مجتبی حمیدی، کارشناس روانشناسی با اشاره به اینکه کتاب خواندن باعث تغییرات مثبت در عملکرد مغز و کارکردهای مغزی انسان میشود جنبههای مختلف تاثیر کتابخوانی بر روان و ذهن انسانها را بررسی کرده است.
در ابتدا این موضوع ذهنم را درگیر کرد که اصولا مطالعه و کتابخوانی بر روان ما تاثیر میگذارد یا اول بر مغز و کارکرهای مغزی ما تاثیرگذار است؟
تعریف روان و سلامت روان:
مفهوم سلامت روان شامل آسایش ذهنی، احساس خود توانمندی،کفایت و شناخت توانایی خود در محقق ساختن ظرفیتهای عقلی و هیجانی خویش است. یا به عبارتی سلامت روان حالتی از رفاه است که در آن فرد تواناییهایش را باز میشناساند. روان در واژه با روح نیز برابر دانسته شده است. روان درهمآمیختگی منش انسان است که بیشتر در روانشناسی برررسی میشود و در پی برخورد رفتارها و احساسات نمود مییابد و رخداد آن ناپیدا است.
رابطه جسم و روان:
رابطه جسم و روان (جسم و روان) آن چنان نزدیک است که روان را « مجموعه تجربه انسانی که تابع یک نظام عصبی است» تعریف کردهاند. میتوان گفت هیچ موضوع روانی وجود ندارد که نتوان آن را از دیدگاه فیزیولوژیک بررسی کرد. از طرف دیگر، مرز مشخصی بین جسم و روان وجود ندارد.
نظریه لایپ نیتس:
«لایپ نیتس» اعتقاد داشت روح و جسم مستقل از یکدیگر هستند، اما در مسیرهای موازی حرکت میکنند، در واقع هر رویه روانی به یک رویه جسمی مربوط میشود، ولی هیچ یک از آنها عامل تغییر دیگری نیست. {نظریه موازی}
نظریه واتسون:
واتسون بنیانگذار رفتارگرایی معتقد بود که آنچه را روح مینامیم، چیزی جز رفتار نیست و هنگامی که بدین واقعیت توجه کنیم، میبینیم که روح و جسم در واقع یک ماهیت دارند، زیرا رفتار شکل بخصوصی از فعالیت فیزیولوژیک (جسم) است. این دیدگاه به نظریه هم ماهیتی معروف است.
تاثیر مطالعه بر مغز انسان:
اساسیترین تاثیر مطالعه کتاب در ناحیهای از مغز اتفاق میافتد که با درک زبان در ارتباط است، یعنی «کورتکس» گیجگاهی چپ مغز. پردازش موارد نوشتاری از حروف تا کلمه، جمله و داستان کامل، توجه نورونها را به خود جلب میکند تا بتوانند اطلاعات را منتقل کنند.
این اتفاق زمانی که صحبت میکنیم نیز پدید میآید، ولی مطالعه طبیعی، مغز را تشویق میکند تا بیشتر فعالیت داشته باشد و عملکرد بهتری ارائه دهد. به طور معمول زمانی که مطالعه میکنید، زمان بیشتری برای فکر کردن دارید. فواید مطالعه بعد از کنار گذاشتن کتاب هم ادامه پیدا میکند، مطالعه کوچکی که در دانشگاه ایموری انجام شد، نشان میدهد بعضی از این فواید حتی تا ۵ روز بعد نیز باقی میمانند. این تاثیرات با نام فعالیت سایه شناخته میشود و مانند ماهیچه ذهن عمل می کند.
در حقیقت میتوان اینگونه تعبیر کرد که مطالعه کتاب برای بخش زبانی مغز همچون فعالیت فیزیکی و ورزشی عمل میکند. ولی این کتاب خواندن بخشی که مسئول فعالیت حرکتی است، یعنی شیار مرکزی مغز را نیز تقویت میکند، زیرا مغز یک اندام پرکار محسوب میشود.
برای مثال زمانی که کتابی در مورد انجام فعالیتهای فیزیکی میخوانید، نورونهایی که این فعالیتها را کنترل میکنند نیز درگیر میشوند. شاید در زمان خواندن کتابی که فردی در حال دویدن با اسب است، بدن شما درست مانند زمانی که در حال اسبسواری هستید، نباشد، ولی مغزتان مانند همان زمان عمل میکند. هرچه قسمتهای بیشتری از مغز شما فعالیت داشته باشد، نتیجه به دست آمده برای عملکرد کلی شناختی ذهن بهتر است.
تاثیر مطالعه بر روان:
انسانیت انسانها در گرو این است که بتوانند از تجربه انسانی همه انسانها که قبل از خود زندگی می کردند استفاده کنند، این تجربیات می تواند از طریق کلمه انتقال یابند. پس همه انسان ها قابلیت و ظرفیت این را دارند که از همه خلاقیتها، دستاوردها و توانایی که همه انسانها در طول تاریخ داشته اند استفاده کنند، به شرط اینکه ابزار لازم را که خواندن و نوشتن است را داشته باشند.
کتابخوانی و سبک زندگی:
مطالعه، انسان را از هویت خود با خبر میکند و راه درست زیستن را به او میآموزد. کتاب همواره در تمامی دورهها و زمانها کمک حال بشر بوده است، تا آدمی با اندیشههای سالم در مسیر درست زندگی گام بر دارد.
اگر خوب دقت کنیم میتوان اندیشههای درست را از درون یک کتاب بیرون کشید و آن را به عنوان یک الگوی درست در زندگی، قرار داد، کتاب در زندگی ما میتواند یک معلم باشد، تا اصول زندگی را به ما بیاموزد و اخلاق انسانی و معرفت را در وجود ما نهادینه کند. بشر نیاز دارد تفکر کند و از ژرفای خیال خود، به باطن جان فرو رود و به حقایق خلقت و وجود خود، آگاهی یابد. مطالعه، انسان را به پرواز در میآورد تا کمی از پستی و بلندیهای روزگار فاصله بگیرد و در آسمان علم و اندیشه که منشأ آرامش است، سیر کند.
دلیل اکثر فکرهای ناآرام و بیماریهای روحی و تعصبات بیجا، از عدم مطالعه است، زیرا انسان دشمن چیزی است که نمیفهمد و تعصبات نادرستی که بر بعضی افراد حاکم است،ناشی از دانش کم است.
کتابخوانها در مقابل کتاب نخوانها چه برتری دارند؟
بر اساس مطالعاتی که روانشناسان در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام دادهاند، کسانی که رمان میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان « تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، میتوانند عقاید، نظر و علائق دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.
تحقیق دیگری در سال ۲۰۱۰ ثابت کرده که هر چه بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم، «تئوری ذهن» در آنها قویتر میشود و در نهایت باعث میشود این بچهها واقعا عاقلتر شوند، با محیطشان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درکشان بالاتر برود.
آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند، تعجبی هم ندارد که کتابخوانها آدمهای بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است، یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی.
اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلبتان را پر کند، میتوانید این کتابخوانها را در کافیشاپها، پارکها و متروها پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید، آنها را به جا خواهید آورد.
کتاب خواندن باعث تغییرات مثبت در عملکرد مغز و کارکردهای مغزی انسان می شود و در نتیجه کارکرد مطلوب و مناسب مغز باعث سلامت روانی بهتر میشود و خروجی سلامت روانی بهتر در زندگی باعث بروز رفتارهای مطلوب و تصمیمات مناسبتر و .... در زندگی میشود.
نظرات