16 مارس 1988 میلادی در جریان بمباران شیمیایی حلبچه، بیش از 40 هزار نفر از مردم غیرنظامی و بیدفاع این منطقه، کشته، مصدوم و آواره شدند. برای ادای احترام به کشتگان و بازماندگان دردمند این فاجعه، مروری دوباره بر جزئیات و برخی ناگفتههای این ماجرا در یکی از کتابهای مستند تاریخی داشتیم.
یدالله ایزدی؛ راوی و تاریخنگار جنگ و مسئول واحد تاریخ شفاهی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس که تدوین جلد 54 از مجموعه روزشمار جنگ ایران و عراق را برعهده داشته، همزمان با سیویکمین سالگرد این حادثه، ضمن معرفی این کتاب، به شرح جزئیاتی از عملیات والفجر 10، فاجعه حلبچه و زمینههای وقوع و پیامدهای ناشی از آن پرداخت.
جلد 54 از مجموعه روزشمار جنگ ایران و عراق با عنوان «عملیات والفجر 10؛ بمباران شیمیایی حلبچه، فشار جهانی به ایران برای پذیرش قطعنامه 598»، شامل چه برهه زمانی و وقایعی است؟
این جلد از مجموعه روزشمار که از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر میشود، شامل حوادث 35 روز از جنگ (23 اسفند 66 تا 27 فروردین 67)، ازجمله حوادث و رخدادهای نظامی و گزارشهای مربوط به دیپلماسی و جنگ و اخباری که به نوعی با جنگ و این برهه مرتبط هستند، میشود.
در این 35 روز، چهار عملیات مهم والفجر 10، بیتالمقدس 3، 4 و 5 در جبهههای شمالغرب ایران و عموما در استان سلیمانیه عراق رخ داد که بزرگترین آنها عملیات والفجر 10 در چارچوب راهبرد عملیاتهای ایران در سال 1366 در استان سلیمانیه، منطقه کُردنشین عراق بود. این عملیات در شرق دریاچه و پشت سد دربندیخان که منطقه ییلاقی بسیار زیبایی است و به زبان کُردی به آن دشت «زور» به معنی «دشت گلها» میگویند، صورت گرفت. سه شهر حلبچه، دوجلیه و خورمال و دهها روستا در این منطقه در پهنهای حدودا یکهزار متر مربعی، واقع است. مردم این منطقه از قدیم ارتباطات حسنهای با مردم ایران داشتند و مرزهای این منطقه مانع از ارتباط مردم دو سوی مرز نمیشد و حتی پیوندهای قومی عمیق بین کردهای این منطقه و کردهای ایران برقرار بود.
حادثه حلبچه در چه زمینهای شکل گرفت و چه ابعادی داشت؟
در سال 1366 بنا به دلایلی، راهبرد عملیاتی ایران از جنوب به سمت جبهههای غرب، متمایل شد و لذا آخرین عملیات در اسفند 66 در دشت حلبچه صورت گرفت که از نظر نظامی، با پیروزی ایران همراه بود. گروههای مبارز و معارض با دولت عراق در این منطقه، با نیروهای ایرانی همکاری داشتند که در نهایت منجر به آزادی این منطقه و سه شهر و روستاهای آن شد. در جریان این عملیات موفقیتآمیز، سرلشکر فرمانده لشکر 43 پیاده ارتش عراق، 2 سرتیپ و حدود 200 نفر افسر و پنج هزار نظامی دیگر عراقی اسیر شدند. روز چهارم عملیات که منطقه بهطور کامل در محاصره و سیطره ایران درآمد و نیروها در حال پاکسازی منطقه بودند، نیروی هوایی عراق از صبح روز 26 اسفند، بمبارانهای وسیعی را در این دشت شروع کرد که منجر به پناه بردن مردم به حاشیههای شهر، کوهستان و زیرزمین منازل شد.
از حدود ساعت 3 عصر، یکباره بمباران شیمیایی در ابعاد وسیع شروع شد. مردم اطلاعاتی درباره بمباران شیمیایی نداشتند و لذا به شیار کوهها و یا زیرزمینها پناه برده بودند و به این دلیل آمار زیادی از کشتهها در این مکانها بوده، چراکه عوامل شیمیایی سنگین هستند و لذا توصیه میشود افراد در هنگام حمله شیمیایی در صورت امکان به ارتفاعات بروند. عوامل شیمیایی استفاده شده در این بمبها بسیار پیچیده بوده و در آنها از سیانور هم استفاده کرده بودند. در دیگر حملات شیمیایی تاثیرات بیشتر روی پوست و ... بود، ولی در این حمله، در کمتر از یک دقیقه، حدود 10 هزار نفر از مردم و تعدادی از رزمندگان تحتتاثیر این عوامل شیمیایی قرار گرفتند. این اقدام به نوعی انتقام رژیم بعث و صدام از کردهای منطقه و پیروزی ایران در این عملیات بزرگ بود. آنچه در رسانههای داخلی و خارجی آن زمان مطرح شده، تعداد کشتهها و مصدومان این بمباران را حدود 10 هزار نفر تخمین میزند.
آنچه اتفاق افتاد، یک شوک بسیار وسیع و عمیق بین همه حاضران در منطقه ایجاد کرد که ابعاد آن در ذهن کسی نمیگنجید، بهطوریکه اقدام نظامی و موفقیت ایران، به شدت تحتتاثیر این فاجعه انسانی قرار گرفت. در کوچه و خانهها و اطراف شهر، انسانهایی را در حالتهای عادی و حتی ایستاده میدیدید که از دنیا رفتهاند. صحنههای اولیه، حاکی از یک فاجعه با ابعاد بسیار وسیع بود. در همین روز در محور شمالی عملیات، نیروهای ایرانی در حال جنگ با دشمن بودند.
این عملیات برخلاف دیگر عملیاتهای جنگ، در جغرافیایی صورت گرفت که مردم در آن حضور داشتند. رعایت احتیاطهای لازم در دستور کار قرار گرفت تا مردم مورد آسیب قرار نگیرند. پیامهایی از سوی شخصیتهای برجستهای همچون هاشمی رفسنجانی، محسن رضایی و حجتالاسلام محمدی عراقی؛ نماینده امام در سپاه پاسداران، به زبان کردی در رادیو محلی خوانده میشد و در کوچه و خیابانها نیز پخش میشد که مردم در جریان قرار بگیرند و بدانند جان و مالشان در امان است.
پیش از بمباران، در ساعات اولیه ورود نیروهای ایرانی به شهر، ابتدا مردم مغازهها و کار را رها کرده و در خانهها بودند که مردم درها را کمکم باز کردند و از رزمندگان استقبال کرده و در ساعات بعد شهر حالت عادی به خود گرفت و تعاملات برقرار شد. برخورد مردم منطقه با رزمندگان ایرانی، بهمثابه مواجهه با نیروهای آزادیبخش بود؛ در دوره تاریخی حکومت کردها در مواجهه با دولت عراق، مردم این منطقه به آزادیخواهی مشهور بودند. اما پس از بمباران و در اثر درهمریختگی ناشی از آن، فرماندهان تدابیری برای سامان دادن به وضعیت موجود، اندیشیدند و لذا یکی از فرماندهان قرارگاه رمضان، محمد مقدم (برادر شهید حسن تهرانیمقدم)، بهعنوان فرمانده منطقه عمومی حلبچه انتخاب شد تا اموال مردم و اوضاع شهر مدیریت شود.
مهمترین آسیبها و پیامدهای این فاجعه در ساعات و روزهای اولیه چه بود؟
جدا از مساله کشتهها، مساله مهم دیگر مردمی بودند که مصدوم شده و یا در مناطقی بودند که آسیب ندیده بودند و در حال فرار به اطراف شهر بودند. عراق از یک ماه قبل، بخشهای زیادی را که در اختیار کردهای «یاغ سمر» که جزو معارضان دولت عراق بودند، تحت عنوان عملیات انفال، بمباران شیمیایی کرده بود. چون منطقه وسیعی در اختیار کردهای معارض بود، عراق در این عملیات این بخشها را تصرف و جاهایی را که نمیتوانست تصرف کند، بمباران شیمیایی میکرد و مردم این منطقه که بین 5 تا 7 هزار نفر و به روایتی 12 هزار تخمین زده شده، به سمت بانه و مرزهای ایران آمدند. لذا پیش از بمباران شیمیایی حلبچه، با موضوع پناهجویان کرد عراقی مواجه بودیم که بدون هیچ امکاناتی در سرمای کشنده زمستان از مسیر کوهستان، راهی مرزهای ایران شده بودند. در دل این وضعیت، حادثه حلبچه رخ داد.
چون ابعاد فاجعه بسیار گسترده بود، بلافاصله دولت ایران ازجمله نخستوزیر و استانداران و برخی وزرا برای ارزیابی وضعیت، وارد منطقه شدند. بالغ بر 30 هزار پناهجو به 5 تا 7 هزار نفر قبلی اضافه شدند. با استفاده از همه ظرفیتهای کشور، در استانهای کردستان و کرمان و حتی مناطق مرکزیتر ایران که گرمتر بودند، زیرساختهای پناهگاهی و اردوگاهی ایجاد شد. همچنین یک آمار چند هزار نفره از مصدومان شیمیایی داشتیم که باید تحت مداوا قرار میگرفتند و نیاز به مراکز درمانی ویژه و دارو بود و در نتیجه نهادهایی همچون وزارت بهداشت و درمان و هلال احمر نیز وارد عمل شدند. حتی در صحن، راهروها و اتاقهای استادیوم 12 هزار نفری آزادی نیز تختها و تجهیزاتی ویژه این بیماران، قرار گرفت. در آن شرایط فراهم کردن امکانات لازم، فراتر از ظرفیت کشور بود و روزهای سختی را گذراندیم.
موضوع بسیار مهم و دشوار دیگر، جمعآوری و تدفین حجم بسیار زیاد کشتهشدگان منطقه و جمعآوری و گندزدایی لاشه حیوانات بود. حتی دست زدن به اجساد و یا لاشه حیوانات هم باعث انتقال حداقل بخشی از عوارض شیمیایی میشد. بسیاری از کشتهشدگان مجهولالهویه بودند، لذا کمیته ویژهای در حلبچه تشکیل شد که کار شناسایی، تغسیل و تدفین اجساد را برعهده داشت. تمامی اقدامات با محوریت سپاه صورت میگرفت و افراد دیگری همچون امام جمعه حلبچه نیز در آرامش و اعتمادبخشی به بازماندگان نقش ایفا کردند. امام خمینی (ره) و آیتالله منتظری نیز فتواهایی را برای جمعآوری و تغسیل اجساد زنان صادر کردند، چون در بین نیروهای منطقه، نیروی امدادی زن حضور نداشت. این کمیته کار شناسایی و فهرستنویسی و جمعآوری و تدفین اجساد کشتهشدگان را به انجام رساند. اگر مشخصات داشتند و یا در خانه بودند که نوشته میشد و در غیر اینصورت، مشخصات ظاهری و پوشاک آنها نوشته میشد و عکسبرداری صورت میگرفت و در نهایت براساس فتوای امام و آیتالله منتظری تدفین میشدند. با توجه به اینکه از کشتهها در شیار کوهها و اطراف شهر و زیرزمین خانهها پراکنده بودند، مدتی طول کشید که ساماندهی اجساد بهطور کامل انجام شود.
بخش دردناکی از این ماجرا، کودکان بیسرپرستی بودند که نیاز به پرستار و مربی داشتند. برخی خانوادهها، سرپرستی این کودکان را برعهده گرفتند و تعدادی نیز به پرورشگاه و شیرخوارگاه منتقل شدند، لذا هویت این کودکان گم شد. بسیاری از نیازهای این دوره، مربوط به درخواست پستونک و شیشه شیر برای کودکانی بود که کسی را نداشتند. 9 هزار پستونک تقاضا شده بود.
دامنه تبلیغاتی و پوشش خبری این فاجعه انسانی در سطح منطقه و دنیا چگونه بود و افکار عمومی دنیا چه واکنشی نسبت به این مساله نشان داد؟
چند روز از وقوع حادثه، ایران توانست اوضاع را تا حد زیادی کنترل و مدیریت کند. کار تبلیغاتی گستردهای صورت گرفت. رادیو و تلویزیون و عکاسان و خبرنگاران، گزارشها و فیلم و تصاویر بسیاری تهیه کردند و اغلب مقامات ایرانی به همتایان خود در دیگر کشورهای دنیا نامه نوشته و خواستار محکوم کردن این حادثه شدند. اقدام دیگر، اعزام برخی از مصدومان حادثه به اروپا و آمریکا بود که پوشش خبری وسیعی داشت. فیلم تهیه شده از حادثه نیز به رادیو و تلویزیونهای اروپایی و منطقه فرستاده شد که تلویزیونهای اروپایی بعد از چند روز اقدام به پخش این مستند کردند که به یکباره افکار عمومی دنیا با این فاجعه انسانی روبهرو شد. با افزایش فشار افکار عمومی، بمباران شیمیایی حلبچه بهعنوان یک فاجعه انسانی غیرمنتظره در دنیا انعکاس پیدا کرد.
سازمان صلیب سرخ جهانی، پزشکان بدون مرز و بررسی سازمانهای بشردوستانه دیگر، تیمهای پزشکی و محمولههای دارویی نسبتا قابلتوجهی به ایران ارسال کردند. راهپیماییها و تجمعاتی نیز در آسیا و اروپا راه افتاد و واقعه را بهعنوان یکی از بزرگترین جنایات جنگی تلقی و با بمباران شیمیایی هیروشیما مقایسه کردند. فشار افکار عمومی برعلیه رژیم بعث عراق در این دوره شدید بود. برخی دولتها و دبیرکل سازمان ملل نیز کاربرد سلاحهای ممنوعه را در جنگ ایران و عراق، محکوم کردند. امام (ره) در این دوره در پاسخ پیام تبریک عید نوروز از سوی روسای برخی کشورها مانند چین، بلغارستان، مجارستان و امارات، بر ضرورت محکوم کردن این کار، تاکید کردند.
این ماجر بهعنوان یک تراژدی بزرگ تاریخی در سابقه جنگ ایران و عراق ماندگار شد که هنوز هم شاهد برخی از آثار آن هستیم. هنوز در سالروز این حادثه، از سوی مردم و برخی گروهها، مراسمهایی برای یادبود کشتهشدگان آن فاجعه در حلبچه برگزار میشود.
نظر شما