کتاب «اسلام و روابط بینالملل(مشارکتها در نظریه و عمل)» با هدف شناخت ادبیات اسلامی در روابط بینالملل به تبیین بنیانهای اسلام برای برقراری روابط مسلمانان با سایر ملتها میپردازد.
امروزه مهمترین و عمدهترین تفاوتها در خواستها و منافع و همچنین تعارضها و تضادها در عرصه روابط بینالملل رخ میدهد. حدود پنجاه کشور جهان مسلمان هستند و باورها، اعتقادها و نگرشهای آنان ـ کمابیش و با سطوح مختلف ـ برآمده از دین اسلام است ولی به هر حال کشورهای مسلمان بخش مهمی از روابط بینالملل دنیای امروز را شکل میدهند. البته میزان و شدت پایبندی هر کدام از این کشورها و نحوه تفسیر آنها از اسلام در عرصه سیاست متفاوت است.
نکته مهم این است که داشتن تعاملات و روابط کشورها با یکدیگر اعم از مسلمان و غیر مسلمان امری گریزناپذیر است، پرسش اصلی مقاله این است که دین اسلام چه بنیانهایی را برای مسلمانان برای داشتن رابطه با سایر ملتها و دولتها در نظر گرفته است؟ در این کتاب به برخی از مبانی و اصول کلی آن هم در حد بسیار مختصر پرداخته شده است.
منظور از «بنیانها»، آموزهها و باورهای غیر قابل تغییر اسلام است که زیرساختهای فکری و اعتقادی مسلمانان را تشکیل میدهند، این باورها که مورد اجماع نسبی مسلمانان است از آغاز ظهور اسلام تا ابد ثابت و تغییرناپذیر، اما قابل تفسیر هستند. در گام دوم، بر اساس این بنیانها اصول شکل میگیرند و در گام سوم میتوان بر اساس آن اصول نظریههایی را ارائه داد. مقصود از «روابط بینالملل»، هر گونه رابطه کشورهای مسلمان با یکدیگر، یا رابطه با کشورهای غیر مسلمان است.
تجربیات جمعآوری شده در این مجلد ظاهراً نشان دهنده این است که جهان غیرغربی، در خصوص مورد ارائه شدهشان از طریق آسیا و از طریق مشارکت در جهانبینی اسلامی، سلطه غربی، ظرفیت رشد نظریههای روابط بینالمللی در سطح محلی را هم به جنب و جوش آورده و هم به تأخیر انداخته است. در خصوص کشورهای اکثراً آسیایی، ما در مرحلهای از منابع پیشانظری هستیم که به وسیله علمای غربی و محلی در مقیاس بزرگی یا فراموش شده یا به حاشیه رانده شده است.
در راستای اهداف مطرح شده گروه پژوهشی روابط بینالملل و مطالعات اسلامی، فصلهایی که در بخش اول جمعآوری شده به دنبال روشهای جدیدی در روششناسی و اندیشه در برابر نظریههای اسلامی مدرن روابط بینالملل است که فراتر از ایده نیازی برای اسلامی کردن دانش است که تمدن اسلامی نظریه واحد و ثابت خود را دارد.
فصل اول، نوشته علی اکبر علیخانی این رابطه را نسبت به روابط بینالملل در جهان امروز که نویسنده آن را «مبانی اسلام» میخواند، مورد توجه قرار میدهد که مستقیماً از قرآن و سنت رسول خدا(ص) استنباط شده است. این فصل برای توضیح مبانی استخراج شده از این منابع در برخی موارد به نظرات علی بن ابی طالب(ع) و سایر محققان مسلمان و مفسران قرآن ارجاع میدهد.
فصل دوم نوشته لیلی یولیادی آرناکیم، استدلال میکند که اسلام به عنوان یک روش جامع زندگی، یک جهانبینی و یک نظام دارد که در آن دین بر قدرت سیاسی مهار میزند. فرض بر این است که اسلام معتقد است که زندگی عمومی یا دولت باید ارزشهای اسلامی را در آغوش بکشد. طبق دیدگاه نویسنده در روابط بینالملل و با بسط سیاستهای بینالمللی، اسلام هنجارها و رویههای خود را در خصوص روابط میان کشورهای مسلمان و میان کشورهای مسلمان و غیر مسلمان دارد. نویسنده در ادامه نشان میدهد که اسلام که ارزشهایی نظیر حسن تفاهم، خودکفایی، همبستگی، اعتماد و کمک متقابل، مصلحتاندیشی متقابل و عدالت را حمایت میکند با ارزشهای جهانی در این زمینهها مقابله نمیکند.
فصل آخر، نوشته رافائل موریلو و سید محمد مرندی، در جهت نیاز به ارتقای تحقیق میان رشتهای بین روابط بینالملل و مطالعات اسلامی استدلال میکند. در این چارچوب این فصل در جهت همگرایی هم متدولوژی و هم یافتههای شیعهشناسی در دانش سیاسی دنیای اسلامی استدلال میکند که متشکل از متخصصان روابط بینالملل و دانشگاهیان حوزه روابط بینالملل و نظریه روابط بینالملل است. این فصل نشان میدهد که چگونه در یک جهانبینی شیعی از منظر تاریخی نقش دوگانه دارالاسلام و دارالحرب عملا بسیار محدود بوده است.
کتاب «اسلام و روابط بین الملل(مشارکتها در نظریه و عمل)» به سرویراستاری دینا عبدالقادر، ناصف منابیلنگ ادیونگ و رافائل موریلو با ترجمه ابوذر گوهری مقدم و امیرمحمد اسماعیلی در 300 صفحه و 9 فصل توسط انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) چاپ شده است.
نظر شما