به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «ستاره میبارید» به قلم فاطمه سلیمانی ازندریانی با موضوع زن و خانواده منتشر و روانۀ بازار نشر شده است.
در این رمان، نویسنده توانسته است با شخصیتپردازی دقیق از داستان زندگی زنان چشم انتظاری که مردان آنها به رزم رفتهاند، کتاب را پیش ببرد.
نویسنده در رابطه با کتاب خود در مصاحبه با این انتشارات آورده است: مرزهای جنگ فقط چند کیلومتر اطراف دو مرز نیست. مرزهای جنگ آنقدر گسترده است که شاید صدای تیر و ترکشش به گوش نرسد اما تیر و ترکشش روی قلبها و روحها جراحت بر جای بگذارد. روی قلب و روح مادران و دختران و خواهران و همسرانی که چشمانتظار مردان به رزم رفتهاند. ستاره میبارید قصهی چشمانتظاری است و قصه زنانی که رجبهرج دلتنگی میبافند و سوزن سوزن امید میدوزند. کتاب «ستاره میبارید» داستان زندگی زنان چشم انتظاره، زنانی که چشم انتظار مردان به رزم رفتهاند. جنگ همیشه فقط توی جبههها نیست، جنگ میتونه کیلومترها دورتر از جبهه اتفاق بیفته، توی دل زنهایی که توی جبهه نیستند و توی دلشون آشوب هست.
در برشی از کتاب «ستاره میبارید» میخوانیم: فکروخیال محسن رهایم نمیکرد. کم مانده بود به جنون برسم و مثل مجنون آوارۀ صحرا و بیابان بشوم. یک الفبچه حالا کجا بود؟ چه حالی داشت؟ عزیزدردانهام هنوز پشت لبش سبز نشده گیر بعثیهای خدانشناس افتاده بود و ما فقط همین را میدانستیم. هیچ خبری از محسنم نداشتیم. اینهمه که چشمانتظار خبری از محسن بودم، اگر منتظر امامزمان بودم تابهحال ظهور کرده بود. چشمم به در خشک شده بود. خداخواهی بود که دیوانه نشدم. کاش زنعمو هم مثل مامان پسر نداشت. یا فقط علی را داشت. آنوقت یک الفبچه جبهه رفتن پدر و عموهایش را نمیدید و هوایی نمیشد. محمد میگفت ما هم اگر جبهه نمیرفتیم، محسن هوایی میشد. محمد میگفت محسن هزارتای ما عموهایش جگر شیر دارد. من میگفتم مثل عموهایش عقل ندارد. محمد میگفت همین بیعقلها مملکت را نگه داشتند. عاقلها نشستهاند سر کسبوکارشان.
کتاب «ستاره میبارید» در ۲۶۴ صفحه و با شمارگان ۱۰۰۰ به قیمت ۲۳۰ هزار تومان به تازگی چاپ شده است.
نظر شما