ورود صنعت چاپ به ایران در روزگار عباس میرزا نایبالسلطنه و ایجاد «باسمهخانه» باعث شده تا تکثیر کتابها، سهولت بهتری پیدا کنند و در پی آن کتابخانههای شخصی ـ بهخصوص از سوی افراد متنفذ و درباری قاجار، در خانهها ـ یکی پس از دیگری رخ نمودند و کتابخانه سلطنتی نیز در دوران ناصرالدین شاه، گویا نظم و نسقی داشته، که در دوران مظفرالدین شاه به تاراج رفت.
مرحوم دکتر رکنالدین همایون فرخ در تحقیق نسبتاً جامعی، تحت عنوان: «تاریخچه کتابخانههای ایرانی و کتابخانههای عمومی، که در سال 1344 توسط سازمان کتابخانههای عمومی شهرداری تهران به چاپ رسیده، به برخی از کتابخانههای شخصی شاهزادگان قاجاری، اشاره دارد:
کتابخانه بهمن میرزا: فرزند عباس میرزا نایبالسلطنه. وی فردی دانشمند بوده بوده و تذکر محمد شاهی از اوست. این شاهزاده فضل دوست، کتابخانه معتبری فراهم آورده بوده است که بسیاری از کتابهای کتابخانه او در تملک کتابخانه مجلس است.
کتابخانه طبری در تهران: عبدالله منشی طبری از دانشمندان دوران قاجار است که مصحح شرح قاموس اوست و تا سال 1280 در تهران میزیسته. کتابخانه او شهرتی داشته و تعدادی از کتابهای کتابخانه او در تملک کتابخانه مجلس است.
کتابخانه اعتضادالسلطنه: علی قلیمیرزا اعتضادالسلطنه، کتابخانه نفیسی داشت که پس از او قسمتی از کتابخانهاش را برای مدرسه سپهسالار خریدند.
کتابخانه محمد میرزا قاجار: محمد میرزا قاجار کتابخانهای بسیار نفیس از نسخ ممتاز فراهم آورده بوده است. پس از او قسمتی از کتابخانهاش در تملک عبدالصمد میرزا قاجار درآمد و قسمتی نیز به کتابخانههای دیگر منتقل شد. از جمله دیوان صائب به خط شاعر که متعلق به کتابخانه او بوده است، در تملک کتابخانه مجلس است.
کتابخانه فرهاد میرزا [معتمدالدوله]: حاجی فرهاد میرزا در جمعآوری کتاب اهتمامی خاص داشته و کتابخانه او یکی از معروفترین کتابخانههای دوران قاجار است. کتابهای کتابخانه فرهاد میرزا همه در پشت برگ نخستین آن، تاریخ خرید دارند و امضا شدهاند: فرهاد بن ولیعهد، از کتابهای کتابخانه فرهاد میرزا در کتابخانه مجلس و کتابخانه ملی ملک و بسیاری کتابخانههای خصوصی موجود است و حتی به خارج از ایران نیز رفته است...
کتابخانه سپهر: میرزا محمدتقی سپهر لسانالملک پس از درگذشتش در هفدهم ربیعالاول 1297 هـ .ق(نهم اسفند 1285ش) کتابخانهاش به فرزندش عباس قلیخان سپهر منتقل شد و سپس متفرق گردید و اکنون در خاندان سپهر جزیی از کتابها باقی است.
کتابخانه رکنالدوله: محمدتقی میرزا رکنالدوله نیز کتابخانه قابل توجهی داشته است.
کتابخانه معیرالممالک: او که از صاحب ذوقان و هنردوستان دوران قاجار است، کتابخانهای مهم و قابل توجه داشته که به مرور متفرق گردید...
کتابخانه عزالدوله: عبدالصمد میرزا قاجار، این شاهزاده شیفته و فریفته کتابهای نفیس بوده و سرمایه و ثروت خود را وقف خرید کتاب کرد و کتابخانهای فراهم آورد که کمنظیر بوده است. از کتابهای او نسخ نفیسی نصیب کتابخانه مجلس گردید.
کتابخانه رضاقلی خان هدایت لله باشی: رضا قلیخان هدایت که از نویسندگان و سخنوران پرکار دوران قاجار است، کتابخانه کمنظیری داشته. پس از او قسمت مهم کتابخانهاش به کتابخانه ملی ملک فروخته شد.»
کتابخانه سلطنتی تهران که از دوران فتحعلیشاه، پایهگذاری شده بود، در روزگار ناصرالدینشاه، بسط و توسعه یافت و کتابهای فارسی و خارجی بسیاری به آن افزوده شد و محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، سالها عهدهدار مرتب کردن آنها بود و گویا تا پایان حیات ناصرالدین شاه ـ یازدهم اردیبهشت 1275 شمسی ـ دست نخورده باقی ماند، اما در دوران مظفرالدین شاه توسط میرزا عبدالحسینخان لسان السلطنه، غارت شد و تعداد بسیاری از کتابهای نفیس آن، توسط سفارتخانههای خارجی مقیم تهران و دلالان بینالمللی کتاب، از ایران خارج شد، که بانوی فرهیخته، سرکار خانم فاطمه قاضیها، در کتاب مورد اشاره بهطور مستوفی به این امر اشاره فرمودهاند.
در کنار کتابخانه سلطنتی و کتابخانه مجلس، چهار کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار، کتابخانه مدرسه مروی، کتابخانه مدرسه صدر و کتابخانه مدرسه دارالفنون، نسبتاً جنبه عمومی داشتند و برخی از خواص از آنها استفاده میکردند.
دوست خوب و قدیمیام، امیر حسینزادگان، مدیر محترم نشر ققنوس چند ماه پیش اشارهای داشت، مبنی بر این امر که درصدد راهاندازی یک «کافه کتاب» است و به قول قدما قصد راهاندازی یک «قرائتخانه» و فروشگاه جدید را دارد. در معیت فرزند دوستداشتنیاش مهدی حسینزادگان به خیابان وصال و کوچه شفیعی (جنب خانه سینما) میرویم. من که عاشق معماری سنتی و خانههای قدیمی هستم، ابتدا از این همه زیبایی مبهوت میمانم. حیاطی مشجر، همراه با حوض و فواره و درختچههای گل و با نمای آجری بسیار زیبا و چشمنواز. آنقدر فضای بیرونی این خانه قدیمی زیباست و قدری این پا، آن پا میکنم تا قدم به درون این بنای نسبتا قدیمی، که در بازسازیاش، نهایت سلیقه به کار رفته، بگذارم. پلههای فراخ، بالکن رو به حیاط وسیع با نردهکشی بسیار زیبا، همانند طارمیهای قدیمی که از خطوط اسلیمی الهام میگرفتند.
در نمای بین طبقه دوم و پشتبام که محصور شده است کاشیکاری دوست داشتنی ایرانی، چشمان شما را محو تماشای خود میکند و در درون ساختمان، به هر سو که نگاه بیندازی، چشم از دیدن خسته نمیشود. نمای بیرونی، آجر اخرایی رنگ و فضای درونی با آجرهای کاملا سفید و کارکنانی که همه در تلاش هستند تا این فضای برای جشن رونمایی از آن در تاریخ جمعه، بیست و چهارم آبان، آماده شود. اینجا قرار است، محلی شود برای فروش و مطالعه کتاب و نشستهای فرهنگی و هر آنچه که مربوط به کتاب و کتابخوانی میشود، آن هم با صرف میلیاردها تومان سرمایه، در این روزگار وانفسا. دست مریزادی باید بگویم. این کلمه گویا نیست و هزاران آفرین و احسنت و بارکالله را باید ضمیمهاش کنم. در طبقه دوم، فضا بازتر و دلنشینتر است و وقتی به پشتبام میرویم انگار در میان باغی محصور، روی نیمکتهای چوبی قرین با آجرنمای بیرونی، چه کیف و لذتی دارد مطالعه کتاب.
رویکرد جدیدی که تقریباً از یک دهه پیش شروع شد و برخی از ناشران ـ همچون ثالث، خانه فرهنگ و هنر گویا ـ با اختصاص فضای مناسب برای استراحت و تورق کتاب و مطالعه آن، امروز با کافه کتاب ققنوس، شکل کاملتری به خود میگیرد.
در فرهنگ تجارت ما «حق با مشتری است» کمتر جا دارد و بهرغم ادعای حفظ حقوق مصرفکننده، همواره شاهدیم که انواع و اقسام کالاهای مورد مصرف مردم، هرازچندگاه گران شده، از وزنشان میکاهند و از کیفیت نیز میزنند و بعد از چند روز تهدید و تحدید و سروصدا در صدا و سیما و مطبوعات، بازمیگردیم به همان وضعیتی که کارخانههای تولیدکننده رقم زدهاند.
مثلاً دبه ماستی که در خرداد 97، به قیمت 9200 تومان میشد ابتیاع کرد، در ابتدای مرداد سال گذشته به 15500 و در اول امسال به 19200 تومان و ماه قبل به 22500 تومان ارتقا قیمت یافت و آب هم از آب تکان نخورد.
و برخی هم که بر قیمت نیفزودند، از وزن وکیل کاستند و کیفیت را نیز مرخص کردند و باد در غبغب انداختند که: ما جنسمان را گران نکردهایم!
بگذریم: این «حق با مشتری» است یا به زبان بهتر حق با کتابخوان است را به فال نیک بگیریم و جامعه نشر کشور باید اینگونه رویدادها را با روی باز به استقبال برود.
این مطالب را سه روز قبل از افتتاح گالری کتاب ققنوس مینویسم و یقین دارم بسیاری از اهالی فرهنگ، کتاب و کتابت، باحضور گرم خود، اسباب دلگرمی بیش از پیش جامعه نشر کشور را فراهم میآورند و به نوبه خود، این عمل نیک و فرخنده را به گروه انتشاراتی ققنوس و دوستان خوبم امیر، زهره، هادی، مهدی و همسر گرامی امیر حسینزادگان تبریک میگویم.
نظر شما