یکی از سوالات و دغدغههای ما درباره مثبت یا منفی بودن حضور مولف و مترجم در نمایشگاه کتاب، از زوایای دید متفاوت بود. مثلا اینکه حضور مولف و مترجم از دید خود آنها، از دید ناشر یا مخاطب و در مجموع برای وضعیت نشر و کتابخوانی چه تاثیرات و تبعاتی خواهد داشت.
حضور مولف در نمایشگاه کتاب فرصت است
شهلا آبنوس که رمانهای «دخترم، عشق ممنوع»، «از آن هجده ماه و هفت روز»، «ستاره در آینه»، «هوو» و مجموعه داستانهای کوتاه «بغضهای قدیمی» و «خوابی که تعبیرش تو بودی» را در کارنامه ادبی خود دارد؛ در اینباره عنوان کرد: بعد از اینکه حدود هشت کار تالیفی داشتم و در نمایشگاههای زیادی شرکت کردم؛ باید بگویم حضور در نمایشگاه کتاب برای من مولف مطمئنا خوب است، چرا که حضور من در غرفه باعث میشود زمانی که مخاطب برای بازدید و خرید کتاب میآید، با او ارتباط مستقیم داشته باشم.
شهلا آبنوس
او ادامه داد: ما نویسندهها مثل هنرپیشهها نیستیم که مردم ما را به چهره بشناسند. بنابراین زمانی که خوانندهها برای خرید کتاب میآیند، صحبتهایی با یکدیگر یا مسئول فروش دارند، که برای من به عنوان نویسنده و مولف خیلی جالب و مفید است. به شخصه ارتباط رودررو با مخاطب را دوست دارم و علاقهمندم که بیواسطه بدانم مخاطب از من چه میخواهد، چه ایرادی به کار من میگیرد و کجای کارم را حُسن میداند. بنابراین من این اتفاقات فرهنگی را دوست دارم، هرچند که یقینا آسیبهای خودش را هم دارد، چون فعالیتهای اینچنینی، هم فرصت دارد و هم تهدید؛ اما من حضور مولف در نمایشگاه کتاب را در عین اینکه آسیبهایی هم دارد، بیشتر فرصت میدانم تا تهدید.
نمایشگاه کتاب فرصت خوبی برای ناشر است تا مولف
میترا معینی، داستان نویس که با دو مجموعه داستان کار خود را شروع کرده و مجموعه داستانهای کوتاه «آقای چنار با من ازدواج میکنی؟» و «معبد لاک پشت» را در کارنامه نویسندگی خود دارد، درباره حضور مولفان و مترجمان در رویدادی مثل نمایشگاه کتاب میگوید: معمولا در نمایشگاه کتاب به خاطر ازدحام و شلوغی که دارد، راغب نیستم شرکت کنم. چون تمرکزم را حداقل برای خرید کتاب از دست میدهم. به نظر من نمایشگاه کتاب در درجه اول برای ناشر فرصت خوبی است، تا نویسنده و مولف. من هیچ وقت این مسئله را به عنوان یک فرصت برای نویسنده نگاه نکردهام. شرکتم در نمایشگاه کتاب هم بیشتر برای دیدار دوستان و خرید چند جلد کتابی است که در مواقع عادی نمیتوانم بهدست بیاورم.
وی اضافه کرد: نویسندههای زیادی هستند که کتابشان در برهه نمایشگاه منتشر میشود و شاهد این هستیم که همزمان صد عنوان رمان، داستانکوتاه، ترجمه و ... در یک یا دو نشر عرضه میشود؛ که میتوان این را به تمام انتشاراتی که در نمایشگاه حضور دارند، تعمیم داد. بنابراین کتاب نویسنده در این حجم گم میشود؛ یعنی آنطور نیست که نویسنده با انتشار کتابش در نمایشگاه شاخص شود. ولی هربار که به اجبار یا به اتفاق در نمایشگاه حاضر شدم، چیزی که برایم جالب بوده، برخورد با مخاطب اتفاقی خودم، یا کسانی است که کتاب را خواندهاند. کسانی که در آن برهه مراجعه میکنند و کتاب را میخواهند و با نویسنده رودررو میشوند. این حس بسیار خوب و جالبی است، چون ما در درجه اول برای همین مخاطب تصادفیمان مینویسیم.
نمایشگاه نویسندهساز نیست
نویسنده کتاب «آقای چنار با من ازدواج میکنی؟» درباره بازتاب خبری حضور نویسنده و مولف در نمایشگاه کتاب اظهار کرد: بازتاب خبری حضور نویسنده در نمایشگاه طبیعتا مثبت خواهد بود؛ منتها همیشه کتاب حرف اول را میزند. در حال حاضر خیل عظیمی از نویسندهها یا نویسندهنماها هستند که با کتابهایشان به نمایشگاه گسیل میشوند؛ که عکس هم میگیرند و مصاحبه هم میکنند. ولی در نهایت کسی باقی میماند که کار قدرتمندی نوشته است.
او ادامه داد: ممکن است یک دهه بعد، کتابی که دهه قبل نوشته شده، دیده شود، ولی به نظر من حرف اصلی را کتاب میزند و به قول معروف دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز نه. از این منظر نمایشگاه کتاب میتواند کمکی باشد به کار خوبی که یک نویسنده مینویسد و آن را معرفی میکند؛ ولی خود نمایشگاه نویسندهساز نیست. بنابراین نویسنده اگر دنبال معروف شدن است، باید در اثر خود به دنبال آن باشد.
میترا معینی
قطعا حضور نویسنده در نمایشگاه مثبت است
افسانه احمدی، داستاننویس با سه مجموعه داستان کوتاه، یک رمان و یک مجموعه شعر درباره حضور نویسندگان در نمایشگاه کتاب بیان کرد: حضور نویسنده در نمایشگاه را منفی نمیدانم. برای اینکه اساسا وقتی نویسنده انتخاب میکند در جامعهای که راندمان کتابخوانی آن پایین است، کتاب بنویسد؛ و هیچگونه درآمدی از این راه به دست نمیآورد، یعنی عشق عجیبی به کلمه و کتاب دارد و این علاقه باعث میشود، که همیشه سعی کند تمام تلاشش را برای کتابی که مینویسد و برای جذب مخاطب به کار گیرد. مسلما حضور در نمایشگاه هم جزئی از همین کار است که فکر میکند از این طریق هم بهبودی برای روند کتابخوانی حاصل میشود؛ اما اینکه فکر کنیم تمام کار همین است، یعنی با حضور ما در نمایشگاه، خیلی اتفاقات خوبی میافتد؛ اینطور نیست.
او ادامه داد: یک وجه آن یعنی دیدار با مخاطب خیلی جالب است؛ لااقل خود من تجربههای خوبی کسب کردهام. وقتی که در غرفه میایستم، برایم جالب است بدانم که مخاطب دنبال چیست؟ چون اینکه مخاطب دنبال چه چیزی است، برای من نویسندهای که قرار نیست فقط برای خودم بنویسم، راهنما است و به کارم سمتوسو میدهد. یک وجه قضیه این است که مخاطب هم کتابهای من را بخواند و این هم برمیگردد به اینکه من نیازسنجی کنم و ببینم جامعه امروز من چه میخواهد. البته این به آن معنی نیست که من به شکل آن چیزی که مخاطب میخواهد دربیایم -چون خودم یک مشی و دیدگاه خاص در نوشتن دارم- ولی اینکه آن را در چه قالبی بگذارم، خیلی برای من مهم است که مخاطب چه چیزی طلب میکند. معمولا هم در این دیدارهایی که بین نویسنده یا مولف با مخاطب پیش میآید، این اتفاق میافتد که نمایشگاه کتاب یک قسمت قضیه است.
نویسنده مجموعه داستان «سمفونی سهشنبهها» اضافه کرد: یک وجه قضیه این است که در نمایشگاه کتاب ما با مخاطب خودمان روبهرو میشویم. وجه دیگر هم این است که اصلا خود ما علاقه داریم. خود من قبل از اینکه نویسنده کتابی باشم، مخاطب جدی کتاب بودم و هر سال سعی میکردم از نمایشگاه کتاب بازدید داشته باشم. سعی میکردم به نمایشگاه بیایم و لیست کتابها و اینکه کدام ناشر چه کتابی را تازه عرضه کرده است را ببینم. بنابراین از نظر من قطعا حضور در نمایشگاه مثبت است؛ اگرچه زمانی که به نمایشگاه میآییم، افسوس هم میخوریم که چرا اینقدر استقبال کم است، یا اگر هم حضور افراد در نمایشگاه کم نیست، ولی خرید کتاب به میزانی که باید، نیست که اینها مسلما آدم را ناراحت میکند، ولی در کل اتفاق خوبی است.
بخش مهم دیگری که باز هم به معرفی و عرضه مستقیم کتاب مربوط نمیشود؛ ولی در نمایشگاه کتاب مشهود است؛ برنامههای جنبی نظیر برنامههای سخنرانی و کارگاههای یک تا دو ساعته در حاشیه نمایشگاه است. اینکه لزوم یا تاثیر مثبت یا منفی اینگونه برنامهها چقدر است و آیا نمایشگاه کتاب مکان مناسبی برای اینگونه برنامهها هست یا خیر؟
هرچیزی مخاطب را به کتاب جذب کند خوب است
افسانه احمدی در اینباره اظهار کرد: هر چیزی که کمک کند ما بتوانیم افراد بیشتری را به کتاب، کتاب خریدن و کتابخواندن علاقهمند کنیم؛ اتفاق مبارکی است و معتقدم نباید مثلا قوانین خاص بگذاریم و خودمان را در چارچوب خاصی محصور کنیم. من اعتقاد دارم که هر چیزی که باعث بشود-در فضایی که البته در چارچوب و قالب کتاب و کتابخوانی باشد- مخاطب به کتاب جذب بشود، اتفاق خوبی است. مخصوصا برای کودکان ما؛ من دیدم که خیلی از مادرها با بچههایشان به نمایشگاه آمدند در نمایشگاه جایی تعبیه کردهاند که بچهها آنجا نقاشی میکشند، کتاب میگیرند، یا در جایی قصهخوانی بود؛ که این قسمت را دوست داشتم، چون فضای نمایشگاه برای بچهها خستهکننده نیست.
او ادامه داد: این بچه ده سال دیگر یک نوجوان است که باید کتاب خواندن را از همان سنین آغاز کند، ولی بُعد دیگر جنبه تفریحی آن است؛ که این بعد را -اگر خیلی حالت تفریحی داشته باشد و از چارچوب کتابخوانی خارج باشد- خیلی دوست نداشتم؛ ولی اگر به کتابخوانی کمک کند خیلی خوب است.
افسانه احمدی
احمدی در ادامه گفت: من هر سال که به نمایشگاه کتاب میآیم؛ فقط به خودم فکر نمیکنم. چون یک بُعد آن حضور در غرفه ناشر و ارتباط با مخاطبم است، بُعد دیگر این است که ما چه به عنوان مولف و چه به عنوان مخاطب، چقدر میتوانیم کمک کنیم که جامعهمان، جامعهای کتابخوان شود و تا این کار نشود، اتفاق مثبتی نمیافتد؛ نه نمایشگاه کتاب ما میتواند خیلی اقبال خوبی داشته باشد و نه وضع تغییر میکند. قصه همانی است که همیشه بوده؛ مهم این است که ما همه از مولف و مخاطب و مسئولین برگزارکننده نمایشگاه، دست به دست هم بدهیم و سعی کنیم اتفاقات خوبی برای کتاب بیفتد.
نمایشگاه بینالمللی خالی از کتابهای زبان اصلی
میترا معینی، دیگر نویسنده حاضر در این جمع درباره برنامههای جنبی نمایشگاه کتاب اظهار کرد: وقتی درباره برنامههای جنبی نمایشگاه صحبت میشود، یکسری ایدهآلهایی در ذهن من به وجود میاید که نمیدانم جای آن در نمایشگاه کتاب خالی هست یا خیر؟ یکی از مهمترین این ایدهالها کتابهای ترجمه است؛ یعنی وقتی صحبت از نمایشگاه بینالمللی میشود، انتظار این است که کتابهای زبان اصلی مثل آثار آمریکای لاتین در اینجا حضور داشته باشند و ارتباط مترجم و کتاب مستقیم باشد؛ حتی ارتباط مخاطبی که میخواهد کتاب زبان اصلی بخواند.
او ادامه داد: یکی از مشکلات ما این است که اکثر کتابهای خارجیمان به ترجمه است و وقتی که میگوییم نمایشگاه بینالمللی، انتظارمان این است که کتابهای زبان اصلی به زبان انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی، ژاپنی و تمام زبانهای زنده دنیا در اینجا حضور داشته باشند و فضا برای مترجم باز شود و ارتباط مستقیم با کتاب داشته باشد. اگر بحث ممیزی را در اینجا لحاظ نکنیم، بسیار اتفاق خوبی برای دسترسی راحت و جهانی شدن ادبیات ایران میافتد؛ یکی از علتهای محصور بودن ادبیات فارسی همین است که ارتباطها خیلی کانالیزه است. وقتی که مترجم راحت به کتاب زبان اصلی دسترسی داشته باشد، یا خود مخاطبی که زبان انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی و... را میداند؛ مستقیم کتاب مورد نظر خودش را تهیه میکند که این میتواند اتفاق خیلی مبارکی برای نمایشگاه باشد. اگر این تبادل صورت بگیرد، ادبیات ایران هم به جهان معرفی میشود.
نمایشگاه کتاب به فروشگاه کتاب تبدیل شده
معینی در ادامه عنوان کرد: درباره اینکه اینجا باید نمایشگاه باشد یا فروشگاه، باید بگویم که صددرصد اینجا باید نمایشگاه باشد. البته میتوان فضا و زمان جداگانهای برای فروش کتاب درنظر بگیریم ولی وقتی که نمایشگاهی تحت عنوان نمایشگاه کتاب برپا میشود؛ یک ناشر باید کتابهایی که عرضه میکند را با حساسیت بیشتری انتخاب و عرضه کند. الان نمایشگاه کتاب به فروشگاه کتاب تبدیل شده است.
ترجیح میدهم نمایشگاه کتاب نمایشگاه باقی بماند
شهلا آبنوس هم در اینباره گفت:به عنوان کسی که سالهای سال با کتاب مانوس هستم ترجیح میدهم که اینجا نمایشگاه با تمام رسالتهای خاص خودش باقی بماند؛ و حتما هم موفق خواهد بود.
وی ادامه داد: در وجه اکنون ما که هم نمایشگاه و هم فروشگاه است؛ برنامههای جنبی در نمایشگاه در نظر گرفته شده و کارگاههایی هم برگزار میشود. بنده یکی از مشتریهای پروپاقرص نمایشگاه هستم و از حدود سی سال پیش که این نمایشگاهها برگزار میشود؛ در سختترین شرایط، حداقل پنج روز از ده روز ایام نمایگاه را حضور داشتهام و خیلی برایم مهم بوده است. بنابراین با تجربه چندساله خود معتقدم که اجرای برنامههای جنبی باید بیشتر کارشناسی شود؛چون بازدیدکنندهای که از شهرستان میآید، فرصت استفاده از برنامههای جنبی را ندارد. بنابراین در عین حال که خودم طرفدار کارگاهها و سخنرانیهای داخل نمایشگاه هستم و آنها را مفید میدانم؛ اما متاسفانه با وقت محدود، استفاده از آنها سخت است.
نظر شما