سه‌شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۵
دادبه: کیوانی مانند فروغی اول بوستان و گلستان خوانده بعد کتاب ترجمه کرده است

اصغر دادبه گفت: کیوانی از معدود مجدالدین‌هایی است که عاشق کارش بوده است. به باور من وی اول گلستان و بوستان را خوانده و حافظ و شاهنامه را یاد گرفته است. مانند فروغی که وقتی می‌خواهد بنویسد اول گلستان سعدی را می‌خواند که غنای ذهنی به نویسنده بدهد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، بیست و دومین برنامه از سلسله برنامه‌های «عصر کتاب» که به بزرگداشت مجدالدین کیوانی مترجم اختصاص داشت، (سه‌شنبه ۲۶ آذرماه) با حضور مسئولان فرهنگی،  اهالی قلم، ناشران، فعالان حوزه کتاب و نشر و علاقه‌مندان به این چهره فرهنگی در سرای کتاب موسسه خانه کتاب برگزار شد.

احمد سمیعی گیلانی گفت: مجدالدین کیوانی با اشراف به زبان انگلیسی و قلم شیرین و دقیقی که دارد ترجمه‌های ممتاز را ارایه می‌دهد. کار وی فقط منحصر به ترجمه نیست. کیوانی با نامه فرهنگستان، فرهنگ آثار ایرانی اسلامی و دانشنامه‌ زبان و ادب فارسی همکاری مستمر و پیگیری داشته است. اگر جلد چهارم آثار ایرانی و اسلامی را ببینید این مقاله‌‌ها همه به قلم کیوانی نوشته شده است. بسیاری هستند در تاریخ ادبیات ایران که مقدار زیادی از سخنان آن‌ها نقل تذکره‌ها است اما استاد فروزانفر نخستین کسی بود که همه آثار را خوانده بود و نظر خود را در این باره اعلام کرده بود.

وی افزود: اگر جلد چهارم آثار ایرانی و اسلامی را ببینید کیوانی همه دیوان‌ها را خوانده و حتی منابعی که در دیوان‌ها بوده مرور کرده است. کمتر کسی است که بتواند این همه وقت بگذارد و یک مقاله نیم ستونی بنویسد. وی با اشرافی که به زبان انگلیسی و معارف ادبی دارد به‌طور زنده هر یک را معرفی کرده است. وقتی مدخل‌های مشترک فرهنگ آثار را با بعضی از دانشنامه‌های دیگر مقایسه کنید می‌توانید این تفاوت را ببینید. کیوانی به‌عنوان مترجم ممتاز حضور جدی‌ در این عرصه داشته است.



سمیعی‌گیلانی در ادامه افزود: استادان را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد، کسانی که در دانشگاه‌ها اسم و رسم دارند اما در خارج از دانشگاه‌ها شناخته شده نیستند و برخی در دانشگاه شناخته‌شده نیستند اما در خارج از دانشگاه مورد توجه بسیاری از افراد قرار می‌گیرند. عده‌ای از استادان هم هستند که دانشجویان از نزدیک محضر آنها را درک نکرده‌اند و این جای تاسف دارد. برخی از استادان هم فرصت نمی‌کنند به مطالعه بپردازند اما استادانی که در دانشگاه‌ها نیستند و دانشجویان از آن‌ها فیض نمی‌برند بیشتر فرصت مطالعه دارند. برخی از استادن نیز این فرصت را دارند که کتاب ترجمه کنند.

وی افزود: با آثار کیوانی از راه ویرایش آشنا شدم زیرا ویراستار ناگزیر است آثار را با دقت بخواند. کیوانی همه مقالاتی را که نوشته است در فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی خوانده‌ام و این موهبتی است برای یک ویراستار.

سپس اصغر دادبه سخنانش را با اشاره به معلمی کیوانی آغاز کرد و گفت: معلمان دانشگاه دو نوع هستند؛ آن‌ها که به ناگهان بر دانشگاه نازل شده‌اند و آن‌ها که معلمی را از پایین‌ترین مراحل آغاز کردند. کیوانی از معدود آن دسته از معلمان است. در فلسفه مراحل کمال عقل نظری وجود دارد. طبق تئوری ابن‌سینا که ارسطویی است وقتی کودکی متولد می‌شود ذهن لوحی است که چیزی روی آن نیست و می‌توان هر چیزی را بر آن نوشت و نام آن عقل هیولایی است.

وی ادامه داد: سپس عقل ارتقا پیدا می‌کند و بدیهیات ملکه ذهنش شده است و وقتی علم یاد می‌گیرد و اکتساب علمی صورت می‌گیرد و به اصطلاح آن‌ها علم جزو نظریات است و باید آن‌ها را کسب کرد و آموخت. سپس به مرحله نهایی که عقل مستفاد است دست می‌یایند. این سیر وقتی به جد گرفته شود برای یک شخص به مرحله مستفاد تجربی می‌رسد و مثل آیینه‌ای است که تمام دانسته‌هایش در ذهنش می‌آید.
 
وی ادامه داد: معلم اگر از طبقه معلمان عاشق باشد مانند کیوانی است که عاشقانه کار معلمی را به نحو احسن انجام داده است. برخی از معلمان کاسبی می‌کنند و جایی برای این کاسبی پیدا نکردند و با کمال تاسف معلمی شدند که از این راه بتوانند به اهداف خودشان برسند. طبقه معلم عاشق بسیار کم است و کیوانی از معدود مجدالدین‌هایی است که عاشق کارش بوده است و بدون تردید عاشقانه معلمی کرده است.

دادبه افزود: کیوانی معلمی عاشق است که تا مراحل مستفاد تجربی را عاشقانه سیر کرده و کتاب خوانده است. به باور من وی اول گلستان و بوستان و شاهنامه را خوانده و حافظ را یاد گرفته است. مانند  فروغی که وقتی می‌خواهد سیر حکمت را بنویسد اول سعدی و بوستان را می‌خواند که غنای ذهنی به نویسنده می‌دهد.

وی افزود: از کیوانی هر ترجمه‌ای که خوانده‌ام وی فارسی‌دانی را درک کرده و همان کرده که فروغی گفته است. اول ادب فارسی را چنان که باید دانسته و بعد انگلیسی را آموخته است. شبکه‌های اجتماعی هم سازنده هستند هم ویرانگر هستند، دیگر فعل وجود ندارد همه مصدر است. امروز در برابر چنین تهاجم ویرانگری قرار گرفته‌ایم و گمان این است که دست‌هایی پشت این مساله است و جریانی را در این شبکه‌ها رها کردیم به اینجا می‌رسد. چنین آموزگارانی که عاشقانه معلمی می‌کنند می‌توانند ماندگار شوند. آرزو می‌کنم عمر درازتری داشته باشند و موفقیت‌های بیشتری کسب کنند.



ماهرخ ابراهیم‌پور نیز در سخنانی گفت: اکنون با بسیاری از اهل فرهنگ که صحبت می‌کردیم حال خوشی نداشتند، ما تقلا می‌کنیم که به سمت شما استادان بیاییم تا در روزهای سخت به ما امید بدهید و کاری کنید تا در این روزهای سخت لبخند بزنیم و با تلاش برای ایران بجنگیم جنگی از نوع فرهنگ. ما در خانه بسیاری از اهل فرهنگ را می‌زنیم؛ وقتی به دیدن استاد سمیعی می‌رویم و ته چشمان استاد را می‌بینیم دنبال امید هستیم تا از آینده خوب بگویند، وقتی با استاد باطنی سخن می‌گوییم می‌خواهیم از آینده خوب بگویند این‌که ایران روزهای سخت را پشت سر می‌گذارد. با استاد بلوکباشی و دادبه حرف می‌زنیم وقتی آن‌ها روزهای سخت را گذراندند ما هم می‌توانیم. فرهنگی که با سختی حفظ کردید و به ما منتقل کردید امیدواریم بتوانیم آن را حفظ کنیم و شما به ما افتخار کنید هر چند مثل شما خیلی خوب نباشیم.

وی افزود: ما دلمان می‌خواهد به هر بهانه‌ای دور هم جمع بشویم و خودمان را شاد نشان دهیم تا از شما استادان انرژی بگیریم. کیوانی ما را تشویق کرد که سراغ استاد باطنی برویم و به سخنان ارزشمند وی گوش بدهیم. دادبه از فروغی برای ما گفت که ورای کتاب‌های درسی بود و گفت که هنوز می‌توانیم به گذشته فرهنگی ایران برگردیم. ما تلاش می‌کنیم که بیشتر مجدالدین کیوانی را بشناسیم. هنوز در ذهن من دکتر جعفر شعار هست که کتش را به دستش دادند و او را از اتاق كارش در دانشگاه بيرون كردند! ما چگونه می‌توانیم روایت آن آدم‌ها را بدون سانسور چاپ کنیم. هنوز دنبال این پرسش از محمد حسينی، وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي هستیم که چرا جايزه جهانی كتاب سال برای ترجمه انگليسی كتاب «پله پله تا ملاقات خدا» مجدالدین کیوانی در آخرين لحظات حذف شد؟



در پایان مراسم مجدالدین کیوانی با سپاس از سازمان‌هایی که برایش بزرگداشت گرفته بودند؛ گفت من خود را قابل این همه محبت نمی‌دانم و در این مجالس همه از محاسن می‌گویند اما من هم عیب‌های بسیاری دارم. از استاد سمیعی بسیار آموختم و وسواس وی بود که من از او کار یاد گرفتم. پیگیری‌های آل‌داوود بود که مرا 15 سال به نوشتن فرهنگ آثار ایرانی اسلامی وادار کرد. متاسفانه الطاف بعضی از افراد باعث شد که به دست خود ضربه بزنم به فرهنگ و ادب کشور و این مجموعه نتواند ادامه پیدا کند. از دادبه سپاسگزاری می‌کنم که سال‌های سال در خدمت وی بودم و از او بسیار آموختم. از مریم مرادخانی نیز سپاسگزارم که بحثی را مطرح کرد که بتوانم از فروغ زندگیم تشکر کنم و اگر فداکاری‌های وی نبود نمی‌توانستم ادامه راه داشته باشم.
 
وی در ادامه افزود: تمام کارهای تحقیقاتی من خارج از دانشگاه بود سو در این زمینه توانستم پژوهش‌هایم را ادامه دهم من به تشویق دکتر شعار به مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی معرفی شدم و در کنار زرین‌کوب، زریاب‌خویی، حدیدی، شرف خراسانی، شعار و... توانستم در دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی خدمت کنم و بسیار مدیون این موسسه هستم زیرا خانه دوم من آنجاست. بعد فرهنگستان و بخش دانشنامه و زبان و ادب فارسی که همواره متولی بودند و مرا تشویق می‌کردند. سپس فعالیتم را در بنیاد دایره‌المعارف اسلامی ادامه دادم و در این سال‌های پایانی عمر افتخار همکاری با مرکز پژوهشی میراث مکتوب داشتم.

وی همچنین به سیر تاریخی دانشسرای عالی که امروزه به دانشگاه خوارزمی تغییر نام داده پرداخت و گفت: در اوايل دهه 50 دولت تصميم گرفت، شعبه‌هايی از دانشسرای عالی در چند شهر تاسيس كند. منطق تاسيس شعب اين بود كه در هر شعبه ديپلمه‌هايی را از ميان بومی‌های مناطق اطراف آن شعبه تربيت كنند و به دبيرستان‌های آن مناطق بفرستند. تجربه نشان داده بود كه وقتي شهرستانی‌ها به تهران می‌آمدند و در دانشسرای عالی درس می‌خواندند، اغلب راغب نبودند كه براي دبيری به ولايات خود بازگردند. اكثر تلاش می‌كردند در تهران يا شهرهای بزرگ استخدام شوند. بنابراين مقامات تصميم گرفتند، شعباتی از دانشسرای عالی در چند شهر خاص تاسيس كنند و بيشتر از محلی‌ها(بومی‌ها) دانشجو بپذيرند با اين اميد كه فارغ‌التحصيلان بعد از پايان تحصيل در همان جاها دبيری خواهند كرد، اين شعبات در زاهدان، سنندج، شاهرود و يزد برپا شد و من برای تاسيس شعبه زاهدان انتخاب شدم. دانشسرای زاهدان تقريبا نخستين موسسه آموزش عالی بود كه كم و بيش همزمان با دانشگاه بلوچستان تاسيس شد. در آن زمان زاهدان از بسياری از امكانات مادی و معنوی محروم بود. 

کیوانی همچنین خاطره‌ای از موسسه آموزش عالی زاهدان و مشکلاتی که در آن‌جا داشت برای حاضران در جلسه تعریف کرد. 

فرهاد طاهری نیز در پایان نکوداشت گفت: با برگزاری این نکوداشت نگارش مقاله‌ای در ذهن من شکل گرفت. همچنین باید به سه نکته اخلاقی و شخصیتی کیوانی اشاره کنم. نخست درک بسیار عمیق و واقع‌بینانه از احوال روزگار است، این درک عمیق داشتن از دانشمندان بزرگ روزگار بسیار ارزشمند است. نکته دوم شجاعت وی است و من کمتر دانشمندی دیدم که نکته‌ای را با نهایت شجاعت بیان کند. نکته سوم این‌که چند مقاله کیوانی را حتمن بخوانید، مقاله‌ای درباره حسین خطیبی که در نشریه نگاه نو چاپ شده است. همچنین مقاله‌ای درباره محمدحسین گنجی که در فیس بوک خود منتشر کرده‌اند، بسیار خواندنی هستند.
 

رضا نیلی‌پور، زبان‌شناس، روان‌شناس، عصب‌شناس ایرانی‌ و یکی از دوستان دیرین کیوانی کتاب «اشکال یک اسطوره؛ گونه‌گونی شخصیت ادبی حضرت یوسف» را به وی پیشکش کرد و گفت: این کتاب داستان جالبی دارد و پایان‌نامه زنده‌یاد سعید ارباب شیرانی است که مجموعه هشت جلدی نقد ادبی را انتشارات نیلوفر چاپ کرده و در زمان حیاتش با فروتنی از چاپ این کتاب خودداری می‌کرد اما در ماه‌های پایانی حیات وی با این‌که در بستر بیماری بود از او اجازه گرفتیم که کتاب را ترجمه و چاپ کنیم. ارباب شیرانی همه کتاب‌هایش را به کتابخانه ملی تقدیم کرده بود و ما به زحمت یک نسخه از کتاب وی را از دانشگاه بریتسول پیدا کردیم و به دنبال مترجمی توانا و آگاه بودیم که کیوانی با نهایت لطف پذیرفت و این کتاب را به بهترین شکل ترجمه و عرضه کرد.

در پایان نیز مستندی از زندگی استاد کیوانی پخش شد و دوستان و همکارانش درباره وی سخن گفتند. همچنین از سوی موسسه خانه کتاب و مرکز پژوهشی میراث مکتوب لوح تقدیر و هدایایی به وی اهدا شد. دانشجویان کیوانی نیز در این نکوداشت حضور داشتند و از استادشان با اهدای هدایایی قدردانی کردند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها