودند نیز اطلاعاتی داشتند که جایی ثبت نشده بود. اطلاعاتی هم از گروههای دیگری که مشی مبارزه فرهنگی و سیاسی با رژیم شاه را داشتند، وجود داشت؛ اطلاعات نانوشتهای که نیاز به نگارش در قالب تاریخ شفاهی را ایجاب میکرد.
این نویسنده و پژوهشگر اظهار کرد: با انبوهی از اطلاعات ثبت نشده روبهرو بودیم. اطلاعاتی که جایی ثبت نشده یا اگر ثبت شده بودند، اشتباهاتی داشتند که موجب شد پروژههای تاریخ شفاهی پس از انقلاب شروع و دنبال شود. پدیده دفاع مقدس و در ادامه اسرا پس از انقلاب رخ داد که کم بودن، پنهان بودن و یکجانبه بودن اطلاعات باعث شد که تاریخ شفاهی ارزش دوچندانی پیدا کند؛ تاریخ شفاهی که با انقلاب اسلامی شکوفا شد، با دفاع مقدس به اوج رسید. به عقیده برخی این همه مطلب که با عنوان تاریخ شفاهی منتشر میشود و بسیاری از آنها نیز به راستیآزمایی نرسیده و خاطرات صِرف است، باید پالایش و راستیآزمایی شود تا بتوان به آن اعتماد کرد.
غلامرضا عزیزی
نویسنده کتاب «مدیریت اسناد الکترونیکی» همچنین با اشاره به مخاطبان آثار تاریخی و بهویژه تاریخ شفاهی، گفت: در تاریخنگاری الزامی نداریم که همه آن را دوست داشته باشند. هر کدام از آثار تاریخی، مخاطب خود را دارند. باید ببینیم برای که و چه مینویسیم. به تناسب مخاطبان خاص، باید از روش متناسب با آن گروه از مخاطبان در تاریخنگاری استفاده شود.
وی با تاکید بر بیان واقعیات در تاریخنگاری و پروژههای تاریخ شفاهی، تصریح کرد: به تاکید مقام معظم رهبری، باید واقعیات جنگ را درست منتقل کنیم. حال این بیان واقعیات را میتوان به زبانها و روشهای مختلف انجام داد. به هر زبانی، باید واقعیتها را بگوییم و در زمان نقد آنها هم متناسب با روش، نقد کنیم. اگر واقعیت را خودمان نگوییم و ننویسیم، نسلهای بعدی واقعیت را بهگونهای دیگر از زبان کسانی میشنوند که نه دلشان برای ایران و نه برای مردم ایران میسوزد.
این نویسنده و سندشناس، ادامه داد: متن تاریخی به هر زبانی تولید شود، همیشه متن تاریخی است و مصاحبهها 50 سال دیگر هم بهعنوان منبع تاریخی میتوانند استفاده خود را داشته باشند. ولی این متون و مصاحبههای تاریخ شفاهی مثل هر منبع دیگر تاریخی است که استفادهکننده نهایی میتواند برداشت خود را از آن داشته باشد. ولی باید به این نکته توجه داشت که بتوانیم این متون را به زبان روز بازگو کنیم. کتابهای تاریخی برخلاف دیگر رشتهها، هرچه کهنهتر شوند، ماندنیتر و بهتر هستند. توجه به چند نکته دیگر درباره مصاحبههای تاریخ شفاهی، لازم بهنظر میرسد. هرچه در این زمینه محتوا و اطلاعات جمعآوری کنیم خوب است، ولی امروز با نسلی مواجه هستیم که نیاز به نشر این اسناد و اطلاعات وجود دارد. دیگر اینکه متن تاریخ شفاهی، حتی پس از راستیآزمایی، متن مبتنی بر خاطرات و شنیدهها است.
عزیزی در پایان گفت: تاریخ شفاهی با مفهوم جدید بعد از جنگ جهانی دوم، اگر بگوییم قبل از انقلاب در ایران وجود داشته، آنقدر نبوده که بهچشم آید. تاریخ شفاهی ایرانی را میتوانیم محصول انقلاب اسلامی بدانیم، حتی پروژههایی که لاجوردی و دیگران کار کردند نیز محصول انقلاب است. تاریخ شفاهی ایرانی، چه از سوی مخالفان و چه از سوی مخالفان، از انقلاب اسلامی نشأت میگیرد.
انقلاب و جنگ، هویت ملی مردم ایران را دستخوش تغییر کرد
مرتضی رسولیپور، دیگر کارشناس حاضر در این نشست نیز با اشاره به وقوع دو رخداد بزرگ انقلاب و جنگ در ایران، اظهار کرد: این دو رویداد، هویت ملی مردم ایران را دستخوش تغییر کردند. شاید در دوران معاصر، بعد از شهریور 1320 بود که در پرتو آزادیهای نسبی، شرایطی فراهم شد که اسناد و مدارک مورد ارزیابی قرار گیرد. بعد از انقلاب، مهمترین اتفاق در زمینه تاریخنگاری، آزاد شدن اسناد و مدارک دربار پهلوی بود. آزاد شدن اسناد و بیان رجال پیش از انقلاب، موجب شد آن رژیم و مناسباتش را بهتر بشناسیم و این برکتی بود، چراکه تا پیش از آن، شناخت ما از زاویه دید منتقدان رژیم بود. شاید بیشتر شناخت ما از تاریخ معاصر ایران، از دِل حدود 100 جلد کتابی باشد که از صاحبمنصبان پهلوی در قالب خاطرات و تاریخ شفاهی منتشر شده است.
وی ادامه داد: اما آنچه درباره تاریخ شفاهی جنگ صورت گرفته، مطلقا قابلقبول نیست. آنچه ما دیدیم و آنچه منعکس شده، فاصله زیادی دارد. هزینههایی که در باب جمعآوری اطلاعات از همسران و فرزندان شهدا صورت گرفته که چه اندازه منطبق با واقعیت است و چه تناسبی با هزینهها دارد، میتواند موضوع پژوهش باشد. باید هندسه معرفتی خود را نسبت به این تحول بزرگ، مقداری تغییر دهیم. آیا وقتی با همسر یک شهید صحبت میکنیم، او را ذیل شهید میبینیم یا یک چهره مستقل؟! چه اندازه با آن شخص «به ما هو شخص» صحبت میکنیم؟ یا اینکه مادری که فرزندش را به جبهه فرستاده، دغدغههایش بهعنوان یک انسان چه بوده است؟ اینها را باید منتشر کنیم.
رسولیپور، افزود: خانواده شهدا و ایثارگران یک مفهوم کلی نیستند که در هر زمان و شرایطی، یک برخورد واحد با آنها داشته باشیم. نمیدانم چه اندازه اطلاعات بدست آمده از شهدا، مفقودالاثرها، رزمندگان و آزادگان برای استفاده محققان، در بانکهای اطلاعاتی جمعآوری شده و اطلاعات موجود چه اندازه پاسخگوی نیازهای محققان است؟ اگر بررسی دقیق صورت گیرد، میبینیم کار کیفی کمی صورت گرفته است.
این نویسنده و پژوهشگر در بخش پایانی سخنانش بیان کرد: تاریخ شفاهی مفهومی جدا از تاریخ ندارد. منتها بهنظر میرسد دستیابی به اطلاعات از طریق گفتوگو، شیوهای است که ما را بهتر به مقصد میرساند. تاریخ شفاهی به ما کمک میکند، با جمعآوری اطلاعات، شناخت بهتری از رخداد پیدا کنیم. چون واقعه زبان ندارد، ما آنرا توضیح میدهیم و ما هم ممکن است آلوده به مناسبات، دوستیها و دشمنیها باشیم و بنابراین این کار باید مورد سنجش و تواتر قرار گیرد. توجه به یک نکته دیگر هم لازم است و آن اینکه هرچقدر به یک رخداد نزدیکتر باشیم، به معنای آن نیست که آن را بهتر میشناسیم. بسته به اینکه در کدام پله از عصر و زمان به آن رخداد نگاه کنیم، نگاه ما متفاوت است.
نظر شما