باشگاه کتابخوانی انتشارات نیلوفر باهمکاری انجمن ادبی قاف جلسه دیدار با مترجم و نقد و بررسی کتاب دختر تحصیلکرده را در بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان را برگزار کرد.
در ابتدای جلسه دهقان فرازی از داستان را برای حضار خواند، سپس درباره چگونگیِ انتخاب این زندگینامه خودنوشت، برای ترجمه و فرازونشیبهای آن صحبت کردند.
هوشمند دهقان در ادامه بیان کرد: متن انگلیسی این کتاب هماکنون درصدر جدول پرفروشهای آمازون در دنیاست. کتابی که برعکس کتابهای زندگینامه دیگر در سایت آمازون، نویسندهای که مشهور است آن را ننوشته، بلکه نویسنده، عملاً پس از چاپ این کتاب به شهرت رسیده. خانم تارا وستُوِر، تجربه زندگی خیلیخاص خودش را با مخاطبانی در میان میگذارد که هرگز تصور زندگی در این شرایط را نداشتهاند.
برزویی، منتقد کتاب، درادامه بحث به نکاتی اشاره کرد: یک اتوبیوگرافی خوب، باید براساس زندگی واقعی افراد باشد که بتواند نقش موثری بر دیگر اعضای یک جامعه داشته باشد. اتوبیوگرافی براساس فرهنگ معین، زندگینامه خودنوشت است. کتاب دختر تحصیلکرده بهخوبی توانسته روی افراد خیلی زیادی تاثیر بگذارد. لازم است قبل از شروع به خواندن این کتاب اطلاعاتی درباره فرقه مورمونیسم داشته باشیم.
مورمونیسم، در سال 1820 توسط جوزف اسمیت بنیانگذاشته شد. او ادعا میکند پیامبر این کیش است. خدا بر او متجلی شده و دوفرشته بر او وارد میشوند. پیروان این کیش حق ندارند به کلیساهای منحرف بپیوندند. باید در انتظار ظهور عیسی مسیح باشند. جوزف اسمیت و پیروانش عقاید خشنی مثل چندهمسری و کودک همسری را رواج دادند که با مخالفت شدید دولت امریکا مواجه شد.
برزویی صحبتهای خود را اینطور ادامهداد: تارا وستور در میان مورمونها زندگی می کرده. او حتی مدرسه نمیرفته و هنگام بیماری – حتی خیلی وخیم- به پزشک مراجعه نمیکرده. افراد مورمون، حتی واکسن نمیزدند، پلیس و دیگر نیروهای امنیتی را قبول ندارند. خانم تارا تا نُه سالگی حتی شناسنامه نداشته. ممکن است خواننده ایرانی فکر کند که در ایران، چه بسا افرادی هستند که گورخواب هستند و یا افراد زیادی که جان خود را برای عبور از عرض رودخانه- برای رسیدن به محل تحصیل- از دست می دهند. بیایید در مقام قیاس برنیاییم و با خواندن کتاب دختر تحصیلکرده، سعی کنیم تجربه ای از این خانم بگیریم و شاید انگیزه ای برای پیشرفت و زندگی بهتر...
افرادی در ایران هستند که هوماسکول (تحصیل در منزل) درس میخوانند و در جهان هم کم نیستند این افراد. چیزی که این سرگذشت را متفاوت میکند، تلاش بیوقفه خانم تارا وستور است برای پیشرفت. خودایشان در مصاحبهای که با بیل گیتس داشته این موضوع را بهروشنی عنوان میکند که چالشهایی که داشته بسیار بسیار متفاوت است.
شیرینی این کتاب این است که میتواند بالهای آرزو را برای ما باز کند. با ترجمه روان و شیرین آقای دهقان لذت خواندن کتاب دوچندان هم شده. در ویراست دوم، کتاب به پختگی و روانی کامل رسیده و کاملاً خواننده میتواند همذاتپنداری خوبی با تارا وستور داشته باشد.
برزویی در ادامه گفت: میتوان گفت که این کتاب یک خاطره جمعی است و جاهایی در کتاب میگوید که از خواهر و برادرهایی که حالا با آنها ارتباط دارم، پرسیده ام چرا که جاهایی را از یاد برده بودم. ابتدای کتاب هم عنوان کرده که اسم شخصیتها تخیلی است. تاراوستور، در این کتاب با جابهجایی فصول، تعلیق خوبی ایجاد کرده که برای خواننده مثل یک رمان و گاهی زیباتر توانسته کشش ایجاد کند. باید به این نکته توجه کرد که این تجربه ای از زندگی، در قرن حاضر است و نه قرنهای پیشتر.
احسان رضایی، منتقد دیگر این کتاب صحبتهایش را اینطور شروع کرد: دختر تحصیلکرده اتوبیوگرافی است که برای منتقد شاید سختترین کار، خواندن و نقد اتوبیوگرافی است. اما حین خوانش کتاب، من را بسیار شگفتزده کرد. از لحاظ آماری بیشترین کتابخوانها در هر جامعه، خصوصا ادبیات داستانی، خانمها هستند. چه خانمهای خانهدار چه خانمهای شاغل. جلب نظر این قشر از جامعه کار بسیار دشواری است.درکشور ما هر ساله حدود هزار عنوان کتاب جدید چاپ میشود که کمتر از صد عنوان شاید به چاپ بعدی برسند. اگر کتابی، در این بازار نشر بدی که در ایران داریم و با این رقابت بسیار بالای نشرها، طی یک سال به چاپ دوم برسد باید خواندنی باشد.
کتاب دختر تحصیلکرده که ظرف یک سال به چاپ دوم رسیده، این خصوصیت را دارد. نکته دیگر اینکه چطور هم عامپسند بنویسیم و هم حرف خوبی بزنیم. سوال اصلی این است که چرا ما فکر میکنیم یک رمان عامهپسند، سطح پایینی را درادبیات دارد و نمیتواند تاثیر بهسزایی داشته باشد؟
احتمالاً در ایران عامپسند را با پاورقی اشتباه میگیریم. شاید چون عامپسندنویس خوب کم داریم. کتاب دختر تحصیلکرده شاید داستان نیست، اما خیلی به داستان نزدیک است. یک دلیلش شاید تخیل است. نویسنده این کتاب بسیار بسیار تخیل خوبی داشته و توصیفات بسیار جالب و نویی را اغلب بیان میکند.
در ادامه، رضایی اشاره کرد که مورد دیگر تعلیق (کشش) زیادی است که جاهای زیادی از کتاب دارد. جایی که چاقو را شوان در دست تارا میگذارد یک نمونه بسیار پرکشش از کتاب است. مورد دیگر پلاتهای خیلی جذابی میسازد و خردهروایتهای جالبی را میسازد. مقدمه کوتاهی دارد که انگیزه او را نشان میدهد.
از جذابیتهای دیگر، آوردن روایتهای اسطورهای امریکاست. ما در ایران از این داستانهای تاریخی اسطوره ای زیاد داریم. اما متاسفانه شاید بهدلیل پرداخت نشدن به این قصهها در رمانها و داستانهای امروزی، مخاطبها کمتر آشنایی دارند با این مسایل. بهطور مثال، زمانی که محمدشاه در جنگ با مغولها شکست میخورد، زنها را در رود ارس میریزند.
در فصل زنان آپاچی، که مادربزرگ تارا برایش قصه اشکهای زنان آپاچی را تعریف میکند. زنان آپاچی که اشک آنها به سنگ تبدیل میشده، قصه اسطوره را میشنویم از زنان آپاچی. در همین بخش کوتاه یک تصویر بسیار حماسی از مرگ آپاچیها میسازد و از کشتار (نه کشتن) جوجه ها در حیاط خانهشان است...
پیوندی که ما در زندگی کنونی مان با این قصهها برقرار میکنیم بسیار شیرین است. از جایجای کتاب میتوان مثالهایی از قصههای اسطورهای امریکا شنید. پیرنگ کلی این کتاب پدری دوقطبی است که انقدر تاثیرگذار است که نه تنها یک خانواده بلکه یک دنیا را شگفتزده میکند. خانم وستور، در کتاب شخصیتپردازی خوبی کرده. مطالعات بسیار بالایی داشته. شخصیتپردازیهایی که بر اساس آرکیتایپ (کهنالگو) ها انجام داده. یونگ معتقد بود که این کهنالگوها به ارث میرسد.
رضایی در ادامه صحبتهایش درباره کهنالگوهای شخصیت افزود: پدر، بهشدت مستبد و درونگراست که به نظرم، کهنالگوی هادِس میتواند باشد. شوان، آرس خیلی متعصب است. خواهران خودش را روسپی خطاب میکند و به بدترین نحو خواهرهایش را صدا میزند. مادر، دیمیتر خدابانوی مادر و تحت فرمان بودن و حمایتگری است. حتی در شرایطی که حس میکنیم تارا را دیگر حمایت نمیکند اما خیلی ظریف حمایتش میکند.
جذابترین شخصیت خود تارا است. در ابتدا هستیا است. خدای مذهب و درونگرا و راسخ است به آن چه که ایمان دارد. اما در یک سوم پایانی مراحل تبدیل تفکر به ایمان است. سیر تکامل او را میبینیم. در نیمه پایانی در اثر مطالعه می شود آتنا. خدای عقل و تحصیل. چقدر جالب است که زمانی که کهنالگوی آتنا را سرچ کنید کلمه دختر تحصیلکرده را میبینید. عنوان دختر تحصیلکرده که آقای دهقان با هوشمندی، برای این کتاب انتخاب کرده است.
رضایی درادامه گفت: اگر کارکرد مدرنیته، معرفی انسان مدرن باشد، کتاب دختر تحصیلکرده، این کارکرد را داشته. پس از خواندن این کتاب، حس بهتری به اتوبیوگرافیخواندن دارم.
برزویی در پایان جلسه گفت: هنگام خواندن کتاب حتماً به کهنالگوهای شخصیت یونگ فکرکنید. اگر بخواهیم شخصیتها را از نظر روانشناسی بررسی کنیم هم این کتاب بسیاربسیار جالب است. پدر تارا- شخصیت اصلی و نویسنده کتاب- از اختلال روانی دوقطبی رنج میبرد. وقتی که تارا در دانشگاه، با این اختلال آشنا میشود، یاد شخصیت پدر خودش میافتد.
در ادامه احسان رضایی اضافه کرد: خانم تارا وستور خیلی خیلی با تاریخ آشناست. دکترای تاریخ دارد. همچنین با اسطورههای یونان باستان آشناست.
برزویی درباب نوشتن از خود کتاب نکته ای نقل کرد: -صفحه328- در باب نگارش خوب: شیوه نگارش مرا به روشی متفاوت از روش اساتید دانشگاه بریگمیانگ بررسی میکرد. هیچ ویرگول، نقطه، صفت یا قیدی نبود که ساده از آن بگذرد. بین دستور زبان و محتوا و میان فرم و معنا مرزبندی نمیکرد. بهنظر او یک جمله نگارشی ضعیف، نشاندهنده ایدهای است که ضعیف شده...
نگارش داستان و ویرایش آن بسیار مهم است که در چاپ دوم به خوبی متن کتاب اشکالگیری شده است. بعضی جاهایی از کتاب اصواتی را ترجمه کرده بودید که جالب بود. مثلاً تیلیک تیلیک. از آقای دهقان سوال دارم که این اصوات را از کجا توانستهاید پیدا کنید؟
هوشمند دهقان در ادامه بحث خود عنوان کرد: من سعی کردهام برای اصوات، کلمهای پیدا کنم. برای یک دست شدن اصوات، از کتاب فرهنگ معاصر پویا استفادهکردهام.
درباره بسیاری از اتفاقاتی که در کتاب نوشته شده، حتی در یوتیوب، ویدیو هم موجود است مثلاً درباره جنگهای خانواده ویوِر...
در پایان جلسه، مترجم و منتقدها درباره داستان کتاب و شخصیتهای اصلی با حضار گفتوگو کردند.
نظر شما