سال گذشته جلد نخست «داستانهای کلاسیک برای کودکان» با بازنویسی کاترین ایوز و اما فوچی از سوی انتشارات سایهگستر منتشر شد. این کتاب شامل هشت داستان کلاسیک با عنوانهای تام انگشتی، شنل قرمزی، گیسو طلا و سه خرس، هانسل و گرتل، سه بچه خوک، جک و لوبیای سحرآمیز، جوجه اردک زشت، شاهدخت و نخود برای کودکان بود.
شیر و موش، مرد نانزنجبیلی، لباس جدید پادشاه، لاکپشت و خرگوش، علیبابا و چهلدزد، مورچه و ملخ، جوجه کوچولو و روباه و کلاغ، نیز عنوان 8 داستانی است که در جلد دوم این مجموعه ارائه شده است.
در این داستانها که هرکدام برگرفته از یک حکایت قدیمی و کهن است، پندها و نکتههایی نهفته است که میتواند در زندگی روزمره برای کودکان راهگشا باشد. مثلا در داستان «لباس جدید پادشاه» داستان امپراتوری را میخوانیم که برای هر ساعت شبانهروز لباس متفاوتی میپوشد و همیشه درحال عوض کردن لباسهایش است تا جایی که مردم برایش ضربالمثل درست کرده بودند و میگفتند پادشاه بهجای نشستن روی تخت پادشاهی در تالار لباسهایش است. تا اینکه دوکلاهبردار به شهر پادشاه میآیند و با دوختن لباس جدیدی برای پادشاه، درس بزرگی به او میدهند.
یا در «مرد نانزنجبیلی» داستان نانی بیان میشود که خیلی خودخواه و مغرور است و احساس زرنگی میکند و باعث آزار دیگران میشود اما درنهایت فریب روباه را میخورد و طعمه او میشود.
در بخشی از داستان «مرد نانزنجبیلی» میخوانیم: «مرد نانزنجبیلی وقتی داشت روی لبه پنجره میپرید و میخندید، زبانش را برای آنها درآورد. پیرزن چیزی را که میدید باور نمیکرد! او پوزخندی زد و وقتی داشت از پنجره بیرون میرفت، گفت: «عمرا اگه بذارم منو بخورید!» پیرمرد و پیرزن از توی کلبه تا پایین جاده دنبال او دویدند. پیرمرد فریاد زد: «صبرکن!» او حسابی گرسنهاش شده بود! اما مرد نانزنجبیلی نایستاد و سرعتش راهم کم نکرد. او حتی پشت سرش را هم نگاه نمیکرد. او با خنده فریاد میزد: «بدویین! هر چقدر هم که تندتر بدویین باز هم نمیتونین منو بگیرین، من مرد نانزنجبیلام!»
بخش کودک و نوجوان انتشارات سایهگستر (کتابهای توتفرنگی)، کتاب مصور «داستانهای کلاسیک برای کودکان» را با شمارگان دوهزار نسخه و قیمت 40هزارتومان منتشر کرده است.
نظر شما