برای مردم ژاپن شناخت ادبیات و فرهنگشان از سوی مردم سایر کشورهای جهان از اهمیت خاصی برخوردار شده است و در حقیقت میراث موراکامی همین جهانی شدن و میل به جهانی شدن ادبیات ژاپنی در سایر نقاط جهان بوده است.
موفقیت تجاری و ادبی آثار موراکامی به عنوان یک نویسنده ژاپنی که به زبان خارجی داستان مینویسد آنقدر زیاد بوده است که در میان نویسندگان ژاپنی زبان نیز تاثیر شگرفی گذاشته است. بعد از دوران جنگ جهانی دوم اولین داستانهای ژاپنی از نویسندگانی مثل اوساراچی و تانیزاکی از سوی انتشارات آلفرد کناف آمریکا روانه بازار شدند ولی به طور حتم میتوان موراکامی و داستانهایش را آغازگر عصر جدید معرفی ادبیات ژاپن به مردم کشورهای دیگر دانست.
او از دوران کودکی مثل کوبو آبه، به شدت تحت تأثیر فرهنگ غرب و همچنین موسیقی و ادبیات روسیه بود. او با خواندن طیف گستردهای از آثار نویسندگان اروپایی و آمریکایی مانند فرانتس کافکا، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، کورت وونهگات، فیودور داستایوفسکی، ریچارد براتیگان و جک کرواک بزرگ شد. موراکامی به نوعی داستان و ادبیات کشورش ژاپن را با سبک داستانهای فانتزی غرب مخلوط کرد و آن را برای مخاطب انگلیسی زبان تعریف کرد. قبل از اینکه به زبان ژاپنی بنویسد با یک ناشر ژاپنی کار میکرد ولی بعد ترجیح داد داستانهایش را به زبان انگلیسی بنویسد و به گفته خودش اینطور میتوانست به طور مستقیم با خواننده آمریکایی ارتباط برقرار کند.
در سال ۱۹۸۵، موراکامی کتاب «سرزمین عجایب و پایان جهان» را نوشت که فانتزی رویایی که عناصر جادویی کار او بود را تبدیل به چیزی بیشتر و جدیدتر در سبک نوشتنش تبدیل کرد. او در سال ۱۹۸۷ با انتشار جنگل نروژی که یک داستانی در مورد دلتنگی، از دست دادن و همینطور رابطهٔ جنسی است را نوشت که یک موفقیت بزرگ و شناخت ملی به دست آورد. این کتاب در میلیونها نسخه در بین جوانان ژاپنی فروخته شد. این کتاب، موراکامی ناشناس را در کانون اصلی توجه قرار داد و پس از آن او ژاپن را ترک کرد.
تقریباً 30 سال بعد از این تاریخ رمانهای موراکامی نه تنها میان ژاپنیها بلکه در اکثر کشورهای جهان خوانده میشود و همین نمایش از ادبیات ژاپنی به زبان انگلیسی موجب افزایش روند ترجمه داستان های ژاپنی به زبانهای دیگر شده است. البته موراکامی از سوی بعضی از نویسندههای ژاپنی مثل میزومورا مینای مورد انتقاد قرار دارد. مینای که در آمریکا بزرگ شده و به زبان انگلیس تسلط کامل دارد ولی داستانهایش را به زبان ژاپنی مینویسد. او اعتقاد دارد موراکامی به زبان مادریاش وفادار نیست و به نوعی فرهنگ غرب را به فرهنگ سرزمینش ترجیح داده است.
با این وجود بسیاری از کارشناسان ادبی در کشورهای غربی اعتقاد دارند موراکامی میراثی بر جای گذاشته است که دیگر نویسندگان از او برای معرفی ادبیات ژاپنی به کشورهای دیگر تقلید میکنند. استفن سیندر در مقالهای با عنوان «اثر موراکامی» علاقه و گرایش نویسندگان معاصر کشور ژاپن به آثار و سبک موراکامی را بیش از هر کسی عنوان کرد. حتی دعوا بر سر این است که موراکامی بعدی چه کسی میتواند باشد. ناشران ژاپنی نیز بیشتر از دهههای گذشته برای ترجمه آثار ژاپنی به انگلیسی علاقه نشان میدهند. طبق آمارها تعداد آثار ترجمه شده در دهه 90 میلادی بسیار بیشتر از دهه هشتاد بوده و همین روند در سالهای اخیر نیز حفظ شده است. حتی بسیاری از نویسندگان سالهای اخیر مثل اوگاوا، سوشیما و موراتا ترجیح میدهند آثار خود را به طور مستقیم به انگلیسی چاپ کنند.
تاثیر موراکامی در روند معرفی ادبیات ژاپنی به فرهنگهای دیگر در سیاستهای دولت ژاپن نیز آنقدر بوده که قوانین این کشور به نفع ترجمه سوق پیدا کرده است. در سال 2002 وزارت فرهنگ این کشور پروژهای تحت عنوان انتشار ادبیات ژاپن در خارج از کشور آغاز کرد که طی آن داستانهای منتشر شده در این کشور نه تنها به انگلیسی بلکه به زبانهای دیگر ترجمه شده است و این روند همچنان ادامه دارد. به عبارتی برای مردم ژاپن شناخت ادبیات و فرهنگشان از سوی مردم سایر کشورهای جهان از اهمیت خاصی برخوردار شده است و در حقیقت میراث موراکامی همین جهانی شدن و میل به جهانی شدن ادبیات ژاپنی در سایر نقاط جهان بوده است.
نظر شما